افزودن دیدگاه

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام

اول از همه خیالتون رو در مورد جواب رد دادن راحت کنم و اون اینکه هیچ چیزی نباید باعث بشه که شما تحت تاثیر احساسات تصمیم بگیرید. اینکه ترس از جواب رد به خاطر خشم خدا یا حرفی که ایشون زده دلیل قانع کننده ای نیست؛ چون مطمئنا اگر کار شما عاقلانه باشه، نه مورد خشم خداست و نه چیز دیگر؛ بلکه برعکس آن صادق است؛ یعنی اگر کار شما مخالف عقل باشد باید منتظر خشم خدا باشید.

بنابراین بهترین کاری که شما می توانید انجام دهید این است که ابتدا احساسات و عواطف را کنار بگذارید و ببینید با شناختی که از ایشان دارید به طور کلی ایشان با شما تناسب های لازم را دارد یا خیر. اگر این تناسب وجود داشت و از دلیل هایی که پدر و عمویتان برای رد ایشان می آورند غیر منطقی است، در این صورت شما تلاش خود را برای راضی کردن خانواده انجام دهید و نتیجه را به خدا واگذار کنید. چون در این صورت کار شما مورد رضایت خداست و هر نتیجه ای حاصل شود شما نزد خدا معذور خواهید بود.

برای راضی کردن خانواده هم ابتدا باید با طرف صحبت کنید و به او بگویید که قبول دارید دلیل پدر شما منطقی نیست؛ منتها در شرایط فعلی اگر قصد ازدواج با شما را دارد چاره ای جز این نیست که به این راحتی پا پس نکشد و عقب نشینی نکند. به او بگویید اگر او در این باره پیگیر باشد، شما هم از داخل منزل تلاش خود را برای جلب رضایت پدر انجام می دهید و نتیجه را به خدا واگذار می کنیم. اگر قسمت باشد که این ازدواج سر می گیرد؛ اما اگر به هر دلیلی نشد حداقل می دانیم که ما تلاش خود را کردیم و بعدا خود را سرزنش نمی کنیم.

با این حال این نکته را به ایشان تاکید کنید که تحت هیچ شرایطی ادامه دادن به این رابطه به این شکل به صلاح نیست و بهترین کار این است که همین الان تکلیف ما روشن شود؛ چون هیچ ضمانتی وجود ندارد که گذشت زمان باعث سر گرفتن این ازدواج شود؛ جز اینکه این رابطه باعث می شود ما روز به روز به هم وابسته تر شویم و جدای از اینکه کوله بار گناهمان سنگین می شود، در صورت جدایی شکست بدی را متحمل خواهیم شد.  البته قطع رابطه و تلاش برای راضی کردن خانواده منافاتی با این ندارد که ایشان به حرف مرجعی که با آن رجوع کرده است عمل کند؛ چون می توانید رابطه را قطع کنید و طرف مدتی صبر کند و دوباره برای خواستگاری اقدام کند و آن موقع اقدامات گفته شده از جانب ایشان و شما انجام شود.

برای راضی کردن پدرتان هم ابتدا مستقیم یا غیر مستقیم مثلا از طریق مادر یا هر فرد دیگری که فکر می کنید روی پدرتان نفوذ دارد به طور منطقی صحبت کنید و بگویید که آنچه دین برای ازدواج به ما می گوید، نوع شغل و روستایی بودن و ... نیست. دین، مهم ترین معیار را دینداری و اخلاق و اهل کار و تلاش بودن می داند. ما هم باید ببینیم آیا این فرد اینها را دارد یا نه و نباید به صرف دلیل های واهی فردی را رد کنیم؛ چون در این صورت ممکن است به خاطر این سخت گیری های نادرست آینده خوبی در انتظار من نباشد. اگر منطقی راضی نشدند استفاده از احساسات و عواطف می تواند کارساز باشد. اگر تحت هیچ شرایطی راضی نشدند، چاره ای جز پذیرش حرف پدرتان نیست؛ چون ازدواج بدون رضایت قلبی او آینده خوبی ندارد.

پیروز و سربلند

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 2 =
*****