جهیزیتو از کجا می خری؟؟؟

12:52 - 1394/04/14

شغلش نجاریه. دو تا بچه داره با کلی آرزویهای معطل و دست نیافتنی براشون ....
آخه این رو زا کم تر کسی صبر ساختن چیزی رو داره ...
با همسرش دوست هستم .....
میگه  کاربرای  شوهرم نیست ...
میگه مردم ترجیح میدن لوازم جهیزه و تخت و کمد هاشون رو از کلی فروش ها  و صنایع چوب بری و مغازه های لوکس وجلل شهر بخرن...
 
سوار ماشینم .
 حرفای دوستم توی ذهنم بالا و پایین میره.... ....
یه سوال توی ذهنمه ...این که فردا اگه بخوام ازدواج کنم جهیزیم رو از کجا خوتاهم  خرید؟؟؟ ....
 لابد از اون مغازه بزرگه توی فلان خیابون یا میرم تهران و از بازار مخصوصوش میخرم که ارزون تر دریباد...!!؟؟؟
تو همین فکرام که یه ماشین لوکس که حتی اسمشو نمی دونم ازمقابل چشمام ردمی شه....
مثل یه حسرت و یک علامت سوال که این همه پول رو از کجا میارن ..؟؟؟
که ناگهان  مثل جرقه ای ازفکرم این عبارت رد شد که حتما بچه یکی از همون صاحب صنعت های بزرگه...
همون صاحب صنعت های بزرگی که همه جهیزه هایشون رو از اونجا میخرن....
همون صنایعی که مشتریا برای یه کم قیمت پایین تر پشت درهاشون صف بستن و همون صنایعی که قراره منم جهیزمون از همون جا بیگرم .....!!!!!!!
دوباره یاد آرزوهای دوستم برای بچه هاش افتادم ..... یاد حرفش که گفت گاهی انقدر کم میاریم که از غدای شبمون هم میزنیم ....
یاد نگاه ای معصوم پسرش ..یاد غرور دخترش که هیچ وقت نمیشکنه....
و یاد پدری که هنوز واستاده و عرق شرمشو پاک میکنه....
دارم فکر میکنم راننده اون ماشین  لوکس و گرون قیمت چند تا  آرزوهای بر آرده نشده دیگه هم داره ....؟؟؟؟
و بچه های دوستم هم سرجمع چند تا آرزوی بر آورده شده ...؟؟؟
دیگه زرق و برق مغازه ههای لوکس برام جلوه ای نداره ....
همون زرق و برقی که نورش تا الان نذاشته  به چراق کم سوی مغازه بغلی و کاسب کنار دستیش توجه کنم ....
همون زرق وبرقی که نمیذاره یاد آرزوهای معطل دیگران باشیم ....
جالبه .... این رو زا مد شده به هم کمک کنیم ...
مد شه جشن گلریزان بگیریم و بدهکارای مالی رو از زندون بکشیم بیرون ...
اما خودمون یه لحظه به غرور شکسته برخی از همین آدم های شریف فکر نکردیم ...
فکر نکردیبم که چی شد که الان اون تو صف واستاده  و ما فکر میکنیم آدم های خیری شدیم ...!!!!؟؟
نمیدونم شما  چه تصمیمی گرفتین
 ولی من تصمیموم گرفتم .......
میخوام کاری کنم هیچ جشن گلیزانی برگزار نشه ...
میخوام چراغ کم سوی یه کاسب رو رو شن کنم و به داد آرزوهای معطلش برسم قبل از این که جشن گلریزانی برای دل شکسته و غرور له شده یه مرد برگزار بشه .........
به امید خداااا........
 

http://btid.org/node/68655

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 0 =
*****