دراویش امنیت کش؟!

15:14 - 1396/12/03

سوال ارسالی مخاطبین:

میشه در مورد این جماعتی که چند روز پیش در تهران اغتشاش کرده بودند و پنج نفر از نیروهای امنیتی رو شهید کردند توضیح بدید؟ این درویشا دقیقا چی میگن؟عقائدشون چیه؟ شیعه ان یا سنّی؟

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
سوالات خود را هم از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنین نظراتشان جهت نمایش، دیگر منتظر تایید مدیرانجمن نیز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/130492

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 15 =
*****
تصویر علی8786
نویسنده علی8786 در

فیض کاشانی در ده رساله، انتشارات مرکز تحقیقات امیر المومنین، اصفهان، به اهتمام رسول جعفریان، 1371، ص 104 می گوید:

«اما قبایحی که از ناقصان زهاد و عباد که امروز مسمی به """صوفیه""" اند صادر می شود از آن جمله..ـ»

بعد شما بگو فلان و بهمان. من میگم طبق زمان و مکان حرف بزن. تو میگی ملا صدرا این و گفت. خب اگه آخوند اون رو گفته فیض هم این رو میگه. نمی دونم چرا شما نمی خوای قبول کنی حرف حق رو. من و شما در بطلان فرق صوفیه حرفمون یکیه. ولی شما جوری حرف میزنی -و معلومه که اصلا با صوفی ها نشست و برخاست نداشتی- که تصوف رو تایید می کنی. من میگم اگه امروزه به آقای بهجت بگن صوفی، انگار فحش بهش دادن. شما اصلا به این قسمت جواب اشاره نمی کنی. این روش بحث کردن منطقی نیست که هر جاش رو که به نفعت هست جواب بدی و از جاهایی که به ضرر شما هست بگذری و مخاطب رو محکوم کنی. خواستم عکس کتاب رو هم بذارم سایت اجازه نداد. اگه با چند تا صوفی نشست و برخاست می کردی حرف منو می فهمیدی. ولی افسوس... دیگه هم حوصله ندارم با امثال شما بحث کنم که فقط حرف خودشونو میزنن. شما هم از صوفی ها چیزی کسر نداری با این تفاوت که اونا توی باطل خودشون بی ربط می گن و استدلال هایی مث شما میارن و میگن بدای ما هم همون طوری که سراج بهش اشاره کرده بد هستن ولی ما خوبیم. شما هم صوفی رو تقسیم به خوب و بد میکنی ولی به ریشه صوفیه که از قرن دو بوجود اومد شد اشاره نمی کنی. به احادیثی که امثال شیخ حر عاملی و شیخ عباس و علامه مجلسی و ... درباره انحراف صوفیه گفتن توجه نمیکنی. اگه اینا واست مهم نیست، لااقل نظر مراجع تقلید رو راجع به صوفیه جویا شو. همه بالاتفاق نظرشون اینه که صوفیه بر حق نیستن و در مجالسشون نمیشه شرکت کرد. همه. اینو که میگم هم خودم پرسیدم هم توی کتابای مختلف دیدیم. حالا شما از صوفیه تعریف کن و بگو صوفیه خوب و بد داریم. اینم یه جورشه. سلامت باش و در تفکرات خودت غوطه ور...

 

تصویر ابواحمد توسلی

در مورد کلامی که از فیض نقل کردید:

فیض کاشانی در ده رساله، انتشارات مرکز تحقیقات امیر المومنین، اصفهان، به اهتمام رسول جعفریان، 1371، ص 102 می گوید:
«هر گاه از طايفه كه منسوب به فرقه [اى‏] از اهل حق باشند، حركاتى چند ناپسنديده مشاهده شود، نبايد همه آن فرقه را به بدى منسوب ساخت چه‏ در هر فرقه خوب و بد مى‏باشد، خصوصا اين دو فرقه كه اكثر افراد از ايشان نيستند، بلكه خود را به ايشان شبيه ساخته‏اند، تا معزز باشند و مال و جاه بيابند، اگر كسى بديده بصيرت نظر كند، مى‏بيند كه اكثر، قصد قربت در تحصيل كمال ندارند، قومى به مزخرفاتى كه آموخته‏اند خود را كامل مى‏دانند، بلكه از علما مى‏شمرند، از عقائد ايمانى و اركان دينى به اسمى و رسمى قناعت كرده و با اين حال گاهى در صدد طعن يكديگر بر مى‏آيند، و گاهى ديگران را هدف تير طعن مى‏نمايند و زهر قهر بر جراحت سينه مجروحان مى‏پاشند، و در رد و انكار و سرزنش و اضرار روز به روز مصرتر مى‏باشند، خار وحشت بر رخسار الفت مى‏كشند و خاك كدورت، بر ديدار وفا از سر كلفت مى‏زنند، و قومى لباس تلبيس و ريا پوشيده و جام غرور از دست ابليس نوشيده، مشتهيات طبع و هوى را تابع، و از اركان دين، به هاى و هوى قانع شده‏اند،...» 
روی عبارات فیض بیشتر دقّت کنید!!!!!!
فیض کاشانی:

(516) عشق‏ 
اى يار مخوان ز اشعار الّا غزل حافظ .... اشعار بود بى ‏كار الّا غزل حافظ

در شعر بزرگان جمع كم يافت شود اين دو ... لطف سخن اسرار الّا غزل حافظ

استاد غزل سعديست نزد همه كس ليكن‏ .... دل را نكند بيدار الّا غزل حافظ

صوفيه‏ بسى گفتند درّهاى نكو سفتند ... دل را نكشد در كار الّا غزل حافظ

در شعر بزرگ روم اسرار بسى در جست‏ ... شيرين نبود اى يار الّا غزل حافظ

آنها كه تهيدستند از گفته خود مستند ... كس را نكند هشيار الّا غزل حافظ

غواص بحار شعر نادر به كفش افتد ... نظمى كه بود درّ بار الّا غزل حافظ

شعريكه پسنديده است آن است كه آن دارد .... آن نيست به هر گفتار الّا غزل حافظ

اى فيض تتبع كن طرز غزلش چون نيست‏ ... شعرى كه بود مختار الّا غزل حافظ

ديوان فيض كاشانى، ج‏2، ص: 913- انتشارات اسوه- قم- 1381 ش.

به بیت چهارم فیض دقّت کنید!
متاسفانه شما با همان تساهل و تسامح علمی و بی دقتی هایی که همه ی مخالفین فلسفه و عرفان دارند، به سراغ حرف های نقل شده از این جماعت رفته اید. مخالفین فلسفه و عرفان ، فرقی نمی گذارند بین فیلسوف و حکیم با عارف و بین عارف صوفی و جاهل متصوّف.
 
ملا محمد طاهر شیرازی، شیخ الاسلام قم در زمان فیض کاشانی، کتابی نوشته به نام «الفوائد الدينيه فى الردّ على الحكما و الصوفيه». ایشان فیض کاشانی را هم جزء صوفیه می دانست. با اینکه فیض خیلی محتاطانه سخن گفته و سعی بلیغ داشته که از اصطلاحات عرفاء خیلی استفاده نکند و با همان اصطلاحات اهل ظاهر معارف بلند را ارائه نموده است.

شیخ یوسف بحرانی در لؤلؤة البحرین وی را از جمله صوفیه معرفی کرده و می نویسد:

«او را مقالاتى است در مذهب صوفيه و فلاسفه «و ما يكاد موجب الكفر» و العياذ باللّه مانند آنچه در كلامش دلايلى است بر قول وحدت وجود و به من خبر داده ‏اند كه او را رساله ‏ايست ناپسند در اين قول كه در آن از عقايد ابن عربى زنديق بحث كرده و اكثر آن نقل عبارات اوست و او را به‏ نام يكى از عارفان ناميده و در رساله‏اى كه خود بر ردّ صوفيه به‏نام «النفحات الملكوتيه فى الرّد على الصوفيه» نوشته‏ام كلام او را با تحقيق نقل كرده‏ام نعوذ باللّه من طغيان الافهام و زلل الاقلام.»

شیخ احمد احسایی در مواضع بسیاری از فیض به این صورت نام برده است: 
قال المسى‏ء القاسانى تَبَعاً لإمامِه مُمِيتِ الدّين العَرَبي

فیض کاشانی در وافی از اصطلاح «متصوّفة» در کنار «متفلسفة» استفاده کرده است و آنان را از مذاهب باطل معرفی کرده است (الوافي، ج‏1، ص: 164- الوافي ج‏8 ص633- الوافي ج‏9 ص1439- الوافی ج‏17 ص223)

همچنین در محجة البیضاء از عنوان «متصوفة استفاده فرموده است: المحجة البيضاء جلد1 ص44- المحجة البيضاء جلد1، ص153- المحجة البيضاء جلد1 ص184- المحجة البيضاء جلد1 ص284- المحجة البيضاء جلد3 ص317- المحجة البيضاء جلد6 ص291- المحجة البيضاء جلد6 ص337- المحجة البيضاء جلد7  ص77.)

صوفی با متصوّف فرق دارد. همچنانکه فیلسوف با متفلسف متفاوت است.

این اصطلاح علمی است که فرقی بین زمان صدرالمتالهین با الآن نداره و اگر مقداری با منابع عرفانی آشنا بودید و کتاب های معاصرین در این باره را می خواندید اینطور نمی فرمودید. امام خمینی ره عبارت «بعض عوام الصوفیة» را برای این گروه به کار برده. در مقابل ارباب التحقیق من الصوفیة را برای امثال ابن عربی به کار برده است. مرحوم سید جلال الدین آشتیانی هم از معاصین ما بودند و با اصطلاحات قوم آشنا. ایشان هم اینطور تعبیر می فرمودند: اهل تحقيق از صوفيه كاملين و عرفاى شامخين‏.

شما با اصطلاحات آشنا نیستید. 

آن آقایانی هم که شما می فرمایید، مرجع تقلید در فقه اصغر هستند و در فروعات دینی حرفشان برای مقلّدینشان حجّیّت دارد. مراجع عظامی که از طرف جامعه ی محترم مدرسین معرّفی شده اند، هیچکدامشان مثل شما فتوا نداده اند دوست عزیز!
نظرات محدّثین و اخباریّون هم از دقّت لازم برخوردار نیست. شما اگر مقلّد اینها هستید ، باشید. 
امام خمینی ره را مقلّدین جاهل همین ها تکفیر کردند و ایشان خون دلها خوردند . در اربعین می نویسند:

ما بيچاره‏ها كه از مشاهدات و تجليات بكلى محروميم از ايمان به اين معانى هم، كه خود يك درجه از كمال نفسانى است و ممكن است ما را به جايى برساند، دوريم. از مرتبه علم، كه شايد بذر مشاهدات شود، نيز فرار مى‏كنيم، و چشم و گوش خود را بكلى مى‏بنديم و پنبه غفلت در گوشها مى‏گذاريم كه مبادا حرف حق در آن وارد شود. اگر يكى از حقايق را از لسان عارف شوريده يا سالك دلسوخته يا حكيم متألهى بشنويم، چون سامعه ما تاب شنيدن آن ندارد و حبّ نفس مانع شود كه به قصور خود حمل كنيم، فورا او را مورد همه طور لعن و طعن و تكفير و تفسيقى قرار مى‏دهيم و از هيچ غيبت و تهمتى نسبت به او فرو گذار نمى‏كنيم. كتاب وقف مى‏كنيم و شرط استفاده از آن را قرار مى‏دهيم [كه‏] روزى صد مرتبه لعن به مرحوم ملا محسن فيض كنند! جناب صدر المتأهلين را، كه سرآمد اهل توحيد است، زنديق مى‏خوانيم و از هيچ گونه توهينى درباره او دريغ نمى‏كنيم. از تمام كتابهاى آن بزرگوار مختصر ميلى به مسلك تصوف ظاهر نشود- بلكه كتاب كسر اصنام الجاهلية في الردّ على الصوفية نوشته- [با اين حال‏] او را صوفى بحت مى‏خوانيم. كسانى كه معلوم الحال هستند و به لسان خدا و رسول، صلّى اللّه عليه و آله، ملعون‏اند مى‏گذاريم، كسى [را] كه با صداى رسا داد ايمان به خدا و رسول و ائمه هدى، عليهم السلام، مى‏زند لعن مى‏كنيم! من خود مى‏دانم كه اين لعن و توهينها به مقامات آنها ضررى نمى‏زند، بلكه شايد به حسنات آنها افزايد و موجب ارتفاع درجات آنها گردد، ولى اين‏ها براى خود ماها ضرر دارد و چه بسا باشد كه باعث سلب توفيق و خذلان ما گردد. شيخ عارف ما، روحى فداه، مى‏فرمود هيچوقت لعن شخصى نكنيد، گرچه به كافرى كه ندانيد از اين عالم [چگونه‏] منتقل شده مگر آنكه ولىّ معصومى از حال بعد از مردن او اطلاع دهد، زيرا كه ممكن است در وقت مردن مؤمن شده باشد. پس لعن به عنوان كلى بكنيد. يكى داراى چنين نفس قدسيه‏اى است كه راضى نمى‏شود به كسى كه در ظاهر كافر مرده توهين شود به احتمال آنكه شايد مؤمن شده باشد در دم مردن، يكى‏ هم مثل ما است! و إلى اللّه المشتكى كه واعظ شهر با آنكه اهل علم و فضل است در بالاى منبر در محضر علما و فضلا مى‏گفت: فلان با آنكه حكيم بود قرآن هم مى‏خواند! اين به آن ماند كه گوييم: فلان با آنكه پيغمبر بود اعتقاد به مبدأ و معاد داشت!

مقام معظم رهبری که مثنوی را «اصل اصول اصول دین» معرفی کرده، اگر رهبر این نظام نبود خیلی وقت پیشتر ها تکفیرشان می کردند.

تصویر علی8786
نویسنده علی8786 در

عجب...

شما اشتباه کردی، من رو مورد سوال قرار میدی؟ خب سوالا رو اینجوری میخونی بعد جواب اشتباه میدی. من میگم نگو صوفی و جهله صوفی. اون موقع به عرفا صوفی میگفتن به صوفیان جهله صوفیه. ضمنا مگه مخاطب امام گورپاچوف بوده نه یه شیعه. یعنی کسی که بویی از معارف اسلام به مشامش نرسیده. پس بهتر کلام بزرگان رو به نفع خودتون برنگردونی. 

تصویر ابواحمد توسلی

امام خمینی ره حکمت و فلسفه را تنها راه شناخت صحیح اصول اعتقادی معرّفی کرده اند. ایشان بعد از طرح یکی از این مباحث می نویسند:

اگر جنابعالى ميل داشته باشيد در اين زمينه‏ ها تحقيق كنيد، مى‏توانيد دستور دهيد كه صاحبان اين گونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در اين زمينه، به نوشته‏هاى فارابى و بو على سينا- رحمة اللَّه‏ عليهما- در حكمت مشاء مراجعه كنند، تا روشن شود كه قانون عليت و معلوليت كه هر گونه شناختى بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراك معانى كلى و نيز قوانين كلى كه هر گونه استدلال بر آن تكيه دارد، معقول است نه محسوس، و نيز به كتابهاى سهروردى- رحمة اللَّه عليه- در حكمت اشراق مراجعه نموده، و براى جنابعالى شرح كنند كه جسم و هر موجود مادى ديگر به نور صِرف كه منزه از حس مى‏باشد نيازمند است؛ و ادراك شهودىِ ذات انسان از حقيقت خويش مبرا از پديده حسى است. و از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدر المتألّهين- رضوان اللَّه تعالى عليه و حشره اللَّه مع النبيين و الصالحين- مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه: حقيقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هر گونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد.
ديگر شما را خسته نمى‏كنم و از كتب عرفا و بخصوص محيى الدين ابن عربى نام نمى‏برم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تنى چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهى قم گردانيد، تا پس از چند سالى با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهى از آن امكان ندارد.

صحيفه امام، ج‏21، ص: 223

تصویر علی8786
نویسنده علی8786 در

فک کنم شما علم غیب داری که میگی اطلاعات من توی فضایمجازیه و کشکی و مرجع تقلید هستی که حکم به حرام بودن مطالب دیگران میدی.ای کاش اینهمه تعصب روی حرفای دیگران داشتی انتقاد پذیر هم بودی. نه دیگران رو به خاطر مطالعاتشون تکفیر کنی و از راه مساله شرعی بخوای نظرات دیگران رو رد کنی. تو که پاسخگو هستی اینطوری حرف میزنی انتظاری از مردم عادی نیست...

موفق باشی

تصویر علی8786
نویسنده علی8786 در

سلام دوست عزیز

گویا شما هنوز در قرن 11 زندگی می کنید که میگید جهله صوفیه و صوفی. داداچ این حرفا الان وقتش گذشته. مثلا یکی الان به مرحوم آقای بهجت بگه محقق صوفیه، خودت چی بهش میگی؟ بهتره توی زمان خودمون حرف بزنیم و کمی هم نگاه اجتماعی به موضوعات داشته باشیم. الان نمیشه بریم توی کتابخونه و یه چیزی رو بخونیم و هی بگیم به قول اون و به قول این. ضمنا درباره ملاصدرا که میگید عارف بزرگ بوده، چرا به جمال پرستی که بعضی ها به اون شاهد بازی میگن معتقده و سرسختانه ازش دفاع میکنه؟ برای اطلاعتون فیض کاشانی هم تمام عمرش کتابهای صوفیه رو شرح و بسط داد ولی اواخر عمر و سر پیری یادش افتاد از این طایفه جدا بشه. خوبه والله هر کی هی چی به نفعشه رو کپی می کنه در تایید عقاید خودش. کاشکی یکم مطالعه میکردی تا بتونی تحلیل هم داشته باشی.

تصویر ابواحمد توسلی

علیکم السلام

با دقّت سخن گفتن در همه ی قوامیس فرهنگی دنیا امر مطلوبی است. اینکه حضرتعالی بی دقّتی در بیان را به قرن حاضر و دقّت در تعابیر نسبت به نحله های فکری رو به قرن 11 نسبت می دهید امرِ عجیبی است!!!!!!!

فکر و اندیشه و آشنایی علمی با گروه ها و فرقه های فکری و افکار افراد شاخص این نحله ها یک کار عقلایی است که نمی دانم چرا شما از ین کار ناراحت هستید!

ملا صدرا چندین فصل مختلف از مقصد هشتم اسفار را به بحث محبّت اختصاص داده است. 50 سفحه فقط در مورد عشق بحث کرده است. مطالب عالی و مترقّی ای را بیان کرده است. می گوید: عشق مجازی شرعی در صورتیکه پلی بشود برای رسیدن به عشق حقیقی الهی مطلوب است. اما عشق شهوانی و غیر شرعی، یا عشق و محبّت نفسانی و حیوانی که به عشق حقیقی منتهی نشود جزء رذائل اخلاقی است. ایشان از طریق مبادی و غایات به بحث حبّ و عشق در انسان پرداخته و یک روانشناسی اجتماعی برای این مسئله بیان نموده و کثرت و وحدت در حبّ و تأثیر آن در سلوک را آورده وووو

مقداری شما هم مثل بنده وقت بگذارید تا با معارفی که این بزرگوار ارائه کرده و امام خمینی ره در نامه به گورباچف ابن عربی و صدرالمتألهین را معرّف اسلام ناب معرّفی کرده، آشنا بشوید.

اتلاف وقت در فضاهای مجازی و خواندن مطالب کسانی که پدرکشتگی با عرفاء و حکماء دارند، حرام است و موجب گرفتاری ابدی.

تصویر ابواحمد توسلی

این جماعت از دراویش گنابادی بودند. البته مسئولین سعی دارند این مطلب رو انکار کنند. علّتش هم حمایت دراویش گنابادی از آقای روحانی در انتخابات 96 بود. اما اصل ماجرا از قطب (رئیس) این جریان آغاز شد که منزل او و بسیاری از بزرگان این جریان در همان محلّ آشوب‌هاست.

دراویش همان جهله ی صوفیه اند که یک جریان انحرافی در جهان اسلام محسوب می شوند. بزرگان عرفای اسلامی هم در مقابل این جریان موضعگیری آشکاری کرده اند. مثلا فیلسوف و عارف بزرگ دوران صوفیه (صدر المتالهین، ملاصدرا) در ردّ اعتقادات و اعمال خرافی این جریان کتابی به نام «کسرُ أصنامِ الجاهلیة» نوشته است. در اين كتاب، حساب صوفيان فريب‏كار از عارفان راست‏كردار جدا مى ‏شود. زمينه نگارش اين أثر، پيدايش گروهى نادان بى‏كار و رياكار به نام صوفى در ميان مسلمانان است كه برده بت‏هاى نادانى خود شده‏اند و ديگران را به گمراهى مى ‏كشانند.

این افراد، بدون طیّ مقدمات معرفتی و بدون انجام عبادات و شرعیات دست به انجام ریاضت هایی می زنند و هم خود گمراه می شوند و هم دیگران را به گمراهی می کشانند. اوّلیّات معرفت الهی را نمی دانند و بدون یادگیری طریقه ی تشخیص وحی شیطانی از وحی رحمانی، گرفتار خیالات و اوهام شیطانی شده و از دین و دیانت هر روز دورتر می شوند و شطحیّات کفر آمیز به زبان می آورند.

این گروه شریعت را به بهانه ی عمل به طریقت، ترک می کنند در حالیکه شریعت اگر ترک شود، انسان به انحطاط کشیده می شود و روحی و جسم با هم رابطه ی مستقیم دارند. کسی که نماز نمی خواند و روزه ای را که خدا برای هدایت و رستگاری انسان ها جعل کرده، ترک می کند و به گفتن برخی اذکار و اوراد و اعمال بی مبنا دست می زند، جز ضلالت و گمراهی به چیزی دست نمیابد.

در کلام پیامبر و اهل بیت ع طریقه ی صحیح زهد و ریاضت آموزش داده شده است و در قرآن به همه ی انسانها دستور داده شده که پیامبر را الگوی خود قرار دهند و آنچه را ایشان دستور داده بپذیرند و جز راه و صراط مستقیم نپیمایند.

(استاد محسن بیدار فر این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است: عرفان و عارف نماها؛ انتشارات الزهراء)

فیض کاشانی کتابی دارد به نام الکلمات الطریفه. در این کتاب به انحرافات موجود در جامعه اشاره کرده است. از جمله این انحرافات که در دوره ی صفوی بسیار گسترش پیدا کرده بود، درویش بازی بود. ایشان در ص 76 این کتاب می نویسد:

«بعضی از مردم هستند که خیال می کنند در تصوّف و تألّه به جایی رسیده اند که می توانند با توجّه نفسانی هرکاری را انجام بدهند و دعائشان در ملکوت شنیده می شود و ندائشان در جبروت مستجاب می شود. اینها اسمشان شیخ و درویش است. انسان هایی هستند که دچار تشویش و نا آرامی اند و یا دچار افراطند و یا دچار تفریط. برخی از اینها در شرارت از حدّ انسانی خارج شده اند. به دروغ خوابها و حکایت هایی را به نفع خود نقل می کنند تا دیگران خیال کنند به مرتبه ی غیب رسیده اند. مثلا می گویند: دیشب با پادشاه روم جنگیدم و لشگر عراق را شکست دادم یا سلطان هند را در هم شکستم و با لشکریان نفاق جنگیدم. یا فلان شیخ کشتی گرفتم و بهمان شیخ را شکست دادم. این گروه ریاضت های عجیبی می گیرند. مثلا در خانه ای می نشینند و تا چهل روز گوشت نمی خورند و نمی خوابند. یا در مقامی بست می نشینند و سوره ای را می خوانند . ادعای تسخیر جنّ و حفظ نفس دیگران و امثال اینها را دارند.»

امام خمینی ره هم در اربعین به این جماعت مدّعی اشاره کرده است و می نویسد:

«آن بيچاره‏اى كه خود را مرشد و هادى خلايق داند و در مسند دستگيرى و تصوف قرار گرفته از اين دو حالش پست‏تر و غمزه‏اش بيشتر است. اصطلاحات اين دو دسته را به سرقت برده و سر و صورتى به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بيچاره صاف و بى آلايش را به علما و ساير مردم بدبين نموده، براى رواج بازار خود فهميده يا نفهميده پاره‏اى از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بيچاره داده گمان كرده به لفظ «مجذوبعلى شاه» يا «محبوبعلى شاه» حال جذبه و حب دست دهد! اى طالب دنيا و اى دزد مفاهيم! اين كار تو هم اين قدر كبر و افتخار ندارد. بيچاره از تنگى حوصله و كوچكى كلّه گاهى خودش هم بازى خورده خود را داراى مقامى دانسته. حب نفس و دنيا به مفاهيم مسروقه و اضافات و اعتبارات پيوند شده يك وليده ناهنجارى پيدا شده، و از انضمام اين‏ها يك معجون عجيبى و اخلوطه غريبه‏اى فراهم شود! و خود را با اين همه عيب مرشد خلايق و هادى نجات امت و داراى سر شريعت، بلكه وقاحت را گاهى از حدّ گذرانده، داراى مقام ولايت كليه دانسته! اين نيز از كمى استعداد و قابليت و تنگى سينه و ضيق قلب است.»

چهل حديث(اربعين حديث)، ص: 91

عمق گمراهی اعتقادی این جماعت از اعمال ظاهریشان معلوم می شود. نماز و روزه که نمی خوانند. دست به جنایت هم می زنند. در حوادث دوازده سال پیش در قم، خشونت وحشیانه ی این گروه را دیدیم. آنقدر آجر و سنگ از بالای خانقاهشان به سر مردم ریختند و آنقدر با قمه و چاقو مردم را آزار و اذیت کردند که خون مردم ولایتمدار قم به جوش آمد و از قم بیرونشان کردند. الآن هم می بینیم که در تهران یک خیابان شلوغ را می بندند و شهر را نا امن می کنند. با ماشین به شیوه ی حرامیان داعشی مردم و نیروهای امنیتی را زیر می گیرند و باعث قتل چهار نفر می شوند. قتل نفسی که در قرآن بالاترین رذالت معرفی شده است. اینها نشان از انحراف و انحطاط اعتقادی این جماعت است.