درمان افسردگی

09:02 - 1400/09/11

سلام من دختر۱۸ساله هستم دچارافسردگی شدید شدم واین موضوع رویک روانشناس تایید کرد راستش نمیدونم چطور درمانش کنم خانوادم بااین که به روانپزشک مراجعه کنم مشکل دارن ونمیزارن برم

خیلی احساس گناه دارم وخیلی خودمو سر موضوعات کوچیک سرزنش میکنم وخیلی تمرکزواسم سخت شده یعنی فرد درباره یک موضوع حرف میزنه من به صورت غیر ارادی تایید میکنم یعنی میدونم درباره چی میخواد حرف بزنه ولی ذهنم میره روی یک چیزه دیگه وفکرمیکنم داره درمورداون حرف میزنه اصلا نمیتونم حسمو بگم 

بعضی وقتا بدون دلیل دلم میگیره می‌خوام گریه می کنم خیلی احساس تنهایی بیش ازحد میکنم نمی دونم چطور باید درمانش کنم لطفاً کمکم کنید دیگه ازاین وضیعت خستم

----------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/192269

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 2 =
*****
تصویر روئین تن مهدی

سلام خدمت شما کاربر گرامی

از اینکه صادقانه خواستتون رو در میان گذاشتید سپاسگزاریم.

خیلیها ممکنه به حالت شما مبتلا باشن اما جرات ابراز اون رو نداشته باشن، حالا یا بخاطر اینکه نا امیدن یا بخاطر اینکه غرور دارن و دوست ندارن بدونن جایی از کارشون ایراد داره. پس از این بابت به شما تبریک می گم که اونقدر به خودتون اهمیت دادید که حداقل برای رفع مشکلتون قدم برداشتید و با ما مکاتبه کنید.

جسته و گریخته مطالبی در دو بخش خدمتتون عرض میشه که امیدوارم مفید واقع بشه !

بخش اول

اما نخ تسبیح خیلی از مشکلاتی که بهش دچار شدید و شما فقط گوشه ای از اون رو مطرح کردید ناشی از این می شه که خودتون رو گم کردید. بدون تعارف می گم اگه به ارزش درونی خودتون واقف بودید در همین وضعی که هستید پویا بودید.کسل نبودید.زود رنج نبودید. زندگی رو با تمام مشکلاتش زیبا می دیدید. اجازه نمی دادید که منفعل از روزگار بسر ببرید! بلکه شما برای روزگار تعیین تکلیف می کردید و سرنوشت خودتون رو می ساختید.

و این مشکل طبعا یه روزه و یه شبه پیش نیومده، که خوب بود میفرمودید از کی و با چه اتفاقی به تدریج چنین روحیه ای پیدا کردید.

 زندگی ما آدما بروز درونیات ماس که علنی میشه. کسی که درونش منظم باشه، بیرونش منظمه. کسی که درونش زیبا باشه، دنیای پیرامون خودش رو زیبا می بینه. هر چند تو زندگیش چند ناگواری هم پیش بیاد اما چون از درون قوی هست، خم به ابرو نمیاره. تلخی ها و شکستها رو به جون می خره و تجربه کسب می کنه.  حتی طرز نگاهش به مشکلات عوض میشه. فعال است و منفعل نیست.

سعی کنید متفاوت باشید.در بین دیگران باشید اما از اطرافیان اساسا رنگ نگیرید، بلکه رنگهای خوبشون رو گزینش کنید و بگیرید . خییییلی شیرینه وقتی طلسم روزمرگی و عادی انگاری زندگی رو می شکنید. برای اینکه حالتون خوب بشه انفجاری حال دیگران رو خوب کنید. با این کار لذت خواهید برد. همین لذت شما رو برای ادامه این هنرمندی تقویت می کنه.

اگر دائم در افکار منفی تون شناور باشید فقط دور خودتون رو محاصره کردید و از زندگیتون لذت نمیبرید. این پیله بستن دور شما، شما رو از ارتباط با دیگران محروم می کنه. از طرفی دوست دارید با دیگران مرتبط باشید اما وقتی بخاطر همین محاصره، چون به تنهایی خو گرفتید دوست دارید در تنهایی خودتون بسر ببرید.
غوطه ور شدن در افکار منفی، شما رو در چرخه ای قرار خواهد داد که بیش از پیش فرو خواهید رفت.

به این فرایند دقت کنید : افکار منفی، روحیه شما رو خراب می کنه، روحیه خراب اعتماد به نفستون رو ازتون می گیره، نبود اعتماد به نفس، درصد اشتباه شما رو بالا میبره، اشتباه شما حس گناه به دنبال داره، حس گناه مجدد روحیه شما رو خراب می کنه و همینطور حکایت ادامه خواهد داشت تا جایی که در پیله زمان حال محصور خواهید شد. نه چشم اندازی از آینده خواهید داشت و نه از روز و شبتون لذت خواهید برد.

این چرخه رو با تزریق انرژی مثبت به ظرف وجودیتون سروسامون بدید. برای حصول نتیجه باید کمی صبر کنید. ممکنه امروز از حرفا خوشتون بیاد، و چند روزی به فکرش باشید اما دو سه روز دیگه عادی خواهد شد.اما برای اینکه اینطور نشه شما هر روز باید به فکر تنوع باشید. ابتکار به خرج بدید که دیگران رو خوشحال کنید. این معجزه می کنه. اصلا هم به دید تجاری به قضیه نگاه نکنید که مگه دیگران در حق من چکار کردن!
خدمت شما نقدا به خود شما برمی گرده. لازم نیست پری داشته باشید که باهاش پرواز کنید. پر پرواز شما همین خدمت به همنوع شماست. دست پدر و مادرتون رو ببوسید و بگید بلاشرط دوستتون دارم. هر چند کراهت داشته باشید. پرواز شما از وقتی شروع میشه که از خودتون به نفع دیگران بگذرید.

برای اینکه از درون ارزشمندی رو حس کنید باید با ارزشها دمساز بشید. ارتباط خودتون رو با خدا تنگ تر کنید.باهاش درد دل کنید تا این حصار درونیتون شکسته بشه. نگید خدا که خودش آگاهه چه نیازی به گفتن هست. خیر! حرکت جوارحی شما عیناً کنار گذاشتن غرور و شکستن زنجیرهای درونی شماست. به همین خاطر گفتن "از تو حرکت از خدا برکت"
خدا مهربونه و زیباس، این زیبایی و مهربونی رو کسی حس می کنه که درب وجودش بسته نباشه. خدا، همراه ناپیداس که صداشو میشه از دل شنید البته بعد از عملیات پاکسازی دل!

با خدا قرار عاشقی بزارید و نمازاتون رو اول وقت بخونید. مطمئن باشید جوابش رو از درون می شنوید. به هر اندازه که درب نفسانیاتتون رو بزنید کنار، نور امیدش وارد قلبتون میشه. این ورود هم ذره ذره است و ادامه این فرآیند بستگی به استقاومت شما داره. که البته ارزش داره.

خدا، ما و شما رو طوری آفریده که اگر اگر پازل معنویت رو نداشته باشیم، یه جای کارمون می لنگه.و آرامش  نخواهیم داشت.

با ارتباط با خدا، خودتون رو بهتر می شناسید. حضور و وجودش رو که حس کردید متوجه میشید کسی هست که بتونید بهش تکیه کنید. از درون، خودتون رو ارزشمند می بینید. اون وقت هم خودتون رو هزینه شهوت نمی کنید و هم چون خودتون رو قیمتی می بینید برای عمرتون هم ارزش قائل خواهی بود.

وقتتون رو بهر قیمتی شده پر کنید. برنامه بریزید و روی کاغذ بیارید تا مجالی برای تنهایی نباشه. دید و باز دید قوم و خویش برید. مطالعه داشته باشید اون هم مطالعاتی که ذهن و چالش ذهنی براتون ایجاد کنه اما درعین حال لذت می برید. سخنان حکیمانه بخونید، احادیث قدسی رو سرچ کنید تا با خوندنش شما رو به اعماق درونتون ببره. همونجا که می تونید با خدا دوتایی باشید و دیگر هیچ...
تاکید می کنم شرایط شما به تدریج حل خواهد شد. اثر روح و روان همینه که به تدریج منعطف خواهد شد. پس در امری که با تاخیر درست میشه، تعجیل نکنید. پا کار باشید و خسته نشید.

تصویر روئین تن مهدی

بخش دوم

اما اینکه فرمودید قدرت تمرکز و کنترل ذهنی ندارید  با این سرنخ که فرمودید حس گناه دارید مظنه هایی به ذهنم میاد که بر فرض این مظنه ها عرائضم رو ادامه میدم.

اجازه بدید یه کم بیشتر از مکانیزم درونی تون بگم. تا روند کار بیشتر دستتون بیاد و راهکارها بیشتر براتون قابل پذیرش باشه.

نفس هر انسانی از سه قوه تشکیل شده (شهوت، غضب، عقل) آدم سالم و متعادل کسیه که
1- هر کدوم رو در حد متعادل داشته باشه
2- شهوت و غضبش در کنترل عقلش باشه.

اگر به روی هر کدوم از این قوا بیشتر تمرکز داشته باشید و اهمیت بدید، اون قوه بزرگتر و قوی تر میشه و قوای دیگه ضعیفتر میشه. بخاطر همین اگر کسی جنبه شهوتیش قوی و بزرگ شد، قدرت تعقل و تأملش کم میشه. حافظه اش نسبتاً ضعیف میشه. اعتماد به نفس پایین میاد. قدرت دوراندیشی از او گرفته میشه، و ..
از اون طرف اگر کسی به قوه عقلانی خودش اهمیت بده، و شهوتش رو در کنترل بگیره، حس لذت از زندگی بهش دست می ده. چنانچه مولی علی علیه السلام می فرماید :« مَن‌ كَرُمَت‌ عَلَيهِ‌ نَفسُهُ‌ هانَت عَلَيهِ شَهوَتُهُ. هر كس براى خودش ارزش قائل باشد، شهوتش نزد او بى ارزش مى‌شود» . و ارزش و ریشه انسان، همان بُعد عقلانی اوست.

پس رسیدیم به اینکه اگر به شهوت و قوای جنسی بیشتر اهمیت بدید، این قوه حجیمتر میشه و قوای دیگه رو ضعیف می کنه، اراده شما که از جلوه های نیروی عقلانی شماست هم ضعیف میشه .

در وهله اول اگر حدس بنده درست هست باید در صدد حل  مشکل باشید. و برای کنترل شهوت با کارشناسان ما مکاتبه کنید.

در وهله دوم سعی کنید به اموری که نیاز به تمرکز داره، خودتون رو مشغول کنید (مثل بعضی بازیهای فکری). کتابهایی که ذهن شما رو به چالش می کشونه یا به تامل وامیداره مطالعه کنید. (کتاب "توحید مفضل" رو توصیه می کنیم)

در وهله سوم: ترفندهای خودشناسی و خودآگاهی رو بکار ببرید و در این زمینه با کارشناسان ما مکاتبه کنید

نکته اخر اینکه : برای حل کامل مشکل شما تمام مطالبی که عرض شد طبق شناختی که داریم برای شما مفید هست. حتی المقدور به طور گزینشی اقتباس نکنید

ارتباطتتون رو با ما قطع نکنید

موفق باشید