در مقابل مسخره شدن از سوی پدر و مادر چیکار کنم؟

22:06 - 1395/05/08

سلام دوستان .
امشب از درد دیگه نمیدوستم چی کار کنم که اینجارو پیدا کردم و خواستم کمی صحبت کنم بلکه از دردم شاید ذره ای کم شد
من یه دختر 23 ساله هستم با قد 150
خیلی هم لاغر هستم و به قولی بیبی فیس هم هستم که 12 ساله به نظر میام :-(
راستش خیلی خیلی از زندگی بریدم
16 ساله دارم توسط هرکسی که من رو می بینه تحقیر میشم
تو مدرسه تو خیابون تو فامیل همه جا مورد تمسخر قرار گرفتم و بهم گفتن کوتوله یا خیلی تیکه های دیگه
من اهمیتی واسه حرف مردم قائل نبودم چون معتقدم اگر بلند قد هم بودی باز چیزی واسه گفتن داشتن
اما امشب قلبم به قدری به درد اومد که حتی گریه هم نمیتونه دردمو تسکین بده
مادرم !
باهاش بحثم شد که بهم گفت حالا خوبه خدا بهت هیچی نداده نه قد نه هیکل نه قیافه :-(
یا گفت خداروشکر خدا میدونه به کی چی بده به کی نده
با این حرف ها خورد شدم واقعا شکستم آخه مادر آدم ؟
حتی بابامم همینطور
وقتی یه کار اشتباه می کنه و من محترمانه میگم که این کار اشتباهه با اشاره ی دست نزدیک به زمین نشون میده میگه همش انقدر قد داری سر جمع 20 کیلویی به من میگی چی کار کنم چی کار نکنم
یا با خواهرم که بحثم میشه با حرکت چشم سر تا پامو نگاه می کنه با این که ازم کوچیکتره یجوری به حرکت چشم بهم میگه کوتوله
هزار بار هم گفته ها
نمیدونم واقعا . دوست دارم خدا بیاد و باهام حرف بزنه و بگه چه گناهی کردم که الان لایق این همه تحقیر از طرف نزدیک ترین افراد خانواده ام هستم
پدر و مادری روسراغ دارید که بچه هاشونو تحقیر و مسخره کنن ؟
واقعا چطوری میتونم تو دنیایی زندگی کنم که از خانواده دارم ضربه میخورم دیگه چه برسه به بقیه
من همیشه خدا رو شکر کردم خیلی ها هستن دست و پا ندارن
من مشکلی با ظاهر و قیافه م ندارم ولی واقعا شنیدن این حرف ها از طرف خانواده واقعا دردناکه و از تحمل خارجه .
نمیدونم دیگه چطوری میتونم این چیزارو تحمل کنم تا سال ها سپری شن و من به مرگ طبیعی بمیرم

http://btid.org/node/96384

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 5 =
*****
تصویر قدرت
نویسنده قدرت در

من .....هستم  بزارید خلاصه کنم قضیه رو وقتی میخواستم انتخاب رشته کنم علاقه به انسانی داشتم ولی مادرم اجازه نداد بهم و گفت برو تجربی اونجا آدم بشه تو احمقی نمیفهمی چی میگی رفتم خوندم افسردگی گرفتم چون هیچ علاقه ای نداشتم تجدید شدم از همون زمان ۳ سال پیش به من میگن بی عرضه سال اول کنکور هم نتونستم کاری کنم تصمیم کردم انسانی بدم سال دوم کنکور انسانی هم نتونستم کاری کنم! انقدر افسرده و ناراحت بودم و فشار دور بری هه و دوستان فامیل ی طرف بود سال سوم کنکور دادم و رتبه ۳ رقمی انسانی آوردم! ولی بازم تخریب میشم هیج کس توی خونه از من خوشش نمیاد قرار بود بابام برای من که ۲۰ سالم شده بود موتور بخره تا دم معازه هم برد همه چی ردیف بود ولی دبه کرد گفت توی بی عرضه چه غِلطی کردی که میخوای برات موتور بخرم!؟ )انگار شاستی بلند میخره(    مامانم ی بار به من گف خدا تو رو زده انقدر میخونی آخرش هیج.... نمیشی !  

خخخح خلاصه همه فقط نکات منفی شما رو میبینن  ۵ سال زندگی جهنمی داشتم تحقیر توسط همه دوستان هم کلاسی ها پدر مادر فامیل  من محکم وایستادم و توکل کردم ولی حتی الان م بعضی حرفا ناراحتم میکنه از درون منو میشکونه با ی حرف مردم یا پدر  مادر افسردگی نگیرید فکر کنید جای من بودید ۵ سال تحقیر می‌شدید شب  و روز .... smiley

تصویر بری
نویسنده بری در

لعنتی بهشون پدر مادرم برده میخوان خواهر بزرگترم منو کنترل میکنه پدرم چپ راست میره بهم تیکه میندازه  و فحشم میده مادرم هم تیکه میندازه فحش میده حرف میزنم وسط حرفم میپرن و با هم حرف میزنن بهم ارزش نمیذارن اما توقع باللیی از من دارن. هیچ کارین میتون مبکنم انواع فحشا رو بدن من فقط باید تماشا کنم یک چیزی بهشون میگم هم تحقیرم میکنن خستم همش پسرخالمو میزنن تو سرم درحالی که اون خانوادش بغلش مبکنن ازش تعریف میکنن تو جمع حتی خانوادم تچ جنع هم ازمن تعریف نمیکنن کلا یک شکست خورده ام من دیگه خستم نمیتونم ادامه بدم مشاور هم رفتیم حق رو به من داد دیگه نرفتیم :(

تصویر نیکو
نویسنده نیکو در

آره من سراغ دارم یکیش خود من هستم . من خودم قد بلند و رشید و انگشت های باریک و کشیده دارم ولی من راجبع اندامم تحقیر نمیشم ولی وجه مشترکم با تو اینه که پدرم رویاها و بلند پروازی های منو تحقیر میکنه باهام دعوا میکنه بهم توهین میکنه و در مواقعی حتی میخواد بهم حمله کنه و میگه سرش درد می کنه در حالی که من باهاش رفتار بدی ندارم ... بعد به رفتارام می خنده و من رو مورد تمسخر قرار می ده یه بار ازش پرسیدم تو چرا بی مورد بهم می خندی و تحقیرم میکنی ؟ اونم گفت این خنده ها خنده های معنی دار هست که به کارهای احمقانه منه ! به من می خنده و جلوی مامانم شرمنده ام میکنه ‌. بداخلاقه و توهین میکنه و وقتی که بهش یه کلمه کمتر از توهین اون میگی به مامانم میگه که من چقدر توهین می کنم !! درحالی که از محبت بدش می اد و میگه انرژی نداره و خسته اس میره یه بحث سیاسی و اقتصادی طولانی تو گوشیو می خونه !!! اون به آرزو های کوچیکم عمل نکرد و نخواست که یه دقیقه بهم تو بعضی چیزا کمکم کنه و میگه تو نمی تونی به خواسته های بی موردت برسی ؛ یا کور خوندی و .... 

تصویر آیناز
نویسنده آیناز در

من از ۱۰ سالگی مورد تحقیر خانواده ام شدم مامانم میگه دیوونه اینقدر میگه که الان همه میگن خالم رفته اونی میخواست بیاد خاستگاریم به مادرش گفته اره برین این دختره دیوونه بگیرین واسه پسرتون مامانم هیچوقت پشتم نبوده پسر خالم کوچکم که ۸سالشه میاد بهم میگه دیوونه حق کلیپ گرفتم ندارم که الان داشتم دابسمش میگرفتم بابام اومد گفت خجالت بکش گفتم چرا واسه یه کلیپی همه میگرن گفت تو حق نداری یه مانتو هم میخرم مهم نیست من دوستش دارم میان نظر میدن که این چیه گرفتی هر چی بهشون میگم سلیقه من اینه که میگن نه بهت نمیاد نظر من مهم نیست نمیدونم چکار کنم فقط یه فکر پسراشون من مهم نیستم اونا هر چی بگن همون میشه ولی من نه همش هم مامانم نفرینم میکنه 

تصویر آیناز
نویسنده آیناز در

من از ۱۰ سالگی مورد تحقیر خانواده ام شدم مامانم میگه دیوونه اینقدر میگه که الان همه میگن خالم رفته اونی میخواست بیاد خاستگاریم به مادرش گفته اره برین این دختره دیوونه بگیرین واسه پسرتون مامانم هیچوقت پشتم نبوده پسر خالم کوچکم که ۸سالشه میاد بهم میگه دیوونه حق کلیپ گرفتم ندارم که الان داشتم دابسمش میگرفتم بابام اومد گفت خجالت بکش گفتم چرا واسه یه کلیپی همه میگرن گفت تو حق نداری یه مانتو هم میخرم مهم نیست من دوستش دارم میان نظر میدن که این چیه گرفتی هر چی بهشون میگم سلیقه من اینه که میگن نه بهت نمیاد نظر من مهم نیست نمیدونم چکار کنم فقط یه فکر پسراشون من مهم نیستم اونا هر چی بگن همون میشه ولی من نه همش هم مامانم نفرینم میکنه 

تصویر راما
نویسنده راما در

من یه پدر و مادری دارم که واقعا برای همه ارزو میکنم که پدر‌ومادری مثل والدین من نداشته باشند 

پدرم که یک خسیس به تمام معناست منم ده سالم است داستانی نوشتم بیست صفحه به ایشون دادم و خوند ولی فقط مسخرم میکرد و فکر میکرد من باید واقعا باید داستان هزار صفحه ای بنویسم گفتم من که نویسنده نیستم فقط ده سالم است ولی اون فقط از حرف های بزرگونه حرف میزد 

تصویر Nesh
نویسنده Nesh در

من ۱۵ سالمه و روزی نیست ک مادرم یا پدرم منو تحقیر نکنن. من امریکا زندگی میکنم و به بازی های کامپیوتری علاقه دارم هروز ورزش میکنم درسمم میخونم ولی نمیدونم چرا هیچ کاریمو نمیبینند همیشه بم میگن تو سرت تو گوشیه در صوریتی که خیلی وقتا دارم رو درسم کار میکنم یا ورزش هفتگیمو مینویسم ! هر فرصتی پیدا میکنن بم تیکه میندازن و با بقیه مقایسم میکنن! حتی اگه اون طرف ۴/۵ سال از من بزرگ تر باشه میگن دیدی رفته سره کار ولی تو نه ! خوب من در این سن نمیتونم برم سره کار اون ۱۸ سالشهه!!!! واقعا هر شب گریم میگیره از این همه تیکه و تهمت و قضاوت ! نمیدونم چیکار کنم چقدر صبر کنم تا تموم شه این حرفاشون! اینو میدونم که ۱۸ سالگیم از این خونه میرم و اونا دعا میکنن که منو ببینن باز!

تصویر مصطفی راهی

با سلام.سوال شما در نوبت پاسخگویی قرار گرفت

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام من 15 سالمه من با مامانم رابطه خیلی خاصی ندارم بچه که بودم نفرینم میکرد الانم بم گفت بترس از اینده ات گفت تو اتیش زدی به زندگیم من هیچی نمتونم بگم شاید ی چیزی بگم ولی بعدش عین چی پشیمون میشم چرا؟چون رضایت خدا در رضایت والدینه من نه میتونم چیزی بگم نه چیزی من تاحالا خیلی از مامانم ضربه خوردم مخصوصا بچگی حالا بگین من چیکار کنم؟

تصویر sed313
نویسنده sed313 در

با سلام خدمت شما مخاطب گرامی

ناراحتی شما را درک می کنم، اما مخاطب ارجمند باید توجه داشت که رابطه فرزندان با والدین دو سویه است همان گونه که والدین حقوقی بر ذمه برای فرزندانشان به عهده دارند فرزندان هم به حقوق والدین باید احترام بگذارند. در زمانی که تنش و ناراحتی شما به حداقل رسیده و خانه در آرامش است بهتر است از خانواده دلجویی کنید تا عاق والدین نصیب تان نشود. زیرا در مورد حقوق والدین بسیار تاکید شده است. هر چند خانواده هم باید وضعیت و شرایط شما را درک کنند.

بنابراین سعی کنید با معذرت خواهی و ابراز محبت، مقداری از ناراحتی ایشان را کم کرده، و در همه حال احترام شان را حفظ کنید. در کنار این کار با روش های غیر مستقیم مانند معرفی کتاب یا آشنایان نزدیک بخواهید که خانواده را نسبت به حق و حقوق فرزندان آگاه کنند. 

برای مطالعه بیشتر در زمینه حق و حقوق طرفینی والدین بر فرزندان و بالعکس می توانید به لینک های زیر مراجعه کنید:
1. https://btid.org/fa/news/123393
2. https://btid.org/fa/news/66280
3. https://btid.org/fa/news/101580
4. https://btid.org/fa/news/146837

با تشکر، موفق باشید.

تصویر بازیساز
نویسنده بازیساز در

ببیند خیلی وقت ها نمیفهمن که دارن ما رو تحقیر میکنن مصلاغ حرف گیر نمکیارن با بقیه اتفاقاتی رو میگن که ما آبرومون میره فکر نمیکنن که ممکگنه ما از حرفشون نا راحت شیم 

من امروز با مامنم حرف میزدم گفت آی کمرم دستم یخ زدهع  پام یخ زده اونم میگفت بپا تلف نشی بپا چیزیت نشه و. . . خب من ناراحت  شدم و گفتم من پوست کلفتم  بازم هیچی  ام نمیشه حتی اگه در کنارش مامنمم مسخره ام کنه  نهایتا بعدا  در موفقیتم میگم تف تو رو مامانم اونم گفت دستت د ر د نکنه و. . . .من  پشیمونم  ولی واقعا نمیدونم  باید چی میگفتم خب نلاراحت شدم  آخه 

تصویر به تو از دور سلام
نویسنده به تو از دور سلام در

سلام بر شما

راستش خیلی متوجه نشدم که چی نوشتی؛ ولی در کل متوجه شدم از مامانت ناراحت شدی چون بهت گفته "بپا تلف نشی، بپا چیزیت نشه"... درسته؟!

خب شوخی کرده! احتمالا اینروزها کار مامان زیاده و شما باهاشون همکاری لازم رو نداری، یک چیزی گفته دیگه... ناراحتی نداره که!

من هم یک زمانی مثل شما بچه خونه مامانم بودم. وقتی چنین حرفهایی میشنیدم میخندیدم! الانم وقتی از این حرفها میزنم پسرم میخنده! تازه گاهی اخم میکنه من تعجب میکنم.
میخوام بگم چه خبره بابا؟ مادرتونه دیگه ؛ پدرکشتگی که باهاتون نداره!
بخندید بابا؛ شاد باشید؛ دیگه همیشه نوجوان و جوان نیستید!!!!!
همین مامان بوقتش حاضره تیر بخوره ولی خاری به پای شما نره!!!! یکروزی مامان یا بابا میشید متوجه میشید چی گفتم!

ان شاء الله همیشه لبتون خنده باشه. امین
یاعلی

تصویر بازیساز
نویسنده بازیساز در

ببیند خیلی وقت ها نمیفهمن که دارن ما رو تحقیر میکنن مصلاغ حرف گیر نمکیارن با بقیه اتفاقاتی رو میگن که ما آبرومون میره فکر نمیکنن که ممکگنه ما از حرفشون نا راحت شیم 

من امروز با مامنم حرف میزدم گفت آی کمرم دستم یخ زدهع  پام یخ زده اونم میگفت بپا تلف نشی بپا چیزیت نشه و. . . خب من ناراحت  شدم و گفتم من پوست کلفتم  بازم هیچی  ام نمیشه حتی اگه در کنارش مامنمم مسخره ام کنه  نهایتا بعدا  در موفقیتم میگم تف تو رو مامانم اونم گفت دستت د ر د نکنه و. . . .من  پشیمونم  ولی واقعا نمیدونم  باید چی میگفتم خب نلاراحت شدم  آخه 

تصویر ناشناس 555

من یه پسر ١۵ ساله ام که بخواطر کوچک ترین چیزی از بابام حرف میخورم. گاهی وقت ها یه چیزهایی بهم میگه که هرگز نمیتونم فراموششون کنم. مثلا بهم یه بار گفت میخوای از خونه پرتت کنم بیرون؟

کدوم پسری رو شما دیدین که هر شب با گریه بخوابه؟ هااااا؟

همه تحقیر هارو تحمل میکنم، ولی اینایی که بابام میگه رو نمیتونم. بارها تصمیم به خودکشی گرفتم، ولی تا میخوام اقدام کنم، نمیدونم چرا پشیمون میشم. نمیتونم تحمل کنم؟

هیچ دوستی هم ندارم که اینو درک کنه و بخواد دلداریم بده. فقط خودمم که همش تو خودم میریزم و شبا میزنم زیر گریه تا نصف شب. آخرش هم نمیفهمم کی خوابم میبره و کی بیدار میشم. شب و روزم ریخته بهم. 

تصویر بنده خدا
نویسنده بنده خدا در

نگران نباش عزیزم منم میخوام بدونی برام مهمی

منم خیلی وقتا اذیت شدم و گریه کردم هیچکس نیست که تو زندگیش غمی نداشته باشه 

سعی کن خودتو راضی نگه داری جوری رفتار کن که پدرتو تحت تاثیر قرار بدی

بعضی ها بر سر پیامبر اکرم خاکستر می‌ریختند استغفرالله 

ولی پیامبر با اخلاقش اونارو جذب کرد

تو مهربون باش و خوبی کن گریه راه حل نیست به پدرت احترام بزار و مودب باش میبینی چطوری تو دل پدرت جا میشی

از محبت خار ها گل میشوند

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام من چطوری می تونم اینجا مشکلم رو بگم؟

تصویر مینا
نویسنده مینا در

سلام  من دختری ۱۲ساله هستم

مادرو پدرم جلوهر کسو ناکسی آبرومو میبرن

خیلیوقتا از دستشون به خود کشی هم فکر کردم ولی واقعا خسته شدم از اینهمه تحقیر 

تصویر علیرضا2021
نویسنده علیرضا2021 در

سلام.هرکس تو دنیا عیب داره و زیبایی هم داره.اما نظر من اینه که همه آدما باهر نژاد و رنگی زیبا هستن فقط باهم متفاوتن همین!!!مسخره کردن نقص های بدن یک نفر خیلی کارزشت و گناه کبیره ای نابخشودنی هستش.خودمن هزارتا عیب دارم،همه دارن تمام خانوادمون تمام در و همسایه و شهر و استان و کشور همه عیب های روی بدنشون هست.اما زیبایی های زیادی هم دارند همه و آدم ها هیچکدوم زشت یا زیباتر از دیگری نیستن فقط متفاوتن همین.به حرف این و اون گوش ندید و حرص نخورید هرچقدر حرص بخورید بیشتر میان مسخره میکنن.یکم اعتماد بنفس خودتون رو زیاد کنید ببینید دیگه متلک میندازن بازم!!!موفق باشین

تصویر مسیح
نویسنده مسیح در

حالا من اگه بهت بگم دقیقا برعکس توام بازم تحقیر و متلک میَونم چی میگی.؟ من قدم بالاتر ۱۷۰ هست وزنم۸۰ کیلو نه چاقم نه لاغر ولی چه مرد چه زن چپو راست بهم تیکه میندازن که شاستیت بلنده.خودم خیلی با تیپم حال نمیکنم ولی خوب خوشگلیم تنها حسنمه . تو باز یه پدر ومادر گیر بده ای داری منو که کلا ولم کردن یعنی اون موقعی هم که بودن فقط جنگ اعصاب بود. از یه جایی به بعد فقط به این فک کردم که همه که قرار نیست منو بپسندن خودم بپسندم و پارتنرم کافیه زندگی دیگه کسیو جدی نگرفتم.ولی خوب درس خوندم کار پیدا کردم پول دراوردم بعد که مستقل شدم و محکم تو دهن هر کی که یه روز حرف اضافه زده بود با موفقیتام کوبیدم.مسیح 

تصویر خستم
نویسنده خستم در

منم همین مشکل رو دارم اما قدکوتاه نیستم بلکه لاغرم.. همش ننه بابام یه جوری نگاهم میکنن مسخرم میکنن و خیلی چیزا بهم میگن،، راستش دیگ خسته شدم و حتی الان بزور تایپ میکنم. منتظر اجل هستم:) 

یاعلی✍

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

عزیزم چرا فکر نمی کنی که باهات شوخی می کنند؟

اگر با دیگرانش بود میلی

چرا جام مرا بشکسته لیلی

معمولا ادمها سربه سر اونی که دوست دارند میگذارند. اگه از کسی خوششان نیاد اصلا بهش توجهی نمی کنند.مطمئنا پدر و مادر شما هم چون خیلی دوستتون دارند، توی چشمشون هستی! باور کن. 

مادر پدرها گاهی نهایت محبتشون رو متاسفانه با گیر سه پیچ دادن که ناشی از توجه زیادشون به فرزندانشون هست، نشان میدند. 

من رشته محبت تو پاره میکنم

شاید گره خورد بهم نزدیکتر شویم

اینم یک دوره ای داره میگذره ... ان شاء الله که به شادی بگذره. غصه نخور عزیزم

تصویر ایدا
نویسنده ایدا در

مشکل فقط ظاهر نیست وقتی ینفر بخواد ادمو تحقیر کنه به هر روشی اینکار میکنه من خودم یه دخترم از بچگی توی مدلینگ کار میکردم و نمیخوام تعریف کنم ولی هر کی منو میبینه میگه هیچ عیبی نداری و...ولی پدر و مادرم میخواستن من دکتر شم منو بزور وارد رشته تجربی کرد

از موقعی که یادم میاد تنها کسایی که منو مسخره میکردن اونا بودن اونا محبت تو پول میبینن و اگه بخوام واقعا بگم من هیچوقت هیچ حمایت و محبتی ازونا ندیدم جز تحقیر و بد و بیرا زدن حتی مادرم بهم تو بچگی میگفت جنده که من حتی معنیش قبل نمیدونستم و...

قبول دارم من باهمه فرق داشتم حتی نظرات و فکرام با بقیه اما الان به رشتم هیچ علاقه ای ندارم سه بار تا الان قصد خودکشی داشتم که شاید عجیب باشه اما یه جن منو نجات داد و واقعا از خدا ممنونم واقعا یه معجزه بود 

میخواستم این بگم هیچوقت ناامید نباش چون من توی زندگیم دوتا چیز مهم یاد گرفتم یکی اگه خدا نخواد واقعا هیچ برگی از زمین نمیفته اگه خدا نخواد هیچکس نمیتونه حتی خودش بکشه

دوم ناامید بودن فقط تورو از موفقیت و اینده خوبت دور میکنه پس بیخیال همه فقط برو جلو چون خدا باهاته مطمئن باش

تصویر ایدا
نویسنده ایدا در

مشکل فقط ظاهر نیست وقتی ینفر بخواد ادمو تحقیر کنه به هر روشی اینکار میکنه من خودم یه دخترم از بچگی توی مدلینگ کار میکردم و نمیخوام تعریف کنم ولی هر کی منو میبینه میگه هیچ عیبی نداری و...ولی پدر و مادرم میخواستن من دکتر شم منو بزور وارد رشته تجربی کرد

از موقعی که یادم میاد تنها کسایی که منو مسخره میکردن اونا بودن اونا محبت تو پول میبینن و اگه بخوام واقعا بگم من هیچوقت هیچ حمایت و محبتی ازونا ندیدم جز تحقیر و بد و بیرا زدن حتی مادرم بهم تو بچگی میگفت جنده که من حتی معنیش قبل نمیدونستم و...

قبول دارم من باهمه فرق داشتم حتی نظرات و فکرام با بقیه اما الان به رشتم هیچ علاقه ای ندارم سه بار تا الان قصد خودکشی داشتم که شاید عجیب باشه اما یه جن منو نجات داد و واقعا از خدا ممنونم واقعا یه معجزه بود 

میخواستم این بگم هیچوقت ناامید نباش چون من توی زندگیم دوتا چیز مهم یاد گرفتم یکی اگه خدا نخواد واقعا هیچ برگی از زمین نمیفته اگه خدا نخواد هیچکس نمیتونه حتی خودش بکشه

دوم ناامید بودن فقط تورو از موفقیت و اینده خوبت دور میکنه پس بیخیال همه فقط برو جلو چون خدا باهاته مطمئن باش

تصویر حسین
نویسنده حسین در

من 17سالمه از بچگی بابام همش مسخره میکنه و تنبیه میکنه و میزند نمیدانم چیکار کنم ازم متنفره و هیچوقت باهام صمیمیت نمیکنه مادر بایین شهر هستیم همه منو مسخره میکنن و میزنن حتی کسایی ک نمیشنسم وزورم خیلی کمه هیچ رشته رزمی هم نرفتم و بلد نیسم بابام همیشه ک ینی هروز هرساعت درحال مسخره کردنمه نمیدونم چ کنم من قدم 183 و وزنم 60 چشمم رنگ سبز با موهای خرمایی و بوست جو گندمی چ دلیلی بر مسخره  کردنم هست واقعا //

تصویر حمید
نویسنده حمید در

ای کاش پدر و مادرایی که تربیت بلد نیستن زاد و ولد نمیکردن 

شخصیت انسان از کودکی شکل میگیره پس این کسی که تو هستی واکنش کنش های کودکیت هست 

بنظر من بد ترین چیزی که شخصیت یک فرد رو خرد میکنه و اعتماد بنفسش رو از بین میبره ، کلا زندگیش رو به فنا میده ،همین تحقیر و مسخره از سوی خانوادس .

من خودم پسری هستم که توی کودکی همواره پدرم منو پیش دیگران تحقیر مسخره میکرد . من نمیدوم شاید اون پدرم هم خودش عقده داشته ولی همین تحقیر و مسخره از سوی اونا طوری شده که هیچکس منو حساب ادم نمیکنه حتی خودم . هیچ احساس ارزشی نمیکنم . کلا توی خودمم . اعتماد بنفسم هم صفر . دیگه خودتون میدونید وقتی خانواده یه فرد اون رو کوچک کنند و مسخرش کنن چه توقعی از دیگران داره . مطمئن باش دیگران هم تحقیرت میکنن.

بحر حال کاش والدینی که از تربیت هیچ نمیدونند زاد و ولد نمیکردن .

تصویر فرزانه خشمه
نویسنده فرزانه خشمه در

منم همدرد تو هم 

تصویر دل گرفته
نویسنده دل گرفته در

من بخااطر اینکه یه بار نرفتم پیششون منا مسخره میکنن حتا جلو مادربزرگ ناتنیم جلو خاله هام حتا پشت سرم هم حرف میزنن دلم خیلی گرفته از دستشون 

 

تصویر آرام آرام
نویسنده آرام آرام در

سلام عزیزم

به بقیه نمی خواد چیزی رو ثابت کنی

 

فقط به خودت ثابت کن لایق خوشبختی هستی و اینقدر برای خودت ارزش قائل شو که خیلی از حرف های بدشون رو نادیده بگیری(انگار نشنیدی)

مهارتهات رو زیاد کن

استعدادها و علایقت رو پرورش بده

این قدر خودت رو قوی کن که تکه های دیگران تو رو سست نکنه

هدفگذاری کن و برای رسیدن به اون هدف،تلاش کن

وقتی درگیری های بزرگ تری داشته باشی،حرف های ناراحت کننده ی اطرافیان برات بی ارزش میشه 

mail

منم دقیق مثل تو بودم و هستم. و از وقتی این مسیری که بهت گفتم رو انتخاب کردم... حال درونی خودم عجیب خوب شده

امیدوارم تو هم بتونی خودت رو به خودت ثابت کنی و هوای خودت رو داشته باشی و حال خودت رو خوب کنی

مهم اینه که خودت رو دوست داشته باشی و نذاری حرف های ناشایست دیگران حالت رو بد کنه

«angelتو لایق خوشبختی هستی»

«laugh​​​​​​​تو مسئول صد درسال صد زندگی و احساسات خودت هستی»

پس مسئولیتش رو بپذیر و آرامش واقعی رو فقط از خود خدا بخواه

نکته::::

در مقابل حرفاشون جوری رفتار کن که انگار با تو نبودن و آرام باش و لبخند بزن و توی قلبت مرور کن که «من رو خیلی دوست دارن و منم دوستشون دارم»​​​​​​​heart

این جمله ی باور نکردنی معجزه میکنه و حالت رو بهتر میکنه و واکنشت به حرفاشون هم بهتر میشه.

 

امیدوارم وقتی خدا بهت لبخند میزنه حس آرامش و خوشبختی رو با تمام وجودت حس کنی

تصویر هنرمند
نویسنده هنرمند در

خیلی سخته ادم بخواد خودشو برا خونوادش ثابت کنه خواهر برادرای من دکترا دارن ولی من به علت علاقه نداشتن به رشته تحصیلیم ادامه ندادم من چپ دستم و بقیه راست دست  پدرم به علت سواد کمی که داره احساس مینه که چپ دستیه من باعث شده که من ادمه تحصیل ندم من کارای هنریمو خیلی دوست دارم اوایل خیلی مسخرم میکرد فقط خواهرم منو تشویق میکرد بقیه انقد مسخرم میکردن که به فکر خودکشی افتاده بودم زندگی برام معنا نداشت احساس میکردم بدترین موجود خدام خواهرم باهام صحبت کرد گفت زمینه ای که علاقه داری برو حتی خرجشم خواهرم داد بااینکه ازهم دور بودیم منو تشویق کرد بعد از 6 سال تلاش توی کارم موففقم بیشتر اوقات رو صرف کارم میکنم تو هم تو زمینه ای که علاقه داری برو دنبالش باتمام وجودت کارایی که دوست داری رو انجام بده اینجوری خودتم خودتو دوست داری احساس باارزش بودن میکنی 

تصویر آیدا
نویسنده آیدا در

درد دل ما آدما یکی دو تا نیست ... گاهی اوقات انقدرررر درد جمع می شه توی دلت و به قلبت فشار میاره که حتی قدرت اینو نداری که بنشینی و برای این همه دردت حتی اشک بریزی ، برای تنهایی هات گریه کنی ، برای دوست نداشته شدن هات غصه بخوری ، زندگی همیشه چرخیده و چرخیده و همیشه هم قسمت های بدش به ما میوفته ، ما آدمهای بی گناه ، شاید بهتره بگیم ما فرزندان قربانی شده ، قربانی تحقیر پدر و مادرمون ، قربانی تحقیر هایی که باعث کمبود اعتماد به نفسمون شده ، قربانی آینده های تباه شده و آرزوهای برباد رفتمون .... منم یه دختر 18 سالم مثل شما فقط تفاوت من اینه که من همیشه سعی کردم بخندم ، همیشه سعی کردم حضورم به چشم بیاد اما نیومده ، همیشه سعی کردم پاکیمو بهشون ثابت کنم اما اونا همیشه منو مثل یه هرزه دیدن ، منی که تا حالا دست یه پسر بهم نخورده . توی این گرگ باز جامعه . توی این همه تنهاییام هیج وقت از هیچ پسری برای رفع این تنهاییم استفاده نکردم ، همیشه حد و حرمت و احترام همه رو نگه داشتم اما متاسفانه هیچ وقت پدر و مادرم منو باور نکردن همیشه صلوات میفرستم همیشه دعا میخونم همیشه زیارت عاشورا میخونم اما چون حجابم کامل نیست و نماز نمیخونم اونا همیشه منو یه فاحشه دیدن ... منم روزی مثل اونا بودم بخدا من خیلی با دخترهای این دور و زمونه فرق دارم .. من واقعا خستم ... از ندیده شدن ... از دوست نداشته شدن ... از درک نشدن ... من همیشه به پاکی خودم اعتماد داشتم و دارم و افتخار کردم  اما اونا هیج وقت نداشتن ... منم روزی مثل اونا بودم ... اما الان فهمیدم که چقدر از آدمهای متعصب بدم میاد .... چقدر از آدمهایی که فقط مدعی مومن شدن میشن بدم میاد ... کاش یه روزی بشه داد زد که ای خدا مگه کسی فقط مومنه که تسبیح بگیره دستش ، که بره صف اول نماز جماعت ، که با چادری که سرشه هزار جور گناه کنه ... منم میتونم دو رو باشم اما نیستم ... بخدا که خدا فقط از قلب ما آدما خبر داره .... 

همیشه است حرف شهید مطهری کنج قلب شکسته ی پر از تحقیر من هست که میگن : من به فاحشه بودن قلب خیلی از باکره ها و به باکره بودن قلب خیلی از فاحشه ها اعتقاد دارم ....

کاش روزی بشه از دست این همه پدر و مادر نا لایق که ماها رو که مثلا امانتی خدا هستیم و اینجور باهامون بد تا میکنن نجات بده 

بخدا ظلم نکنین .... دل نشکنین که دل شکستن تاوان داره .... بدجور هم تاوان داره 

دوستان همرنگ خودم زندگی امروز و فردایی بیش نیست ... امیدوارم از این به بعد زندگی به کام بچرخه 

تصویر به امید پرواز از مرداب به آسمان
نویسنده به امید پرواز ا... در

خداوندا...تنها به پدر و مادرانی فرزندان نیکو بده که شایسته آنها باشند...

فرزندان نیکو را به پدر و مادر ناشایسته نسپار تا آینده ی تاریکی نداشته باشند..

پدرم..مادرم..برادرم..همش درحال توهین/تحقیر/تحدید هستن..الان 21 سالمه و حتی الان که عقد هستم این رفتاراشون ادامه داره..هم غرورم هم شخصیتم هم اعتماد بنفسمو با این کاراشون له میکنن...21 ساله زندگیم با این کاراشون میگذره..واقعا خسته شدم...تا از خودم دفاع میکنم میگن تو خودتو باختی حالا که شوهر کردی...میگن خودتو برامون میگیری وقتی زیاد سمتشون نمیرم تا آرامش کمی که دارم حفظ بشه..  زیاد باهاشون حرف نمیزنم میگن تو به ما مدیونی....تا یچی میگم میگن برات جهیزیه نمیخریم.. یکی بیاد بهشون بگهه...شما میخواستین بچه دار نشید وقتی بلد نبودین باهاش درست رفتار کنین.. از خدامه دوران عقدم تموم بشه واسه همیشه برم ..انقد که خانواده خودم منو خورد کردن..رنجوندن..اعصابمو خط خطی کردن هیشکی چنین کاری باهام نکرده....خدا از سر تقصیراشون بگذره من که نمیگذرم

تصویر به امید پرواز از مرداب به آسمان
نویسنده به امید پرواز ا... در

خداوندا...تنها به پدر و مادرانی فرزندان نیکو بده که شایسته آنها باشند...

فرزندان نیکو را به پدر و مادر ناشایسته نسپار تا آینده ی تاریکی نداشته باشند..

پدرم..مادرم..برادرم..همش درحال توهین/تحقیر/تحدید هستن..الان 21 سالمه و حتی الان که عقد هستم این رفتاراشون ادامه داره..هم غرورم هم شخصیتم هم اعتماد بنفسمو با این کاراشون له میکنن...21 ساله زندگیم با این کاراشون میگذره..واقعا خسته شدم...تا از خودم دفاع میکنم میگن تو خودتو باختی حالا که شوهر کردی...میگن خودتو برامون میگیری وقتی زیاد سمتشون نمیرم تا آرامش کمی که دارم حفظ بشه..  زیاد باهاشون حرف نمیزنم میگن تو به ما مدیونی....تا یچی میگم میگن برات جهیزیه نمیخریم.. یکی بیاد بهشون بگهه...شما میخواستین بچه دار نشید وقتی بلد نبودین باهاش درست رفتار کنین.. از خدامه دوران عقدم تموم بشه واسه همیشه برم ..انقد که خانواده خودم منو خورد کردن..رنجوندن..اعصابمو خط خطی کردن هیشکی چنین کاری باهام نکرده....خدا از سر تقصیراشون بگذره من که نمیگذرم

تصویر Parto
نویسنده Parto در

الهی من فدای دل شکستت بشم 

انشاءلله زندگی خوبی داشته باشی

زندگی اولت رفت ، زندگی دومت از همه مهم تره ، یه کاری کن که همه بگن وای چه مامان خوبی..

تو نسل بهتری بساز 

میتونی 

موفق باشی عزیزدلم

تصویر به امید پرواز از مرداب به آسمان
نویسنده به امید پرواز ا... در

خداوندا...تنها به پدر و مادرانی فرزندان نیکو بده که شایسته آنها باشند...

فرزندان نیکو را به پدر و مادر ناشایسته نسپار تا آینده ی تاریکی نداشته باشند..

پدرم..مادرم..برادرم..همش درحال توهین/تحقیر/تحدید هستن..الان 21 سالمه و حتی الان که عقد هستم این رفتاراشون ادامه داره..هم غرورم هم شخصیتم هم اعتماد بنفسمو با این کاراشون له میکنن...21 ساله زندگیم با این کاراشون میگذره..واقعا خسته شدم...تا از خودم دفاع میکنم میگن تو خودتو باختی حالا که شوهر کردی...میگن خودتو برامون میگیری وقتی زیاد سمتشون نمیرم تا آرامش کمی که دارم حفظ بشه..  زیاد باهاشون حرف نمیزنم میگن تو به ما مدیونی....تا یچی میگم میگن برات جهیزیه نمیخریم.. یکی بیاد بهشون بگهه...شما میخواستین بچه دار نشید وقتی بلد نبودین باهاش درست رفتار کنین.. از خدامه دوران عقدم تموم بشه واسه همیشه برم ..انقد که خانواده خودم منو خورد کردن..رنجوندن..اعصابمو خط خطی کردن هیشکی چنین کاری باهام نکرده....خدا از سر تقصیراشون بگدره من که نمیگذرم

تصویر sama13790
نویسنده sama13790 در

منم به خاطر اضافه وزنم توسط مامانم و بابام مسخره میشم در حالی که هیچ کس دیگه بهم نگفته 

هرجا میرم  مامانم شروع میکنه به مسخره کردن من تو جمع 

واقعا ازشون متنفرم 

تصویر Tired alone
نویسنده Tired alone در

اینها کاملا طبیعی هست و عادی و نمی دونم مشکل این علت از چی هست، منم کلی حرف برای گفتن دارم اما واقعا نمی دونم از کجا شروع کنم فقط بگم منزوی و افسرده هستم. شاید بگم تاحالا نخندیدم. مادر و پدر من من رو همیشه تحقیر کردن جلوی ه شخصی چه دوست و آشنا و فامیل. الان می تونم بگم 5 سال هست دیگه هیچ جا نمی رم نه مهمونی و جشن ها و ... هر وقت می گم شما اینطوری گفتید می گن آره من گفتم خوب هم گفتم. من موقع گرفتن مدرک دیپلم می خواستم برم شغل مورد علاقه ام اما با مخالفت مادر و پدرنم روبرو شدم همینطور با مخالفت برادر و زن برادرم. اواسط مهر سال 97 بود که آگهی استخدام شغلی که خیلی دوستش داشتم رو دیدم اما فایده ای نداشت چون دانشگاه بودنم و نمی تونستم بیام بیرون. به جرات می تونم بگم باید حداقل 10 تا 15 سال صبر کنم تا آگهی استخدام بعدی بیاد اما چه فایده واقعا چه فایده. بهتره از مادر و پدرم نگم از دوستای دانشگاه بگم. همشون یک گله دانشجوی (ببخشید این حرف رو می زنم) عوضی هستن یا معتاد یا ...  اونم در دانشگاه دولتی خنده دارش اینجاست. و چون خوشبختانه خداوند اصلا قیافه و چهرو ی خوبی بهمون نداده مسخره می شم و جوک می سازن برام یعنی من خودم به خاطر قیافه ام می تونم بگم اکثرا خونه نشین هستم و پای لپ تاب هیچ جا بیرون نمی رم مخصوصا وقتی جلوی آشنا و فامیل مادر درم بهم توهین کردن و گفتن احمق ... دیگه نرفتم. حالا اینها به کنار که رمان هست. تبعیض بین فرزندان چه بگم که مادرو پدرم همیشه با برادر بزرگم و زن برادرم خوب بودن اما وقتی نوبت ما می رسه دیگه معلومه... شاید بگین حسودیم می کنه اما نه واقعا بغضی بزرگ هست که می خواد خفم کنه. ... ولی فقط مادر و پدرم نیستن بلکه فامیل و آشنا هستن. هر وقت حالا جایی دعوت هستیم حتی در عید یا جشن عروسی یا جشن تولدی جایی، خوب من عمدتا آروم هستم یعنی حرف نمی زدم و از اول تا آخر همیشه یک کنج می شینتم و در از دسترس تا کسی من رو نبینه، حالا از اینها بگذریم دیگه نمی گن من بیام موقعی که دعوتیم خوب می دونی وقتی می بینم برادر بزرگم و زن برادرم رو همه دعوت می کنن و هیچکس سراغی از من نمی گیره واقعا می دونی یکجوریایی ... مامان و بابام هم که همیشه بهم می گم منزوی نکبت احمق ... من حالا معنی این جمله رو نی دونم. در کل این دنیا یک نفر حال من رو درک کرد و اون بهترین دوستم بود که در سال دوم هنرستان آشنا شدم اون هم با من رشته الکترونیک بود و نامادری داشت و مشکلات من رو هم داشت. یعنی فقط در کل دنیا ما دو نفر حال همدیگرو درک می کنیم. ماجرا که زیاده ولی یک مدت رو یک ثبت طرح کار می کردیم اینقدر مادر و پدرم مسخره ام کردن .... می گفتن تو چی داری که حالا می خوای مخترع بشی یا تو چی هستی تو ... نیستی. الان 3 سال می شه پروژه رو رها کردیم و گه گاهی روش کار می کنم، وقتی فکر می کنم می گم درست می گن منه دیپلمه می خوام ثبت طرح داشته باشم ... راستش چون اینم داستان خودش رو داره ولی چون بعضی ها ممکنه فکر کنم من حسودم نمی گم ولی واقعا باور کنید من حسود نیستم من فقط همیشه آروم هستم و هیچ وقت به کسی توهین نکردم بدترین کلمه ای که از دهنم در اومده خفه شو بوده تا به امروز حتی به کسی اخم نکردم و نه دستم رو به طرف شخصی مشت کردم و نه حق شخصی رو خوردم، ولی ... به قول یک جمله ای کاش اونقدر که چوب سادگیمون رو می خوردیم چون مهربونیم هم می خورد تو سرمون. ما به همه مهربونی کردیم ولی هیچ وقت دیده نشد و فقط نا مهربونی هامون رو دیدن. مشکلاتشون رو درک کردیم ولی مسخرشون شدیم. من به اندازه ی 16 سال داستان دارم و داستانم بلند تر از این هست که در اینجا جا بشه فقط می تونم بگم الان 1547 صفحه World دارم که همیشه اتفاقاتی که در روز برام افتاد رو می نویسم. در حقیقت همه بهم می گم مثبت باش. اما به چی مثبت باشم به قیافه ام به توهین و تحقیر شدن هام و به بی استعدای هام یا به این که همه زدم تو سرم و عنوان پله ازم استفاده کردن تا برن بالا یا به کسانی که در ظاهر دوست باهات هستن اما از پشت طوری خنجر می زنن که دردش کشنده هست به اینکه بین من و برادرم تبعیض هست یا به اینکه همیشه دیگران از من برتر بودند در همه چی و ... به این ها مثبت باشم یا ... نمی دونم فقط بگم نه من حسودم و نه با شخصی دشمنی دارم و امیدوارم بد برداشت نشه، چرا که گفتم اینقدر حرف دارم که نمی دانم چه طوری بنویسم. فقط اینها حرف های من نیست حرف های یک چشم پر از اشکه و بغضی 16 ساله که دیگه داره راه تنفس من ور بند می آره

تصویر یکی مثل تو
نویسنده یکی مثل تو در

عزیزم منم مثل تو مسخره میشم از سوی خانواده من ۲۲ سالمه و باطری قلب دارم وقتی از درد قلبم به بابام میگم فقط میخنده بهم و حالت چشمات به حالت مسخره به خودش میگیره و میگه فیلم بازی نکن...

هر حرفی که میزنم توی خانواده همه باهاش مخالفت میکنن هیچ کس جدیم نمیگیره همه بهم میگن تو گیج هستی هیچی حالیت نیست باور کن دلم میخواد فقط بمیرم دلم میخواد خودمو بکشم وقتی خانواده به حرف های آدم اهمیت نده و به نظراتت بخنده و دائما تحقیرت کنه دیگه از بقیه چه انتظار اینارو گفتم که بدونی تنها نیستی خیلی ها تو شرایط تو هستن فقط باید دنبال یه هدف بگردیم تو زندگیمون امیدوارم هممون اون هدف رو پیدا کنیم تا کمی از این حس و حال در بیایم

تصویر meysam
نویسنده meysam در

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
واقعا شما خیلی فهمیده و عاقل هستید که با ظاهر خودتان مشکلی ندارید. حق همان است که فرمودید. زیرا فقط کافی است که انسان یک نگاهی به دور و بر و اطراف بکند. معلولینی که قطع نخاع هستند، یا نابینا، ناشنوا، لال، قطع عضو و...
خدا رو شکر شما جسم سالمی دارید و اگر روزی هزار بار به خاطر این نعمت سالم، خدا رو شکر کنید باز کم است.
نسبت به حرف دیگران هم اگر چه آزار دهنده است، ولی سعی کنید دلگیر نشوید. اگر در دست شما طلا باشد و همه مردم بگویند این شیء طلا نیست بلکه حلبی است. شما نباید نگران شوید. چون خودتان می دانید چه شیء با ارزشی را دارید.
لذا همچنان خدا رو شکر کنید به داشتن چنین نعمتی که دارید، و قدر داشته های خودتان را بدانید.
شم اولین نفری نیستید که مورد تمسخر دیگران واقع شدید، و قطعا آخرین نفر هم نخواهید بود. حتی انبیاء الهی را هم مسخره و تحقیر می کردند.
در مورد حضرت نوح (علیه السلام) آمده است: «وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ [هود/38] نوح به ساختن كشتى پرداخت و هر گاه گروهى از قومش بر او مى‏گذشتند وى را مسخره و استهزاء مى‏ كردند و نوح در جواب آنها مى ‏گفت: اگر (امروز) شما ما را مسخره مى‏كنيد ما هم (روزى) شما را مسخره كنيم همان‏گونه كه شما مسخره مى‏ كنيد».
حتی پیامبر اسلام را مسخره می کردند و خداوند به او دلداری می دهد که «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن [انبیاء/41] و همانا به رسولان پيش از تو نيز بسيار تمسخر و استهزاء شد تا آنكه كيفر آن استهزاء به آن استهزا كنندگان احاطه كرد».
لذا همچنان شاکر خدا باشید و از تحقیر دیگران نگران نشوید و هر موقع چنین سخنانی را شنیدید، در دل بگویید الحمد لله که جسم سالمی دارم  و در مقابل به  بروز دادن توانایی‌ها در محیط خانواده و اجتماع، مثل خطاطی، نقاشی، تحصیل علم، خیاطی، حفظ قرآن و.. بپردازید، تا بروز دادن این نوع توانایی ها، آن مساله را تحت الشعاع خود قرار دهد. 
موفق باشید.

تصویر s.saeed
نویسنده s.saeed در

سلام خانوم. وقتی میبینید اینجوریه نزارید صحبتهاتون به جدل کشیده بشه. وقتی میگید حرف منطقی شما رو پدر قبول نمیکنه پس چه اصراری هست که اصلا بهشون چیزی بگید بزارید به حال خودشون باشن اینطوری دیگه کسی به شما بی اخترامی نمیکنه بعد از یه مدت هم میبینید که چقدر اعصاب و روان شما آروم شده...

وقتی شما رو مسخره میکنن شما توهین نکنید و فاصله بگیرید و اصلا به این حرفها فکر نکنید. مطمئن باشید خدا جبران کننده هست هم برای شما و هم برای هرکسی که شما رو مسخره میکنه

آرزوی خوشبختی برای شما بانوی محترم...

تصویر 48
نویسنده 48 در

سلام........ هیچ کس کامل نیست و البته از هر لحاظ از شما کمتر هم وجود دارد.........
؛حالا خوبه خدا بهت هیچی نداده نه قد نه هیکل نه قیافه؛ خیلی خوب میشد که میتونستیم زبانمون رو کنترل کنیم...... اما از این حرفها در خانواده ها زیاد پیش میاد.......... از روی تحقیر نیست از روی عصبانیته بیشتر.......... یقینن باور دارید که خانم های کوتاهتر از قامت شما هم زندگی خوبی دارند و صاحب اولاد و خیلی چیزها از جمله محبت همسری هستند.......... یکی از متفکران عصر حاضر می گویند که اگر با پاهای معلول قهرمان دو و میدانی المپیک نشوید خود شما مقصر هستید........ درسته محاله اما خب خیلی هم شعار نیست............ کمی شاید بهتر باشه روی روان و حساسیت شخصیتیتون کار کنید.......... کمتر حساس باشید...... مخصوصا در مورد ظاهرتون.......... پاینده باشید......

تصویر حلما
نویسنده حلما در

سلام

الان انقدر علم پیشرفت کرده لاغری و کوتاهی قد که چیزی نیست. با ورزش و داروهایی که اساتید طب سنتی (البته مطمئن و کار بلد ) تجویز میکنند میتونی یکم چاق بشی و ورزش هایی مثل والیبال و بستکبال هم تاحدودی رو قد تاثیر داره. گرچه سن رشد شما گذشته ولی از هیچ کاری و غصه خوردن که بهتره. البته نری داروهای شیمیایی که عوارض دارند بگیری و مصرف کنی! نه هیچ وقت اینکارو نکن چون یه بلایی سرت میاد حالا بیا درست کن. در زمینه ی طب سنتی هم حتما سراغ فرد متخصص برو نه هرکسی. این دوران سخت هم تموم میشه زیاد ناراحت نباش ازین موقعیت ها برای خودسازی استفاده کن

یازهرا س