دوست دارم به لقاءالله برسم

09:07 - 1400/06/31

سلام علیکم خوب هستید عصر بخیر.

ببخشید بنده ۱۶ سالمه و دوست دارم به لقاءالله برسم و سعی میکنم خودم رو حفظ کنم از افات که باعث میشه منو دور بکنه.

بعد سوال:میگن عاق والدین انسان را از سیر سلوک و لقاءالله دور میکنه.
خانواده بنده به دلیل مشکل خانواده باهم قهرن قطع رحم شده
و مادر بنده ناراضی هست که بخوام با فامیلی که قهر کرده ارتباط برقرار کنم و اینکه میگه اگه رفتی تو رو عاق میکنم و شیرمو حلالت نمیکنم؟

اگه بنده بخوام صله رحم کنم و باعث ناراحتی مادرم بشه به صورتی که غضبناک و عصبی بشه ایا بنده از لقاءالله عقب میمانم؟
یا خدا از من ناراحت میشه؟

------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/183803

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 14 =
*****
تصویر به تو از دور سلام

سلام بر شما فرزند عزیز من

بعنوان یک دوست مینویسم.
دو روزه که پیامهای شما رو میخونم، و به حس و حالتون غبطه میخورم. 
چقدر پسر خوبی هستی شما!

سال بعد از دیپلمم که رفتم حوزه، کوچکترین دانش آموز حوزه بودم.
با خانم مخلصی دوست شدم که دخترش 3_4 سالی از من کوچکتر بود و هنوز دیپلم نگرفته بود.
گاهی بهم میگفت: خوش به حالت که تو این سن اومدی حوزه! 
ایشون میگفت گرچه برای درس خوندن هیچوقت دیر نیست؛ ولی برای تهذیب نفس هر روزی که عقب بیفته و به بطالت بگذره؛ خسران بزرگیه!
گاهی میگفت کاش دختر من هم مثل تو میشد! (از این جهت میگفت که دوست داشت دخترش طلبه بشه. ولی تمایلی در ایشون نمی دید.)
بهش میگفتم دعای مادر اجابت میشه. دعا کن مثل خودت بشه. نفرین نکن بنده خدا رو که مثل من بشه...!!!
میگفت: تو خیلی به موقع توی مسیر قرار گرفتی! (البته از این جهتش رو قبول دارم؛ ولی از طرفی چون هم مباحثی من بود، بندگی خالصانه خودش رو به پای من هم مینوشت و فکر میکرد اون حالتهای خالصانه و ربانی ایشون رو من هم دارم و نتیجه گیری باطل میکرد. و بنوعی دچار مغالطه تمثیل ناروا میشد.)
خلاصه دختر ایشون، پس از دیپلمش طلبه شد. دوستم میگفت: هرچه تلاش کردم برای کنکور درس بخونه(رشته اون هم ریاضی بود) نخوند و خودش انتخاب کرد که حوزه بیاد. (آخه دوستم تحصیلات دانشگاهی داشت و دوست داشت دخترش حوزه و دانشگاه رو با هم بخوانه!)
به شوخی بهش گفتم: من که بهت گفتم دعا نکن مثل من بشه. مامان من هم خیلی دوست داشت ریاضی رو ادامه بدم و مهندس بشم؛ ولی من آرزوی مهندسی رو به دلش گذاشتم. (البته چیزی طول نکشید خواهر و برادرم براش سنگ تمام گذاشتند و حسابی جبران کردند. من هم تمام تلاشم رو کردم که ایشون راضی باشند. منتها علاقه من هم به دروس انسانی بیش از ریاضی بود.) 
باور کن اگه شرایط زندگیم به گونه ای پیش میرفت که میتونستم درس بخوانم؛ حاضر بودم دوباره پشت نیمکتهای دانشگاه بنشینم و یک رشته مهندسی رو از کارشناسی شروع کنم و مدرکش رو فقط به عشق مادرم تقدیم ایشون کنم. اگرچه پایان نامه ارشدم رو هم به مادرم تقدیم کردم و روز دفاعم مادرم رو با خودم به دانشگاه بردم و با شعری که لینکش رو برات میگذارم، دفاعم رو شروع کردم و فکر میکنم ایشون اونروز از من راضی شد. (چون وقتی دکترا قبول شدم گفتند به زندگیت برس! خانواده ات مهمترند.)
http://btid.org/node/158291

غرض من از بیان این خاطره این بود که:
اولا آرزو کنم کاش فرزند من هم مثل شما انتخاب و اولویتش طلبگی باشه. (ای کاش ملائکه و شما خواننده عزیز آمین بگید!)
و دوم به شما بگم مطمئن باش اگه حوزه بری پشیمان نمیشی و البته میتونی رشته های دانشگاهی نزدیک به حوزه رو انتخاب کنی و با هم بخونی. یا حتی اگه ریاضی رو هم دوست داشته باشی، میتونی مهندسی هم بخونی. (درسهای حوزه برای کسیکه یادگیریش خوب باشه؛ اصلا سخت نیست؛ البته تمرین و مباحثه زیاد میخواد که در ذهن ماندگار بشه. بنظر من مثلا درس منطقش به شیرینی هندسه است. شاید هم جذابتر... علمای زیادی داریم که ریاضیدان های بزرگی بودند و هستند.)

و یکچیز دیگه هم که میخوام بهتون بگم اینه که سعی کن بعد از رفتن به حوزه بسیار خوش اخلاق و با احترام با خانواده رفتار کنی. مطمئن باش که مادرتون وقتی تأثیر حوزه رو در شما ببینه نظرش عوض میشه. 
این رو به تجربه ای که خودم اندوختم بهت میگم: شما میتونی با اخلاق خوب و روابط اجتماعی شایسته و اخلاص عمل، نظر تمامی اطرافیانت رو که به حوزه منفی هست؛ تغییر بدی! 
""""اگه خودت بخوای خیلی، میتونی تأثیرگذار باشی!"""" 
شما فقط کافیه نیتت رو برای خدا خالص کنی، خدا ابواب هدایت رو به روی شما باز میکنه و شما میشی واسطه اثر؛ چون در واقع منشأ اثر خداست. شما میتونی بشی کارگزار خدا... و در آن صورت خدا منتش رو بر شما تمام خواهد کرد. ان شاء الله

خیلی التماس دعا دارم ازتون؛ فرزند عزیزم

یاعلی

تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب خدمت شما برادر یا خواهر گرامی

روحیه لطیفی دارید، و قلب بسیار قیمتی، بخصوص دراین روزگار قدر خودتون رو بدونید و از گنج درونی تون بسیار مواظبت کنید.

اما در مورد سوال شما:

کاری که منجر به اذیت شدن والدین بشه حرام هست حتی اگر کار مستحبی باشه. و کار حرام شما رو از تکامل و رشد معنوی بازمیداره،  بخصوص که می فرمایید کار شما ، والدینتون رو به درجه عصبانیت می رسونه.

اما از اون طرف صله رحم هم واجبه

راهکار:

 با قوم و خویش خودتون در ارتباط باشید بدون اینکه مادر شما متوجه بشن. چون اگر متوجه نشن، اذیتی هم در کار نخواهد بود.
شما با تماس تلفنی یا پیامکی هم می تونید تکلیف صله رحم رو انجام بدید. یا مواقعی که مادر شما حضور ندارند . پس مهم اینه که کاری کنید که مادرتون متوجه نشن تا منجر به اذیت شدنشون بشه. هر چند اگر بر فرض مثال بهشون بگید اذیت بشن!

موفق باشید

تصویر دریافت سوالات

سلام علیکم خوب هستید

ببخشید مزاحم شدم بنده ۱۶ سال سن دارم دبیرستانی هستم و رشته ایی که دارم میخونم به اجبار خانواده هست (ریاضی فیزیک)بنده دوست دارم برم حوزه درس بخونم اما خانواده نمیگذارن بخونم

از طرف دیگه هم مدرسه هستم وظیفه دارم بخونم چون معلم وقتش رو واسه بنده میزاره و بنده این درس رو نمیتونم بخونم علاقه ندارم و متوجه نمیشم که بخونم و تمام وقتم هم هدر میره میترسم  گوهر جوانی از دستم بره وخانواده هم دوست دارن بنده نمره بالا بگیرم و بنده نمیتونم و این کار موجب نارحتی و حرص مادرم میشه.

آیا بنده با این کار که باعث اندوه مادر میشه(آیا با این کار خدا هم از من ناراحت میشه و امام زمان عج)چون دوست دارم به لقاءالله برسم وهمچنین امام علیه‌السلام ازم راضی باشه
با اینکه بهشون اطلاع دادم نمیخوام این رشته رو و میخوام حوزه برم مبلغ بشم اما نمیگذارن متاسفانه.

لطفا راهنمایی ایم کنید خیلی گرفتارم

تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب خدمت شما برادر گرامی

خیلی خوبه که چنین رغبتی دارید. خیلی خوبه که مراعات تقوا می کنید و دغدغه و مراعات نگاه امام زمان "عج" رو دارید.

چالش شما رو درک می کنم و مخاطب شما هم در شرایطی نظیر شرایط شما بوده .

در ابتداء با نظر مراجع در این زمینه آشنا بشیم

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:
حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):
برای رفتن به حوزه علمیه اذن پدر و مادر لازم نیست ولی سعی کنید همراه با رضایت آنها باشد و از هر عملی که موجب ایذای آنها بشود اجتناب نمایید.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
مخالفت پدر و مادر اگر امر آنها از روی دلسوزی باشد و موجب اذیت آنها گردد جایز نیست.
حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):
هر چند جلب رضایت والدین در این مورد واجب نیست، ولی مخالفت با ایشان معمولاً به صلاح نیست و در بسیاری از موارد شرایط خانوادگی و رضایت ایشان، در نیل به اهداف و زیاد شدن توفیقات اثر بسزایی دارد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
سعی کنید با توضیح کافی و دلایل متقن با آرامش و حفظ احترام پدر و مادر اجازه‌ی آن‌ها را برای ورود به حوزه علمیه کسب نمایید و بدون اجازه‌ی آن‌ها اقدام ننمایید و والدین هم نباید از پیشرفت فرزندان در امور دینی جلوگیری نمایند از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که روزی فرمودند: وای به حال بچه‌های آخر الزمان از دست پدرانشان! عرض کردند: از دست پدران کافر؟! فرمودند: خیر، از دست پدران مسلمان! امور شرعی را یاد نمی‌دهند و وقتی فرزندان هم به دنبال آن می‌روند  منع می‌کنند (وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِینَ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ) موفق باشید.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
با توجه به اینکه روحانیون واجد شرایط موجود پاسخگوی نیازهای داخل و خارج کشور نیستند و تحصیل علوم دینی برای کسانی که آمادگی دارند شکل واجب عینی به خود گرفته، تحصیل رضایت والدین جهت ورود به حوزه علمیه لازم نیست؛ هرچند شایسته است در صورت امکان رضایت آنها جلب گردد.

پس رضایت والدین هر چند شرط ورود به حوزه نیست اما از اون طرف اذیت کردن آنها هم جایز نیست. پس لازمه به والدین خود آگاهی بدید که ناراحتی اونها جایی نداره. ببینید واقعا دلیل پدرو مادر شما برای ممانعت چیه؟ مؤدبانه جوابگو باشید.
والدین نوعا متاثر از جوّ جامعه که رسانه های غربی هم در این زمینه بی نقش نیست نگرش منفی نسبت به این صنف دارند. صنفی که به تبعیت از دستور خداوند در این عرصه (122 توبه) پا گذاشته اند. ممکن است تصورات والدین شما از روحانیت، اشتباه باشه. لازمه روشنگری کنید. اگر برای والدین شما دانشگاه رفتن مهم باشه، از کانال حوزه هم میشه وارد دانشگاه شد. جامعه ما واقعا نیاز به مبلغ تربیت شده و مهذّب داره که شکر خدا چنین دغدغه ای رو خدا به شما عطا کرده.
رابطه تنشی با والدین خود نداشته باشید بلکه اگر رفتار مؤدبانه اما غیر منتظره با گفتمانی نرم در مواجهه با والدین داشته باشید بهتر می تونید ایشون رو متقاعد کنید.
گفتن این خالی از لطف نیست که در این راه سختی ها و ملالتهایی وجود داره که لازمه حتما با دید باز قدم بردارید.

در این مساله که قبل از دیپلم وارد حوزه بشید یا بعد از دیپلم، بهتره از مشاورین حوزه کمک بخواهید تا سطح شناخت، گرایش و استعداد شما رو ارزیابی کنند. مساله خودتون رو مطرح کنید تا شاید بهتر بتونید به گزینه درست برسید.
جهت بهره مندی می تونید به لینک زیر یا شماره تماس 02537838080 ارتباط بگیرید.
https://samah.ir/moshavereh/
 

موفق باشید

تصویر ترجیح میدم نگویم
نویسنده ترجیح میدم نگویم در

سلامی دوباره،دغدغه آنها این است که بقول گفته شما روحانی منفی بشم و اینکه فقیر بشم میگم مبلغ بشم میگن میتونی دکتر مهندس بشی و برای امام زمان عج کاری کنی خب بنده علاقه ندارم علاقه بنده به حوزه مادرم اصلن گوش نمیده حرفش اینه که با بقیه راه دیگه میشه رسید به خدا 

ولی خب بنده علاقه ایی ندارم به این دروس یه راهنمایی بکنید که راجب این مسئله باهاشون صحبت کنم

تصویر روئین تن مهدی

و علیکم السلام و رحمه الله

این درسته که راه رسیدن به خدا منحصر به حوزه نیست. همینکه شخص در هر لباس و صنفی که باشه ، تقوا رو رعایت کنه، خدا راه کمال رو بهش نشون میده. بله حوزه ضمن اینکه زمینه و فضا رو برای خودسازی تسهیل می کنه، اما از اون باز هم انتخاب با خود شخص هست که در همین فضا سرنوشت خودش رو رقم بزنه. پس الزاما شخصی که وارد حوزه میشه، اینطور نیست که به مدارج عالیه برسه، بالاخره روحانیت به عنوان زبان اسلام هست و هر چند عین اسلام نیست اما شیطان برای انحراف این گزینه (روحانیت) زیاد سرمایه گذاری می کند. چرا که انحراف یک روحانی معادل است با دست از دین بر داشتن عده کثیری از مردمی که ضعف در ایدئولوژی و قدرت تحلیل دارند (مردم نوعا به اشتباه، خطای روحانی رو به حساب لباس می آورند نه به حساب شخص. لذا از هر کسی که لباس روحانیت داشته باشد زده می شوند مگر اینکه خلافش ثابت بشه).

اما در مقام گفتگو با مادر تون
1- اگر از انحراف شما می ترسد: شما می تونید بهشون بگید که 
الف: "مگه شما به فرزندی که تربیت کردید اعتماد ندارید؟ مگر شما نون حلال به من ندادید که از عاقبت من واهمه دارید؟ مگر قصد و نیت من برای نشر دین خدا، خیر نیست؟ مگر نمی گن کسی که یه قدم به سمت خدا بره و دینش رو یاری کنه ، خدا 10 قدم به سمتش میاد و امورش رو اصلاح می کنه؟ مگر نمی گن از تو حرکت از خدا برکت؟ مگر قراره شما برام دعا نکنید که میگن دعای مادر مستجاب میشه؟ مگر تا بحال اخلاق من، مورد رضایت شما نبوده که همین رضایت شما باعث عاقبت بخیری من بشه؟ این روحانیهایی که الان خیلی موفق اند و مردم اونا رو دوس دارن چی دارن که من نمی تونم داشته باشم؟ در صنف های دیگه مهندس منفی نداریم ؟ کارمند کج دست نداریم؟ دکتری که زیر میزی می گیره نداریم؟ پس آیا معقوله که به صرف احتمال منفی شدن وارد هیچ عرصه ای نشم؟ اگر قرار باشه کسی منفی بشه، درعرصه های دیگه احتمالش بیشتره چون ابزار فریب بیشتر فراهمه"  و از این دست دلیل ها. پس چه جای نگرانی هست؟
2- اگر از آینده شغلی شما می ترسد : بهشون بگید که در همین حوزه، راه هیچ وقت مسدود نیست. راه دانشگاه هم باز هست. علاوه بر مسیر سنتی (مبلغ دینی)، رشته های دیگری هم داره که مورد نیاز جامعه است. رشته هایی نظیر: حقوق، قضاوت،نویسندگی ، استاد حوزه و دانشگاه ، قاضی، بخصوص مشاوره که ممکنه زندگی کسی یا خانواده ای رو باهاش نجات داد. اصلا خود خدا، رزق و روزی کسی که به دنبال تحصیل علم باشه تضمین کرده. پس چه جای نگرانی هست. مهندس و دکتر شدن خوبه، اما برخی مهندسا و دکترا، هر چند آسایش دارند اما آرامش ندارند چون دستشون از معنویت خالی است. از خودشناسی و هستی شناسی و خداشناسی بهره ای ندارند. اگر مهندس و دکتری اهل دین و دیانت نباشه فقط می تونه دنیای خودش رو آباد کنه. اما مگر ما همین دنیای دو روزه دنیا رو داریم؟ زندگی مهمتر در دنیای دیگری است.

3- انتخاب کار یک امر سلیقه ای است و مهمترین عنصر در انتخاب شغل، "علاقه" است. و شغلی که توش علاقه نباشه بجز خودخوری و تکلف چیزی نخواهد داشت. مثال ملموسی برای مادرتون بزنید بگید: همانطور که شما، بابای من رو با علاقه انتخاب کردید چرا من نباید حق داشته باشم کارم رو که سرنوشتم رو رقم میزنه با "علاقه" انتخاب کنم؟

در این دوره زمونه ورود به عرصه حوزه و تبلیغ دین، چیز کمی از جهاد نداره و ارزش داره حتی با گریه و التماس، رضایت والدین رو کسب نمایید.

موفق باشید، همیشه