رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر؟

16:30 - 1395/12/10

آه ... فاطمه جان ... ! 

بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز 
بالشی خیس ، ز چشمان ترت هست هنوز 

رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند 
اثری از بدن مختصرت هست هنوز 

ای پرستوی مهاجر سفرت کشت مرا
کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز

رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر ؟
شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز

راستی حال تو خوب است ، خوشی بانویم ؟!
اثر زخمِ همان میخ درت هست هنوز ؟

خوب شد پهلوی تو ، درد نداری دیگر ؟
با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز ؟

ناله های حسنت از همه جانسوزتر است
نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز

زینبت زنده کند یاد تو را در خانه 
اصلا انگار ، که چادر به سرت هست هنوز

جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن
پشت این در ، اثری از پسرت هست هنوز

http://btid.org/node/105641

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 8 =
*****
تصویر مدیر انجمن

سالروز شهادت بانوی دوعالم را تسلیت عرض می‌نمایم.

تصویر باران
نویسنده باران در

ممنونم از حضورتون 

منم خدمت شما و همه تسلیت عرض می کنم.

 

تصویر باران
نویسنده باران در

▪️آقای من! یا صاحب الزمان

هرکس که در پناه تو مأوى گرفته است
باران اشک روضه‌ی زهرا گرفته است 
صاحب عزای اصلی این روضه‌ها بیا
حالا که زخم فاطمه بالا گرفته است...

تصویر باران
نویسنده باران در

السلام علیک یا فاطمةالزهرا

اگر بال و پرم بخشند، بے زهرا نمےخواهم

اگر جان و سرم بخشند، بے زهرا نمےخواهم

اگر روز قیامت از عطش جان بر لبم آید

شراب ڪوثرم بخشند، بے زهرا نمےخواهم...