مخالفت خانواده

15:10 - 1393/01/28

سلام من تازه با این سایت آشنا شدم 19 سال دارم چند سال پیش با پسری آشنا شدم  علارغم مخالفت خانواده با ایشان صحبت کردم دو سال پیش به خواستگاری آمدن ولی پدرم به مراسم نیامد .

وقتی دلیل خواستم گفت بجه ای متوجه سختی زندگی نیستی  رابطه ام را با ایشان ادامه دادم مادرم می گوید چون تحصیلات دانشگاهی ندارد خجالت میکشد الان پسره بهتراز دو سال پیش است جگونه خانوادام را راضی کنم تورو به خدا کمکم کنید خیلی دوسش دارم میخواهم خانوادم راضی شوند.

http://btid.org/node/28107
تصویر shakib
نویسنده shakib در

سلام

با تشکر از کسانی که در نظرات شرکت کردند.

گاهی اوقات والدین ما خیر و صلاح ما را می خواهند و هدفی دیگر ندارند،شما باید ببینید که آیا مخالفت والدین یا پدرتون منطقی است یا خیر؟درصورتی که منطقی بود به حرفشان گوش کنید که صلاحتان در همین است و الا برای جذب رضایت آنها تلاش خودتان را بکنید،

بررسی کنید که علت مخالفت آنها چیست ؟ اگر علت مخالفتش و دقیقا می گفتی بهتر می شد راهنمایی کرد .پس بهتره علت مخالفت پدرتون بفهمی بعد از آن جهت رفعش بیشتر تلاش و کوشش کن.
اگر او فرد مناسب شماست  و ملاکهای و معیارهای اصلی شما را دارا بودند یعنی از تناسبهای لازم فکری اعتقادی اخلاقی با او برخوردار هستید،و مخالفت خانواده و پدرتون منطقی نیست.
پسر مورد نظر مجددا برای خواستگاری اقدام کنند و شما نیز باید از ارتباط قبل از عقد با او بپرهیزی چون شرعا حرام و دارای آسیب های زیادی ست از جمله بواسطه ارتباط ممکن است کارتون به عشق کشیده بشه و در انتخاب عاشقانه داشته باشی و نقاط منفی او را نادیده بگیری ،پس اگر با او ارتباط داری بهتره به ارتباط خاتمه بدهی و به او برسانی که اگر خواهان شماست از راهش وارد شود و مجددا برای خواستگاری اقدام کند.

شما هم می توانی با والدین خودتون مخصوصا پدرتون صحبت کنی :

در مورد اینکه مثلا او تحصیلات ندارد و یا شغل مناسبی ندارد با والدینتان بیشتر صحبت کنی و به ایشان محترمانه تذکر بدهید  که، این موارد یعنی تحصیلات و...از معیارهای تجیحی که قابل گذشت هستند ،داشتن تحصیلات و مدرک برای آقایان جنبه شغلی و کاری دارد،بر فرض که او  مدرک ندارد ولی مهم این است که جوهر کاری دارد و قرار نیست بی کار باشد.

این تناسبها ست که ضامن خوشبختی و پایداری یک  زندگی می شود نه مسایل اقتصادی.

شما می توانی برای جلب رضایت پدرتون به این موارد عمل کنی:

اول اینکه : اگه بزرگتری در فامیل دارید که حرفش اثر داره اون با پدرت صحبت کنه

دوم اینکه : به اون پسر بگو هر طور می تونه به ملاقات پدرت بیاد و در مورد شغلش و اینده اش توضیح بده و سعی کنه که راضیش کنه

سوم اینکه : از دیگرانی که اون پسر رو قبول دارن بخواه که با پدرت در این مورد صحبت کنند

چهارم اینکه : خودت با اصرار محترمانه و بدون عصبانیت و عجله و با استفاده از هر کاری که ممکنه پدرت رو وادار به رضایت کنه این قدر جلو برو که رضایتش رو بگیری 

اینو مطمئن باش که اگه محکم بایستی و به انحاء مختلف اصرار کنی و به هیچ وجه حتی در صورتی که کار به ضرب و شتم رسید هم عقب نشینی نکنی، امید به رضایتش هست بلکه اگه یه طوری بشه که پدرت خشونت کنه اما تو در مقابل با مهربونی جوابش رو بدی بهتره چون این طوری شرمنده می شه و زودتر رضایت می ده

همچنین ببین چه کاری رو دوست داره -مثل کمک کردن یا هدیه دادن- همون رو انجام بده تا دلش نرم بشه

اگه احتمال می دی التماس کردن و بوسیدن دست و پاش موثر باشه همون رو انجام بده    

حرف اخر اینکه : نقش تو از همه مهم تره و بهتر از همه می تونی راضیش کنی و اگه می خوای بهش برسی تا هر وقت که طول کشید ادامه بده تا نتیجه بگیری

موفق باشید

 

تصویر امیر 12

پدرتون کاملا درست فرمودند !

پدرتون خیر شما را می خواد و بیشتر از سن شما تجربه زندگی کردن را دارد و همچنین مرد ها را بهتر از شما می شناسد !

 

اشتباه نکن .. به صحبت پدرت گوش بده .. و بنظر من هم سن شما کم هست برای ازدواج مخصوصا با چنین پسری که اهل درس و غیره هم نبوده ...

تصویر arezi
نویسنده arezi در

ای بابا ما یه کمک خواستیم همه درس اخلاق به ما دادن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چه احساساتی آخه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تصویر lili.
نویسنده lili. در

میگن شما مو میبینید و خانواده پیچش مو.

17 سالگی دوران هیجانه شما بر اساس احساست نه عقل با این اقا اشنا شدید و این احساسات تا به الان همراه شما مانده.

مطمئن باشید خانواده بد فرزندانشون رو نمیخواهند.

الان سعی کنید بیشتر از عقلتون کمک بگیرید بجای احساس که انشالله به مشکل بر نخورید.

 

تصویر یه عاشق واقعی

سلام بر شما ...ببینید الان شما باید خودت و ایشون رو به خانواده اثبات کنید....

در مورد خودت باید بگم که باید دلیل بچه بودنت رو پیدا کنی ....مثلا خیلی از حرکات رو بچگونه میدونن که نباید انجام بدی ....صحبت های بی موقع و رفتارهاست که این دید رو راجع به شخصیت مون پیدا میکنن.....پس اگه بتونی نوع روابط اجتماعی و صحبتت رو درست کنی ....90 درصد قضیه حله ....

نکته دیگه اینه که برای اینکه زودتر به اون چیزی که میخوای برسی باید مهارت های خودت و اهدافت رو هم واسه ازدواج مشخص کنی ....

مثلا اشپزی است ........که میتونی با یاد گرفتن این هنر کمی خودت رو ثابت کنی ....

نکته دیگه ای که گفتم اهداف و معیارهات هست ....باید با خودت خلوت کنی و این موضوع رو واسه خودت رو کاغذ بیاری و بعدش هم اینا رو هر از چندگاهی جلوی خانوادت بگی ....اینجوری یواش یواش خانواده ات هم میفهمن که بزرگ شدی ...واسه ایندت هدف داری و میدونی میخوای چی کار کنی .....

البته باید معیارهات و اهدافت هم بچگانه نباشه ....

در مورد اون اقا هم باید سعی کنی موارد مثبتش رو پیش خانوادت بزرگنمایی کنی .....اینجوری راحت تر به اهدافت میرسی ....

مثلا اگه پسر خوب و صادقی هست با جملات و حرفهایی مثل اینکه الان تو این دوره و زمونه خیلی نایاب شده و حرفایی از این دست ایشون رو مثبت تر جلوه بدی ......

و دیگه تا اخرش رو برو ....

ایشالله که موفق میشی 

یاحق

تصویر maleki
نویسنده maleki در

سلام

اينكه باهاشون ارتباط داشتين شروع اين مشكل هست

و اين مشكل را دارين بزرگتر ميكنيد با ادامه دادن اين رابطه بدون هيچ ضابطه اي

دوستان كه فرمودن سنتون كمه و پختگي نداريد را نميدونم از كجا متوجه شدن كه بنده هر چي گشتم نتونستم برداشت كنم (لطفا منو راهنمايي كنن دوستان البته)

پدرتون يك هشدار داده و هشدار را ميشه با رعايت نكات ايمني پشت سرگذاشت يعني با كسب تجربه و آموختن مهارتها كه البته كسب تجربه هم هست كه زمان كمك ميكنه.

اگه انگيزه براي ادامه تحصيل داره كمكش كنيد شروع كنه و در اين بين به خوساتگاري هم بياد.

اين نكته را هم اضافه كنم كه با يبار اومدن ايشون و عدم حضور پدرتون نبايد ايشون زا ازدواج صرف نظر ميكرد.

الانم بهترين راه حضور مجدد ايشون و خانوادشون براي خواستگاريه و در غير اينصورت بهتره قطع رابطه كنيد كه دوستان توي يه تايپيك جدا گونه راه حل بدن چون هنوز خيلي اميد هست اين ازدواج سر بگيره و بهتره بگيم كه شما هيچ اقدامي را براي ازدواج انجام ندادين.

تلاش و خواستن  ايشون از يه طرف و صبر و كمك شما براي قانع كردن خانواده از طرف ديگه ميتونه بسيار راهگشا باشه.

موفق و مويد باشيد.

 

تصویر kia1991
نویسنده kia1991 در

""يعني با كسب تجربه و آموختن مهارتها كه البته كسب تجربه هم هست كه زمان كمك ميكنه""

این حرف شما نشان از عدم پختگی ایشون هست

ایشون میگن از لحاظ مالی و درسی بهشون نمیخورن و ایشون اصرار به این وصلت دارن.چه برداشتی از این حرف میشه کرد؟

احساس جای عقل را گرفته و اینکه هنوز پختگی لازم رو ندارن.

 

ایشون میتونن رابطه را ادامه بدن و سپس وصلت کنن.ولی باید پی همه چی رو به دلشون بمالن،از جمله:گوشه کنایه های خانواده و اطرافیان،سرد برخورد کردن خانواده،کنتاکت های بی مورد توی زندگی که شاید مشکلات رو الان جدی نمیگیرن ولی بعدا تو زندگی خودشو نشون میده(که به واسطه احساسی تصمیم گرفتن ایشون ایجاد میشه)

باید اول رابطه قطع بشه و به صورت رسمی اون آقا اقدام کنه.

تصویر arezi
نویسنده arezi در

دوستان کمکم کنید قید عشقمو بزنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آخه چجوری بی هیج دلیل چون میخوان دامادشون جوری باشه که پز درسشو یا پولشو بزنن آخه این نامردی نیست

تصویر kia1991
نویسنده kia1991 در

بنده عرض کردم.متاسفانه عشق و احساسات جای عقل رو گرفته تو این ازدواج.اگه عاقلانه فکر کنید بهتر میتونید تصمیم بگیرید.

 

تصویر kia1991
نویسنده kia1991 در

لحن صحبتاتون نشون میده پختگی رو ندارید

و اینکه احساسات جای عقل رو در انتخابتون گرفته

رابطه شما علنی شده و خانواده مخالفت کردن و باز شما ادامه دادی به رابطه!!!این یعنی اینکه خانواده مهم نیستن.

شما میخوای ازدواج کنی باید خانواده ات از ته دل راضی باشن.

تصویر هانا
نویسنده هانا در

بچه بودن به سن وسال نیست عزیزم وقتی از نظره کسایی که دارن باهات زندگی میکنن شما پختگیه لازم برا زندگیه مشترکو نداری حتما یه چیزی هست که میگن من دختراییو میشناسم که توی 19 سالگی برا زندگیه مشترک آماده هستن ولی کسایی هم هستن که هنوز خیلی برا ازدواجشون زوده شما باید در درجه اول خودتو به خونوادت ثابت کنی بتونن ببینن و باور کنن تو برا مستقل بودن آمادگی داری اونا خوشبختیه تورو میخوان نمیخوان تو وارده یه زندگی بشی و نتونی از پسش بربیای پس اول سعی کن ایراداتی که باعث شده خونوادت ازدواجو برات زود بدونن برطرف کنی 
 

تصویر آسمان شب

پدرتون لابد یه چیزی میدونه که گفته... و البته راست گفته؛ 17 سالگی واقعا سن کمی بوده
من 24 سالمه و الان دو ساله فقط دارم برای پدر و مادرم توضیح میدم که چرا اصلاً میخوام ازدواج کنم و هنوز به من میگن بچه‌ای!!!
خب دلیل شما اصلاً منطقی نیست، دوست داشتن که دلیل اصلی نمیشه. مطمئنا یه نفر بهتر پیدا بشه باز اون رو دوست خواهی داشت؛ بهتره برای پدر و مادرتون یه دلیل منطقی بیارید ولی اونا مطمئنا خیرخواه شما هستن.

 

تصویر arezi
نویسنده arezi در

اینکه پسره خوب و سالمو کاریه و از بچگی کار کرده ممتراز همه اینا دوسم داره کافی نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ درضمن خانواده خوبی هم داره !!!!!!!!!!!!!!

پدرم هیچ آگاهی از ایشان ندارد که نه بگوید کمک کنید چگونه راضیشون کنم.