مرغ از قفس پرید

04:41 - 1393/11/18

سلام.

منم عین خیلیها دلم پره...

اما لطفا داستان منو بخونید درس عبرت بشه !!!

سه سال پیش(20سالگی) همون داستان یک نگاه و عشق آید برد هوش دل فرزانه و و... پیش اومد.همدانشگاهیم بود و یکسال کوچکتر.پیشنهاد دادم اونم قبول کرد که از اول میگفت خانوادش با این رابطه ها مخالفند.پدرش مثلا مشاور خانوادست(مثلا).از ماه سوم که به عشقم و احساسم و همه تفکرات منطقی و غیر منطقی مطمئن شدم بهش گفتم به ازدواج فکر کنیم.گذشت و گذشت و همه زوجهای عاشقانه تاریخ رو ما مرور کردیم.کل شهر خاطره شد کل مردما دیدن مارو کل دنیا احسنت کفتن به رابطه ما.از روز دوم آشنایی نادر من در جریان بود.

بهرحال از سال دوم که سرو کله خواستگارا پیدا شد خیلی بیشتر به من میگفت بیا خواستگاری منم دنبال فرصت مناسب بودم از جهت درس و کار.بهرحال اول مهر قطعی شد که عید میخوام برم خواستگاری ولی نگفتم بهش تا اینکه بدقول نشمو نخوره تو ذوقش.و از جهتی هم میدونستم میمیره واسه من و عاشقانه میپرسته منو(احساس متقابل) پس به خواستگاراش جواب رد میده همونطور که میداد.

یه ترم واسه خوندن کنکور ارشدو این حرفا انتقالی گرفت شهرشون.انتقالی گرفت و...

آخرین بار که اومد 19 آذر بود.همون عاشق همیشگی که بدون من نمیتونست زندگی کنه بود...

رفت و شب یلدا دعوای ساده پیش اومد و تا 3دی کشیده شد.حرفای آخر این بود که گم کردم خدا رو باید پیدا کنم دوناه باهم ارتباط نداشته باشیمو و یه حرف مهم : تا بهمن بیاید خواستگاریم میدونمکه میایدو امیدوارم که بیاید...

3دی شب بخیر گفتیم و 5 دی عقد کرد...

من موندمو حوضم !

رفتیم شهرشونو اومدیمو دیدیم بعله ازدواج کرد.و یروزیهم که دعوا بالاکشید نشست گفت ما سه سال رابطه خاصی نداشتیم فقط داشتیم آشنا میشدیم که با معیارهای من جور در نیومد و به این آقا من بعله رو کفتم...

چی شد ؟.هیشکی نه دونست نه فهمید...

باباش که راضی نبود میگفت من دختر به غیر همشهری نمیدم.

اما عاشق بود،قسم میخورم :)

بیخیال،گذشت...

میخوام ازدواج کنم،با یکی دیگه بسازم همه اون سازه های خراب شدمو،نظرتون چیه ؟

هستند موارد بسیار زیاد.

از خودم بگم.دودی نیستم قهرمان کشوری تو ورزشم.لیسانس برق از دانشگاه دولتی.کارم هم آزاده که درآمد خوبی دارم.از لحاظ تیپ و ظاهر هم خدا به من محبت داشته.

نمیدونم چی میخوام.یکی که بفهمه یکی که جای یکی دیگرو پر کنه یکی که نمیدونم...:(

اونم مطمئنم یه روز خوش نخواهد داشت مخصوصا پدر نامردش که کل زندگیمو خراب کرد.نه تنها من کل خانوادم صبح تا شب نفرینشون میکنیم.

همه اعتناد منو نسبت به همه چی گرفتن...

اینو هم بگم تا 3دی من کووووچکترین رفتاری که بفهمونه این دختره هواییه یا دلش پیش من نیستو ندیدم.

 

شبا خوابشو میبینم که یه بار باباش سکته کرده یه بار میاد میگه عاشقتم یه بار بچه بغل میاد میگه عذاب وجدان کارم یه لحظه ولم نکردو اشتباه کردم و،،،

چکار کنم ؟،منه پر ادعا مغرور خوش صحبته و به قول خودم خفن دااااغون شدم،داغونه داغون....

یادش بخیر موقعی که بحث ازدواج جدی شده بود میگفتم بیا تو این سایت نظرات مردمو بخون...

آخه شما بگید یه دختر عاشق مگه میتونه با یه نفر که یه ماهه شناختش ازدواج کنه ؟

در یک کلام،ناموسم ناموس یکی دیگه شد.

توروخدا ازین حرفای شانس اوردیو اون اگه عاشق بود فلان کارو میکردو ازینا  نگید.

بگید چکار کنم ؟

مرسی

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/55445

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****
تصویر M121
نویسنده M121 در

خوبت کرد دم دختره گرم ... ایشالا ک خوشبخت باشه . اگ میخاستیش ها مث ی مرد میرفتی خاستگاریش  دختره بدبخت ی سال دوسال سه سال بمونه دیگ خودشم بخاد منتظر بمونه  خانوادش نمیذارن  ادم تا ی حدی مقاومت میتونه بکنه دیگ خسته میشه بعدش و تسلیم میشه. بعدم دخترا با محبت خیلی حذب میشن امکان فراموشی عشق سابق خیلیه بنظر من 

کاش ی درصد عقل و جرات این دختر رو من داشتم.

تصویر یه دوست

این مطلب اشتباه پست شده. لطفا حذفش کنید.

 

متشکرم.

تصویر یه دوست

خواهشا نصیحت، توهین و ... نکنین. نگین اشتباه کردی و ...

******************************

 

منظورتون اینه کسی خطا ها و از زیر بار مسئولیت کنار کشیدن شما رو بهتون یادآوری نکنه؟ صادقانه بگو میخوای تائیدت کنند تصمیمی را که "قبلا گرفته ای" و بعضی دوستان توجه نکرده اند که قبلا به دختر خانم انتقال داده ای (تدریجی یا غیر تدریجی دیگه موردی نداره) بدون ناراحتی وجدان اجرا کنی. اصلا چطوره بگیم اون خانم مستحق این برخورد بوده. چشمش هم کور!!

 

نه خیر. اینطور نیست که همه چیز به میل شما باشه. دلایل و بهانه های شما از ابتدا تا انتها بی ربطه. چندین ماه احساست دختر مردم رو به بازی گرفتی، اجازه دادی و قطعا همه جوره تلاش کردی بهت علاقه مند بشه (و متقابلا) - کاری که خلاف عقل، شرع و وجدانه - حالا اومدی میگی خانواده ام؟ مگه از اول خانواده نداشتی؟ شما که از موافقت یا مخالفت  خانواده ات اطمینان نداشتی، شمائی که جرات نداری یا نمی خوای با خانواده ات درگیر بشی، که هیچ، حتی هنوز صریحا صحبت هم نکرده ای، دختر رو هم بهشون نشون نداده ای، خیلی بیجا کردید با دختر مردم ارتباط برقرار کردید. قول ازدواج بهشون دادی. واسه کدوم آینده نقشه کشیدید و کاخ های رویائی ساختید؟

الان هم با گفتن اینکه از اول بهش گفته بودم میخوای بگی که چی؟ یعنی خودش هم مقصره؟ بله ایشون هم تقصیر داره. قصورش هم اینه که تن به دوستی های این چنینی داد. ولی از جرم شما ذره ای کم نمیشه. هر نوجوانی میدونه تو این روابط دو طرف یا حداقل دختر وابسته میشند. این واضحه دخترا وقتی به این محدوده سنی نزدیک میشند از ترس آینده و .... ریسک پذیری شون برای برقراری ارتباط و به امید ازدواج بیشتر میشه. وعده هم داده بشه که دیگه هیچ. هرکسی  میدونه تو این جامعه به حق یا ناحق اسم نامناسبی روی یه دختر بذارند چه سختی هائی باید بکشه. شما اگر صداقت داشتی همون ابتدا که همدیگر رو پسندید قضیه رو با خانواده تون مطرح می کردید. یا موافقت می کردند یا نمی کردند. خلاص.

 

خیلی صریح بگم شما مرد نیستید. حداقل رک و راست برو بگو نمی خوامت. چرا خانواده ات را بهانه می کنی؟ این همه آدم با سن های متفاوت کوچکتر و بزرگتر دارند زندگی می کنند. از این ازدواج ها فراوان وجود داره. 3 سال که سهله . با اختلاف سن بیشتر از 20 و حتی 30 سال ازدواج انجام میشه. زن بزرگتر یا مرد بزرگتر. هر دو جورش هست.

همه زوج ها برای رسیدن به هم با مخالفت ها و مشکلات جورواجور مبارزه می کنند تا "همدیگر رو بدست بیارند." کسی که طرفش رو دوست داشته زمین و آسمون رو بهم میاره تا بهش برسه. شما که حوصله مشاجره با خانواده ات رو نداری لطف کنید دم از عاسقی و نگرانی برای دختر و فضایل ایشون نزنید.  ایشون هرقدر فضائل داشته باشه بدا به حال شما که قدرش رو ندونستید، دلش رو شکسته اید و غرورش رو له کردید تاحدیکه بهتون التماس و بعدش هم نفرین کنه.

 

ای کاش اون دختر خانم به طریقی این مطالب را بخونند تا بهشون بگم:

 

" دختر خوب این آقا مرد زندگی نیست. مردی نیست که برای خانواده اش سینه سپر کنه. کسی که به این راحتی، هنوز سعی نکرده، هنوز قدم از قدم برنداشته از ترس مخالفت دیگران رهاتون می کنه مردی نیست که بتونید بهش اطمینان یا اتکاء کنید.  زندگی تون رو پای همچین افرادی هدر ندید. عبرت بگیرید و اولا از دوستی های پنهان و بدون اجازه خانواده دوری کنید. چه بسا دفعه دیگه خانواده شما باشند که "اگر به خواستگاری هم برسه" به هر دلیلی مخالفت کنند. دوما احساس و عشقتون را خرج کسی کنید که امتحان پس داده باشد. برای کسی بمیرید که حداقل براتون تب کنه. نه اینکه راحت ازتون دست بکشه". اونی که باید از این ازواج کنار بکشه، شما هستید.

جنابعالی هم اگر ذره ای قصد کمک به دختر را دارید این چند جمله را از طرف من بدون کم و زیاد بهشون منتقل کنید بلکه به خودشون بیایند و شاید با رنج کمتری جدا بشند.

 

و اما حرف آخر با شما:

*** اینقدر پشت "اشتباه"  مخفی نشید. 15 ساله نیستید. حداقل 25 سال دارید. راست میگی؟ اشتباه کردی؟ معنیش این نیست که در دوست داشتنش اشتباه کردی؟ هست؟ میگی مخالفت خانواده ات رو اشتباه برآورد کردی؟ باشه، قبول.  هنوز چیزی نشده. مرد باش. پای قولت و دلت وایسا. دختری رو که دوست داری بدست بیار. حداقل تلاش که می تونی بکنی. ازش خواستگاری کن. از این و اون کمک بگیر. واسطه بتراش خانواده ات رو راضی کنند. از خودت جرات و اراده نشون بده. اگر نتونستی بیا مشاوره بخواه که چطور بتونی بدست بیاریش نه اینکه چطور ولش کنی !!!

  

تصویر luxaeterna
نویسنده luxaeterna در

امیدوارم از بقیه زندگیت لذتت رو ببری

به گذشته فکر نکن

آینده تو بساز

حالا چجوری؟ هرکی واسه خودش بهترین راه حل رو می دونه.

به قول رضا یزدانی : نگران نباش... حل میشه

برات آرزوی موفقیت دارم دوست عزیز

تصویر یه دوست

سلام

میگن عاشق هر بدی معشوق رو میبخشه بجز خیانت. مشکل اینجاست که ما خیانت رو چطور تعریف می کنیم. شکستن هر قول و قراری که خیانت نیست بخواهیم لعن و نفرین کنیم. یا خدا انتقام بگیره. بیشتر این قول و قرارهای عاشقانه یه مشت حرف های احساسی و بدون پشتوانه عقلی هستند. از منظر خدا هم اصل قضیه که شروع دوستی دو طرف بوده خلاف دستور خدا بوده چه برسه به قول و قرارها. خلاصه اینکه عقلا و شرعا عدم رعایت این مثلا قول های عاشقانه گناه یا جنایت نیست. بجز اون قسمت شکستن دل طرف مقابل آنهم در شرایط خاص.

ازدواج مرحله مهمی در زندگیه و طبیعیه که هرکسی تا وقتی که اختیار داره سعی می کنه بهترین یا حداقل محتمل ترین کیس رو انتخاب کنه. اینکه چندین سال با کسی دوست بوده اید و قول هائی هم رد و بدل شده حجت نیست. اون خانم کاملا صحیح گفته. 3 سالآشنائی داشته اید نه چیز دیگر.

اولا که که زن و شوهر نبوده اید. پس چه خیانتی؟

دوما 3 سال زمان زیادیه. هر آدم عاقلی ببینه طرفش این همه مدت دست دست میکنه، وعده میده ولی عمل نمیشه، قطعا به این نتیجه میرسه که نباید روی حرف طرف مقابلش حساب باز کنه. اصولا همچین کسی رو قابل اعتماد و اتکاء برای اداره زندگی نمی بینه.

سوما (از دید دختر و خانواده اش) چه تضمینی وجود داره 3 سال نشه 5 و 10 سال و آخرش هم هیچی؟ مخصوصا که دخترا به گذر زمان و بالا رفتن سن شان حساس هستند و حق هم دارند.

 

تا وقتی دو طرف سر سفره عقد نشسته و خطبه خوانده نشده، هیچ حقی نسبت به هم ندارند. تا آن لحظه هر دو طرف آزادند هرلحظه که به نتیجه برسند این رابطه یا ازدواج به صلاح شان نیست از آن صرف نظر کنند.

 

می دونم خیلی خشک و بی احساس به نظر میاد. ولی واقعیت زندگی همینه. فکر هم نکنید سواره هستیم و .... . نخیر، ما هم سهم مون رو از این شربت نوشیده ایم. اونقدر اونقدر گلومون سوخته که که بعد از سال ها هنوز طاقت/جرات نداریم آبی بنوشیم.

 

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

سلام
راستش تو این زمان برخلاف لطف بسیار زیاد دوستان که نظرهای جالبی دادند بنده فقط نظاره گر بودم و فقط خوندم اما نظر شما رو دوست داشتم جواب بدم و از این صحبتهای من حتما در نصیحتهایتان به بقیه استفاده کنید.
دیدگاه خشکتون رو که میخواید بگید دنیا همینه رو خیلی میپسندم و همینه...
کاملا درسته حرفتون که همه اینا قول و قرارهای الکی سرسریو همش احساسه و همه مسخرستو همه بدون هیچ پایبندیه،همه حرفاتون رو قبول دارم و رسیدم بهش...
من راستش حس میکردم من مجنونمو اون لیلی،3سال مجنون بودمو بعدشم جنونمو همه دیدند،اما نتونستم درک کنم اون لیلی نبوده که این اشتباه من بوده...
راست میگید بخدا اشتباه از من بوده که تو این سه سال چشمامو بستمو گفتم این و فقط این چشمامو باز میکردم و در کنار ایشون باید به موقعیتهای بهتر و افراد بهتر فکر میکردم و توجه میکردم که نکردم و چچچچقققدددرررر موقعیت پیش اومد و من مجنون بودمو به همون موقعیتها تو سلام اول میگفتم نامزدم فلانه نامزدم بساره که یعنی برو من مال یکی دیگم.باید چهار نفر دیگرو هم تست میکردم و اینو اون رو هم درنظر میگرفتم...
راست میگید به اینکه هرکی موقعیت بهتر گیرش اومد باید بره سراغ اون یکی ولی سوال من اینه : این شکلی ؟یه شبه ؟،نمیشد بهتر باشه ؟ نمیشد بیاد حرف بزنه بگه شرایطو بگه اصلا نمیخوامت ؟ نمیشد یه رفتاری کنه حداقل دلم یه ترک ریز برداره نه اینکه تیکه پاره بشه ؟،نمیشد یه کوفتو زهرماری بکار ببره واسه این موضوع ؟،ما مسئول مگه نیستیم نسبت به رفتارمون با بقیه ؟
سوال : من به چه دلیل خواسته نشدم ؟،دودی بودم ؟،بیسواد ؟ بیکار ؟ بیعار ؟ بیمار ؟ بیریخت ؟ بی فرهنگو بیپول ؟ بیخانواده ؟،چی ؟؟؟؟؟
و هزاران سوال دیگه که واقعا دیگه از فکرشون دارم درمیام،چندروز پیش رفتم امام رضا و دخیل بستم شب آخر خوابیو دیدم که کلی حالمو بهتر کرد کلی انگیزه بهم داد،و همه چیو سپردم دست خدا همون خدایی که بیشتر از هرکس میدونه این وسط چی شد و چه گذشت.
آره اشتباه از من بود،هستند زنو مردایی که 10 سال 20سال به پای هم میمونند و به بقیه نه میگند و همه هم میگن به به به این میگن عشق واقعی به ما که میرسه ما بو میدیم این وسط ؟
آره اشتباه از من بود اما یه خبر خوب یا شایدم بد...
من هنوزم همون فردم هنوزم اگر به کسی بگم هستم باهات یعنی هستم حتی اگر به ازدواج نرسه !،نه دل میشکونم نه خیانت میکنم به دلی که پیش من امانت گذاشته.هنوزم دوست دارم تا آخر عمر اشتباه کنم و مجنون میشم :)
فقط یه سوال دارم از شما : اگر این موضوع برعکس میشد چی ؟،اگر من یه شبه ایشونو با همه خاطراتشو با همه دنیای ساختگیو با همه عاشقانه ها و با همه دلبستگیها تنها میذاشتمو میرفتم دنبال کیس مناسبتر شما باز میومدید اینارو بگید ؟
همه حرفاتون رو کامل قبول دارم و به این نتیجه رسیدم که هیچی موندنی نیستو همه چی و همه کس یروز میادو میره...
اما :
یادمان باشد که:
حق الناس همیشه پول نیست ...
گاهی دل است ...
دلی که باید به دست می آوردیم و نیاوردیم! دلی که باید می دادیم و ندادیم!
دلی را که شکستیم و رها کردیم!
دلهای غمگینی که بی تفاوت از کنارشان گذشتیم!
خدا از هرچه بگذرد از حق الناس نمی گذرد.

لطفا واسه من دعا کنید و انشاالله یروزی منم حالم خوب میشه و میام اینجا از خاطرات ازدواجو عشقو علاقمحرف میزنم...
در پناه خدا باشید.

یا علی

تصویر یه دوست

سلام

به نظرم طرف صحبت تون من بوده باشم. در اینصورت اشکالی نداره. هرچقدر می خوائید تو دلتون سر من داد بزنید. اگر  بتونه حتی کمی ۀرام تون کنه منهم خوشحال میشم. این حال شما رو به مراتب سخت ترش رو سال ها داشتم و الان هم به نوعی دیگر. آنقدر غمم هست که پروای غصه ام نیست.

میگم دنیا خشک و بی احساسه. خوب مگر غیر از اینه؟ ولی کی گفتم می پسندم؟ اگر می پسندیدم که خودم هم طور دیگه ای می شدم و چه غمی داشتم؟ چرا الان که دارم برای شما می نویسم باید از درد به خودم بپیچم؟ از رنج کاری که نکردم و حرفی که نزده ام؟ که حتی اگر هم انجام داده بودم و گفته بودم بازهم طبق شرع و سنت و دین بود؟ گناهی نکردم، حتی ازم توضیح هم خواسته نشد فقط هرچی خواستند بهم گفتند. شنیدم و هنوز دارم می سوزم و تحمل می کنم با اینکه فقط کافیه چند جمله درباره گذشته بگم تا نه فقط دهان هائی بسته بشند بلکه از خجالت نتونند سرشون رو بالا بگیرند. سکوت کردم فقط به خاطر کسی که همیشه برام عزیز بود! و رفتار او هم همیشه مهربانانه (شاید کمی هم بیشتر) نشون می داد. ولی به قول شما یه شبه با 180 درجه چرخش چنان برخورد زشتی کرد و کردند که میخی شد برتابوت همه اعتمادها و زخمی که می دونم هیچوقت خوب نمیشه.

سکوت کرده ام مبادا با قضاوتی که شاید اشتباه باشه (بسیار بعیده) و شاید هم صحیح باشه، فرقی نمی کنه، به هر حال تو خودم نگه داشته ام مبادا باعث خجالت و رنجشش بشم.

این ها رو گفتم (و خیلی خیلی بیشتر از این ها هست که نگفتم) یرای اینکه بدونید رو هوا حرف نمی زنم. بدونید که حال شما رو خیلی بیشتر از اونی که فکر کنید درک می کنم و از سر بی دردی تصیحت های توخالی نمی کنم.

شما حق دارید. کمبود و ایرادی نداشته اید. وفادار بوده اید که از شخصت خوب شما بوده و هست، دلتون رو شکسته اند، حق دارید گله مند باشید. ولی حرف من اینه همه این ها رو بی ارزش نکنید. ایشون خطا کرده اند و شکی درش هم نیست اما نه در اون حدی که بخواهید ازش متنفر باشید یا خدای ناکرده بدتر از اون نسبت به دیگران هم بدگمان بشید.

خلاصه صحبت من این بوده که ایشون شرعا و قانونا تعهدی به شما نداشته اند، شما هم نعهدی نسبت به ایشون نداشته اید. میمونه جنبه اخلاقی و جوانمردی که شاید از طرف ایشون مراعات نشده. گفتم هم که به دلایل ..... ایشون با توجه به نوع تفکر اغلب خانم ها و محدودیت های اجتماعی، سنی، ظاهری که برای ازدواج دارند "شاید" از شما قطع امید کرده بوده. و بدونید که خانم ها تقریبا هیچوقت این مطلب رو به زبان نمیارند. این خود مرد هستش که باید از حرف ها و نوع رفتار زن موقعیت رو درک کنه. هیچوقت هیچ اخطار و اعلام خطری بهتون داده نمیشه مگر اینکه طرف دیگه صبرش تموم شده و تصمیمش رو گرفته باشه. همون موقعی که ایشون براتون مهلت تعیین کرد شما بایستی می گرفتید که فرصت تون قبلا تموم شده و باید بلافاصله اعتماد ازدست رفته رو به نحوی بدست بیارید. اونوقت شما چکار کردید؟ برنامه آینده تون رو تو ذهن تون نگاه داشتید که مبادا.... (همین "مبادا" از دید من خواننده یعنی بعد از چند سال هنوز"نسیه" بودن }. فکر کنم متوجه منظورم شده باشید. اینکه چقدر نظر من اعتبار داره خانم ها بهتر می تونند نظر بدند. هرچی باشه همجنس خودشون رو بهتر می شناسند.

به مطلب بالا اضافه کنید انواع فشارهای خانواده ایشون رو.

 

"کیس بهتر" رو بکلی از ذهنتون بیرون کنید. هیچ کجای صحبت های "شما" نشون دهنده فرصت طلبی و به دنبال کیس بهتر  بودن دختر خانم نیست. برعکس، به گفته خودتون مرتبا به شما اصرار می کرده اند که زودتر ازشون خواستگاری کنید. احتمالا خیلی کیس ها رو هم قبلا به خاطر شما دست به سر کرده اند.

ختم کلام اینکه دنبال مقصر نگرد، چون تقصیرکاری وجود نداره. بی تجربگی کردید. به همین سادگی.

 

هر دو نه خوب خوب نه هر دو بد بودیم               رسم رفاقت رو ما نابلد بودیم

مست از جوونیها عاشق ولی مغرور                      در امتحان خود ما هر دو رد بودیم

در پشت تاریکی رنگ سحر پیداست                         از آرزو امشب در قلب من غوغاست

تصویر زهرا88
نویسنده زهرا88 در

ببخشید لینک سه سال پیش شما این بود؟

http://moshaver41.ir/post/category/69/page/2

آخه میخوام بدونم اون زمان چه مشاوره هایی بهتون دادن.
امیدورم خوشبخت و عاقبت بخیر بشید
بازم میگم اگ کج رفته باشی خدا یکیو میذاره تو دامنت عین خودت(منظورم شما نبودین ،طرف مقابلتون بود) 
شما بسپر به خدا و نفرین کسی نکن.خدا جای حق نشسته،برای یکی از دوستای من این اتفاق افتاد ولی برعکس شما،آقا رفت زن گرفت با اینکه 3 سال دوست من به خاطر این آقا خواستگاراشو رد کرد،بعد 2 ماه دوستم نامزد کرد و ولی بعد نامزدی دوستم رابطه ی اون آقاهه به هم خورد.
یعنی دارم میگم ببینید خدا چقد دوستمو دوست داشته که این اتفاق بعد نامزدی دوست من افتاده،ولو اگر قبلش اتفاق میوفتاد دوباره دوستم خام میشد و ...(چون ما دخترا زود دل میدیم)
پس شما هم نفرین نکنید،فقط برای خوشبختی خودتون دعا کنید و جوونایی مثل ماwink
نفرین خوب نیست

تصویر زهرا88
نویسنده زهرا88 در

در ضمن اینم بگم که دوست من اصلا اون آقارو نفرین نکرد بلکه اعتقادش که قوی بود قوی ترش کرد و به امام زمان متوسل شد.تازه اینم بگم که برای دوست من خیلی سختتر از شما بوده،چون دخترا خیلی احساسی ترن و فراموش کردن یکی براشون از پسرا خییییییلی سختتره،نهایت ان شاءالله زود فراموش میکنین و نیمه گمشدتونو پیدا میکنین
با آرزوی خوشبختی

تصویر farzan
نویسنده farzan در

اگه از ته دل دوستت داشت محال بود این کارو کنه

تصویر morteza jahangard

سر منم اومده ولی اول از همه بدون که به جنس مخالف محبت داشته باشی نه عشق چون هرچی باشه اونم مثل تو ادمه و هرلحظه ممکنه بزنه زیر قول و قرار
به هیچ وجه تو مسائل عاطفی مخصوصا قبل ازدواج روی آینده حساب نکن چون معلوم نیست همونجوری که تو میخوای پیش میره یا نه؟؟؟
اکثر مواقع با پیدا شدن یک مورد بهتر یا تاخیر پسر در خواستگاری بیشتر دخترا احساس دلسردی و بی علاقگی پیدا می کنند و متاسفانه برای یک دختر رسیدن به شوهر از رسیدن به عشقش اهمیت بیشتری داره پس خودت رو هم مقصر بدون چون رابطه طولانی آخرش بیشتر موارد جدایی میاره باید همون اول باهاش نامزدی میکردی که نکردی
و در اخر اینکه عذاب وجدان داره یا شبا میاد به خوابت و.. .شک نکن که همشون تششعات ذهن تو هستند که تو خواب میبینی و اون الان حتی شاید تو رو نشناسه و خوب داره زندگی خودش رو میکنه پس بجای این فکرهای بی خودی بهتره تو هم به فکر خودت باشی و بیخیال اون بشی چون فقط خداست که یکی هست و نباید از دست بدی ولی دختر بیشماره و این نشد اون یکی البته برای ازدواج و قبلا خود من هم میگفتم اگه اون نباشه من میمیرم ولی نمردم که هیچ تازه باعث شد خدا رو پیدا کنم

تصویر صادق8
نویسنده صادق8 در

دردا.عشق ها همه غرق گناه.تو دلا همه نفرین و آه

تصویر mohsenrs
نویسنده mohsenrs در

متاسفم برا جوونا که همه چیزو میگن عشق .دنبال زندگی نیسیم .فقط دنبال آرزوها ی دور و درازیم.

تصویر العبد
نویسنده العبد در

سلام. هر کسى يه روز مياد و روزى هم از زندگيت ميره. فقط خداست که برامون باقى ميمونه.
اين حرف رو همينطورى نزدم قصه شما قصه من هم هست.

تصویر سروناز20

به نظرم صحیح نیست اسم حس اون خانم رو عشق بذارین.........هوس بوده و بس

تصویر یه عاشق واقعی

سلام بر شما برادر گرامی 

داستان عشق و عاشقی امروزه که خیلی هم داغ شده ، بحث هوای نفس است و بس!!!

واژه عشق الان دست هر آدم لایق و نالایقی افتاده و با هر کی حرف میزنی حرف از عشق میزنه!!!! مشکل اینجاست که هوا پرستی رو با عشق نتونستن فرق قائل بشن .... 

عشق یکی ست و بس !

بهتر است در مورد علاقه به یک انسان دیگه از واژه دوست داشتن استفاده کنیم تا بیش از این ، به واژه عشق جفا نکرده باشیم ... 

برای موقعیتی که الان توش گیر کردید توصیه ام اینه که سعی کنید به سرعت از این وضعیت خارج بشید 

و به سرعت وارد مرحله دیگه زندگیتون و ازدواج بشید .... 

هر چی پشت این موضوع باد بخوره به ضررتون خواهد بود 

یاعلی 

تصویر مروارید

با سلام

دوستان نظرات خوبی دادن. در تکمیل حرف دوستان میگم اقای محترم برادر گرامی اول اون خانم رو از روج و روانتون پاک کنید بعد اقدام به خواستگاری گنید لطفا مورد مقایسه قرار ندین . هر خانومی رو که به هنوان همسر انتخاب می کنید. 

تصویر saman66
نویسنده saman66 در

وقتی رفت حس کردم تمام دنیا رو با خودش برد

تا مدت ها میدیدمش تو هر کوچه وخیابون توی هر جایی که یه دختر بود ،همه دخترها رو شکل اون میدیدم

باورم نمیشد که به این راحتی به همه چیز پشت پا زده،بهم از پشت خنجر زد، یک دفعه از وسط اسمون افتادم توی چاه تاریک و عمیق که دیوارهاش پر از عکس های خاطرات اون بود

همیشه میگفت :"من چجوری جواب خوبی ها و محبت های تو رو بدم ، خیلی بهت مدیونم چجوری جبران کنم" حالا جبران کرده بود

تمام آرزوم این بود که یه روز دوباره باهاش چشم تو چشم بشم، آرزوم بود پشیمونیش رو ببینم

امـــــــــــــــــــــــــــا خیلی طول نکشید، خیلی زودتر از اونی که من فکر میکردم اتفاق افتاد

طلاق گرفته بود و دیگه اون دختر مغرور نبود

چشم هاش پر درد بود ،از سنگینی نگاه دیگران زانوهاش خم شده بود

از خودم بدم اومد از خودم متنفر شدم ، از این همه خودخواهی خودم

درسته که اگه با من ازدواج میکرد هر کاری برای خوشبختیش میکردم اما من حق نداشتم بدبختیش رو بخوام

معتاد و عوضی بودن شوهر اون شاید به من ارتباطی نداشته باشه اما من برای اون بد خواستم و بد هم اتفاق افتاد

از حقارت خودم متنفر شدم که چرا نتونستم ببخشمش

از اون موقع همیشه و هر لحظه برای خوشبختیش دعا میکنم ، سر هر نماز ،توی هر قنوت ،توی هر دعا

ببخش تا بزرگ شی، ببخش تا عمق پیدا کنی

اگر بنا به انتقام باشه انتقام خدا از همه سخت تره اما خدای رحمان گفته منو با بخشندگیم صدا بزنید

بسم الله الرحمن الرحیم

قلبت رو پاک کن ،کینه مثل زهر زنبور عسله،وقتی خالیش کنی قلبت هم میمیره

اون بهت بزرگترین خدمت رو کرد و این فرصت رو بهت داده تا با عقل و منطق کسی رو برای ازدواج انتخاب کنی که تمام عمر مایه آرامش و نور چشمت باشه

فرصت بزرگ شدن رو بهت داده

هضم این شرایط سخته اما اگه تنگش رو خورد کردی عزت نفس پیدا میکنی

بیشتر فکر

یا علی

تصویر آرام
نویسنده آرام در

بسیار عالی...

ببخش تا بزرگ شی، ببخش تا عمق پیدا کنی...

اگر بنا به انتقام باشه انتقام خدا از همه سخت تره اما خدای رحمان گفته منو با بخشندگیم صدا بزنید

تصویر شبنم73
نویسنده شبنم73 در

یک کلام اگه نشده یعنی قسمت هم نبودید برای هم نبودید حالا به هر دلیلی که یا میدونی یا نمیدونی!

تنهاکار فراموش کردنه سخته خیلی سخته اما باید انجامش بدی باید فراموش کنی حالا این با خودته که فک کنی ببینی چطوری میشه فراموشش کرد 

از خدا هم کمک بخواه وبه خودش توکل کن 

شما مردا که ماشالا راحت فراموش می کنید به محض اینکه ی نفردیگه بیاد توزندگیت کم کم قبلی میره بیرون 

تصویر آرام
نویسنده آرام در

به نام خدا

سلام

فقط می تونم بگم خدا بهترین نعمت رو به شما داده:" یه دل شکسته" 

ازین نعمت الهی استفاده کنید و قدرش و بدونین و حاجت بخواهید و برای خوشبختی و عاقبت بخیری دیگران و خودتون دعا کنید.

به امام زمان(روحی له فداه) توسل کنید و برای سلامتی شون صلوات بفرستید و ازشون بخواهید این عشق و از دلتون ببرن و تا ان شاالله جایگزین مناسبی براش پیدا بشه و همسر مناسبی رو سرراهتون قرار بدن ، کسی که اونقدر خوب باشه که بعد ازدواج بهشون علاقه مند بشید و باهاشون خوشبخت باشید...

شاید فراموش کردن این مسئله زمان ببره اما شدنیه...درضمن سفره دلتون و برای آدمهای حقیقی اطرافتون باز نکنید چرا که بعدا اگر ازدواج کنید براتون دردسر نشه...

ان شاالله بهترین ها قسمتتون بشه و خوشبخت و عاقبت بخیر بشید.

برای ماهم دعا کنید با دل شکستتون...

تصویر باران
نویسنده باران در

سلام

چقدر سخت.......حالتونو میفهمم

اما یه تجربه دارم که خدمتتون عرض میکنم

زمانیکه ازدواج کرد تو شوک بودم شب و روز غصه خوردم...از همه بریدم..باور کردنی نبود

اما همش توی ذهنم منتظرش بودم نمیتونستم به خودم بقبولونم که دیگه نیست و باید فراموشش کنی

گرچه دلخور بودم گاهی حتی ازش بدم میومد اما دلم.....

برادر اشتباه کردم

اگر سعی میکردم دیگه بهش فکر نکنم و چرا نکنم و منتظر نباشم این اتفاق شاید نمی افتاد

زندگیشون به یک هفته هم نکشید

برگشت اما من دیگه ادم سابق نمیتونستم باشم نه اینکه مهرش بر دل نباشه چرا بود اما اعتماد.........

دیگه روز به روز نسبت بهش سردتر شدم و حسم کم رنگ شد بدون اینکه جالمو بفهمم دائما عقلم با دلم میجنگید و اونو دور میکرد

عشق حرمت داره دوست داشتن حرمت داره حرمت که حفظ نشه دیگه دلت یخ میکنه و کم کم شعله عشق کم نور و کم نورتر میشه

مقاوم باشید گذر زمان همه چی رو درست میکنه توکلتون به خدا باشه و هر وقت دلتون گرفت صداش بزنید

اما برگشتنشو نخواین اما منتظر نباشید چون در حال شما ممکنه تغییری حاصل نشه

دعاش کنید و اینم بدونید که چه شما بخواین چه نخواین خدا جای حقه

و خدا نمیزاره که تنها بمونید صداش بزنید خیلی ها هستند که مثه شما هستند اما هیچوقت دنیا یک جور نمی مونه فقط صبر کنید و توکل

من قبل محرم این اتفاق برام افتاد و شکر شکر خدا بود هست و خواهد بود...

ان شاالله که دلتون اروم و شاد و تنتون سالم باشه و خدا حامی تمام لحظه هایتان باشد..

التماس دعا

 

 

 

 

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

جالب بود.میدونم اونم برمیگرده یروزی اما من همین الانشم منتظر نیستم.اینو خودم مطمئنم و فقط میخوام اینو ببینم که خدا جای حق واقعا نشسته و هنه چی حساب کتاب داره وگرنه منم برم دل کسی رو خورد کنم ؟

برم سرکارش بذارم ؟

برم ؟

نه نمیرم کار کثیفیه !!

ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه "نیست"...

خدا خودش شاهد همه چی هست و به قول شما نیاز به نفرین من نیست...

اما بازم نمیگذرم از همه حقوقم که پایمال شد :-)،همه اعتمادم که از بین رفت.

 

چقدر آروم میشم وقتی اینجا حرف میزنم...

 

مرسی واقعا از همه

تصویر mohammad6258

سلام وقت تون بخیر داداش گلم..........

نمیخوام سرزنش کنم تون ، هر کی اینجا یک دیدگاه داره و میتونه بگه دیگه درسته ؟

ولی من هم به شما هم به همه دوستان عزیز یک نصحیت میکنم مخصوصا برای بچه های دانشگاه دولتی که اغلب هم

کلاسی هاشون واسه یک نقطه ی دیگر کشورند میگم :

با اینکه واسه این دوستمون احترام زیادی قائلم ولی عشق های دانشجویی مزخرف ترین عشقه (نظره منه البته)

درصد تحققش بسیار کم، و درصد موفق بودند تا اخرش بسیار بسیار کمتره

تضاد طبقاتی و فرهنگی یکی از مهم ترین دلالیلش ........

نمیدونم این خانوم چطوری حاضر شده  و بخودش این اجازه رو داده، این کار رو بکنه............

ولی واسه شما شما نباید بپاشید اصلا و ابدا رفت؟؟؟؟؟؟؟؟بدرک

فدای سرت

نگو نمیفهمه عشق چیه؟نه.... خیلی هم حالیم !!!!!!!!!!

ولی حالا که رفته ،کاری نمیشه کرده؟درست نیست بنظرت؟

برو این دفعه با خونوادت البته با همکاری پدر و مادر دنبال یک دختر خوب..

نباید بپاشی اول جونینت پسر،

و یک نصحیت برادرانه داداش اصلا از روی تنفر و بی اعتمادی دیگ ب نفر بعدی نگاه نکن که اونم حتما این کار رو باهت میکنه

همه مث هم نیستند اینو یادت باشه....

خداوند هر کی با دیگری متفاوت افریده......

و یادت باشه از گذشته باید درس گرفت، اینم یک درسی شد که دقیقا همسر و شریک ایندتون انتخاب کنی نه از روی احساس بلکه از رو عقل

امیدوارم تونسته باشم کمکتون کرده باشم

موفق باشید یا حق

 

 

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

سلام

یه چیزی.اینو هستم که میگی رفت ؟,به درک...

اما والا انقدر دانشجوها دیدم که نصف ما دوتا علاقه نداشتند اما بهسرانجام رسیدو الانم کاملا خوشبختند.

مثلا از هنه لحاظ هم کفو هم بودیم.ای بابا...

آره باید به بقیه همونطوری نگاه کنم که قبل از این خانوم نگاه میکردم.همش  دنبال عشق بودم و چه عشقی شد...

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم...شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

 

از یه چیزی مطمئنم اگر خوشبخترین آدم روی زمین بشم و دوباره عشق بیاد تو زندگیمو دوباره از ته دلم بخندم نمیبخشمش و نمیبخشمش و نمیبخشمش... خدا خودش میدونه !

 

واقعا مرسی از ظرت دوست عزیزم،مطمئن باش درس میگیرم و اینکه حواسم بیشتر جمع خواهد بود...

تصویر آقا حمید

من هر چی بیشتر سوالات مشابه شما رو میخونم بیشتر یقین حاصل میکنم که بهترین ازدواج، ازدواج سنتی با یک دوره نامزدی کوتاه مدت هست، تا آدم اینجوری گرفتار حاشیه کار نشهcheeky
 

تصویر خانم آسمان

شما خوشحال باشین که این خانم رفت.

حالا شاید ازدواج نکرده و خواسته شما رو بپیچونه یا اینم که واقعا ازدواج کرده.

در هر صورت دلش با شما نبوده.

اینم دیگه بدشانس بعضیهاست که استثناها گیرشون میاد.

ولی اگه یه دختر کسی رو دوست داشته باشه به همین راحتی ها از دستش نمیده.

پس به خاطر همین که شما رو دوست نداشته باشه فراموشش کنین.

بعدم بعضی ها عشق سرشون نمیشه میگن هر کی شرایطش بهتر بود با همون ازدواج میکنیم.

البته تقصیر پدر مادرها هست میگن اگه با فلانی ازدواج کنی ما حمایتت نمیکنیم و تو دل دختر بیچاره رو خالی میکنن.

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

ازدواج کرد.خودم با پسره حرف زدم یعنی دونفری نشستن جلوم و داستانهایی که ارزش گفتن ندارن !

دقیییقا بحث خانوادشه که چون دوست داشتن دخترشون دکتر بشه و ازین حرفا شوهرش دادن به یه دانشجو دکترای دانشگاه شریف.کسی که نشست جلوی من نتونست از خودش دفاع کنه و میترسید من کتکش بزنم...

مطمئنم هنوزم شبا به یاد من میخوابه و تازه فهمیده چه شکری خورده.

واسه همینم هست پدرشو نمیبخشم...

 

مگه میشه یه دختر عشقشو از یادش ببره اونم در عرض دو روز و بره که بره...

مطمئنم تک تک لحظه هاشو با موقعی که با من بوده مقایسه میکنه.و شوهرشو...

 

متاسفم واسه چنین خانواده هایی

تصویر yosef
نویسنده yosef در

سلام. به خدا توکل کنید و قسمت رو هم در نظر بگیرید.
 

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

همه نظرات دوستان رو خوندم.

در جوابی اون عزیزانی که میگن من شل گرفتم این خانوم به من گفت کار کنم و من سه سال شبانه روز کار کردم فقط بخاطر اون و خودش میدونست واسه ازدواج دارم پول در میارم و میدونست که مادرم از من عجولتره و روزی نشستم بهش گفتم ببین این چیزارو باید داشته باشم که بیام.قبول ؟،اونم قبول کرد...

 

فقط سوال من اینه : چرا دوروز قبل گفت بهمن بیاید خواستگاری و میاید و چرا گفته بود بغیر از من با کسی ازدواج نمیکنه و چرا همیشه میگفت تو همه تنهاییام تو هستی و چرا سه سال گفت اگر سی سالم باشه من پات میمونم و چرا داشت ازدواج میکرد حداقل زنگ بزنه بگه فلانی ببین من ازت متنفرم اصلا برو بمیر و بعدش ازدواج میکرد نه اینکه شب بخوابم صبح بیدار شم.مثلا عشقش بودم.مثلا و مثلا و مثلا...

و همه این چرا ها..

 

خداییش غیر اینه که خیانت کرد ؟،تعارف که نداریم،خیانت کرد...

 

در جواب دوستانی که گفتن ببخش باید بگم که نمیتونم... "شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل/کجا دانند حال ما سبکساران ساحلها"

کاشکی ازدواج نمیکرد میرفتم دخیل میبستم به خونشون و خیلی کارای دیگه...

در جواب اون دسته دوستانی که همدردی کردن واقعا سپاسگزارم...

 

اما من فقط اینو میخوام از شما ها...

چکار کنم الان ؟،ازدواج کنم ؟

میتونم کسی رو دوست داشته باشم اما عاشقش نه...

تصویر هانا
نویسنده هانا در

آره حق دارید من معذرت میخوام ...نفرینش نکنید سعی کنید به بدیاش فکر نکنید دیده خودتونو نسبت به دخترا بد نکنید اصلا خوب نیست نسبت به همسری که در آینده خواهید داشت بدبین باشید یا رفتاره بدی داشته باشید مطمئن باشید نفره بعدی که میخواد وارده زندگیتون بشه خیلی دختره بالا و خوبیه و این اتفاقو به فال بد نگیرید از این نظر بهش نگاه کنید که خدا میخواد دختره خیلی خوبیو وارده زندگیتون بکنه و به خاطره همین اینجور آدمیو سره راهتون قرار داده تا خوبو از بد بتونید واضحتر تشخیص بدید و قدره اون همسره خوبی که میخواد نصیبتون بشه بهتر بدونید همیشه شکست ها و یا آدمایی که آزارمون دادن یا دلمونو شکستن باعثه پیشرفتمون میشه شما سرگذشته هر کسیو بخونید میبینید یه دلشکستگی باعث شده مسیره واقعیه زندگیش مشخصتز بشه و چیزای خیلی بهتری نصیبش بشه اصلا نخواید برا اون خانوم اتفاقه بدی بیوفته همه ذهنتونو متمرگز کنید رو اینکه برا خودتون اتفاقای خوبی میوفته

تصویر هانا
نویسنده هانا در

در ضمن بازم میتونید عاشق بشید منتظر باشید برا اومدنه یه عشق واقعی و از خدا بخواید یه عشق حلال (ازدواج)نصیبتون کنه اونوقت میبینید حسی که دارید انقد قشنگو خاصه که از اینکه اسمه این احساستون به این خانومو عشق گداشتید شرمنده میشید 

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

واقعا منتظرم روزی برسه که به این روزهام بخندم...

بازم مرسی از شما بابت همه نظراتتون...

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

سلام دوست عزیز

به نظر من یه مدت دیگه صبر کن..با یه مشاور صحبت کن دیگه دنبال مقصر نگرد.مطمئن باشید دنیا دار مکافاته.هرکس با هر نیتی با احساس یه نفر دیگه بازی کنه مطمئن باشین چوبشو میخوره.توصیه میکنم ورزش کنید حداقل روزی یک ساعت..اونم ورزشهای دسته جمعی.برین باشگاه.اینطوری دوستای بیشتری پیدا می کنین(اما باز اونجا سفره دلتونو باز نکین یوقت..میخایم برنامه ریزی کنیم که یه مقدار راحتتر ایام بگذره).به کار و کسب درآمدتون امیدورانه ادامه بدین.یه مقدار بیشتر به معنویات روی بیارین..بعد که مدتی گذشت و احساس کردین دلتون یکم اروم شده اونوقت دنبال یه همسر مناسب باشین و منم دعا میکنم انشالله خوشبخت و شاد کنار هم زندگی کنین..اما لطفا فعلا از سر استیصال به ازدواج یا دوستی با جنس مخالف روی نیارین..زمان داروی درد شماست..
 

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

خداشاهده اگر از حرف بقیه ناراحت شده باشم اما وقتی کامنتی مثل کامنت شمارو میخونم انگار آبیه رو آتیش و انگار امیدواریه همش.

دوستان میگن تقصیر منه.اینکه دست دست کردم قبوله اما من گفته بودم و خودش موافق بود...

و مسالم اینه که مگه یه دختر عاشق میشه دوباره عاشق بشه و یا باکسی دیگه باشه ؟.هه همش دروغ بوده دیگه...

 

بقول شما دوست عزیز،دنیا دار مکافاته....

مرسی

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

ببین دوست عزیز اصلا اهمیت نده که اون عاشق بوده چطور تونسته...یا الان داره چکار میکنه...یا پشیمونه یا نیست ..یا اینکه داره خودشو با شما و خاطرات شما مقایسه میکنه..باور کن اینا مهم نیست داداش گلم مهم اینه که شما به زندگی برگردی..اگه فکر میکنی مردی هستی که از شوهر دانشجوی دکتری اون بهتری(که به نظر من بهترم هستی)خوب اینو در عمل نشون بده..مثل پیرمردهای منظر پایان دنیا رفتار نکن...مثل یک جوان شاداب و با انرژی باش.کسی که از چهره اش داری شادی می باره نه غم..سلامت جسم و روان خودتو حفظ کن..و سعی کن بهترین زندگی رو برای خودت و همسر آیندت بسازی..همسر اینده شما مطمئنا خانمی با لیاقت و نجیب هست که درواقع اونه که باید بهش عشق بورزین و محبت کنین نه کسی که نشه بهش بگی من میرم تا سرکوچه یه آبمیوه بخرم برگردی ببینی یکی سر جات نشسته...wink

تصویر هانا
نویسنده هانا در

 500 Days of Summer    این اسمه یه فیلمه برا پسره اتفاقی شبیه اتفاقه شما میوفته گفتم شاید براتون جالب باشه 

 

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

مرسی واقعا

اتفاقا خیلی دنبال داستان یا فیلمی بودم شبیه اتفاق زندگیم.

حتما میبینمش

تصویر vaghtiraft
نویسنده vaghtiraft در

مرسی واقعا

اتفاقا خیلی دنبال داستان یا فیلمی بودم شبیه اتفاق زندگیم.

حتما میبینمش

تصویر ساقی کوثر saghi67

سلام دوست عزیز

اضلا ناراحت نباشید حتما شما لایق بهترین ها هستید امیدتون به خدا باشه

یه شعرب از معین هست که میگی مخور غم گذشته گذشته ها گذشته هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته به فکر آینده باش خوشحال وسرزنده باش....ایشالا یه دختر خوب نصیبتون میشه بودن با امثال شما لیاقت میخواد که خیلیا ندارن

تصویر هانا
نویسنده هانا در

باید تلاش میکردید نکردید الان بی خیالیتونو میزنید تقصیر اون در حالی که اون دختر یه سال خواستگاراشو رد کرده به خاطره شما من که دخترم میفهمم چی بهش گذشته تو این یه سال از استرسو زخم زبونه بقیه حق داشته به فکره آیندش باشه وقتی شما به فکره خودتون بودید یه زندگیه دو نفره فقط به حرفای عاشقانه زدن پابرجا نمیمونه باید با عمل ثابت میکردی میخوایش ...یعنی چی که نگفتم عید میخوام بیام خواستگاری تا بد قولی نشه !!!این حرفه شما یعنی اینکه خیلی شل گرفتید قضیه رو اصلا جدی نبودید شما هم از اون دسته از پسرایید که تا وقتی دختری هست قدرشو نمیدونید ولی وقتی ناامید شدو رفت تازه به این فکر میوفتید که چیو از دست دادن

تصویر m.snake
نویسنده m.snake در

به دشمنان خود محبت کنید

برای لعنت کنندگان خود برکت بطلبید

به آنانی که از شما نفرت دارند احسان کنید

و برای هرکه به شما ظلم کند دعای خیر کنید

فلورانس اسکاول شین

تصویر یاسمین زهرا

بسم الله و بذکر بقیه الله

نوشته شما خیلی واضح نبود با این حال برادر اتفاقی هست که افتاده..درک میکنم که تو شرایط سختی قرار دارید هر کسی میگه فراموشی راحته یا تا بحال به کسی دلبسته نشده یا موجودی با توانایی بسیار بالاست

باید به خودتون زمان بدید زمان حلال مشکلات هست امیدوارم بزودی بتونید با شرایط کنار بیاید..از تنهایی فاصله بگیرید بهتر اینه به مرور خاطراتتون نپردازید چون خاطرات خاصیتش اینه که آدمو میسوزونه عین آتیش زیر خاکستر هست

تنها خداست که می ارزه آدم تمام عشقش رو به پاش بریزه 

خدا بزرگه ..امیدوارم بزودی دلتون آروم شه به فضل پروردگار

تصویر خانم آسمان

شاید منم اگه جای اون خانم بودم ازدواج میکردم چون تو بعضی از شهرستانها دخترها بیشتر از یه سنی نمیتونن مجرد بمونن و خواستگار خوبم که اگه رد کنی میگن دختره مشکل داره. حالا یه خواستگار دو تا نه اینکه چند سال همه رو بخوای رد کنی.

بعدم بعضی پسرها چهار پنج سال با یکی دوستن بعد تازه میگن ما باید یه ذره بیشتر با هم اشنا بشیم و بعد به ازدواج فکر کنی.

شرایط شما خیلی خوبه هم از لحاظ علمی هم ورزشی ولی برای یه دختر خیلی مهمه که اون پسر جرات داشته باشه و به خاطر اون دختر خودش رو به اب و اتیش بزنه ده بار بره خواستگاری تا جواب مثبت بدن بهش شما نشستید سر جاتون با حرف زدن وعده وعید دادین طرف فکر کرده سرکار هست.

ببخشید من همش ایرادهای شما رو گفتم.

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

من فقط میتونم بگم متاسفم..کاش میشد حرفهای اون خانمم شنید و بعد نظر داد..برای خیلی از ما ممکنه این مشکلات پیش بیاد..عجیبه که اینبار بی وفائه خانم از آب در اومده..کاش میتونستم ماجرای یکی که کاملا میشناسمشو براتون بگم اما حیف...من فقط میتونم همین یک جمله رو بهتون بگم اونم اینکه درسته ضربه خوردی اما عاشق شدن تجربه قشنگیه و اگه خالصانه عاشق شدی به خودت ببال.به نتیجه فکر نکن.همینطور به خاطرات مشترکتون..سعی کن فراموش کنی.به خدا نزدیک تر شو حتما کمکت میکنه..

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

با سلام

وفا قبل از ازدواج معنی ندارد و زوجین در زندگی باید با وفا و همراه باشند لذا نمیشه کسی که مجرد بوده و شخصی را انتخاب نموده بی وفا نامید چون هنوز موضوعیت وفا محقق نشده مثل اینکه شما بفرمایید این غوره حتما بد بوده شیره نشده! در حالی که اصلا غوره شیره نمیشه و ان چیزی که شیره میشه انگوره! در اینجا هم برای دختر پسر مجرد وفا معنی نداره ...

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

من منظورم از وفا اون چیزی نیست که تو زندگی مشترک انتظار میره..منظورم همون عهد و پیمان یا به عبارتی موندن سر حرف و قولهای بین دو نفر قبل ازدواجه..بهرحال اینا مقدمه تشکیل زندگیه..معامله که نیست!!!وقتی یک نفرو تا بیش از 80 درصد مطابق با ایده الهای خودت ببینی طبیعیه که چند درصدی (حداقل) روی حرفات بمونی...یا مثل بازاریها برخورد نکنی و اگه قصدت ازدواج با یه نفر دیگه است حداقل به اون بنده خدا رک و راست بگی نه اینکه هم خدا رو بخای هم خرما رو...هم این یکیو از دست ندی و هم دنبال موردهای دیگه باشی...این بی انصافیه..

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

با سلام

دوست گرامی از اینکه نتونستید به عشقتون برسید متاسفم و احساس تون را کاملا درک می کنم اما به جای اینکه به پدر وی نفرین کنید باید بدانید که علت شکست خود شما بوده اید نه کس دیگر چرا که شما گفتید:از سال دوم که سرو کله خواستگارا پیدا شد خیلی بیشتر به من میگفت بیا خواستگاری... خب پسر خوب دختر مردم که نمی تونه مدتها بشینه تا شما موقعیتت جور بشه بلا نسبت الان می خوای یه ماشین بخری فقط دو میلیونش را بخوای چک بدی دو ساعت بعد اگر مشتری دست به نقد اومد رد می کنه میره و به هیچ وجه منتظر نمی مونه حالا در بحث ازدواج که مسئله یک عمر زندگیه و در شرایط فعلی جامعه ازدواج ناموفق = با باخت کل زندگی است و از طرفی دختر و پسر خوب کم پیدا میشه ... حالا شما انتظار داشتید که وی بشینه بعد شما امروز فردا کنی تا موقعیتت خوب بشه و شاید هم شرایط شما هیچ وقت درست نمی شد اون وقت بنده خدا چه کار باید می کرد لذا با عرض شرمندگی اگر اون خانم پیش من هم می اومد می گفتم یا بگو هر جه زودتر بیان خواستگاری و یا اگر خواستگار مناسب داری ازدواج کن ... لذا شما باید ازدواجتون را مسجل می کردید و بعد می تونستید شرایط را کم کم فراهم کنید.

اما الان اتفاقیه که افتاده و این راه بی بازگشت می باشد و تنها کاری که از دست تون بر میاد فراموشی است حالا که خربزه رو خوردی و باید پای لرزش هم بشینی و این قدر تحمل کنی که این عشق بی سر انجام رو فراموش کنی ولی اینم درسته که نباید تسلیم بشی و دست روی دست بذاری تا رنج فراغ داغونت کنه پس برای اینکه درد و رنجت تا زمان فراموش کردنش کم بشه اقدامات زیر رو انجام بده:

          ۱- اولش به این فکر کن که عشق بی سر انجام تو یه تمایل شدید مضره که داره جسم و روحت رو می خوره و نابود می کنه درست مثل کشش شدید یه معتاد به مواد مخدر که می دونه براش مضره اما بخاطر کیف و لذتی که داره تمایل شدید بهش داره پس سعی کن ازش متنفر بشی چون از یه طرف سلامتت رو به خطر انداخته و از طرف دیگه شبیه یه تمایل کثیف مثل اعتیاده بعدشم همون طور که یه معتاد برای ترک اعتیاد باید سختی و مرارت بکشه تو هم خودتو برای یه مدت سختی کشیدن آماده کن و فکرم نکن که فراموش کردنش محاله چون وجود عده زیادی از دخترا که بعد یه مدت تونستن عشقشون رو فراموش کنن دلیل خوبیه بر اینکه کاملا ممکنه و تو هم می تونی فراموشش کنی

        ۲- هر وقت به یادش می افتی سعی کن بیشتر به عیوب و نقصها و کارهای بدی که احیانا انجام داده فکر کنی و به تدریج فکر کردن به نقاط منفیش رو زیاد کن تا ازش متنفر بشی

       ۳- هر گونه نشونه ای که تو رو به یاد او می اندازه از بین ببر و اگه نمی شه از خودت دورش کن و حتی جایی که تو رو یاد او می اندازه نرو

       ۴- با اشتغالات فکری و عملی اوقات زندگیت رو طوری پر کن که وقت فکر کردن بهش رو نداشته باشی و همچنین اوقات فراغت و بیکاریت رو هم با تفریحات و بازیها و مطالعه و کارای متنوع و جذاب سپری کن

       ۵- در محیط های چمعی مثل جمع های مختلف دوستانه و فامیلی سفرهای دست جمعی شرکت در کلاسهای مختلف ببشتر شرکت کن  

        ۶- از تنهایی بپرهیز

          ۷- از فعالیتهای ورزشی خصوصا جمعی غافل نشو چون با تخلیه انرژی به آرامشت کمک می کنه

        ۸- جذابیت های قلبی دیگر رو در خودت تقویت کن مثل ارتباط محبت امیز بیشتر با مادر و اعضای دیگر خانواده و یا دوستان صمیمی

        ۹- ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت علیهم السلام برقرار کن و اینو بدون که اگه محبت اونا در دلت شعله بکشه محبتهای دیگه میره پی کارش

    ۱۰- اگه مورد مناسب پیشنهاد شد هرچه زودتر ازدواج کن چون محبت جدید محبت قبلی رو کم رنگ می کنه بخاطر اینکه آنچه تو رو به طرف این عشق بی سر انجام جلب کرد نیاز تو به عشق و محبت جنس مخالف بود که یه ازدواج عاشقانه این نیاز رو رفع می کنه و آروم می شی و راحت تر می تونی از دست اون عشق مزاحم خلاص بشی

     ۱۱- از دعا غافل نشو چون دلی که شکسته است و چشمی که اشک داره به خدا نزدیکتره ، پس با آه و ناله در خونه خدا و مقربان درگاهش برو و با اصرار حاجتت رو بخواه تا هم انشا الله حاجتت بر آورده بشه و دلت از این علاقه خالی بشه و آزاد بشی و هم اینکه به برکت پناه بردن به خدا و ارتباط قلبی با درگاه الهی از نظر روحی آروم و سبک بشی

موفق باشید

تصویر یه دوست

سلام

آقای وجدانی زیز همه حرفاتون صحیح. ولی نفرمائید از اون خانم متنفر بشند. همونطور که فرمودید اون خانم: 1- تعهدی (شرعی، قانونی، اخلاقی) نداشتند که سال ها منتظر ایشون بمونند 2- بارها به ایشون اصرار کرده بودند به خواستگاریشون بیایند (اصل ازدواج رو عملا پایه گذاری کنه) 3- از افکار و برنامه های ناگفته آقا هم که نمی تونسته اطلاع داشته باشه، طبیعتا روال گذشته رو مبنای تصمیم گیری قرار میده 4- خانواده شون هم مصر بر ازدواج شون بوده اند (شاید همین فشارهای خانواده گی بالاخره مقاومت ایشون رو شکسته و گرنه کسی که مدت طولانی منتظر مونده و قول تحمل یه مدت موقت دیگه رو میده خیلی بعیده داوطلبانه دو روزه  از حرفش برگرده. و ...

با این تفسیر که خودتون حق دختر رو محق می دونید چرا آقا پسر باید ازشون متنفر بشه؟ به چه حقی؟ برای فراموش کردن؟ از روی نفرت نمیشه کسی رو فراموش کرد بلکه برعکس بدی های واقعی یا خیالی طرف همیشه تو قلب و ذهن آدم زنده می مونه و تاثیر مخربی هم در روابطش با دیگران به جه میذاره. شاید دیگه نتونه کسی رو از ته قلب دوست داشته باشه. همونطور که خودشون هم اشاره کرده اند. ازدواج هم بکنند در بهترین حالت یه رابطه غیر صمیمی همراه با شک و سوءظن خواهند داشت.

 

فکر کنم برای ایشون بهتره خودشون رو در موقعیت دختر قرار بدند. محدودیت ها و فشارهائی رو که ایشون تحمل کرده اند رو درنظر بگیرند. اصلا بی طرفانه قضاوت کنند (یا بخواهند براشون قضاوت کنند) اگر همین مورد برای خواهرشون پیش بیاد چه توصیه ای به خواهرشون می کنند؟ پدر و مادرشون به دخترشون چی میگند؟

دوست من، حتی اگر فرض رو بر بدترین حالت یعنی بی وفائی بگیریم (که اینطور نیست) خیر و صلاح شما در فراموش کردن ایشون، تجربه کسب کردن و دوری از نا امیدی و بخصوص بدبینی نسبت به خانم ها (ازجمله همین خانم) هستش. شما دیر یا زود میری سراغ یه نفر دیگه. اون موقع اگر دیدی هنوز قلبت چرکین یا نامطمئن هستش این حرف منو به یاد بیار، دختری که داری میری طرفش اون هم قلبی داره که مشتاق عشقه، می خواد دوست داشته باشه و دوستش داشته باشند. همونطور که بعضی خانم ها قابل اعتماد نیستند آقایانی هم که خیانت می کنند کم نیستند. اگر به خودتون اطمینان دارید که در عاشقی محکم هستید ولو همه آقایان سست باشند، همین رو هم درباره خانم ها نظر بگیرید.

به خودتون و همسر آینده تون بدون پیش داوری و مقایسه با دیگرانی که آمده و رفته اند فرصت بدید. نه همون اول کار عاشق شیدائی بشید نه بدبین و شکاک. خیرالامور اوسطها.حضرت علی (ع)

 

زمين را ز آسمان نثار است و آسمان را از زمين غبار ، کل اناء يترشح بما فيه .

گرت خوی من آمد ناسزاوار **********  تو خوی نيک خويش از دست مگذار