سلام من اعتماد به نفس خیلی پایینی دارم حس میکنم تمام مشکلاتم از همینه مشکلات خانوادگی ام بماند که بابام زندس ولی ی کشور دیگس و من از نعمت داشتن پدر محرومم بابای من ک نعمت نیس زهر زندگیمه با مادرمم رابطه زیاد خوبی ندارم یعنی منظورمه اصلا کسی بهم محبت نکرده حتی دوست صمیمی یا دوست کلا ندارم واقعا خیلی احساس تنهایی میکنم احساس اینکه برای هیچکس مهم نیستم ی موقع هایی با خودم میگم چون زشتم چون عصبیم و بد اخلاقم عشق و اینا رو نه حتی دوست دختر ندارم اینکه پسری عاشقم بشه جای خود نه تو دبیرستان نه تو دانشگاه هیچ دوستی ندارم هیچ استعدادی هیچ هنری هیچی ندارم هیچی نیستم
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
با سلام به شما کاربر محترم
مشکل روحی که دارید رو درک میکنم، تصور نکنید که تنها شما چنین مشکلی رو دارید. با توجه به توضیحی از خانواده و شرایطی که درش هستید دادید، به نظر میرسد شما یه سری نیازهایی دارید که متاسفانه از طرف خانواده این نیازها رو تامین نکردند از جمله؛ نیاز به محبت و دیده شدن، نیاز به حمایت و مورد توجه واقع شدن. این دو نیاز از نیازهای مهم روحیه که هر انسانی به ویژه دختران نیاز به اون دارند. این نیازها اینقدر اساسی هستند که اگر تامین نشوند، مشکلات دیگری رو برای فرد ایجاد میکنند از جمله کمبود اعتماد به نفس و ...
با توجه به اینکه پدرتان در خانه نیستند و تنها شما و مادرتان هستید، آیا خواهر یا برادری هم دارید؟ اگر خواهر و برادر دارید، رابطه شما با اونها چطور است؟ شما چند سال سن دارید؟ چرا رابطه شما با مادرتان خوب نیست؟ آیا به صورت تلفنی هم با پدرتان رابطهای ندارید؟
درباره ارزیابی خودتون از خودتون اینکه فکر میکنید که هیچ استعداد یا هنری ندارید، باید عرض کنم که معمولا افراد وقتی هیجانات منفی دارند از جمله هیجان ناراحتی، خشم، ضعف اعتماد به نفس و از این قبیل هیجانات منفی، دیدگاهش نسبت به مسائل را تحت تاثیر قرار میده و باعث میشه مسائل را از زاویه منفی ببینه. ممکنه که شما هم درگیر همین مسئله شده باشید و برای همین حتی نسبت به ارزیابی خودتون هم دیدگاه منفی داشته باشید در حالی که اگر هیجانات منفی کاهش یابد و هیجانات مثبت جایگزین بشود، دیدگاهتون نسبت به خودتون تعدیل بشه.
در هرصورت شما با دو مسئله اساسی مواجه هستید: 1- ضعف اعتماد به نفس 2- نیاز به محبت و همدم
نکته: این دو مسئله کاملا به همدیگر مرتبط هستند و تقویت هرکدوم باعث تقویت اون یکی میشه، بنابراین لازمه که برای تقویت هردو همزمان اقدام کنید.
برای افزایش اعتماد به نفستون باید چند لینک معرفی میکنم که مطالعه و عمل به آن میتونه این مشکلتون رو به یاری خدا حل کند.
https://www.btid.org/fa/news/17360
https://www.btid.org/fa/news/123480
اما درباره نیاز به محبت و همدم نیز باید عرض کنم که لازمه که شما چند کار رو باهمدیگر پیش ببرید:
1- لازمه رابطه خودتون رو با مادرتون بهتر کنید. ببیند مشکلتون با مادرتون چه چیزیه؟ حساسیتهای مادرتون چه چیزهایی هستند؟ چه چیزهایی باعث خوشایندی او میشه؟ اینها رو لیست کنید و بعد باتوجه به اون لیست از هر اونچه که حساسیتهای اونو برمیانگیزاند جلوگیری کنید؛ مثلا فرض بگیرید که دیر وقت به خانه برگشتن از حساسیت های مادرتون است، خب از این کار پرهیز کنید. در کنارش کارهایی رو که خوشش میاد رو انجام بدید؛ فرض بگیرید مثلا کمک کردن مادرتون توی خونه باعث خوشحالی اون میشه، خب همین کار رو انجام بدید. بعد از اون بررسی کنید نحوه صحبت کردنتون با مادرتون کجاهاش مشکل داره؟ برطرفش کنید. اگر خدای نکرده قبلا بهش توهین میکردید از این کار اجتناب کنید و درعوض حرفهایی که باعث خوشحالیاش میشه رو به زبون بیارید و سعی کنید احساسات مثبت خودتون رو توی کلامتون نشون بدید. مثلا میتونید با یه مادر جون صداش کردن میتونید رابطه خودتون رو با مادرتون تاحدود زیاد بهبود بدهید.
2- لازمه از این به بعد از بد اخلاقی، خشونت یا عصبی شدن خودتون پرهیز کنید؛ چون این کارهای زمینه خراب شدن رابطه رو ایجاد میکنه. پس لازمه اون رو برطرف کنید. اگر قبلا داد و فریاد میکشیدید، از این به بعد براش یه جایگزین داشته باشید؛ مثلا یه وقتایی که خیلی عصبانی میشد و میخواهید فریاد بکشید، سعی کنید توی خلوت خودتون بدون اینکه کسی صدای شما رو بشنوه مثلا توی حموم، فریاد بکشید و اینجوری خودتون رو تخلیه کنید. این کار باعث میشه که کم کم بتونید هیجانات خودتون کنترل کنید و توی اخلاق و رفتارتون با دیگران نشون ندهید. وقتی بتونید بد اخلاقی و عصیبیت خودتون رو کنترل کنید، راحت تر میتونید با مادرتون و دوستانتون رابطه خوبی داشته باشید. شک نکنید، افراد از کسی که اخلاق خوبی داشته باشد و کمتر عصبانیت خودش رو نشون بده بیشتر از کسی که بداخلاقی میکنه دوستش دارند.
نکته: وقتی انسان روی اخلاق و منش خودش کار کنه و به مهربونی مشهور بشه، شدیدا روی زیبایی صورت و جذابیتش تاثیرگذاره. براساس تحقیقاتی که انجام شده، اخلاق خوش و محبت کردن، فرم صورت رو جذاب نشون میده ولی بداخلاقی باعث میشه که همون صورت زیبا دیگه جذاب به نظر نرسه.
3- بعد از انجام دو گام قبلی، اگر خواستگار و مورد خوبی برای ازدواج دارید، رد نکنید، بلکه در صورت امکان ازدواج کنید؛ چرا که ازدواج به خاطر ایجاد علاقه مندی و ... نیاز به محبت شما رو تامین میکنه. البته به شرطی که دو گام اول رو برداشته باشید یعنی رابطه خودتون رو با مادرتون بهتر کرده باشید و هیجانات منفی خودتون رو تونسته باشید که کنترل کنید. اون وقت توصیه به ازدواج میتونه این پازل رو تکمیل کنه. هرچند اگر شرایط ازدواج رو هم نداشتید، با دو گام اول هم مشکلتون برطرف خواهد شد.
امیدوارم با توضیحاتی که دادم به یاری خدا بتونید مشکلتون رو برطرف کنید.
موفق باشید.
باز فحش بده لفطن..ببين من چ مظلومم..قلبونم بره
چرا تو هیچی نیستی؟؟؟
من هیچی نیستم
من خرم
من گاوم
من نفهمم
من اصلا گوره خرم
تو خوبی
حالا بخند
وگرنه بازهم به خودم فحش میدم
راسو و سنجاب رو جا انداختی !!!
به جناب شيرين عسل
داداش تو خودت رو کنترل کن
خخخخخخ
کودوم آدمي اينقدر ک تو ازخودت بدگفتي ازخودش بدميگه؟منم تو دانشگا بادونفردوس بودم بقيه ازم بدشون ميومد بايد اينوبگم؟