چگونگی در خواست برای آمدن خواستگار

18:14 - 1402/03/17

دختری هستم حدودا بیست ساله و دانشجوی فرهنگیان.یکی از آشنایان خاله مادرم ، تا جائی که میدانم از خانواده های سرشناس و سادات مشهد هستند . تعاریف زیادی هم از آنها شنیده ام و حتی سالهای سال ، جهیزیه دختران عقد کرده را جور کرده اند. از طرف مادرم ، شنیدم که این خانواده برای یکی از پسرهایشان ، به دنبال ، دختری مناسب می گردند که حتی اهل پوشش و چادر تبررج دار و... نباشد (حساس هستند و من این حساسیت را دوست دارم چون خودم هم حساسم ). آن زمان به گمانم خاله مادرم ، به اشتباه گمان کردند که این آقا پسر ، سی و پنج سال دارند و برای همین مادرم به من گفتند که برای یکی از دوستانم بگویم. چون این دوستم از من بزرگتر هستند اما دوستم که فکر کردند ایشان سی و پنج سال دارند قبول نکردند و فرد دیگری از دوستانشان را پیشنهاد دادند. چند روز پیش که مادرم ، خاله شان را دیده بودند ، ایشان کلامشان را اصلاح کردند و گفتند این آقا بیست و چهار سال ، سن دارند و مادرم شماره دوستم را گرفتند و همانجا به دوستم زنگ زدند و سن واقعی آن آقا را اطلاع دادند اما دوستم به دلیل اینکه در حال بررسی خواستگاری دیگر هستند ، نه گفتند. با وجود اینکه بنده همه شرایط شخصی فردی را که آن خانواده مد نظر دارند را دارم و به لحاظ ظاهری هم وضعیت مناسبی دارم ، دیگر هیچ کس انگار برای بنده این مورد را پیشنهاد نداد و من تعجب کردم که چرا ؟

سالها آرزو داشتم تا با چنین خانواده ای وصلت کنیم و سالهاست که از فامیل خودم رنج می برم به خاطر بی اهمیت بودنشان به مسائل شرعی....

انتظار داشتم که مادرم بگویند حالا که شرایط دوستم اینطور است چطور است که برای بنده بررسی شود اما مادرم در این زمینه هیچ چیز نگفتند . از آن روز تاکنون چند بار صحبت این خانواده‌ را کرده ولی نمی دانم چکار کنم . چطور رغبتم را نشان دهم که متوجه این موضوع بشوند ؟ آن هم مادر من که می دانم ، می دانند چقدر من چنین شرایطی را دوست دارم . از طرفی بنده دانشجو معلم هستم و برایم از ابتدای تحصیل ، محل خدمت تعیین شده و بعد تحصیل باید خدمت کنم . محل خدمتم هم دور است اما با تحقیقی که انجام دادم ،احتمالا با توجه به تک فرزند بودنم و اینکه پدرم فوت شدند ، بتوانم به شهر خودمان انتقالی بگیرم . یا اگر هم مجبور به خدمت شوم ، شاید یکی دو سال باشد . اما تا کنون بیشتر خواستگارهایم به خاطر محل خدمتم دیگر رفته اند‌ و خبری نگرفته اند(البته من هم آنها را نپسندیده ام ) و احتمالا گمان کردند که باید چهار ، پنج سال خدمت باشد . مادر من هم برای همین مشتاقند که من با یک فردی که شغل رسمی داشته باشد ، ازدواج کنم تا بتوانم به سبب تابعیت همسر ، در شهرمان بمانم. برای همین هم بعضی از خواستگارهایم مخصوصا کسانی که طلبه بودند را به سبب نداشتن همین شرایط رد کرده اند. با ایشان در این مورد صحبت کردم ولی همچنان همین عقیده را دارند. و این آقا که ابتدائا به شما در موردشان گفتم شغلشان گویا آزاد است و شاید برای همین مسئله محل خدمتم ، مادرم اگر خاله شان پیشنهادی هم در این باب داده اند ، رد کرده اند.

من به مادرم برای شرایط شغلی ام توضیح دادم که من ممکن است حتی بدون همسر انتقالی بگیرم و یا حداکثر یکی دو سال خدمت کنم . اما با وجود این توضیح غیر مستقیم ، باز هم حرفی از آن آقا نزدند.

با توجه به توضیحات فوق : 

۱_من چگونه رغبتم را برای این موضوع به گونه ای شفاف به مادرم ارائه دهم تا متوجه شوند ؟ و از طرفی شأن من به عنوان یک دختر پائین نیاید ؟ چون هر چه فکر کردم جملاتی مناسب این امر به ذهنم نرسید ولی تا توانستم دو بار غیر مستقیم اشاره کردم. 

از طرفی اصلا مادرم متوجه این رغبت بشوند ، ایشان که خوب نیست بروند بگویند که ما مایلیم که شما به خواستگاری بیایید . با این موضوع باید چه کرد ؟ 

با توجه به شرایط محل خدمتم ، به خواستگارها باید چگونه و در چه شرایطی این موضوع محل خدمت را اطلاع دهیم ؟

و موضوع بعدی اینکه مادر من بعضی خواستگارهایی که برای من پیشنهاد می شود را برای دوستانم پیشنهاد می کنند و حتی بدون پرسیدنِ نظر من آنها را ، به بقیه پیشنهاد می کنند . سر این قضیه هم همین کار را انجام دادند. در صورتی که ندیدم مادری که دختر خودش دم بخت باشد اینقدر خواستگار برای دختران همسن و سال دختر خودش جور کند و متوجه شدم که این اثر منفی هم می گذارد و ممکن است بر من هم عیب گذاشته شود که چرا مادر من با وجود من ، چنین کاری می کند ؟ کما اینکه همان دوستم که یکبار قبلا هم مادرم یکی دیگر از خواستگاری خوب را بدون اینکه نظر من را بپرسد ، برای دوستم پیشنهاد داد و دوستم از من پرسید ، چرا برای خودت انتخاب نمی کنی ؟ و من باید چه می گفتم ؟؟؟؟؟:(

تا کنون هیچ فردی را با این شرایط مطلوب ، پیدا نکردم . ولی حال که پیدا کردم و اتفاقا آنها هم به دنبال دختری با شرایط من هستند ، نخواستم به سبب کوتاهی خودم ، این شرایط را از دست بدهم . برای همین خواستم از شما بپرسم . چون من همیشه آرزوی داشتن چنین همسر و چنین خانواده همسری آن هم از ذریه رسول اکرم صلوات الله علیه و آله را داشتم اما نمی دانم واقعا باید چه کرد ؟

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/247768
تصویر امیری سیاوشانی

سلام و عرض ادب
از ارتباط شما با مجموعه اندیشه برتر سپاسگزاریم.

به شما حق می‌دهم که به دلیل رفتار مادر، در ذهنتان علامت سؤال به وجود آمده باشد که چرا او با من این رفتار را می‌کند؟ مگر او خوشبختی مرا نمی‌خواهد و گاهی حتی از آن رفتار آزرده‌خاطر شده باشید؛ اما قطعاً مادران فرشتگان زیبایی هستند که خوشبختی و سعادت فرزندانشان، اهمیت ویژه‌ای برای آنان دارد. در ادامه نکاتی را برای مواجهه با این مسئله برای شما بیان خواهم کرد.
1. پیشنهاد ازدواج؛ اینکه چرا مادرتان موارد ازدواج را برای شما پیشنهاد نمی‌دهند، شاید به دلیل نداشتن شغل رسمی خواستگار و اینکه در شهرتان حضور داشته باشید، است. بهتر است دراین‌باره با مادرتان به گفتگو بنشینید و دلایل این رفتار را از او جویا شوید. از اتفاقی که با رفتار او برایتان افتاده بگویید. از رفتار دوستان به خاطر معرفی نکردن موارد خواستگاری به شما و فرستادنشان برای دیگران. این موارد را با او مطرح نمایید.
2. رغبت به ازدواج؛ از گفتگوی بالا به این موضوع که چرا برای من این خواستگارها را قبول نمی‌کنیم، پل بزنید. به مادرتان بگویید این موارد از نظر شما، گزینه‌های خوبی برای ازدواج دوستانم است؟ پس چرا برای من نمی‌تواند باشد. بگویید اگر مورد خواستگاری خوب است چرا برای من قبولش نمی‌کنید؟ سپس دوباره به مادرتان بگویید که دوستانتان به خاطر این رفتار او به شما طعنه می‌زنند.
سعی کنید در کمال احترام و بهترین زمان ممکن که مادرتان سرحال است، این مسئله را به صورت شفاف بیان نمایید.
3. قبول خواستگار؛ بیان این موضوع که خاله مادرتان، شما را به خواستگار معرفی کند، ایرادی ندارد. مگر اینکه با خاله‌ی مادرتان نیز رودربایستی داشته باشید. به نظر از طریق ایشان می‌توانید به خواستگار، خود را معرفی کنید. قطعاً مادرتان و خاله‌اش در این زمینه‌ها مهارت کافی دارند، زیرا فرمودید که مرتبه اولشان برای معرفی خواستگار نیست.
4. مورد خواستگاری؛ اما در مورد این آقاپسر. شما هنوز او را ندیده‌اید، او را کامل نمی‌شناسید، پس بهتر است به این زودی ذهن خود را درگیر او نکنید. به صرف شنیدن در مورد خوبی‌های خانواده‌ و خودش، دلیل بر مناسب بودن او برای شما نمی‌شود؛ زیرا در خیلی از موارد، دختر و پسری مؤمن و پاک هستند اما از نظر روحیات مناسب یکدیگر نیستند. بهتر است درگیر احساسات دخترانه‌تان نشوید و نگران دیر شدن ازدواجتان نیز نباشید؛ زیرا با این افکار فقط خود را آزار می‌دهید. همچنین قطعاً مادرتان به فکرتان است. در زمان کنونی بهتر است بر درس و دانشگاه خود تمرکز کنید و با یادآوری مسئله ازدواجتان به مادر، منتظر فرارسیدن زمان مناسب آن بمانید.

_سؤال؛ آیا تاکنون خواستگاری را برای بحث و گفتگو یا آشنایی‌ات در منزل پذیرفته‌اید؟ چند مورد؟ چرا به ازدواج ختم نشده است؟

خوشبختی و سعادت شما را آرزومندیم!