به خاطر بیماریش خانوادم مخالفت میکنن

10:54 - 1399/12/20
مخالفت خانواده با ازدواج

به خاطر بیماریش خانوادم مخالفت میکنن

با سلام وخسته نباشید خدمت کارشناس محترم

دانشجوی سال آخر کارشناسی هستم. از یک خانواده مذهبی،3 برادر از خودم بزرگتر دارم و تنها مجرد خانواده هستم. راستش نمیدونم از کجا شروع کنم،میخوام از اول براتون بگم:حدود یک سال پیش با آغاز ترم جدید داخل محوطه دانشگاه دختری رو دیدم که مهرش با همون نگاه اول به دلم نشست. خوب از لحاظ ظاهر دختری بود که من میخواستم، باحجاب(چادری)،سنگین. ازلحاظ اخلاقی خوب بود، طرز رفتار و کردارش و آداب معاشرتش با دخترا،پسرا و حتی استادها رو زیر نظر گرفتم،طریقه رفت و آمدش داخل و حتی خارج دانشگاه رو زیر نظر گرفتم، واقعا چیزی بود که من میخواستم. با برخورد با دیگران نه خشک بود نه جلف. خلاصه بعد از این سعی کردم در مورد خانوادش تحقیق کنم. فهمیدم که خانوادش هم سطح خانوده خودم هستند و نظامی هستند. خانواده دختر از یک شهر دیگه و ما از یک شهر و استان دیگه با حدود یک ساعت فاصله. همه چیز مورد تایید من بود و میدونستم که مورد تایید خانوادم هم هست به جز یک مورد و اونم بیماری جسمی بود که این دختر داره. بیماریی با نام (شارکوت ماری توث). بیماری این دختر از نوع پیشرفته نیست و فقط ازمچ پا به پایینه. این دختر هیچ مشکلی برای راه رفتن و انجام کارهای روزمره نداره و عادی به زندگیش ادامه میده، حتی کارهای منزل رو به تنهایی انجام میده. من این دختر رو همین طور دیدم و پسندیدم و قبول کردم و با مشکلش کنار اومدم. اصلا از نظر من این مشکل نیست. یه چیزیه که حالا خدا داده و خواسته او بوده و باید شکر کنیم. شاید من هم اینطوری میشدم و شاید هم بدتر از این. خلاصه با خانوادم صحبت کردم و راضیشون کردم که به دیدن دختر و خانوادهش برن. وقتی برگشتن گفتن(نه). علاوه بر این مادرم کمی دروغ هم گفت که منو منصرف کنه مثلا اینکه دختره از کمر به پایین مشکل داره یا روی پاهاش بند نیست یا اینکه سینی چای رو در حال ریختن از دستش، پدرش گرفته. ولی من تصمیممو گرفتم و حتی اگه این دختر دور از جونش ویلچرنشین باشه قبولش دارم و میخوامش. ازخانوادم انکار و از من اسرار. خانوادم مخصوصا مادر بعدم پدرم میگن نه. میگن این دختر فلجه، نباید ازدواج کنه، میگن این بیماری ارثیه. بخدا کفر میگن. و یه سری حرفهای دیگه مثلا این دختر منو جادو کرده. خلاصه با داییم صحبت کردم و جریانو براش گفتم، تا با پدر و مادرم صحبت کنه و راضیشون کنه. دو تا دایی هام اومدن بعد از کلی صحبت گفتن:(یک سال به هم فرصت بدین تا با فکر باز و آزاد تصمیم بگیرین. درستون هم پیشرفت کنه. منم با دختره صحبت کنم و راضیش کنم که درمان پاهاشو پی گیری کنه و اگر 20 الی 30 درصد رو به بهبود بود برام میرن خواستگاریش). هوم خنده داره. عجب پیشنهادی، عجب راه حلی! اینم همون خودخواهی پدر و مادرمه و بی توجهی به انتخاب و تصمیم من. من که میدونم برای چی این راه حلو گفتن،میخوان که من خودم خسته بشم وبگم نه ولی سخت در اشتباه هستن. خلاصه که من گرفتار افکار قدیمی پدر و مادرم شدم و جز دق خوردن از دستشون هیچی خوراکم نیست. به فاطمه زهرا(س) قسم اگه به این دختر نرسم یا از دانشگاه انصراف میدم و سر به بیابون میذارم، فرمشم گرفتم و پرکردم، یا اگه بازم پدر و مادرم کوتاه نیان بخدا قسم خودکشی میکنم تا از دستشون راحت بشم. حالا هر که هر چی میخواد بگه،(بگن بچه شدم) بعدش هرچی میخواد پیش بیاد. بخدا دیگه جونم به لبم رسیده. یک عمر هر چی گفتن گفتم چشم اما این یه مورد و نمیذارم زندگی آیندمه میخوام خودم تصمیم بگیرم. بدون این دختر نمیتونم حتی فکرشم اشکمو در میاره. من یکسال و نیمه هر روز به عشقه اینکه این دختر رو میبینم به دانشگاه رفتم و عشقم از سر هوا و هوس یا دلسوزی یا چیز دیگه ای نبوده.

نمیدونم چکار کنم. چطور خانوادمو راضی کنم؟

*پاسخ*

سلام
با توجه به مطالبی که فرمودید به نظر می­رسد که انتخاب شما، یک انتخاب آگاهانه است و اگر ایشان تمامی ملاک­های اصلی شما برای یک تشکیل یک خانواده­ی پایدار را دارا هستند وتنها مشکلشان این بیماری(CMT) است، باید تمام تلاشتان را بکنید تا خانواده­ی خود را راضی کنید. البته توجه داشته باشید که این بیماری به صورت موروثی قابل انتقال خواهد بود و ممکن است که فرزندان شما در آینده نیز دچار این بیماری شوند، هرچند اگر قبل از تولد نوزاد به پژشک متخصص مراجعه شود، احتمال مبتلا یا درصد ابتلای آن تاحد قابل توجهی کاهش می­یابد. اما یک نکته­ای که تاحدودی در آگاهانه بودن انتخاب شما تردید ایجاد می­کند، بحث خودکشی و انصراف از دانشگاه است که همانطور که اشاره کردید بسیار بچه­ گانه است و عدم توجه شما به این مسایل اصل انتخاب شما را زیر سوال می­برد.

در مجموع و از آنجایی که تنها شما هستید که از خانواده خود شناخت دارید، می­توانید برای راضی کردن آن­ها، یک یا تعدادی از موارد و اصول کلی برای راضی کردن خانواده­ها را، که در ذیل می­آید، امتحان کنید.

اولین نکته­ای که شما باید توجه داشته باشید این مساله است که هیچ تضمینی برای موفقیت شما، غیر از یک تلاش خستگی ناپذیر وجود ندارد، از این­رو سعی کنید با استفاده از اصرار محترمانه، آن قدر ادامه بدهید تا کم­ کم خسته شوند و درنهایت رضایت دهند. توجه داشته باشید که اصرار شما باید محترمانه باشد، زیرا هرگونه بداخلاقی و بی­احترامی شما نسبت به هریک از اعضای خانواده با سوءبرداشت همراه خواهد بود، و ممکن است برآن حمل شود که آن دخترخانم شما را پر کرده است تا چنین رفتار دور از شانی با خانواده­ی خود داشته باشید.

تلاش کنید از کوچک­ترین فرصت­ها برای اشاره به این بحث و راضی کردن آن­ها استفاده نمایید.

به وعده­های طولانی مدت، مثلا زمانی که می­گویند ببینیم چه می­شود، حالا تا آخر سال صبر کن و از این موارد، راضی نشده و زود به زود پیگیری نمایید.

از اصلی­ترین دلایل مخالفت معمول خانواده­ها با ازدواج فرزندانشان با موردی که خودشان انتخاب نکرده­اند، این مساله است که آن­ها نسبت به فرزندان خود احساس تملک دارند. شما باید سعی کنید برای آن­ها جا بیاندازید که شما حق انتخاب دارید و می­توانید برای زندگی آیندتان تصمیم بگیرید.

این حدیث از امام صادق علیه السلام تاحدودی به شما کمک خواهد کرد:

عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ إِنَّ أَبَوَیَّ أَرَادَا غَیْرَهَا قَالَ تَزَوَّجِ الَّتِی هَوِیتَ وَ دَعِ الَّتِی یَهْوَى أَبَوَاكَ (کافی جلد 5 صفحه 401)

ابن ابي­يعفور مي­گويد به حضرت صادق علیه السلام عرضه داشتم، من براي ازدواج زني را انتخاب کرده­ام و پدر و مادرم ديگري را، تکليف من چيست؟ فرمود: آن را که خودت دوست داري اختيار کن، و آن را که پدر و مادر پسنديده­ اند رها کن.

انشاالله موفق باشید.

تولیدی

شارکوت

ویرایش

توی دانشگاه حسابی زیر نظر گرفتمش. رفتارش با دخترا، با پسرها و حتی استادها رو بررسی کردم. دقیقا همون جوری بود که می خواستم. حتی خانوادشون هم شبیه خانواده خودمون بودن. اما فقط یک مشکل داشت که به دلیل همون یک مشکل، پدر و مادرم مخال ازدواج ما هستند. اون دختر مبتلا به بیماری CMT است.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 10 =
*****