نقد و بررسی تناسخ در ادیان شرقی

08:56 - 1400/10/30

تناسخ بیشتر در آموزه های ادیان شرقی و هندوئیسم و بودیسم می باشد که قائل به چرخه زندگی بعد از مرگ در دنیا هستند. که از جهات مختلف مردود می باشد و لازمه پذیرش چنین امری به وجود آمدن محال عقلی است.

نقد و بررسی تناسخ در ادیان شرقی

تناسخ یکی از واژه هایی است که اول بار در هندوئیسم و بودیسم و به طور کلی در حدود 3500 سال قبل از میلاد در ادیان شرقی شکل گرفت و سپس به سایر ادیان سرایت کرد و عمده طرفداران آن از آیین بودا و هندو می باشند.

هندوئیسم و بودیسم دو تقریر از تناسخ دارند. هر دو تقریر حیات پس از مرگ را قبول دارند ولی معاد ادیان را قبول ندارند. به اصطلاح به این گروه، طرفداران تناسخ مطلق و محدود می گویند.

1. چرخه ی نجات و آزادی.
هندوئیسم می گوید هر زمانی که انسان بمیرد روح او وارد بدن دیگری در همین دنیا می شود و به حیات پس از مرگش ادامه می دهد. حال اگر آن روح وارد بدن انسان شود، تناسخ و اگر وارد بدن گیاه شود، تراسخ و اگر وارد بدن حیوان شود، تماسخ و اگر وارد اشیاء شود، تفاسخ صورت می گیرد.

بدن اول وقتی می میرد روح او وارد بدن دوم می شود و این روح با بدن دوم تبدیل به روح دوم می شود و بدن دوم وقتی بمیرد روح او وارد بدن سوم می شود و این چرخه همین گونه ادامه پیدا می کند.

حال بعضی تا ابد در دنیا و در همین چرخه که چرخه ی نجات نام دارد باقی می مانند و بعضی دیگر تصفیه می شوند و وارد دریای سمساره می شوند و تا ابد در آنجا متنعم خواهند بود.
آن هایی که قائل به چرخه ی نجات هستند قائل به تناسخ مطلق و آن هایی که قائل به دریای سمساره هستند قائل به تناسخ محدود هستند.[1]

2. نظریه ی کرمه یا کارما
این نظریه در بودیسم مطرح می باشد و به سه گروه اصلی تقسیم می شود: وجریانه، ماهیاناه، تراوادیسم.
هر سه گروه قائل به کرمه هستند. می گویند: برای رسیدن به زندگی اخلاقی باید به نیروانا برسیم. رسیدن به نیروانا نیز مرهون تلاش انسان و اعتقاد به نیروانا است.

نیروانا یک حالت خلسه و سکوت و آرامش مطلق است که برخی در دنیا به آن می رسند و برخی پس از مرگ به آن می رسند. اگر به نیروانا رسید که همه چیز تمام می شود و اگر به نیروانا نرسید پس از مرگ روح او به بدن دیگری منتقل می شود و این روند ادامه دارد تا شخص به نیروانا برسد.[2]

نقد و بررسی
بدیهی است که این نوع نگاه منکر معاد اسلامی است. و اشکلات متعددی بر این نظریه وارد می باشد.

1. یکی از نتایج این نظریه این است که عدل الهی را منکر می شود؛ چون بدن دوم چه گناهی دارد که روح با بدن قبلی گناه کرده و حال بدن دوم باید جزای آن گناهان را ببیند.
2. نوعی مشیت جبری و تحمیلی برای انسان ها رقم می خورد، به این صورت که چون بدن قبلی این اشتباهات را در زندگی انجام داده است بدن دوم نیز باید آن را تحمل کند.
3. تناسخ یک ظلم اجتماعی است چون جامعه ای که این عقیده را قبول کرده است دارای طبقات مختلف است و هر کسی نمی تواند وارد طبقات بالاتر شود؛ زیرا طبق اعمال خود این شخص این جایگاه برای او تعیین شده است و حق برون رفت از آن را ندارد مگر این که بمیرد و وارد بدن دیگری شود.
4. لازمه ی تناسخ، اجتماع دو نفس در بدن واحد و تبدیل قوه به فعل است. با این بیان: روح اول با بدن اول به فعلیت می رسد حال اگر پس از مرگ این روح به بدن دوم برود چند امر محال لازم می آید:
 الف: اگر این روح بالفعل با روح بدن دوم که بالقوه است اجتماع کنند اجتماع دو نفس در بدن واحد می‌شود که محال است.
 ب: در این صورت تبدیل فعلیت به قوه لازم می آید؛ چون روح با بدن اول به فعلیت رسیده است. حال اگر بنا باشد پس از مرگ به بدن دوم منتقل شود باید تبدیل به قوه شود. تبدل فعلیت به قوه محال می باشد.
 ج: انقلاب در ذات لازم می آید؛ چون نفسی که به فعلیت رسیده است باید انقلاب در ذاتش لازم بیاید و تبدیل به قوه شود. این امر نیز محال می باشد.[3]

در نتیجه تناسخ با تمام ابعاد خودش منکر معاد می باشد و همچنین اشکالات و امور محال متعددی بر آن وارد است که نادرستی این نظریه را اثبات می نماید.

پی نوشت
[1] تناسخ گذشته و امروز، ص 51.
[2] دین بودا، ترجمه افشار حین، ص 43.
[3] نقد و بررسی آموزه تناسخ در دین‌واره‌ها، ص70.
 

پذیرش تناسخ بعد از مرگ، نتایج مردودی را به دنبال دارد مانند: پذیرش تناسخ، یک ظلم اجتماعی و عامل به وجود آمدن طبقات اجتماعی است که ورود به طبقات بالا را منع می کند. همچنین تبدیل فعل به قوه لازم می آید، که لازمه آن انقلاب در ذات است که هر دو امر از لحاظ عقلی محال هستند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****