امام علی علیه السلام در نگاه عمر بن خطاب

10:20 - 1400/11/28

از نگاه خلیفه دوم شخصیت امام علی (علیه‌السلام) شخصیت بی بدیلی است که نبود او می‌توانست جامعه اسلامی را دچار مشکلات فراوانی کند.

عمر بن خطاب

شخصیت شناسی امام علی علیه السلام از راه های مختلفی قابل کسب و شناخت است. یکی از این راه‌ها، اعترافاتی است که خلفای سه‌گانه و طرفداران ‌آن‌ها به جایگاه و عظمت امام داشته‌اند.

هرچند شناخت دریای با عظمت امامت و ولایت حضرت علی (علیه‌السلام) به وسیله بیان چند قطره از فضائل ممکن نیست اما اقرار دوست و دشمن به این جایگاه می‌تواند زوایای مختلفی از این ابر شخصیت عالم هستی به روی جامعه اسلامی به ویژه نسل جوان باز کند.

از جمله شخصیت‌های سیاسی تاریخ اسلام که از شخصیت امام (علیه‌السلام) سخن به میان آورده و از شمه ای از عظمت او پرده برداشته و اعتراف کرده، خلیفه دوم «عمربن خطاب» است. 

1. استمرار حیات جامعه و خلیفه در گرو وجود امام
در نگاه عمر، امام علی (علیه‌السلام) شخصیتی بی‌بدیلی است که از فضایل و امتیازات مختلفی برخوردار بوده و بدون او استمرار حیات اجتماعی، سیاسی، علمی و مدیریتی برای خلیفه و حکومت وی امکان پذیر نبود.

او خود به خوبی می‌دانست در حوادث مختلف اگر وجود حضرت نبود حکومت اسلامی و شخص خلیفه می‌توانست با دشواری‌ها و مشکلات فراوانی روبه رو شود، چنان‌که در امر ارجاعات مردمی برای مسائل قضایی، سیاسی، فقهی، تفسیری و دیگر مسائل اسلامی خود بارها اقرار نمود که «لولا عَلِیٌ لَهَلَکَ عُمَر؛[1] اگر علی (علیه‌السلام) نبود عمر هلاک می‌شد.»،

اعترافات خلیفه دوم نسبت به نقش امام علی علیه السلام در حفظ امنیت سیاسی جامعه و رفع مشکلات علمی و قضایی محدود به این جمله نمی‌شود بلکه در جاهای مختلف بر آن تصریح نموده است.

در جمله ای خطاب به آن حضرت می‌گوید: «ای پدر حسن، خدا مرا در امر سختی که تو برای آسان کردنش نباشی یا در شهری که تو در آن حاضر نباشی باقی نگذارد.»[2] در جمله ای دیگر می گوید: «پناه می برم به خدا از زندگی در بین قوم و گروهی که ابوالحسن در میان آنها نباشد.»[3]

در گفتاری دیگر از وی نقل شده که گفته است: «بارالها! مرا باقی نگذار در مقابل مشکلی که علی بن ابی طالب برای حل آن زنده نباشد.»[4] البته این اعتراف به هلاکت که معنای گسترده‌ای دارد، تنها اختصاص به عمر نداشت بلکه خلفای دیگر نیز بر این امر اقرار و اعتراف نموده‌اند: «لولا علی لهلک ابوبکر»[5] «لولا علی لهلک عثمان»[6]

2. حکومت داری و خلافت تنها زیبنده امام علی علیه السلام
در منابع روایی اهل سنت تعابیری از عمر وجود دارد که وی امام علی علیه السلام را تنها فردی می داند که صلاحیت همه جانبه برای تصدی امر خلافت را داشته است.

در جمله ای خلیفه دوم که ابن ابی الحدید معتزلی آن را نقل می کند آمده که وی افرادی را که برای شوری خلافت پس از خود تعیین نموده بود احضار کرد و نقاط ضعف هر کدام را به آنها گوشزد نمود، تنها وقتی نوبت حضرت رسید وی را خطاب قرار داد و گفت: «ای علی! به خدا سوگند اگر ایمان تو را با ایمان اهل زمین بسنجند، ایمان تو بر آنها سنگینی کند.»

تعاریف زشت خلیفه از افراد متصدی خلافت سبب شد امام جلسه را ترک نماید، با ترک جلسه از سوی امام، خلیفه دوم مجدد لب به سخن گشود و در معرفی حضرت گفتند: «به خدا قسم من از موقعیت مردی آگاهی دارم که اگر او را متصدی امر خود کنید، شما را به راه راست وادار خواهد کرد ... »، این جمله با موضع گیری افراد حاضر روبه رو شد و در سؤالی از خلیفه بیان علت آن را طلب کردند؟ خلیفه نیز در پاسخ گفتند: «راهی برای انجام این کار نیست.»[7] 

این اعترافات پرده از یک واقعیت تاریخی و بازی سیاسی گروهی در سقیفه بر می دارد و آن اینکه اگر ما تمام گزاره های تاریخی و روایی و قرآنی را برای شایستگی امام علی بر تصدی امر خلافت و رهبری جامعه اسلامی کنار بگذاریم، همین اعترافات عمر کافی است تا از این حقیقت و اصلحیت امام به امر خلافت پرده برداشته و این سوال را پیش و روی اندیشمندان اهل سنت قرار دهد که چرا با وجود اقرار خلیفه دوم باز اصرار بر کتمان حقایق برای نسل جوان داریم؟

  3. علی مصداق کامل هدایت و حرکت جامعه به سوی فرامین قرآن و سنت
از نگاه خلیفه دوم امام علی تنها فردی است که می تواند جامعه را به سوی فرامین قرآنی و نبوی هدایت و از این درگاه به سعادت و کمال برساند. در آخرین لحظات عُمرش هنگامی که امام علی علیه السلام بر او وارد شد رو به ابن عباس کرد و گفت: «شایسته ترین فردی که مردم را وادار بر عمل به قرآن و سنت پیامبر می کند، رفیق تو علی است، به خدا قسم اگر او عهده دار امر خلافت شود مردم را به رفتن در جاده روشن و راه راست گرایش می دهد.»[8]

این اعترافات از شخصیت علمی، سیاسی، اجتماعی حضرت علی علیه السلام از سوی خلیفه دوم قطره ای از فضائل و عظمت دریای بی کران امامی است که جن و انس تا قیامت از شناخت او عاجز و هویت و ماهیت خود را مرهون وجود نوری و حضوری او هستند.

پی‌نوشت:
1. دوانی، الحجج الباهرة في إفحام الطائفة الكافرة الفاجرة، ص 298؛ نووی، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 7، ص 79.
2. متقی هندی، كنز العمال، ج 5، ص 832، ح 14508.
3. همان، ص 178، ح 12521.
4. قندوزی، ينابيع المودة لذو القربى؛ ج 1، ص 227.
5. فقیه ایمانی، امام امیرالمؤمنین علی (ع)، ص 118.
6. عاصمی، زين الفتى فی شرح سورة هل أتى، ج 1، ص 318، ح 225.
7. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 259 - 260.
8. همان، ج 6، ص 326 - 327.

علی شناسی از زبان خلفای سه گانه می‌تواند زوایای زیادی از فضایل و عظمت امام را به تصویر بکشاند. خلیفه دوم از جمله شخصیت‌های سیاسی تاریخ اسلام است که در جاهای مختلف به شخصیت علمی، سیاسی، اجتماعی و معنوی حضرت علی (علیه‌السلام) تصریح واعتراف نموده و او را تنها پرچمدار اصلحیت برای تصدی خلافت می‌دانست. نبود او را مساوی با هلاکت خود شمرده و از وی به عنوان تنها علمدار هدایت و سعادت جامعه یاد نموده است.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 8 =
*****