محل ادراکات انسانی روح است که در منطق قرآن از آن تعبیر به قلب میشود و مغز فقط ابزاری برای درک قلب و روح است.
آيات قرآن جايگاه تعقل، انديشه، ادراک و احساسات را قلب شناخته و به این منظور هيچگاه برای معانی تعقل و ادراک كلمه مُخ (مغز) يا جايگاه آن سَر استفاده نشده است؛ زیرا مغز که مركز تفكر تلقی میشود يک برداشت مادیگرايانه است و كسانی كه روح را به عنوان يک موجود مجرد قبول ندارند همه امور ادراكی انسان را مربوط به مغز میپندارند،[1] ولی حقيقت آن است كه گرچه مغز به عنوان ابزار و وسايل ادراک نقش اساسی دارد، ولی درک و معرفت عقلی، حسی، وهمی و خيالی انسان به وسيله روح و نفس ناطقه انجام میشود و مغز در واقع ابزار و وسيله كار روح است و خودش مركز تفكر و ساير ادراكات نيست.[2]
همچنین شواهد و ادله دلالت مىكند بر اينكه مراد از قلب، خود آدمى يعنى نفس و روح او است؛ زیرا در خلقت آدمى، اين عضو است كه مسئول درک میباشد، هم چنان كه طبق همين پندار، شنيدن را به گوش، و ديدن را به چشم و چشيدن را به زبان، نسبت میدهيم، و ليكن مُدرک واقعى خود انسان است، چون درک خود يكى از مصاديق كسب و اكتساب است، كه جز به خود انسان نسبت داده نمىشود.[3]
اما از آن جهت که مبدأ حيات در آدمى، قلب است، به اين معنا كه، روحى را كه معتقد هستیم در هر جاندارى هست، نخست به قلب جاندار متعلق شده و از قلب به تمامى اعضاى زنده نيز سرايت میکند، از این رو آثار و خواص روحى و روانى چون احساسات وجدانى يعنى شعور، اراده، حب، بغض، رجاء، خوف و امثال اينها، همه مربوط به قلب است، به همين عنايت كه قلب اولين عضوى است كه روح بدان متعلق شده است.[4]
البته اين باعث نمیشود كه ما هر يک از اعضا را مبدأ فعل مخصوص به خودش ندانيم، چون هيچ منافاتى بين اين و آن نيست، در عين اينكه قلب را مبدأ حيات مىدانيم، مغز را هم مبدأ فكر، چشم را وسيله ديدن، گوش را ابزار شنيدن، ریه را آلت تنفس و هر عضو ديگر را منشا عمل خاص به خودش مىدانيم، چون همه اعضا (و حتى خود قلب) به منزله آلت و ابزارى است براى انجام كارى كه تحقق این فعل به وساطت آن عضو محتاج است.
شيخ ابو على ابن سينا، در اين مسئله (مركز ادراكات و صفات نفسانى در ساختمان بدن انسانى چيست؟) اين احتمال را ترجيح داده است كه همان قلب باشد، به اين معنا كه قلب مركز همه ادراكات و شعور است و دِماغ(مغز) تنها جنبه ابزار را داشته باشد، (همانطور كه چشم، آلت بينايى و گوش آلت شنوايى است. ولى آن عضوى كه مىبيند و مىشنود قلب است)، پس همه ادراكات از قلب است و مغز واسطه درک است.[5]
در نتیجه حکما و دانشمندان اسلامی، جایگاه تعقل و عشق و احساسات را روح میدانند؛ که در اصطلاح به آنها «کیفیات نفسانی» میگویند؛ و آنها میپذیرند که هنگام حصول علم، یک انفعالهایی در مغز رخ میدهد ولی این انفعالها، تنها یک سری مقدّمههایی هستند که روح را برای پذیرش علم و... آماده میکنند.[6]
پینوشت:
[1]. مرکز ملی پاسخ به شبهات دینی، https://www.pasokhgoo.ir/node/80207.
[2]. معرفت، محمدد هادی، نقد شبهات پيرامون قرآن، موسسه فرهنگى انتشاراتى التمهيد، ص 388.
[3]. علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، منشورات اسماعيليان، ج 2، ص 224، 225.
[4]. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نشر البلاغه، ص127.
[5]. همان، الميزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 335.
[6]. علامه طباطبائی، نهایة الحکمة، دار الحکمه، ج 1، ص 52.