قصه شب | «نصیحت‌های زیبای بابای مهربون»

12:24 - 1401/11/01

قصه شب «نصیحت‌های زیبای بابای مهربون»، داستان با خبر سفر پدر بزرگ و مادربزرگی مهربان آغاز می‌شود که قبل از رسیدن آن‌ها، پدر خانواده نحوه برخورد با بزرگ‌تر را به کودکان آموزش می‌دهد. هدف از این قصه آموزش برخورد با بزرگ‌ترها و احترام به آن‌ها می‌باشد.

قصه شب | «نصیحت‌های زیبای بابای مهربون»

به نام خدای مهربون؛ خدایی که ما انسان‌ها رو آفرید؛ سلام به گلای سرسبد خونه؛ به دردونه‌های خنده‌رو و باادب. باز امشب اومدم تا مهمون دلای گرمتون بشم تا همه با هم یه قصه جدید بشنویم.

شما چقدر پدربزرگ و مادربزرگتون رو دوست دارین؟ ببینم! بهشون احترام می‌ذارین؟ مطمئنم شما این کار رو انجام می‌دین .

من به همه‌ شما افتخار می‌کنم که سعی می‌کنین همیشه به بزرگترها احترام بذارین.

گلای من، باز امشب هم پیش شما اومدم تا با هم به شهر قصه‌ها بریم، پس اگه دوست دارین چشماتونو ببندین تا به اون شهر زیبا پرواز کنیم.

توی یه خونه‌ زیبا سه تا بچه قدونیم‌قد به همراه مامان و بابای مهربونشون زندگی می‌کردن.
 توی یه شب سرد زمستونی، قرار بود چندتا مهمون براشون بیاد. اون‌روز قرار بود که بابابزرگ و مامان‌بزرگ مهمونشون باشن؛ اون هم از یه راه خیلی دور؛ از یه شهر دیگه. تازه! می‌خواستن چندروزی هم اونجا بمونن.

علی و محسن و احمد از اینکه بعد از مدت‌ها دوباره می‌تونستن پدربزرگ و مادربزرگشونو از نزدیک ببینن، خیلی خوشحال بودن؛ هر چند لحظه‌ای یه بار از مامان و بابا می‌پرسیدن که مهمونا کی می‌رسن! آخه پدربزرگ و مادربزرگ برای بچه‌ها قصه‌های زیبایی تعریف می‌کردن؛ باهاشون بیرون می‌رفتن و بازی می‌‎کردن؛ براشون هدیه‌های قشنگ و زیبا می‌خریدن و خیلی از کارهای دیگه‌ای که بچه‌ها دوست داشتن رو انجام می‌دادن.

بابا که ذوق بچه‌ها رو دید، خیلی آروم صداشون زد و با لبخند پرسید: بچه‌ها! چقدر شما ذوق دارین! معلومه که شما خیلی بابابزرگ و مامان‌بزرگ رو دوست دارین.
اما گلای من! پسرای مهربونم! باید حواستون باشه که دوست داشتن تنها کافی نیست؛ شما باید بهشون احترام بذارین؛ نکنه کاری کنین که اذیت یا ناراحت بشن.

علی که یادش اومد سری قبل با کارهایی که انجام می‌داد، بابابزرگ رو ناراحت کرده بود، گفت: باباجون! چه جوری بهشون احترام بذاریم؟

بابا: پسرای گلم! همیشه سعی کنین وقتی کسی رو می‌بینین، اول بهش سلام کنین؛ مخصوصاً اگه از شما بزرگ‌تر باشه. فراموش نکنین که همیشه با دیگران باادب صحبت کنین؛ هیچ‌وقت با دیگران با صدای بلند صحبت نکنین؛ جلوی اونا با همدیگه دعوا نکنین یا خدایی نکرده اگه از دستشون ناراحت شدین، به روی خودتون نیارین و رفتارتون رو باهاشون عوض نکنین.

همیشه با مهربونی باهاشون صحبت کنین؛ اگه چیزی ازتون خواستن یا خواستن که کاری براشون انجام بدین، خیلی زود اون کار رو انجام بدین؛ اگه وارد اتاقی شدن که شما اونجا هستین، از جاتون بلند بشین؛ اگه اونا روی زمین نشستن، شما روی مبل نشینین؛ وقتی پیاده‌روی و تفریح میریم، جلوتر از اونا راه نرین؛ هرچی که براتون خریدن، ازشون تشکر کنین؛ اگه چیزی که شما دوست داشتین رو نخریدن، سرشون غرغر نکنین؛ اینو بدونین که محبت و لطفی که انجام دادن، خیلی بیشتر از چیزی که خریدن ارزش داره؛ پس اگه چیزی که خریدن رو دوست نداشتین، لجبازی و قهر نکنین.

احمد  که یادش به رفتارهای گذشته خودش افتاد، گفت: باباجون! خب ما قول می‌دیم که دیگه از این کارها نکنیم، ولی می‌شه بگین این کارها چه فایده‌ای داره؟!
بابا: پسرم! وقتی ما به دیگران احترام بذاریم، در واقع به خودمون احترام گذاشتیم؛ اینجوری به همه نشون می‌دیم که انسان باادبی هستیم؛ همین باعث می‌شه که بقیه به ما احترام بذارن. تازه! با این کارها باعث می‌شیم خدا از دست ما خوشحال بشه؛ تمام این کارهایی که بهت گفتم رو خدا توی قرآن به ما سفارش کرده. پسرای گلم، می‌دونستین احترام گذاشتن به بزرگترها به خصوص پدربزرگا و مادربزرگا، مثل احترام گذاشتن به خداست؟

علی: احترام به خدا؟!
بابا: بله پسرم! پیامبر مهربون ما فرمودن که احترام گذاشتن به مسلمونی که دیگه پیر شده، مثل احترام گذاشتن به خدای بزرگه.

همین وقت بود که صدای زنگ در بلند شد و بچه‌ها با عجله به طرف در حیاط دویدن. تا بچه‌ها برسن، مامان از تو خونه در رو باز کرده بود. بچه‌ها همین که بابابزرگ و مامان بزرگ رو دیدن، خودشونو توی بغلشون انداختن. خونه پر از صدای خنده و شادی شد و همه خوشحال بودن.

خب گلای باغ امید؛ من که خیلی این قصه رو دوست داشتم، امیدوارم شما هم خوشتون اومده باشه. گلای خوش رنگ و بوی توی خونه، وقت قصه امشبمون هم تموم شد و من باید از همه شما خداحافظی کنم؛ امیدوارم هر جا که هستین، خدا بهترین‌ها رو نصیبتون کنه. خدا کنه همیشه تنتون سالم و دلتون خوش باشه. تا یه شب دیگه و یه قصه دیگه خدانگهدار.

(میزان الحکمه، حدیث9924)

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
16 + 1 =
*****