«آه سردِ» فمینیستی و خزان سینما

18:45 - 1401/12/02

هسته اصلی موضوعی فیلم "آه سرد" را قتل‌ ناموسی تشکیل میدهد. داستان در خصوص شخصیتی است که مادر خود را توسط پدرش، آن هم به خاطر خیانتی که از دید مخاطبین مجهول مانده است، از دست میدهد.

 هسته اصلی موضوعی فیلم "آه سرد" را قتل‌ ناموسی تشکیل میدهد. داستان در خصوص شخصیتی است که مادر خود را توسط پدرش، آن هم به خاطر خیانتی که از دید مخاطبین مجهول مانده است، از دست می‌دهد.

ماجرای فیلم "آه سرد" بیست سال پس از محکومیت پدرش و در مسیر مواجهه و همراهی با او روایت می‌شود. تعلیق و دلهره فیلم، مجهول بودن ابتدایی، به کنجکاوی مخاطب برای شناخت فضای فیلم کمک می کند.

 نوع دیالوگ‌های شخصیت اصلی با شخصیت‌های فرعی، طوری چیده شده که مخاطب آرام آرام در جریان قرار بگیرد. فیلم‌برداری اثر در جایگاه خوبی است و با اینکه لوکیشن‌ها در طبیعت سرد قرار دارد توانسته قاب‌های خوبی را به مخاطب عرضه کند، اما به دلیل یکنواخت بودن لوکیشن، کارگردانی ضعیفی را شاهد هستیم؛ زیرا تکرار قاب‌ها باعث می‌شود مخاطب آن لذت و تنوع را درک نکند.

 هنگامی که محیط برای فیلمبرداری یکسان و یکنواخت است اینجا هنر کارگردان است که بایستی به میدان بیاید و با خلاقیت‌های خود، فضا را برای مخاطب متنوع کند؛ اما کارگردان، حسابی مشغول چگونگی طراحی عقده گشایی‌های فمینیستی خود می‌باشد؛ برای بهتر درک کردن شرایط و اتفاقی که افتاده مناسب بود، تا ماجرا و یا دلیل اصلی کشته شدن مادرِ شخصیت اصلی با مخاطب در میان گذاشته شود، تا فیلم، مخاطب را لجبازانه روی صندلی ننشاند، که کارگردان هرآنچه می‌خواهد را به خورد او دهد.

در پایان فیلم "آه سرد" شخصیت اصلی به خاطر کشته شدن مادرش در نهایت کاری می‌کند تا پدرش کشته شود.

دلیل کشته شدن مادر، شرایط کشته شدن مادر، دلایل اینکه پسر اینقدر پر از کینه است و عدم حضور بسیاری از چهره‌های دیگر در فیلمنامه، حفره‌هایی هستند که در مقابل دیدگان مخاطب قرار دارد.

 کارگردان به گونه‌ای روایت را برای مخاطبین انجام داده که مخاطب به هیچ کدام از این حفره‌ها هم نیندیشد و به سمتی برود که او خواسته است؛ رسیدن از مادرکشی به پدرکشی پاک کردن صورت مسئله و صرفاً عقده‌گشایی است، نه ایجاد یک راه حل برای علاج این مسئله.

 از وظایف هنرمندان در این شرایط این است که با روشنگری و باز کردن فضا، مخاطبین خود را نسبت به این مسئله در جامعه آگاه کنند؛ متاسفانه میبینیم با یک قاب بندی خوب یک روایت ضعیفِ احساساتی، مخاطبین به سمتی سوق داده میشوند، تا با راضی شدن به کشتن پدر، خود را آرام کرده و به نتیجه اصلی برسند. این همان باد گلوهای روشنفکر مآبانه ایست، که متاسفانه چندیست سینمای ایران را آلوده کرده است. امید است روشنفکرنماها به جامعه روی بیاورند و فیلم‌هایی بسازند که حداقل، جامعه آنها را بپذیرد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****