"هفت بهار نارنج" با وجود کمبود شخصیتها و خلوتی کاراکتر، کاری میکند تا مخاطب هیچ گونه کمبودی احساس نکند.
بازی درخشان و بینظیر استاد علی نصیریان شاهکاری خلق میکند که به قطع هیچ بازیگری نمیتواند، آن اثر گذاری را برای مخاطب به ارمغان بیاورند.
مخاطب با یک مرد ایرانی عاشق مواجه میشود؛ مردی که با تمامی سختیها ومشکلات همسرش، در کنار تمامی ناراحتی های جسمی و روحی که برایش پیش آمده، همسرش را تحت مراقبت خود نگاه میدارد.
توجه نصیریان به ریزه کاریهای این نقش و نگذشتن از کوچکترین حالات و رفتارهای آن، باعث شد تا مخاطب تمامی تصمیماتِ خارق العاده این مرد را به پذیرد و به آن احترام بگذارد .
در ابتدای فیلم مخاطب فکر میکند شخصیت اصلی فیلم دچار جنون و نوعی مالیخولیاست، که گمان میکند در حال زندگی با همسر خیالیاش میباشد و همین پارادوکس برای مخاطب ایجاد گرایش میکند.
در ادامه اما مخاطب متوجه میشود که همسر او دارای شرایط خاصی است، که با همان شرایط در کنارش زندگی میکند، و اینجاست که این مرد در نگاه مخاطب رشد میکند؛ اینجاست که آن پخت و پز، پیرایش، نظافت منزل، صحبتهای عاشقانه، اهمیت دادن به قرارهای عاشقانهای که سالیان سال پابرجا بوده، برای مخاطب باور پذیر میشود؛ که این مرد نه از روی ترحم، بلکه از روی عشق به همسر خود محبت میورزد و تا آخر نیز پای تعهد خود میایستد.
خیلی وقت بود که در سینمای ما، صحبت از عشق در یک مرد ایرانی، کهنه شده بود؛ وتا بوده، صحبت از خیانت مردان در سینما یک سبک زندگی را برای جوانان ما ایجاد کرده است.ارائه یک سبک زندگی ایرانی و صحیح بسیار حائز اهمیت است؛ آنهم با پرداخت صحیح در قالب یک فیلمنامه اثر گذار.
الا ای حال بار دیگر خاطره ماندگاری در سینمایی ایران با نقش آفرینی بینظیر استاد علی نصیریان رقم خورد تا توانمندیهای یکی از ستونهای سینمای اصیل ایرانی به نمایش درآید؛ نیک میبینیم، فیلمی که میتوانست در ۲۰ دقیقه پایان پذیرد، با شخصیت پردازی صحیح و اجرای بینقص علی نصیریان، بیش از ۹۰ دقیقه مخاطب را میخکوب کرد، تا در پایان ببینند سرنوشت این مرد به کجا منتهی میگردد.
قطعاً اگر شخص دیگری این بازی را بر عهده میگرفت، نمایشی یکنواخت به مخاطب تحویل میداد؛ اما علی نصیریان باعث شد تا تمامی حالات عاطفی انسان، همچون: امید، برخی مواقع افسردگی، نشاط و سرزندگی، آواز خوانی عاشقانه، خنده و گریه به مخاطب ارائه شود و مخاطب، جان پیام این فیلم را درک کند.
استفاده از الگوهای بومی و داستانهای سنتی، آنهم با فاصله گرفتن از فضای آپارتمانی پایتخت و رفتن به گوشه گوشه طبیعت ایرانی، نه تنها باعث کاهش مخاطب نمیگردد، بلکه با پرداخت درست و اجرای صحیح باعث میشود، تا این دسته از فیلم ها در گیشه نیز موفق شوند.
امید است و سینماگران ما بیش از پیش به سوی این موقعیت ها پیشروند و این سینما را از این استیصال روشنفکرزده، نجات دهند.