مجموعه «از سرگذشت» گرچه با دکور زیبا و چشمنوازش برای بینندگان تلویزیون خودنمایی میکند، اما ایده سازندگان آن مبنی بر حضور یک چهره معروف به عنوان ناظر روایت، و همچنین سپردن اجرای برنامه به یک خواننده، بر خلاف رویکرد صحیح صداوسیما در مقابله با معضل سلبریتیپروری است.
معضل سلبریتیها چند سالی است که به یکی از مسائل مطرح عرصه فرهنگ تبدیل شده است؛ معضلی پیچیدگی خاص خودش را داشت. از طرفی صداوسیما اصلیترین عامل چهره شدن بسیاری از این افراد بود و از طرفی به نظر میرسید دیده شدن بیشتر برنامههای صداوسیما وابسته به حضور چهرهها در قاب تلویزیون باشد.
اثرگذاری سیاسی این افراد بر بخش قابل توجهی از مردم -بر خلاف مصالح کشور و فارغ از مسئولیتپذیری- ضرورت حل این معضل را به کارشناسان فرهنگی و به ویژه صدا و سیما یادآور میشد، اما فتنه پاییز 1401 این احساس ضرورت را بیشتر کرد. بیتردید میتوان گفت یکی از فلسفههای ساخت برنامهای مانند «حسینیه معلی» و «محفل» مقابله با همین معضل است.
این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که رسانه نمیتواند بدون حضور چهرهها کارکرد مطلوبی داشته باشد و طبیعت رسانه، چهرهساز است. بنابراین حل این معضل نه با نفی چهرهسازی؛ که با جهتدهی به آن، ممکن خواهد بود.
به عنوان مثال این که یک چهره سینمایی یا ورزشی به هر مناسبت در تلویزیون ظاهر شود و درباره همه چیز از او پرسیده شود، به مخاطب القا خواهد کرد که بازیگر یا ورزشکار محبوبش در هر زمینهای میتواند مرجع و قابل اعتماد باشد. بنابراین برنامهسازان باید به نسبت موضوع برنامه، با تخصص آن چهره توجه کنند.
اقدام دیگری که میتواند بسیار مؤثر باشد، توجه به چهرهسازی از افرادی است که نشان دادهاند دارای قوام شخصیتی هستند؛ اعم از بازیگر و ورزشکار یا غیر اینها. «محفل» و «حسینیه معلی» با همین رویکرد تولید شدهاند؛ اما پس از تجربه موفق این دو برنامه پرطرفدار، حالا ساخت برنامهای مانند «از سرگذشت» جای تعجب دارد.
مجری این برنامه خواننده خوشصدایی است که به اجرای کارهای مذهبی معروف است، اما مجری حرفهای نیست و ظاهراً سابقه اجرا هم ندارد. «علی اکبر قلیچ» گرچه تلاش بسیاری دارد که خوب و زیبا حرف بزند، اما بیتجربگیاش باعث میشود بعضاً ورودهای نابجا داشته باشد یا حرفی بزند که برداشتهای نامناسبی میتوان از آن داشت. تماشای یکی دو قسمت از این برنامه این مسئله را به خوبی نشان میدهد. به عنوان نمونه جملهای که در تمجید از شجاعت «ثریا عبداللهی» بیان کرد، به گونهای بیان شد که این صفت را در عموم زنان نفی کرد. جالب اینجاست که یکی از اولین پرسشهای مجری از مهمانان درباره دکور برنامه است که حس کمتجربگی و ذوقزدگی سازندگان از ساخت دکور برنامه را القا میکند. البته جا دارد دستکم از بابت ساخت این دکور زیبا به تهیهکننده گرامی تبریک بگوییم.
ایده اصلی برنامه، یعنی شنیدن حکایت زندگی مهمان برنامه –که نمونه معروف آن «ماه عسل» است- کاملاً تکراری است؛ گرچه این تکراری بودن به خودی خود عیب نیست. سازندگان برای متفاوت کردن «از سر گذشت» با نمونههای مشابه، به طرزی بیمعنا حکایت هر مهمان را در دو بخش به بینندگان ارائه میدهند؛ بخش نخست تنها با حضور مجری، و بخش دوم با حضور مجری و چهرهای معروف یا همان سلبریتی.
با وجود اینکه «از سر گذشت» به عنوان یک برنامه ویژه ماه محرم پخش میشود، ارتباط بعضی داستانها به محرم روشن نیست؛ به عنوان مثال در برنامه «ثریا عبداللهی» تنها نقطه اتصال داستان به محرم، توسل به حضرت ابوالفضل –آن هم بدون نتیجه مشخص- است که در زندگی هر یک از بینندگان میتواند رخ دهد. انتخاب چهره معروف یا همان سلبریتی مهمان برنامه نیز ربط مشخصی به حکایت ندارد؛ و دلیل حضورش، چهره بودنش است.
در طراحی لوگوی برنامه نیز تلاش شده است با جدا کردن «سر» از «گذشت» و متفاوت کردن رنگ، یک بار دیگر و باز هم به طرزی بیمعنی ارتباط برنامه با محرم را به رخ بکشند.
در مجموع میتوان گفت ساخت و پخش «از سر گذشت» با این سبک که نمیتواند از خیر سلبریتیها -گرچه چهرههایی موجه و اهل تدین باشند- بگذرد، بر خلاف رویکرد سالهای اخیر صداوسیما در مقابله با معضل سلبریتیسالاری است و بیش از آن که دارای آثار مثبت فرهنگی داشته باشد، زیانبار خواهد بود.