نامه امیرالمؤمنین علیهالسلام به معاویه و اشاره به روش بیعت و شورا، دلالتی بر پذیرش این دو شیوه نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام ندارد؛ زیرا مجموعه سخنان امیرالمؤمنین علیهالسلام خلاف آن را بیان میکند. همچنین خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیهالسلام به دلیل نصوص امامت نبود.
وارونه جلوهدادن تاریخ صدر اسلام، یکی از روشهای طرفداران جریان سقیفه برای نقد مکتب شیعه است. آنان که از پاسخگویی به براهین عقلی و استدلالهای منطقی عالمان شیعی در مسئله امامت الهی بازماندهاند، چارهای جز ارائه برداشتهای غلط از گزارههای تاریخی ندارند.
پس از بانیان سقیفه، امیرالمؤمنین علیهالسلام با توجه به بیعت مردم، عهدهدار حکومت ظاهری شدند. مهمترین چالشی که ایشان در مدت کوتاه حکمرانی خویش با آن روبرو بودند، فتنهانگیزیهای معاویه در نقاط مختلف سرزمین اسلامی بود. از اینرو میان ایشان و معاویه نامهنگاریهایی صورت گرفت که البته به نتیجه مطلوب نرسید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در یکی از همین نامهها به معاویه به نکته مهمی اشاره میکنند؛ فضای رسمی در جامعه اسلامی آن روز بهگونهای بود که خلیفه مسلمانان با دو روش «بیعت همگانی» و یا «مشورت» انتخاب میشد. پس از آنجا که معاویه نیز این دو روش را قبول دارد، لازم است در برابر خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیهالسلام کرنش کند.
دشمنان اهلبیت علیهمالسلام گمان بردهاند این فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام دارای دلالت روشنی بر پذیرش روش «انتخاب» خلیفه دارد و این بر خلاف ادعای شیعیان است که رهبری پس از خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله را فقط با روش «انتصاب الهی» صحیح میدانند.
اما این ادعا به چند دلیل صحیح نیست:
الف- اگر مخالفان شیعه با استناد به کتاب نهجالبلاغة تلاش میکنند تا باورهای اعتقادی امیرالمؤمنین علیهالسلام را معرفی کنند، باید تمام احادیث این کتاب را یکجا ببینند تا مشخص گردد دیدگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام پیرامون امامت چه بوده است.
برای نمونه، امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبههای 2، 93، 97 و 144 به صراحت از انحصار حق ولایت و سرپرستی جامعه در اهلبیت علیهمالسلام سخن گفتهاند.[1]
ب- اگر در نگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام روش «شوری» و «بیعت» صحیح است، پس باید گفت که امام علیهالسلام در این نامه در حال طعنهزدن و نقد به خلافت ابوبکر و عمربنخطاب هستند؛ زیرا این دو نفر نه با روش «بیعت» و نه با روش «شوری» انتخاب نشدند.
در کشاکش جریان سقیفه که مهاجر و انصار در انتخاب خلیفه اختلاف شدید داشتند، گرچه ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شد ولی بیعتکنندگان با او فقط ابوعبیده جرّاح و عمربنخطاب بودند. گزارشی از بیعت و موافقت همگانی مهاجر و انصار بر این انتخاب نیست.[2] در انتخاب عمربنخطاب به عنوان خلیفه پس از ابوبکر نیز هیچیک از دو روش مذکور گزارش نشده است.
ج- بیتردید بیعت مسلمانان با امیرالمومنین علیهالسلام به عنوان خلیفه چهارم، فقط به دلیل شایستگی ایشان برای خلافت بود. چنین نبود که بیعتکنندگان به دلیل آیات و احادیث مربوط به امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام ایشان را به عنوان خلیفه مورد پذیرش قرار دهند؛ زیرا مضمون این آیات و روایات، گواهی است بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین پس از پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله و نه بیان شایستگی ایشان برای رسیدن به خلافت.
بنابراین، اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام در نامه خویش به معاویه از احادیث و آیات مربوط به امامت سخنی بهمیان نیاوردند و به روش بیعت و مشورت اشاره میکنند، بدین معنا نیست که این دلایل، بر امامت و جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام دلالت ندارد؛ بلکه اشاره به انحراف تاریخی بزرگی است که پس از سقیفه در میان امت مسلمان ایجاد شد.
پینوشت:
[1]. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغة، نشر مشهور، ص 485، پاورقی.
[2]. میرحامد حسین، عبقات الأنوار، كتابخانه امير المؤمنين، ج22، ص 857.
نظرات
بیعت به معنای بستن پیمان وفاداری و اطاعت با پیامبر(ص) و امام(ع) به هیچ عنوان از طرف ائمه(ع) خصوصا امام علی(ع) مردود یا باطل و لغو شمرده نشده است و مورد استناد و تاکید حضرات معصومین(ع) بوده است. نخستین بیعت در سیره نبوی، بیعتِ حضرت علی(ع) و خدیجه(س) با آن حضرت پس از قبول اسلام بود. بیعت عقبه اول و دوم در مکه روی داد و این دو بیعت، به ویژه بیعت دوم، زمینه ساز هجرت حضرت رسول به مدینه شد. بیعت مسلمانان با رسول اکرم(ص) هنگام حرکت به سوی بدر در مدینه صورت گرفت. بیعت رضوان یا شجره در سال ششم هجرت در حدیبیه و بیعتِ مردان و زنان با پیامبر(ص)، در فتح مکه در سال ۸ هجرت انجام شد. آخرین بیعت زمان پیامبر(ص)، بیعت مسلمانان با حضرت علی(ع) در روز هجدهم سال دهم هجرت در محلّی به نام غدیر خم بود؛ موضوع این بیعت، ولایت و جانشینی حضرت علی(ع) بعد از پیامبر(ص) بود.
سلام و با تشکر از دیدگاه شما
بحث در مورد مشروعیت بیعت نیست!
بحث در مورد جایگاه بیعت در مشروعیت بخشی به خلافت امیرالمومنین علیه السلام است.
دشمن گمان برده اشاره امیرالمومنین به بیعت در نامه به معاویه, نشان از این دارد که آیات و نصوص امامت در نگاه امیرالمومنین دلالتی بر خلافت ایشان ندارد.
در این مقاله این ادعای باطل به چالش کشیده شده است.