حمایت امیرالمومنین از خلافت ابوبکر؟!

09:18 - 1400/06/07

- حمایت و دفاع امیرالمومنین از خلافت ابوبکر یک پندار و توهم می باشد.

حمایت از خلافت ابوبکر

اشاره
مساله امامت و خلافت پس از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) از مهمترین و چالشی‌ترین موضوعات مطرح در میان مسلمانان محسوب می‌شود که جنگ‌های خونین بسیاری به همین دلیل به راه افتاد که هیچگاه در سایر مسائل چنین چیزی سابقه نداشته است.[1] اختلاف دیدگاه در این مساله از مباحث کلی مثل کلامی بودن یا فقهی بودن امامت شروع می‌شود و تا جزئیات شخص امام و خلیفه امتداد پیدا می‌کند. ریشه تمام این مشکلات را می‌توان در دنیاپرستی، تعصب و دوری از رهنمودهای خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) جست و جو کرد. تایید و حمایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام) از خلافت ابوبکر یکی از نکاتی است که در کتب غیر شیعه مطرح شده و آن را دلیل بر الفت و دوستی میان خلفاء قرار داده‌اند که در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

اشکال
بر خلاف آنچه که زعمیان و رهبران شیعه همواره در مورد کینه‌ها و دشمنی‌های درونی امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام) با خلفاء راشدین بیان می‌کنند، متون کهن تاریخی پرده از واقعیت دوستی و حتی چاپلوسی امیرالمومنین (علیه السلام) از آنها برمی‌دارد. در جریان به خلافت رسیدن ابوبکر، نه تنها امیرالمومنین با او بیعت کردند بلکه در میان مسلمانان حاضر در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از جا برخواسته و در دفاع از بیعتشان فرمودند: «سوگند به خدا، ما تو را سرور و پيشواى خود قرار نداديم، بلكه اين رسول خدا بود كه تو را بر ما مقدم داشت، تا دينمان بر جا ماند. چه كسى می‌خواهد تو را به خاطر رسیدن به دنياى ما از این جایگاه به زیر بکشد؟»[2]

پاسخ
حسودان و کینه‌توزان برای حق نشان دادن باطل خویش، از هر حربه و شیوه‌ای مانند تحریف، جعل، دروغ و کتمان حقیقت استفاده می‌کنند. این شبهه نه تنها بر مبنای شیعه بلکه بر اساس مبانی غیر شیعه به چند دلیل قابل قبول نیست:

1. مشهور میان غیر شیعه آن است که خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت کردند در حالیکه هیچ کسی را به عنوان خلیفه تعیین نفرمودند: «توفي رسول الله و لم يستخلف‏.»[3] پس ممکن نیست که ایشان در حالی که زنده بودند، ابوبکر را بر دیگر صحابه مقدم داشته باشند و این تضاد آشکار میان دو نقل خواهد بود و قطعا نقل مشهور مقدم است.

2. اگر مفاد این جمله واقعیت داشت که خاتم الانبیاء در حال حیاتشان، ابوبکر را بر دیگران مقدم کردند، قطعا ابوبکر در سقیفه به آن اشاره می‌کرد و بدون هیچ دغدغه‌ای به خلافت می‌رسید و حال آنکه او به این حدیث رسول خدا تمسک کرد که فرمودند: «الأئمّةُ من قريش‏؛[4] رهبران از میان قبیله قریش انتخاب می‌شوند.»

3. به اجماع مورخان غیر شیعه، ابوبکر در سقیفه به جای اینکه خود را به عنوان کاندید خلافت معرفی کند، گفت: «قد رَضيتُ لكم أحدَ هذين الرجلين- يعنى عمر و أبا عُبيدة؛[5] برای شما مسلمانان به یکی از این دو نفر به عنوان خلیفه راضی هستم.» این کاملا غیر منطقی است که خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) او را بر دیگران مقدم بدارد اما او در بحران سقیفه، دیگران را بر خود مقدم بدارد.

4. از این حدیث برداشت می‌شود که امیرالمومنین از بیعت با ابوبکر رضایت داشتند اما از امیرالمومنین (علیه السلام) حدیثی متواتر نقل شده که همواره می‌فرمود: «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً- مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه‏؛[6] از زمانی که خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفتند، همیشه مورد ظلم و ستم قرار گرفتم.» این جمله گواهی بر ناراضی بودن ایشان از وقایع پس از رحلت پیامبر اعظم می‌باشد.

5. اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در زمان حیات خویش ابوبکر را بر دیگران مقدم داشته، لازم بود که برای او از مسلمانان نیز بیعت بگیرد. چنانچه در واقعه غدیر، پیامبر برای امیرالمومینن بیعت گرفتند. پس طبق فرض، ابوبکر دارای بیعت از مردم بود و قطعا معقول نیست که پس از رحلت پیامبر، دوباره از مسلمانان بیعت بگیرد؛ زیرا او به فرمان پیامبر بر دیگران مقدم شده و خلیفه لقب گرفت.[7]

از طرف دیگر به گواه تاریخ، ابوبکر در خطبه‌ای که پس از بیعت مردم با وی، ایراد کرد، گفت که به بیعت آنها نیاز ندارد: «لا حاجةَ لي في بَيعتكم، أقيلوني بيعتي؛[8]‏ من به عهد و بیعت شما نیازی ندارم. بعیت مرا رها کنید.» حال اگر خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) او را بر دیگران مقدم کرده، این تقدم به حکم قرآن از سوی خداوند بوده است: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏؛[9] پيامبر خدا به هواى نفس سخن نمی‌گويد. آنچه می‌گويد وحى است كه به او رسيده است.» قرآن به فرمانبرداری از خدا و رسولش امر کرده: «اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ؛[10] خدا و رسولش را اجابت کنید.» پس در واقع ابوبکر با بیان این جمله، با فرمان خداوند مخالفت کرده و مرتکب گناه کبیره شده و قرآن در این مورد می‌فرماید: «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً؛[11] هر کسی از فرمان خدا و رسولش نافرمانی کند، سزای او آتش جهنم است که در آن جاودان خواهد بود.»

نتیجه
براساس متون تاریخی و تحلیل آنها نه تنها می‌توان دروغ بودن حمایت و دفاع امیرالمومنین (علیه السلام) از خلافت ابوبکر را به اثبات رساند، بلکه نارضایتی امیرالمومنین از جریان غصب خلافت به عنوان یک واقعیت تاریخی و نه صرفا عقیدتی، به حال خود باقی خواهد ماند.

پی نوشت
[1]. شهرستانی، الملل و النحل، ج‏1، ص: 31.
[2]. ابن قتبیة، الإمامة و السياسة، ج‏1، ص:33.
[3]. همان، ص:211 ؛ بلاذری، أنساب‏ الأشراف، ج‏10، ص:420.
[4]. ابن حجر، الإصابة، ج‏1، ص:699.
[5]. ابن عبد البر، الاستيعاب، ج‏4، ص:1711 ؛ ابن اثیر، أسد الغابة، ج‏3، ص:24.
[6]. ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج‏9، ص: 306.
[7]. طبری، فضائل أهل بيت (علیهم السلام)، ص:203.
[8]. الإمامة و السياسة، ج‏1، ص:31.
[9]. نجم/3-4.
[10]. انفال/24.
[11]. نساء/14.

براساس متون تاریخی و تحلیل آنها نه تنها می‌توان دروغ بودن حمایت و دفاع امیرالمومنین (علیه السلام) از خلافت ابوبکر را به اثبات رساند، بلکه نارضایتی امیرالمومنین از جریان غصب خلافت به عنوان یک واقعیت تاریخی و نه صرفا عقیدتی، به حال خود باقی خواهد ماند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 8 =
*****