اسراف هنری به خاطر یک مشت پیام

14:44 - 1402/08/27

مجموعه داستانی «محرمانه» با وجود برخورداری از موضوع و خط داستانی جذاب، به دلیل غفلت از بایسته‌های یک اثر نمایشی مطلوب، مصداق روشنی از اسراف هنری است.

مجموعه داستانی «محرمانه» که «سید رامین موسوی ملکی» تهیه‌کنندگی آن را به عهده دارد، پس از فصل اول مجموعه «رحیل» از شبکه سه سیما پخش می‌شود. این مجموعه توسط امیر شاداب و مهدی حمزه نوشته شده و محمود معظمی آن را کارگردانی کرده است.

محرمانه یک شروع طوفانی دارد. در قسمت آغازین محرمانه، بیننده شاهد نجات دانشمند ربوده شده توسط نیروهای سپاه، نشست محرمانه عوامل صهیونیستی پشت‌پرده آدم‌ربایی، حضور گروه تحقیقاتی ایران برای بررسی بیماری مشکوک در کنیا، تلاش مزدوران اسرائیلی برای جذب دکتر فرهمند در همایش علمی ترکیه، فرار دکتر حکیم‌آوا به همراه فرهمند از تعقیب و مراقبت فرد مشکوک در ترکیه و ترور دکتر برجسته ایرانی در آفریقا است. بنابراین تکلیف مخاطب در همین قسمت اول روشن می‌شود که قرار است شاهد روایت یک نبرد تمام عیار با محوریت حوزه سلامت باشد؛ که در آن، پزشکان و نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در کنار هم، در برابر دشمن صهیونیستی قرار می‌گیرند.

محرمانه به عنوان موضوع اصلی سراغ مسئله‌ای رفته است که پرداختن به آن، به ویژه در قالب کارهای نمایشی بایسته و شایسته است. خط کلی داستان هم قابل دفاع است و با توجه به جذابیت موضوع اصلی، استعداد بالایی برای جذب مخاطب دارد و هیچ بعید نیست -با استفاده هر چند ناقص از همین ظرفیت- بتواند توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند، اما آنچه که درباره مجموعه‌هایی از این دست –که رویکرد ارزشی پررنگ‌تری دارند- بسیار قابل توجه و تذکر است، گرفتار شدن اثر در دام الزام به انتقال پیام‌هایی است که به خورد داستان نرفته و به اصطلاح از کار بیرون زده است؛ در نتیجه بر حس مخاطب، اثر منفی می‌گذارد تا از فرع و اصل داستان باز بماند.

سازندگان محرمانه تلاش کرده‌اند در کنار خط اصلی داستان، درباره موضوعات متعددی از جمله مشکلات ناشی از اعتیاد، بیکاری جوانان، توجه به نقش همسری و مادری زنان شاغل، حرف بزنند و حتی کتاب معرفی کنند! غافل از آنکه اصرار بر طرح این موضوعات بی‌ربط به موضوع اصلی، در حالی که نمایشی نشده است، با فلسفه ساخت مجموعه‌های نمایشی سازگار نیست؛ افزون بر اینکه پراکنده‌گویی، تمرکز داستان بر موضوع اصلی را از بین برده و از قدرت اثرگذاری آن می‌کاهد.

اصرار بر گنجاندن پیام‌های مختلف به مخاطب، حتی بعضاً باعث می‌شود شخصیت‌ها دست به کارهای بی‌منطق بزنند؛ مانند صحنه‌ای که سرپرستار بعد از تذکر به پرستار جوان بابت تماس‌های متعدد با نامزدش در وقت کاری، خودش با پرستار جوان در حیاط بیمارستان قدم می‌زند و درباره تجربیاتش در زمینه تنظیم زندگی شخصی و کاری با او حرف می‌زند.

حجم قابل توجهی از دیالوگ‌ها در محرمانه، عادی‌سازی نشده و به دهان شخصیت‌ها نمی‌نشیند. بار اصلی دادن اطلاعات به مخاطب را دیالوگ‌ها به دوش می‌کشند؛ از همین رو در موارد بسیاری دیده می‌شود که یکی از شخصیت‌ها اطلاعاتی را به دیگری می‌دهد؛ در حالی که طبیعتاً نیازی به آن ندارد؛ مانند توضیحاتی که نیروی اطلاعاتی به فرمانده، یا دکتر جوان به استادش می‌دهد یا توضیحاتی که مادر فرهمند درباره رابطه او با استاد شهیدش می‌دهد، در حالی‌که طبیعتاً خود او بهتر از هر کسی از جنس رابطه‌اش آگاه است.

آمار مخاطبان مجموعه‌هایی از این دست و حتی درصد رضایتشان هر اندازه هم که بالا باشد، قطعاً مصداق حیف و میل یک موضوع و داستان خوب هستند؛ چرا که اصرار بر گنجاندن پیام‌های مختلف –که به خودی خود ارزشمند هستند- مانع از تمرکز بر ارائه یک اثر نمایشی مطلوب شده است. حکایت سازندگان محرمانه، حکایت آشپزی است که با اصرار به مصرف انواع حبوبات و چاشنی‌ها، آشی پخته است که نه مزه قابل توجهی دارد و نه خاصیت چندانی دارد؛ در حالی که با همان مواد می‌توانست در دو وعده، مشتریانش را با دو آش خوش‌طعم‌تر و مفیدتر سیر کند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 2 =
*****