عباس بن علی بن ابی طالب، فرزند پنجم امام علی "علیه السلام" و اولین فرزند ام البنین، و برادر کوچکتر امام حسین "علیه السلام" است و به نام های حضرت عباس، حضرت ابوالفضل، قمرمنیر بنی هاشم، باب الحوائج، سقای کربلا و علمدار مشهور است.
شعر در مدح حضرت عباس "علیه السلام"
جهان عـشق مُـرید مـرام عباس است ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طـبـیـب درد تــمــام مـذاهـب عـــالــم کـبـوتـرانه، شـفـا جـلد بام عباس است
شنیده از لب مولای خود به نفسی انت چه جمله بهتر از این در مقام عباس است
قیامت از همه سرها سر است بیتردید بهشت باغچه ای زیر گام عباس است
"خدا به طالع او مـهـر پـادشاهی زد" هرآنکسی که غلام غـلام عباس است
قـیـام کـرده به پایـش قـیـامـت کـبـری قسم به عشق قـیامت قـیام عباس است
کـسـی نـدیـده کـنـار حـسین بـنـشـیـنـد مطیع محـض امامت پیام عباس است
فراز کـعـبه بـلـندای خـطبهاش فرمود که طوف بیت به گرد امام عباس است
دوبـاره سـائـل هر سـالـه آمـده بر در و مستـمـنـدِ جـواب سلام عـباس است
شاعر : حسن کردی
***********
شعر در مدح حضرت عباس "علیه السلام"
انـا فـتـحـنـای خـدا یعـنی ابالـفـضل بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل
هرکـس گـرفـتـار آمده آسـوده باشد دارالادای قـرض ما یعنی ابالفضل
یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است رمـز قـبـولی دعـا یـعـنی ابالفـضل
نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است جمع شجاعت با سخا یعنی ابالفضل
دست ردش را ارمنی ها هم ندیـدند با هر غریـبه آشـنا یـعـنی ابالفـضل
هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان هرجا که شد حرف از وفا یعنی ابالفضل
بر شأن او کل شهیدان غبطه دارند بـالا نـشـیـن اولـیـا یـعـنی ابالفـضل
اصلا علی را در وجودش جمع کردند آئـیـنـۀ حـیـدر نـمـا یـعـنی ابالفضل
یـاد قـدیـمـی ها دوبـاره دم گـرفـتـیم سقای دشت کـربـلا یعنی ابالـفـضل
دستش جدا شد تا که بال و پر بگیرد یعنی مـقـام شـافـع مـحـشر بگـیـرد
شاعر : سید پوریا هاشمی
********
مثل آشوبی که یک توفان به دریا میدهد درد، گاهی شکـل زیبایی به دنیا میدهد
ابـرهـا را میبـرد تـا سـیـنـۀ دریـا ولـی حسرت یک قطره باران را به صحرا میدهد
عشق با هـفـتاد خوانـش امتحانت میکند سنگ هم باشی خودش را در دلت جا میدهد
یک نفر مثل تو عهدش را به آخر میبرد یک نـفـر در ابـتـدای ماجـرا وا میدهـد
از همان اول تو، تنها مرد میدان بودهای! عشق کاری دست «آدمهای تنها» میدهد
مادرت از غـربت این روزها کم میکند یک پسر مثل تو را وقتی به زهرا میدهد
میروی و اسب ها از دلهره رم میکنند دشت امشب یک نفس بوی خدا را میدهد
آن خـدایی که زمـانی تـشـنگی را آفـرید غیرت و مردانگی را هم به سقا میدهد!
شاعر : رویا باقری
**********
شعر در مدح حضرت عباس "علیه السلام"
آغاز كردم شعـر خود را با اباالفضل اذن ورودم در غـزل شد يا اباالـفضل
هرمشكلی از ديدِ من سهل است تا هست مـشكـل گـشای مـردم دنـيـا اباالـفضل
مـثـل خـدا، مثـل محـمّـد، مثـل حـيـدر بینقـص، بیمانند، بیهـمـتا اباالفضل
اين پرچم و اين مجلس و اين شور و مستی برپاست، وقتی هست پا برجا اباالفضل
با اين مـراعـات نـظيـر، اهـل نجـاتـيم كـشتی حسين و ساحـل دريا اباالفضل
تو كـيـستـی كه بـا وجـود دو امـامـش هـستی كـفـيل زينب كـبری اباالـفضل
مجنون خجل گرديد و ليلی شرمگين شد روزی كه كردی عشق را معنا اباالفضل
ای پـرچـم نـام بــلـنـدت در دو عــالـم بـالاتـر از بـالاتـر از بـالا ابـاالـفـضل
رزقِ حقيقی، گريه كردن بر حسين است مفتاح اين روزی ست ذكرِ يا اباالفضل
ذكر توسّلهای من در خلوت اين است "لا كاشفَ الكربِ الحُسَين، اِلّا اباالفضل"
ديـروز از آب روان راحت گـذشـتـی تـا آبـروداری كـنـی فـردا ابـاالـفـضل
ضرب المَثَل شد تا ابد طرز سُجودت بر خاك پای حضرت زهرا، اباالفضل
با رفتنِ اين گونهات ای مستِ بیدَست يك قـوم را انـداخـتی از پـا اباالـفضل
در شام با رأس تو رأس شاه میگفت: ديـدی عـلمداری زينب را ابـاالفضل؟
شاعر : محمد قاسمی
*********
شعر در مدح حضرت عباس "علیه السلام"
ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
تا عـطـر تو آمـد غـزلـم بـال در آورد آزاد شد از قـیـد زمـانـهـا و مـکـانهـا
میرفت فرات از عطش عشق بـمیرد بخـشید نگـاه تو به خـونش جـریـانها
مست تو فقط خـیمۀ بیآب نبوده است از دست تو مستند همه مرثیه خوانها
مشک تو که افـتاد دل فـاطـمه لـرزیـد خاک همه عـالم به سر تیر و کـمانها
این گوشه عمو آب شد، آن گوشه سکینه این بـیت چه باید بـکـنـد در غـم آنها
ای هر چه امان نامه ببیـنید و بسوزید این دست رد اوست بر این گونه امانها
شاعر : محمد رضا سلیمی
***********
شعر در مدح حضرت عباس "علیه السلام"
كـلید قـفـل مشكـل هاست، عـباس به مردی شهرۀ دنیاست، عـباس
مروّت، ریزهخوار خوان لطفش فتوّت، صورت و معناست، عباس
حـسین بن عـلـی را عـبد صالـح ولی بر مـاسوا مولاست، عـباس
بـه دشـت كــربــلا، آرامـش دل برای زیـنب كـبـراست، عـبـاس
بـود بــدر مـنــیـر هـاشـمــیــون كه زیباتر، ز هر زیباست، عباس
بـزن بـر دامـنـش دسـت تـوسـل كه در جود و سخا آقاست، عباس
اگـر چـه زادۀ اُمُّ الـبـنـیـن اسـت ولیكن مادرش زهـراست عباس
شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری)
**********
شعر در مدح حضرت عباس "علیه السلام"
عمریست که گریان ابالفضل و حسینیم ما بیسر و سامان ابالفضل و حسینـیم
گـویـیم بـه آوای جـلـی بر هـمـه دنـیـا ای قـوم مسلمان ابالفضل و حـسـیـنـیم
تا اینکه مـداوا بشود این دل پُـر زخـم مـا در پـی درمـان ابالفضل و حسینیم
هر دل که پریشان شده دلدادۀ یاریست صد شکر پریشان ابالفـضل و حسینیم
با یک نگـه مـادرتـان در همه اوقـات بر سفـرۀ احسان ابالفضل و حـسیـنـیم
دیـدیـم که اشک غم او شست گـناهان ما در یم غـفـران ابالفـضل و حـسینیم
در مشهـد سلطـان همه در کـربـبلایـم زوّار خـراسـان ابالفـضل و حـسیـنـیم
ای کاش ببـینـیم که در یک شبِ جمعه ما زائر و مهمان ابالفضل و حسیـنـیم
ما سینه زنان، لطمه زنان، مویه کنانِ کام و لب عطشان ابالفـضل و حسینیم
شاعر : ناصر شهریاری
**************
دریا به وسعـت نگهت چون دچار شد از آبـروی حـیـدریات بـیقــرار شـد
تا بر زمین رسیدی و چشمت گشودهای خورشید و مه رسید و سپس روزگار شد
وقتی قمر به عرصۀ شب پا نهاده است خجـلت زده ز جـلـوۀ رویت کـنار شد
رو زد به ساقی همه عالم، سرشت ما بعـدش مـلازم سر کـویش، شـمار شد
شـام و سحر گـدا به درِ خـانـۀ تو بود وقـت سـحـر گـدایـی تان اعـتـبـار شـد
هنگام رزم دشمنت از ترس در فـرار یک دسته در مواجههات تار و مار شد
مردانه حـافـظی به حرم یا به اهل آن شیـرانه تیغ جـنگی تو، ذوالـفـقـار شد
از آن زمان که پا، سر چشمم گذاشتی اینگـونه کـار عـاشقـیات یـادگـار شد
یکـبـار هم سقـایت جـمعی خـمـار کن بـیجـرعـۀ لـبت سر ما پُـر غـبـار شـد
راضی نمیشوم ز تو بیروضه بگذرم رأست به نوک نیزۀ عطشان سوار شد
شاعر : علی احمدیان
***********
شعر در مدح حضرت عباس "علیه السلام"
نه در توصیف شاعرها نه در آواز عشاقی تو افزون تر از اندیشه فراوان تر از اغراقی
وفـاداری و شـیـدایی عـلمداری و سقایی ندارند این صفت ها جز تو دیگر هیچ مصداقی
به خوبیِّ تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که میگـویـد الا یا ایهـا الساقی
تمام کودکان معراج را توصیف میکردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی
چنان رفتی که حتی سایهات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی
فرار از تو فراری میشود در عرصۀ میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی
بدون دست میآیی و از دستت گریزانند پُر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی
به سوی خیمهها یا (عُدَّتی فی شِدَّتی) برگرد که تو بیمشک سقایی که تو بیدست رزّاقی
شنیدم بغض بیگریه به آتش میکشد جان را بماند باقی روضه درون سیـنـه ام بـاقـی
شاعر : سید حمیدرضا برقعی
***********
تو شیـر شیـر خـداونـد اکـبری عباس! تو ذوالفـقار حسینی و حیـدری عباس!
قسم به دیده و دستت که شد فدای حسین همیشه دیـده و دسـت بـرادری عباس!
تو باب حاجت و بابالمراد و باب حسین تو از تمام شهیدان حق، سری عباس!
عجب نه گر به تو زهرا پسر خطاب کند که در جلال، حسیـن مکـرری عباس!
به دوش توست لوای حسین در صـف محشر پس از علی تو علمدار محشری عباس!
تو دستیـار حسینـی، اگـرچه بـیدستـی تـو پـایدارتـرین دسـت داوری عـباس!
حسین را نه فـقـط ظهر روز عـاشورا همیشه میر و عـلمدار لشکری عباس!
به خون فرق سر و دست و صورتت سوگند تو شهر خون خداوند را دری عبـاس!
روا بـوَد کـه بــه آب فـرات نـاز کـنی فرات چیست؟ تو فرزند کوثری عباس!
هـزار مرتبـه"میثم" فـدای خاک رهت کـه تـو فــدایـیِ آلپـیــمـبـری عـبـاس!
شاعر : غلامرضا سازگار
************
شعر در مدح حضرت عباس "علیه السلام"
ای دسـت تـو تـلاطـم امـواج آبهـا ای سـایـهات نبـود هـمه اضـرابها
"فـهـمـیـدهاند جـاذبـۀ توست عـلّت" نشکستن غـرور زمین از شهابها
پرواز میکنی و همه غبطه میخورند پـشت سـرت تـمامـی حـدّ نصابها
در هرچه گفتهاند نظر میکنم تویی خارج از این شعور حساب و کتابها
مشک پُر آب بر سر دستت گرفتهای در انــتــظـار آمــدن تــو ربــابهـا
امّا چه زود صحنه به هم خورد و میشوند شـرمـنـدۀ زلال نـگـاه تـو ... آبها
شاعر : علیرضا لک
******
اعیاد شعبانیه خصوصا میلاد قمر منیر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس "سلام الله علیه" مبارک باد .