امیرالمؤمنین علیهالسلام همان قرآن ناطقی است که مردم به پیروی از غاصبان خلافت، مهجور قرار دادند.
ماه مبارک رمضان، ماه قرآن است. مردمی که در طول سال نسبت به قرآن کم لطفی داشته و کمتر به سراغ آن میروند، در این ماه فرصت پیدا میکنند آیات آن را قرائت کنند. جلسات ختم قرآن در غالب مساجد کشور برقرار است و روزهداران در کنار یکدیگر تمام قرآن را تا شب عید فطر قرائت میکنند. اگرچه قرائت قرآن ثوابی عظیم دارد، ولی خداوند متعال امر به تدبر در قرآن نیز کرده و فرموده است: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»؛[1] «آیا در آیات قرآن تفکر نمیکنند.»
با تدبر در آیات نورانی قرآن، مسیر زندگی انسان عوض شده و رو به کمال پیش میرود. یکی از آیات قرآن که تدبر در آن لرزه به اندام انسان میاندازد، آیه 30 از سوره فرقان است. آیهای که در آن پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به درگاه پروردگار از امت خود شکایت میکند. «وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»؛[2] «در آن روز رسول (به شکوه از امت در پیشگاه رب العزّه) عرض کند: بارالها (تو آگاهی که) امّت من این قرآن را به کلّی متروک و رها کردند.»
این یک هشدار جدی برای مسلمانان است که نسبت به قرآن با توجه بیشتری عمل کنند. میدانیم که آیات قرآن دارای تأویل است که تأویل آن را جز راسخان در علم نمیدانند؛ «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ»؛[3] «تأویل آن را کسی جز خداوند و اهل دانش نداند». با مراجعه به روایات ذیل این آیه درمییابیم که مردم نه تنها قرآن صامت را مهجور قرار داده؛ بلکه نسبت به قرآن ناطق نیز اینگونه رفتار کردند. شاید بتوان ادعا کرد که اگرچه مسلمانان هر دو قرآن را مهجور و متروک قرار دادهاند؛ ولی جفایی که به قرآن ناطق(امام) صورت گرفت به مراتب شدیدتر از جفای به قرآن صامت است. نکته قابل تأمل دیگر این است که میتوان گفت؛ ریشه مهجور قرار دادن قرآن صامت، مهجور قرار گرفتن قرآن ناطق(امام) توسط غاصبین خلافت در سقیفه بنیساعده است. تمام این مطالب را میتوان از کلام خود امیرالمؤمنین علیهالسلام بهدست آورد. امیرالمؤمنین علیهالسلام هفت روز پس از شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در جمع مردم فرمود: «وَ لَئِنْ تَقَمَّصَهَا دُونِیَ الْأَشْقَیَانِ وَ نَازَعَانِی فِیمَا لَیْسَ لَهُمَا بِحَقٍٍ إِلَی قَوْلِهِ فَأَنَا الذِّکْرُ الَّذِی عَنْهُ ضَلَ وَ السَّبِیلُ الَّذِی عَنْهُ مَالَ وَ الْإِیمَانُ الَّذِی بِهِ کَفَرَ وَ الْقُرْآنُ الَّذِی إِیَّاهُ هَجَرَ وَ الدِّینُ الَّذِی بِهِ کَذَّبَ وَ الصِّرَاطُ الَّذِی عَنْهُ نَکَبَ»؛[4] «و اگر آن انسانهای بدبخت بهجای من آن جامه (جامهی خلافت) را به تن کردند و در مورد چیزی که حقّی در آن ندارند، با من به مخالفت برخاستند... سپس من یاد و ذکری شدم که او از آن گمراه شد، و راهی گشتم که از آن منحرف گشت و ایمانی شدم که به آن کفر ورزید و قرآنی گردیدم که آن را ترک گفت و دینی شدم که آن را دروغ خواند، و مسیری شدم که از آن عدول کرد.»
آری در حقیقت قرآنی که مهجور ماند، وجود مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام بود که مردم به تبعیت از غاصبان خلافت و اصحاب سقیفه آن را رقم زدند.
پینوشت:
[1]. سوره محمد: 24.
[2]. سوره فرقان: 30.
[3]. سوره آلعمران: 7.
[4]. الکافی، کلینی، ج۸، ص28، دار الكتب الإسلامية.