شعار آزادی و حقوق بشر مقامات آمریکایی نزد کشورهای آزاده و مردم جهان هیچ خریداری ندارد. آنچه در سرکوب اعتراضات دانشجویان به نسلکشی رژیم صهیونیستی رخ داد، پوچ بودن این شعارها را برای مردم ساکن آمریکا نیز کاملاً واضح و روشن ساخت.
ایالات متحده آمریکا و همپیمانان غربی او بارها نشان دادهاند که مفاهیمی مانند آزادی، حقوق بشر و حقوق بینالملل برایشان تنها جنبه ابزاری برای توجیه کنشهای بینالمللی دارد و در واقع هیچ اعتقادی به این مفاهیم ندارند. آنچه حکومت آمریکا بر ضد حقوق قطعی بینالمللی و انسانی در خارج از مرزهای خود انجام داده، سالهاست چون آفتاب روشن بر هر ناظر عادی و بیغرضی میتابد و پرده از دروغ و ریاکاری این حکومت برداشته است. دیگر نمیتوان باور کرد حتی یک انسان بینا و صاحب تحلیل یافت شود که پس از مشاهده سیل حمایت آمریکا از کودتاها، دیکتاتوریها و جنگهای ویرانگری که این حکومت در افغانستان و عراق به راه انداخت، بازهم معتقد باشد که این حکومت شیطانی درپی حمایت از حقوق بشر و پایبند به حقوق کشورها است. اگر اندک تردیدی برای برخی افراد وجود داشته باشد، مربوط به رفتار حکومت آمریکا با مردم کشور خودش است.
برخی ممکن است که مدعی باشند آمریکا به دلیل داشتن تنوع فرهنگی و مهاجران بسیار، درباره مردم ساکن در سرزمینهای خود نهایت قابل اجرا از رواداری، آزادی و احترام به حقوق بشر را رعایت میکند؛ به تعبیری دیگر، حکومتهای قوی به جهانی ظلم میکنند و حکومتهای ضعیف چون نمیتوانند به دیگر کشورها ظلم کنند تنها مردم تحت حاکمیت خویش را مورد ستم قرار میدهند. پوچی این توهم نیز در شرایط کنونی در حال اثبات شدن است. امروز شاهد کنار رفتن ابرها و تابش خورشید حقیقت بر این وجه حکومت شیطانی آمریکا هستیم تا معنای شیطان بزرگ بیشازپیش بر همگان نمایان شود.
آزادی تا زمانی که دلمان بخواهد
حکومت آمریکا برخلاف تبلیغات رسانهای، حکومتی شدیداً ایدئولوژیک و پایبند به اصول خاصی در امور اقتصادی، سیاسی و اعتقادی است. این اصول، خطوط قرمز حاکمان است و اگر تنها حس شود که قدرتی یا اندیشهای در جهان ظهور کرده که این آموزهها را به چالش بکشد، به شدت هر چه تمام با آن نیرو برخورد میشود.
آنها هر چیزی که اندک تمایل و مشابهتی با قطب مقابلشان داشته باشد به شدت رد میکنند و در این مسیر از هیچ بیآبرویی و فضاحتی نمیترسند. نمونه واضح و بزرگ این نگرش و سیاست در حکومت آمریکا دوران جنگ سرد بود. تا زمانی که قدرت کمونیسم پابرجا بود، آمریکاییهای بسیاری بیگناه و تنها بر پایه اینکه احتمال دارد ایشان تمایل به نظریات چپ داشته باشند، قربانی انفصال از خدمت، تبعید، زندان و شکنجه شدند.
چارلی چاپلین کُمدین مشهور جهانی، نمونه بسیار معروف از قربانیان این نگاه تنگنظرانه و دیکتاتوری در آمریکاست. او به عنوان یکی از معروفترین شخصیتها در کل تاریخ آمریکا به دلیل برچسب کمونیست و چپ بودن مجبور به ترک وطن شد و در غربت درگذشت.[1]
مقام معظم رهبری با هوشمندی خاصی این وجه سیاه حکومت آمریکا را برای جوانان توضیح میدهد و میفرماید: «همین کشور آمریکا که امروز خودش را نماد آزادی و مانند اینها معرفی میکند و یک عده آدمهای سادهلوح هم قبول میکنند و ترویج میکنند، در آن دورانی که جریان چپ در دنیا وجود داشت -اینها البته حالا مطرح نیست- اینها هرکسی را به اندک بیانی که نشاندهندهی یک گرایش ضعیف به تفکرات اقتصادیِ سوسیالیستی مثلاً بود، با قاطعیت رد میکردند. کمونیست نبود، معتقد به کمونیسم هم نبود، معتقد به سوسیالیسم هم نبود، اما [اگر] یک رگهی مختصری در مسائل اقتصادی نشان میداد، ردش میکردند؛ همین جایی که حالا اسم آزادی و اسم دموکراسی و مانند اینها را میآورند و به ما اعتراض میکنند که شما چرا شورای نگهبان دارید. بیحیاها!».[2]
ظهور نیروی اسلام و روز از نو، روزی از نو
هرچند برخی افراد در آمریکا با ژست روشنفکری از رفتار بد حکومت با مردم در دوران جنگ سرد ابراز تأسف و پشیمانی میکنند؛ اما با ظهور قدرت اسلام و مقاومت، تمام این ظاهرسازیها رنگ میبازد و از دانشآموز مدرسه تا دانشجویان و اساتید دانشگاه قربانی نگاه ظالمانه حاکمان ایالات متحده میشوند. شاهد ضرب و شتم، بازداشت، تعلیق و انفصال از خدمت گسترده هستیم و بسیار بیشتر معلوم میشود که حکومت آمریکا در بُعد داخلی نیز هیچ اعتقادی به حقوق بشر و آزادی ندارد. همانگونه که برچسب کمونیسم تبدیل به ابزار تخریب و ترور شخصیت شده بود، اینک نیز بر روی واژگان اسلام و ایران کار رسانهای گسترده صورت میگیرد تا به عنوان برچسب و بهانه سرکوب از آن استفاده شود.
پینوشت:
[1]. ایسنا، پاپوش سنای آمریکا برای چارلی چاپلین: isna.ir/xdGgcT.
[2]. دفتر حفظ و نشر، بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزاری انتخابات: B2n.ir/d82955.