منصور دوانیقی یکی از حاکمان ظالم و ستمپیشه بنیعباس است که در کارنامه ننگینش، به شهادت رساندن امام صادق علیهالسلام، بزرگترین جنایت او محسوب میشود. گزارشهای تاریخی به دیگر جنایات خونین او نیز اشاره کردهاند.
![](https://btid.org/sites/default/files/media/image/jenayat-mansour-davanighi_1.jpg)
پس از سقوط دولت امويان و روى كار آمدن عباسيان، مردم گمان كردند كه ديگر دوران فشار و ظلم بر ائمه اهلبيت علیهمالسلام و شيعيان، تمام شده و حكومت جديد بنیعباس را به فال نیک گرفتند؛ زیرا بنیعباس خود را از بنیهاشم میدانست و افتخارشان این بود که از نسل عباس، عمو پیامبر معظم اسلام صلیاللهعلیهوآله هستند. بنابراین طبیعی بود که مردم بر همین اساس به آنها خوشبین باشند.
ولی متأسفانه قضیه برعکس شد و امید مردم به ناامیدی تبدیل گشت. بنیعباس پس از استقرار حکومت، رفتاری بدتر از بنیامیه با معصومان علیهمالسلام و شیعیان نشان دادند و بسیاری از آنان را کشته و یا به زندان افکندند. از اینرو، گزاف نیست اگر بگوییم جنایات و آزار بنیعباس به شیعیان بیشتر و شدیدتر از دوران سیاه بنیامیه بود.[1]
ماه ذیالحجة ایام بهدرک واصل شدن «منصور دوانیقی» یکی از حاکمان ظالم بنیعباس است. گزارشهای تاریخی از کینه و نفرت بسیار زیاد او نسبت به اهلبیت علیهمالسلام و شیعیان خبر میدهند. او از هر فرصتی برای آزار و کشتن آنها استفاده میکرد. بزرگترین جنایت او، مسموم ساختن امام صادق علیهالسلام است که به شهادت ایشان منجر شد.
در ادامه به یکی از شواهد تاریخی در مورد خونخواری و سنگدلی منصور دوانیقی اشاره میشود:
منصور در بازگشت از آخرین سفرش به مکه دچار مریضی شد و فهمید که بهزودی خواهد مرد. او پیش از سفر، فرزندش مهدی را به جانشینی تعیین کرده بود، اما همسر مهدی با منصور به سفر حج آمده بود.
منصور در آخرین لحظات عروس خود را فراخوانده و یک کلید به او داد و گفت: «پس از مرگم، این کلید را به مهدی برسان». جالب آنکه هیچ کس از جریان این کلید اطلاع نداشت.
همسر مهدی پس از بازگشت، کلید را به مهدی داد و به افراد حاضر در قصر دستور داده شد تا درب مربوط به این کلید پیدا شود. بالاخره در یکی از دخمههای قصر، دری را که با آن کلید باز میشد، یافتند.
پس از باز شدن در، دیدند که در آن «سرهای بریده» بسیار زیادی قرار دارند که همراه با آنها یک کاغذ بود.
متوجه شدند که سرها مربوط به کودکان، جوانان و پیرمردان از خاندان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و علویان است و در آن کاغذ، نام و نشان هر یک از آنها ثبت بود. جایی که منصور با بیرحمی تمام، افراد متهم به مبارزه با حکومت خویش را سر میبرید و سرشان را در آنجا نگهداری میکرد و از جنایت خویش، احساس غرور و سربلندی داشت.
مهدی فرزند منصور با دیدن این وضعیت، دستور داد که فورا گودالی آماده کنند و تمام سرها در آن دفن شد.[2]
آری، اهلبیت علیهمالسلام و شیعیان با چنین حاکم ستمگری هم دوره بودند و هیچگاه شیوه بنیعباس تغییر نکرد.
پینوشت:
[1]. مرتضی، سیدجعفر، الصحيح من السيرة النبي الأعظم، ج33، ص187، دار الحدیث.
[2]. طبری، محمد، تاريخ الطبري، ج8، ص105-104، دار التراث.