هرچند در اعلامیه حقوق بشر از دولتها خواسته شده تا هرگونه مجازات و شکنجه را لغو کنند، اما همچنان برخی اندیشمندان در دنیای غرب با اجرای مجازاتهای شدید برای مجرمان خطرناک موافق هستند. قانون اسلام نیز بر اساس تناسب جرم و مجازات پیریزی شده است.
سیاهنمایی ملحدان | برخی نویسندگان غربزده و اسلامستیز با اشاره به مجازاتهای مربوط به برخی گناهان کبیره در قرآن، مانند سرقت، زنا و محاربه، این قوانین اسلامی را مخالف با اخلاق میدانند. اسلامستیز برای تأیید ادعای خویش به اعلامیه حقوق بشر اشاره میکند که خواستار لغو هرگونه تنبیه و شکنجه در برابر جرم و جنایت شده است.[1]
در پاسخ به چند نکته اشاره میشود:
الف- عقل سالم و استدلال منطقی حکم میکند که مجازات و تنبیه با تخلف و جنایت تناسب و هماهنگی داشته باشد. از آنجا که هدف شوم اسلامستیز، نشان دادن یک تصویر نادرست و خشن از اسلام عزیز است، چارهای جز این ندارد که فقط به جرم و مجازات آن در اسلام اشاره کند و برای نمونه بگوید مجازات سرقت در اسلام، بریدن دست و سپس بریدن پا و در نهایت قتل است.
در حالیکه مراجعه به کتب معتبر عالمان مسلمان و آگاهی از شرایط سخت و پیچیده مربوط به معنای سرقت و روش اثبات آن، بیشتر شبهات در این زمینه را برطرف میسازد؛ مانند آنکه مجازات سرقت برای سارقی است که کمتر از یک میزان خاص، اقدام به سرقت نکرده باشد، یعنی اگر مال بسیار کمی را سرقت کند، مجازات کمتری در پی دارد، همچنین مجازات و احکام سرقت در حال اضطرار و تنگدستی متفاوت و خفیفتر است.[2]
ب- مرگ و اعدام، بالاترین و سختترین مجازات است که اسلامستیز با آن مخالفت میکند و اعلامیه حقوق بشر را دلیل و پشتوانه خود در این ادعا قرار داده است. در این رابطه به دو نکته مهم اشاره میگردد که ملحدان بهصورت عمدی آن را به مخاطبان سادهاندیش خود نمیگویند:
1. به اعتراف برخی محققان غربی و باانصاف، تمام اصول و کلیات اعلامیه حقوق بشر را میتوان در قرآن کریم یافت و این کتاب مقدس، یکی از بزرگترین نشانهها در تاریخ بشری است.[3] گرچه ممکن است در بعضی مسائل مانند حق آزادی و حق مساوات، تفاوت بنیادین وجود داشته باشد.
2. چنین نیست که تمام مفاد و محتوای اعلامیه حقوق بشر مورد موافقت اندیشمندان غربی قرار گرفته باشد. برای نمونه برخی اندیشمندان غربی با اینکه موضوعاتی مثل خدا و معاد را قبول ندارند، اما اجرای مجازات اعدام را در بعضی شرایط کاملا عقلانی و دارای تأثیر مثبت در جامعه میدانند.[4]
نتیجه آنکه نقد و ارزیابی انواع مجازات در اسلام و ادعای مطابقت نداشتن آنها با اصول و احکام اخلاقی، یک نقد و ادعای کاملا بیاساس و بدون پشتوانه عقلانی است.
پینوشت:
[1]. Ibn Warraq, Why I Am Not a Muslim? , Pp157-158, 1995.
[2]. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت علیهمالسلام،ج4، ص432-439.
[3]. The Koran, Commonly Called the Alcoran of Mohammed; Translated in to English with Explanatory Notes and a Preliminary Discourse by George Sale, The North American Review, Vol. 63, No. 133 (Oct., 1846), pp. 496-513.
[4]. Rousseau, Jean Jacques, The Social Contract, Book 2, P 31.