چرا دیه‌ی زن نصف دیه‌ی مرد است؟

07:06 - 1394/01/18
چکیده: اسلام دین عدالت است. در روایات، اعم از اهل سنت و مکتب اهل بیت(علیهم‌السلام) دیه‌ی زن نصف دیه‌ی مرد است. آیا این حکم ظلم به حقوق زن نیست؟ زن و مرد در باور سیستمیِ مکتب اسلام، از حیث اقتصادی برابر نیستند و نباید باشند.
ديه

رهروان ولایت ـ امروزه جریان فمینیسم در خارج و داخل مرزهای کشور با حمایت تام استکبار جهانی در تکاپوست. این جریان به انگیزه‌ی دفاع و استیفای حقوق و کرامت زن به موضوعات و مسائل مختلف ورود کرده است.یکی از مسائل جنجال بر انگیز مکتب فمینیسم بحث «دیه زن و مرد» است.

در خصوص دیه‌ی زن در قرآن کریم سخنی به میان نیامده، لیکن این در روایات، اعم از اهل سنت، و مکتب اهل بیت(علیهم‌السلام) به طور گسترده بیان شده‌ است. تعداد این روایات از عدد سى  عبور می‌کند؛ در نتیجه در رده‌ی روایت متواتر جای داده شده است.[1]

از جمله این روایات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

امام صادق(علیه‌السلام) در حدیثی فرمودند: «دِیَةُ المَرئَةِ نصفُ دِیَةِ الرَّجُلِ؛ دیه‌ی زن نصف دیه مرد است»[2]. هم‌چنین «عبداللّه بن سنان» مى‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که در مورد مردى که همسرش را با عمد به قتل رسانده بود، فرمود: «اولیاء مقتول مخیرند که یکى از این دو کار را انجام دهند: یا نصف دیه‌ی کامل را به قاتل بدهند و سپس او را قصاص کنند، یا نصف دیه‌ی کامل (500 دینار) از قاتل بگیرند و او را آزاد کنند».[3]

سوالی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که اسلام دین عدالت است و از این‌روی پیامبر گرامى اسلام(صلى‌الله‌علیه‌وآله) خون همه‌ی مسلمانان را برابر دانسته، و بین خون زن و مرد، پیر و جوان و ... فرقی نگذاشته‌ است.[4] حال چگونه است که اسلام دیه‌ی زن را نصف دیه‌ی مرد قرار داده است؟ آیا این حکم عادلانه است؟

در پاسخ باید گفت: زن نیز مانند مرد دارای ابعاد مختلفی است؛ در بعد کمالات انسانی و سیر و سلوک به سمت خداوند متعال، کاملا مانند مرد بوده و مساوی هستند، قرآن در این زمینه نیز می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤمِنُ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلونَ[نحل، 97] هر کس کار شایسته‌اى انجام دهد، چه مرد و چه زن باشد، در حالى که مومن باشد، او را به حیاتى پاک زنده مى‌داریم، و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالى که انجام می‌دادند، خواهیم داد». به تصریح این آیه‌ی شریف هر کس کار شایسته اى انجام دهد؛ چه زن باشد و چه مرد  پاداش آن عمل را بدون لحاظ جنسیت خواهد دید.

در بعد علمى-فرهنگى هم تفاوتى بین زن و مرد نیست؛ رسول اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) در حدیث مشهوری می‌فرمایند: «طَلَبُ الْعِلمِ فَریضَةُ عَلى کُلِّ مُسْلِم وَ مُسْلِمَة؛ فراگیرى دانش بر هر زن و مرد مسلمانى لازم است».[5]

اما از بعد اقتصادى زن و مرد در مکتب اسلام، برابر نیستند و نباید باشند. در این باور، مرد مولد اقتصاد و مسئول مخارج زندگی زناشویی‌ست؛ حتی در زمان کنونی نیز مرد بیش از زن بازدهى اقتصادى دارد؛ چرا که: زن به طور طبیعی، بخش قابل توجهی از زندگى‌اش را صرف بارداری، ولادت، شیردهی و مراقبت‌های دوران شیرخوارگی و سپس طفولیت  فرزند مى‌کند.

از بعد فیزیولوژیک(جسمانی) ساختمان بدن زن با مرد تفاوت اساسی با هم دارند.  مرد توان هر کارى، حتی کارهای خشن را نیز دارد؛ اما زن براى بخشى از این کارها آمادگى لازم را ندارد. نگاهی به لیست پر درآمدترین کارها نشان از سبقت و قدرت مردان در میدان اقتصادی دارد و این نوع بدن به هیچ وجه ربطی به بعد معرفتی و کمالات انسانی ندارد.

بنابراین، مرد شرعا و به طور طبیعی، باید بار اقتصادی و تامین مایحتاج زندگی زناشویی را بر دوش بکشد و زن نیز باید در خانه با عطوفت و احساسات زنانگی، مرهم جان مردش و تربیت کننده‌ی فرزندش باشد.

حال با این توضیح جای خالی این منبع اقتصادی چگونه تامین می‌گردد؟ اگر دیه‌ی مرد به عنوان مسئول اقتصاد خانه که باید نیازهای خانواده را تامین کند با زنی که مسولیتی در قبال کسی از حیث اقتصادی ندارد، برابر باشد آیا عادلانه است؟

پاسخی کوتاه به دو شبهه

1. گاه می‌پرسند که برخی مردان هیچ تلاش اقتصادی ندارند و از زیر بار این مسولیت مهم شانه خالی می‌کنند؛ اما باز دیه‌ی آنان کامل است، اگر علت تنصیف محوریت اقتصادی مرد است که این مردان کار نمی‌کنند؟

در پاسخ بایستی گفت که قوانین با نگاه غالبی (اکثری) وضع می‌شوند و استثنائات نادیده گرفته می‌شوند کما این‌که در علوم طبیعی نیز چنین است و یک قانون با استثناء از قانون بودن نمی‌افتد.

2. یک پسر بچه‌ی دو ساله در حکم یک مرد بالغ و کامل دیده می‌شود و دیه‌ی کامل را می‌گیرد، چرا؟ در پاسخ بدین سوال هم می‌توان گفت: درست است که یک کودکِ پسر نمی‌تواند کار اقتصادی کرده و نیازی را مرتفع سازد ولی بالقوه در حکم یک مولد اقتصاد در زندگی‌ست.

نکته‌ی پایانی آن‌که: علت حکم با حکمت متفاوت است[6] و آن‌چه در این‌جا برشمرده شده در حکم حکمت است نه علت؛ لذا ممکن است در اینده مطالب بیشتری به ذهن خطور کند و توسط علمای دین مطرح شوند.

 

----------------------------------------
پی‌نوشت:
[1]. روایت متواتر در اصطلاح «خبری است که سلسله راویان آن در هر طبقه به اندازه‌ای باشند که امکان توافق آنان بر کذب به‌طور عادی محال باشد و خبر آنها موجب علم گردد» (مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج ۱، ص ۸۹ ـ ۹۰).
[2]. الکافی، ج 7، ص 298.
[3]. «سَمِعتُ اَبا عَبدِاللّه (علیه السلام) یَقُولُ فی رَجُل قَتَلَ امرَاَتَهُ مُتِعَمّداً فَقال: اِن شاءَ اَهلُها اَن یَقتُلُوهُ وَ یُؤدّوا اِلی اَهلِهِ نصفَ الدِّیَةِ وَ اِن شاؤوُا اَخَذُوا نِصفَ الدِّیَةِ خَمسَةَ آلاف دِرْهَم».(وسائل الشیعه، ج 19، الباب 33 من ابواب القصاص النفس، ح 1)
[4]. «اَلْمُسلِمُونَ اِخوَة تَتکافی دِماؤهُم؛ مسلمانان –در اینجا استعمال واژه‌ی «اخ» از باب تغلیب است؛ در نتیجه زن و مرد تفاوتی در این حکم ندارند.- با هم برادرند (کافى، ج1، ص403).
[5]. تنبيه الخواطر، ج 2، ص 176.
[6]. «علت چيزى است كه قانون گذار، حكم را بدان نسبت داده و آن را نشانه‌ی حكم قرار داده است» (المستصفى من علم الأصول، غزالى، ج2، ص 54). اما حکت بر خلاف علت چنین نیست.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 5 =
*****