رمز و راز وجود شر در عالم هستی

21:38 - 1391/11/02
مساله خیر وشر، از مهمترین مسائلی است که از دیر باز بین حکماء مطرح بوده است ، مساله ایی که خیلی از انسانها به خاطر آن ، ملحد وکافر شده اند .
شر

(وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون)‏( انبیا_35)
یكی از مسائلی  که  ا ز دیر باز بین حکماء مطرح بوده ؛ مسأله  خیر وشر بوده است که حکماء این مساله را گاهی به مناسبت رد ثنویه وگاهی به خاطر  بحث عدل الهی ؛  مورد طرح و بررسی قرار داده اند .
ومتاسفانه در طول تاریخ  چه بسیار افرادی که  بر سر همین مساله خیر وشر  به خدا بد بین شده وحتی عده ای در  دره کفر والحاد فرو  رفته ووجود  شرور را نشانه عدم تد بیر حکیما نه الهی پنداشته اند ویا آنرا منافات با عادل بودن او دانسته اند.

وبدتر اینکه عده ای به خاطر اینکه خللی به  خیر خواه بودن خداوند وارد نشود , لذا معتقد به «دو مبدأ خیر و شر» و یا نور و ظلمت شده اند به این ترتیب كه خداى نیكى‏ها و نور را «اهورامزدا» و خداى شر و ظلمت را «اهریمن» مى‏دانسته اند.

در عالم هستی یک سری بى‏نظمیها و شرارتها و بدیهایى  وجود دارد؛ اعم از اینکه در اثر عوامل طبیعی پدید آمده باشند ؛ یا بوسیله انسانهای تبهکار ؛ مثل نیستی ومرگ وسیل وزلزله وطوفان وجنایات وانواع ظلم و....و کافیست نگاهی به دورورمان بندازیم خواهیم دید که چه در زمان ما وچه در طول تاریخ انسانهایی بوده اند که در زندگیشان در اوج رفاه ولذت وخوشی به سر برده ودر مقابل عده ای با فقر و درد وگرسنگی  ومصیبت وبلا و...دست وپنجه نرم میکرده اند.
یا مثل زلزله ای که چند سال پیش در شهرستان بم اتفاق افتاد که  , قلب تمام انسانهای عالم را جریحه دار نمود، به گونه ای که با دیدن  صحنه‏ های این حادثه و وضعیّت بازماندگان  ؛ کسی نبود که  در سوگ آنان نگرید،

علی کل حال شاید کمتر کسی را بتوان یافت که دراین  زمینه سوالی برایش پیش نیامد باشد وبه فرموده حکیم وارسته , علامه شهید , مرتضی مطهری ؛حتی  اگر از  انسانهای متد ین ومومن درباره مساله شرسوال بپرسیم که چرا این همه مصیبت و سختى پیدا شد، چرا من بیمار شدم، چرا چنین شد، چرا چنان شد ...؟ مى‏گوید: لابد مصلحتى در آن است، خدا خودش بهتر مى‏داند، لابد مصلحتى هست در اینكه مرگ را بیافریند، فقر را بیافریند، جهل را بیافریند، بیمارى را بیافریند
اما این جواب یك جواب اجمالى است كه فقط براى افراد مؤمن ,  قانع كننده است و براى غیرمؤمن قانع كننده نیست.

دو مثال قرآنی
به عنوان مثال اگر نگاهی به آیات قرآن داشته باشیم می بینیم خداوند متعال سلیمان نبی را آنچنان قدرت وسلطنتی می دهد که بر همه موجودات حاکم شده ودر مقا بل همه شما می دانید که خداوند حضرت ایوب را آنچنان با بلا وبیمار یها ومرگ عزیزانش  دچار رنج ودر د می کند که به در گاه خدا روی آورده که خدایا من گرفتار مشكلاتى شده‏ ام‏ وتو ارحم الراحمینی . 

(وَ أَیُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمین‏) .(انبیاء-83).
یا در سوره ابراهیم آیه 6 می خوانیم که فرعونیان ظلمها وتجاوزهای زیادی را در حق بنی اسرائیل انجام داد تا حدی که زنانشان را برای خدمت  نگه داشته و بچه های آنها را سر می بریدند.

(وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَكُمْ وَ فی‏ ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظیمٌ).( ای پیامبر بیاد بیاورزمانی را که  موسى به قوم خود گفت نعمت‏هاى خدا را بر خود به یاد آورید، زمانى كه (گروهى از) فرعونیان به سختى عذابتان مى‏كردند و پسرانتان را سر مى‏بریدند و زنانتان را (براى خدمتكارى) زنده نگه مى‏داشتند، نجاتتان داد و در اینها از جانب پروردگارتان آزمایش بزرگى بود).
سوال
در اینجا سوالی که برای هر کسی , حتی انسانها ی دیندار پش می آید این است که اگر خداوند این نظام را از روی نظم وحساب اداره می کند ؛ پس چرا یک  زلزله ‏اى پیدا شده  و ولایتى را خراب كرده  و این همه افراد پیر وجوان و بى ‏تقصیرو بى‏ گناه را زیر آوار مى‏ برد؟و چر ا ظالمانی همچون فرعون ونمرود وصدام را می آفریند که اینجور حیات اجتماعی  وفرهنگی مردم را به مخاطره بیاندازد؟

چرا خداوند ابلیس  راخلق کرد؟ در حالی  که ابلیس كانون همه شرارت‏ها و منشأ همه لغزش‏ها و مایه همه پلیدى‏ ها و عامل تمام خطاها است واصلا چرا خداوند  , فقر وضعف ومصیبت ودرد ومرگ وخیلی چرا های دیگر را خلق کرده است ....؟
جواب
ما در اینجا ، از اینکه  حقیقت وماهیت شر چیست ؟ صرف نظرمی کنیم . زیرا این یک  بحثی است فلسفی و کلامی  که ما در مقام بیان آن نیستیم واینجا هم مجال آن نیست.

اما  جواب این چراها ، 
 باید ببینیم  که   آیا وجود ِاین شرارتها و بی نظمیها (مثل نیستی و مرگ وزلزله وفقر غنا وسختی ها ومصیبت ها ودردها)، صد درصد شر هستند وهیچ فایدهایی ندارند ؟یا نه دارای فایده هم هستند. وما سعی کردیم بر اساس آموزه های دینی جواب بدهیم , نه بر اساس حکم عقل.
اما در مورد مرگ ونیستی  اگر ما اعتقاد به عالم آخرت داشته باشیم ، پس در واقع مرگ را نباید نیستی وفنا بپنداریم ؛ بلکه مرگ در واقع فقط انتقال از این دنیا به دنیای دیگر است واین خود برای روح ؛ یک نوع کسب کمال است .

و قرآن مجید در سوره انبیاء آیه 35؛  در باره این قانون کلی می فرماید: (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ )‏ یعنی همه انسانها طعم مرگ را خواهند چشیدودر ادامه در باره هدف وفایده این حیات نا پایدار  می فرماید:

(وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الخْیرْ فِتْنَةً  وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُون‏ .)یعنی در واقع، مرگی  را که شما ، شر می دانیدهدف ما از آوردنش این بوده که آنرا وسیله امتحان وآزمایش قرار دادهیم  و البته سرانجام به سوى ما باز مى‏ گردید.
پس معلوم می شود این جهان جایگاه اصلى انسان  نیست بلكه جاىگاه اصلی ؛ جای دیگری است لذا  انسان  تنها براى دادن امتحانى در اینجا آمده  و پس از پایان امتحان و كسب تكامل لازم به جایگاه اصلى خود كه سراى آخرت است خواهد رفت .(برای توضیحات بیشتر میتوانید به تفسیر نمونه جلد13ذیل آیه فوق مراجعه کنید.)

اما در مورد اینکه چرا بعضی از موجودات ؛  ضعیف و بعضی دیگر قوی آفریده شده اند یا بعضی ها فقیر وبعض دیگر غنی ، وبعضی سالم وبعضی مریض  بدنیا می آیند, یا بعضی کوتاه قد وبعضی دیگر وبلند قد وخیلی چیزهای دیگر....
واز طرفی این حرف اصلا منافاتی با عدل الهی ندارد . زیرا به فرموده شهید مطهری معنى «عدل» تساوى نیست( یعنی اینجور نیست که هر چه انسان سالم وغنی وقوی دارد ؛ باید انسان مریض وفقیر وضعیف هم داشته باشد) بلکه معنى عدل این است كه هر ذاتى , آن وجودى را كه استحقاق دارد و مى‏ تواند داشته باشد، به او بدهند.بنابر این منشاء این اختلافات بازگشت به ذات خود اشیاء دارد

ابو علی سینا یک جمله دارد که می فرماید : خدا زردآلو را زردآلو نكرده است، بلكه زردآلو را وجود داده است‏.یعنی اینجور نبوده که  زردآلو قبل از وجودش ؛ یک چیزى بوده که  هم مى‏ توانسته گلابى باشد و هم زردآلو، وبعد که خدا آنرا زردآلو کرد ؛ حالا بگوییم چرا گلابی نکرده؟بنابراین خداوند متعال به حسب ذات اشیاء , آنها را موجود می کند.

و از طرف دیگر شاید این بی نظمی ها به  خاطر این باشد که اگر قرار باشد از باب مثال همه انسان ها سفید باشند وهمه 170 سانتیمتر قد وهمه چنین وچنان باشند , در اینصورت لازم می آمد که کسی از کسی شناخته نشود بلکه در واقع همه انسانها یک انسان باشند . زیرا در این صورت وجه تمایز بین آنها نخواهیم داشت.

البته گاهی وقتها مصیب ها وبلاها به  خاطر اعمال زشت خود انسانها و تر ک واجبات الهی است
در سور شوری آیه 30 میفرماید : (وَ مَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیْدِیكم‏)یعنی  و آنچه از رنج و مصائب به شما مى‏رسد همه از دست (اعمال زشت) خود شماست.

نقل شده که  علی بن مهزیار (ره) که  از بزرگان و فقهای پارسای عصر حضرت هادی (ع) و حضرت جواد (ع) بوده  و از طرف آنها وكالت و نمایندگی داشت تا در اهواز به مردم رسیدگی كند ، فرموده  :چون در اهواز زیاد زلزله می آمد ؛ نامه ای برای امام جواد (ع) نوشتم ، و در آن نامه عرض كردم :اگر اجازه بدهی از اهواز به جای دیگر منتقل شوم . امام جواد (ع) در پاسخ نوشت : از اهواز به جای دیگر نروید، روزهای چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه روزه بگیرید و لباسهایتان را بشوئید و پاكیزه نمائید، و روز جمعه بیرون بیائید و دسته جمعی دعا كنید، خداوند این بلا را از سر شما دفع خواهد كرد. علی بن مهزیار می گوید: پس از دریافت نامه ، به دستور آن حضرت عمل كردیم ، از آن پس ، دیگر زلزله نیامد.(1).

  اما ممکن است از خود  بپرسید  که  در کشورهای بی دین که اینهمه گناه انجام می شود  ؛ پس باید همیشه مورد ابتلا به زلزله وبلاهای آسمانی باشند؛ در حالی بعضی از آن کشورها اصلا شاید در طول تاریخ حتی یک بار هم زلزله نیامده باشد .

که در جواب این سوال , متمسک به آیه 178 سوره آل عمران میشویم آنجا که خداوند متعال  سخن را روی سرنو شت شوم این افراد برده ومی فرمایید :(وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین‏)و البته آنان كه براه كفر رفتند، گمان نكنند كه مهلتى كه ما به آنها مى‏دهیم، به حال آنها بهتر خواهد بود، بلكه مهلت مى‏دهیم براى امتحان تا بر سركشى و طغیان خود بیفزایند و آنان را عذابى رسد كه به آن سخت خوار و ذلیل شوند.

بنابراین  آنها كه در گناه و عصیان، غرق شوند و طغیان و نافرمانى را بمرحله نهایى برسانند، خداوند آنها را بحال خود وامى‏گذارد و به اصطلاح به آنها میدان میدهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حد اكثر مجازات را پیدا كنند.

 اما در مقابل ؛خداوند افراد گنهكار را در صورتى كه زیاد آلوده گناه نشده باشند بوسیله زنگهاى بیدار باش مثل همین زلزله ها و مصائب و یا گاهى بوسیله مجازاتهاى متناسب با اعمالى كه از آنها سرزده است، بیدار مى‏سازد و براه حق بازمى‏گرداند.  و در حقیقت این مصیبتها ودردها  و ناراحتیهاى آنها، نعمتى براى آنها محسوب مى‏شود که در آخر منجر به عاقبت به خیر شدنشان میشود.
 
حال آنچه که از قرآن وفلسفه خلقت فهمیده می شود این است که ، هدف از حیات انسانی  ؛ رسیدن به مقام خلیفة اللهی و رسیدن به کمال و قله های سعادت جاودانی است , نه لذت‏جویی و کام‏جویی ، لذا خداوند متعال هم ؛ رسیدن به این مقام را مشروط به قبول شدن در یکسری امتحانات کرده است.

اما آنچه که مهم است این است که همه این چیزهای که ما آنها را شر می پنداریم ، دارای فوائد بسیاری است که در واقع رمز خوشبختی ما را  رقم میزند. ولذا خداوند در سوره بقره آیه 155بعد از ذکر مصائبی که مردم به آن امتحان شده اند ، می فرماید ای پیامبر ،بَشِّر الصابِریِنَ بشا رت پیروزی را تنها به آنهایی بده که در این مصائب ؛ استقامت و صبر داشتند.ودر ادامه میفر ماید: ( أُوْلَئكَ عَلَیهْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَة)واین صبر کننده ها كسانى هستند كه لطف و رحمت خدا و درود الهى بر ای آنها است.‏

حال ممکن است که خداوند یک چیزی را خیر بداند اما ما انسانها آنرا شر بدانیم یا بالعکس .
لذا در سوره بقره آیه 216 می فرماید : ( وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ)
یعنی چه بساشما  چیزى را مكروه بدانید  ولى در  حقیقت ، خیر و صلاح شما در آن باشد، و چه بسیا چیزى را دوست داشته باشید ولی  در واقع شرّ و فساد شما در آن باشد.

 هدف وآثاراین سختی ها

1 : امتحان وآزمایش الهی .
(اَلَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیوةَ لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً)( ملک_2).یعنی خداوند کسی است كه مرگ و زندگانى را آفرید كه شما بندگان را بیازماید تا كدام نیكوكارتر (و خلوص اعمالش بیشتر) است. ویقینا اگر مرگی در کار نمی بود هیچ کس  هم به دنبال عمل نیک   نمی رفت. ولذا انسانها  در پناه همین امتحانات الهی است که میتوانند به اون هدف نهایی نائل آیند.

حال  خود این امتحانات الهی  ؛ روح استقامت و پایداری را در مردم پرورش می دهد وبه آنها که در غرور و عفلت به سر می‏برند تنبّه و آگاهی بخشیده  و برای برخی موجب پاکسازی از گناهان است
ولذا امام علی علیه السلام می فرمایند : (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ تَمْحِیصَ ذُنُوبِ شِیعَتِنَا فِی الدُّنْیَا بِمِحْنَتِهِمْ لِتَسْلَمَ بِهَا طَاعَاتُهُمْ وَ یَسْتَحِقُّوا عَلَیْهَا ثَوَابَهَا.) یعنی سپاس خدایی را که پاک کردن گناهان شیعیان ما را در دنیا به وسیله رنج و محنت آنها قرار داد، تا بدینوسیله طاعاتشان سالم بماند و بر طاعات، استحقاق ثواب یابند. (2)

2 : رسیدن به نعمت
امام حسن عسگری علیه السلام می فرمایند :( مَا مِنْ‏ بَلِیَّةٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا نِعْمَةٌ تُحِیطُ بِهَا.)
یعنی هیچ بلا و گرفتاری نیست مگر آنکه برای خداوند در آن نعمتی است که بر آن بلا احاطه نموده است. (3).

3: رسیدن به مقامات ودرجات عالیه 
امام صادق علیه‏ السلام می فرمایند : (اِنَّهُ لَیَکُوْنُ لِلْعَبْدِ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللّه‏ِ فَما یَنالُها اِلاّ بِاِحْدی خَصْلَتَیْنِ؛ اِمّا بِذَهابِ مالِهِ او بِبَلِیَّةٍ فی جَسَدِهِ ).
یعنی براستی برای بنده [مؤمن] در پیشگاه الهی مقام و منزلتی است که بدان دست نمی‏یابد مگر با یکی از دو خصلت؛ یا از بین رفتن مال او و یا گرفتاری در جسم او (بر اثر سیل و زلزله و...).» به همین جهت مؤمنان بیشتر گرفتارند.(4)

نتیجه بحث
اولا اینجور نیست که این نیستی ها وفقدانات همیشه وبه طور صددرصد شر هستند؛  بلكه همین نیستیها دراشیاء  موجود تاثیر دارند به طورى كه اگر فرض کنیم كه این نیستیها و فقدانات و شرور وجود نداشته باشند، دستگاه عالم اختلال پیدا مى‏کند،ودر واقع آنچه را که خیر می نامیم , آنهم محقق نخواهد شد.
ثانیا مومن همیشه باید در امتحانات الهی صبر کرده وآنها را نعمتی از طرف خداوند بداند والا ناشکری کردن خدا در حین مصیبت که دردی را در مان نمی کند .
همانطور که  امام کاظم علیه السلام می فرمایند : (لَنْ تَكُونُوا مُؤْمِنِینَ حَتَّى تَعُدُّوا الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مُصِیبَةً وَ ذَلِكَ أَنَّ الصَّبْرَ عِنْدَ الْبَلَاءِ أَعْظَمُ مِنَ الْغَفْلَةِ عِنْدَ الرَّخَاءِ.)
یعنی مؤمن نخواهید بود مگر آنکه بلا را نعمت بدانید و راحتی را مصیبت، و راز آن این است که صبر و بردباری در هنگام بلا برتر از غفلت در وقت راحتی است (5).

فرآوری : گروه رهپویان قرآن

منابع:

1 : داستان های شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی 
2 : منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)   ج‏1   252
3 : تحف العقول ص 489
بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏74؛ ص374
4 : الكافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏2 ؛ ص257
جامع الأخبار(للشعیری)، 1جلد
5 :بحار الأنوار (ط - بیروت)   ج‏64   232   باب 12 شدة ابتلاء المؤمن و علته و فضل البلاء
جامع الأخبار(للشعیری)       115   الفصل السبعون فی البلاء
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****