چکیده:برخلاف آنچه شما میگویید؛ من به عنوان یك دختر جوان نمیتوانم بپذیرم، دختران برای ترس از شوهر نكردن، قید تحصیل و شغل را بزنند و از رابطه قبل از ازدواج دوری کنند و به خواستگاری كه تناسب زیادی با هم ندارند، راضی شوند
سلام
از اینكه در این سایت به سوالات جوانها پاسخ میدهید و سعی در برطرف كردن مشكلات آنها دارید ممنون و متشكرم؛ اما میخواهم انتقادهایی از شما هم بكنم كه امیدوارم باعث دلگیری شما نشود. پس پیشاپیش بابت صحبتهای صریحم عذرخواهی میكنم. تقریباً خیلی از سوالها و پاسخهای موجود در سایت را خواندم و بعضی از پاسخها كمی بنده را آزرده كرد. چیزی كه از سطحِ پاسخ شما استنباط كردم، نگاهی كم و بیش سنتی و دست و پاگیر راجع به خانمهاست.
استنباط بنده از برخی پاسخهای شما اینطور بود كه به مخاطبانِ خانم كه راجع به نگرانی از ازدواج و دیر شدن این مسئله از شما مشاوره خواستند، توصیه كردهاید كه - تا دیر نشده و همین تعداد خواستگار را دارند و میترسند كه مجرد بمانند- سخت نگیرند و به یكی از خواستگارها ولو اینكه خیلی هم درحد و متناسب نیستند، پاسخ مثبت بدهند!!
بنده خودم با سخت گیریها و ایرادهای بیمورد برای ازدواج مخالفم؛ اما به عنوان یك دختر جوان نمیتوانم بپذیرم، برای ترس از شوهر نكردن، به خواستگاری كه شرایطش پایینتر از دختر و خانوادهاش هست و تناسب زیادی با هم ندارند، راضی شوم. مثلاً شما به یكی از مخاطبانتان فرمودید كه: بیشتر باید به فكر ازدواج باشید تا ادامه تحصیل؛ چون ممكن است پس از ازدواج، دیگر آن رشته به دردتان نخورد و ضرر ازدواج نكردن، بیشتر از ادامه تحصیل هست. از این حرف تعجب میكنم! ما در جامعه و شرایطی زندگی میكنیم كه همه، چه زن چه مرد با این مخارج و هزینهها، نیاز دارند شغل و منبع درآمدی داشته باشند و گذشت آن زمانی كه دخترها زود شوهر كنند و بنشینند در خانه و سبزی پاك كنند و خدا را شكر كنند كه بالاخره یكی آنها را به همسری قبول كرده است.
به نظر من ازدواج و تحصیلات عالیه هردو در یك جایگاه هستند و همان قدر كه ازدواج ضروری است، علم و دانش و به روز بودن و استقلال مالی یك خانم هم ضروری و واجب است.
انتقاد بعدی من راجع به نظرات كلی مشاوران و روان شناسان، درباره رابطه قبل از ازدواج است. اكثرِ ازدواجهای سنتی، بدون آشنایی قبلی توصیه میشود و اینكه جوانها را به شدت از این نوع رابطهها منع میكنید خوب است و من تا حدودی و به دلایلی با دوستیهای قبل از ازدواج مخالفم؛ اما به این معنا نیست كه صرفاً ازدواجهای سنتی عاقلانه و درست هستند و از طرفی رابطههای به ازدواج ختم شده شكست خورده و اشتباه است.
خود من موردهایی را دیدم كه قبل از ازدواج با هم دوست بودند و ازدواج كردند و بهترین زندگی را دارند. چه در ازدواج سنتی و چه غیر سنتی، احتمال شكست و موفقیت وجود دارد. بر حذر كردن جوانها از دوستی قبل از ازدواج راه درست برای سر به راه كردن و پاك ماندن آنها نیست. من فكر میكنم اگر رابطهای به وجود بیاید كه هر دو طرف، عاقل و بالغ و هدفمند باشند و نیتشان تنها هوا و هوس و خوش گذرانی نباشد، میتوانند همسرِ مناسب خود را بعد از آشنایی كوتاه، پیدا كنند. جامعه ما امروز به سمت مدرنیته شدن میرود و تعداد جوانهایی كه دوست دارند خودشان همسر خود را انتخاب كنند زیاد شده است.
از طرفی مثل گذشته هم افراد، حاضر به معرفی كردن دختر یا پسر برای یك خانواده نیستند. ضمناً ممكن است، دختری در سن ازدواج باشد و شخصی از در و همسایه و فامیل مناسب آن نباشد. پس تكلیف آن دختر چیست؟! نتیجه این موضوع كه نه دوستی قبل از ازدواج باشد و نه خواستگار مناسب از طریق سنتی، این است كه دخترهای در سن ازدواج موفق به تشكیل خانواده نشوند. نتیجهاش این میشود كه دختری 23 ساله مثل من تا به حال حتی یك خواستگار و مورد ازدواج هم نداشته باشد! نگویید كه باید صبر و توكل پیشه كنید! این نیاز، طبیعی و غیر قابل انكار است. تا جایی میشود صبر كرد و خطا نكرد، ظرفِ تحمل انسانها حدی دارد و سرانجام لبریز میشود. نتیجه نهایی این سركوبها و خودداریهای طولانی، بروز ناراحتیهای روحی و روانی و كمبود اعتماد به نفس است و نتیجه همه اینها، داشتن جامعه ناسالم، با مردان و زنان بیمار و روان پریش است. پس لطف كنید به جای ترساندن و برحذر كردن از این نوع رابطهها آنها را در مسیری عقلانی و صحیح سوق بدهید و راهكارهایی را ارائه دهید كه چگونه این آشناییها كمترین زیان و بیشترین نتیجه را داشته باشد؟ جوانهای امروز از انتخابهای سنتی و بدونِ شناخت قبلی گریزان شدهاند. راه زودتر ازدواج كردن هم این نیست كه خانم، قیدِ تحصیلات عالیه و موقعیت مناسب شغلی را بزند و ازدواج را ترجیح بدهد. انسان موجودی چند بعدی، با صدها نوع نیاز و آرزوست. نیاز به داشتن شغل مناسب و جایگاه اجتماعی در خور و استقلال مالی نیز یكی از همین نیازهاست و تنها ازدواج، حلّالِ مشكلات نیست!
امیدوارم پیام طولانی بنده شما را آزرده نكرده باشد. همه ما باید در راه داشتن جامعه سالم و پویا كمك كنیم و از افكار متعصبانه و سنتی و نادرست دست برداریم و به قولی آن روی سكه را هم ببینیم.
جواب:
سلام
با تشکر از اظهار لطف شما درباره مطالب شما مواردی را عرض میکنم:
شما گفتید که من به دخترها گفتهام برای اینکه ازدواج آنها دیر نشود، به خواستگاری که خیلی هم مناسب نیست بله بگویند. در این مورد عرض میکنم: هیچ وقت بنده نگفتهام که دخترها برای اینکه بتوانند ازدواج کنند، از معیارهای اصلیشان بگذرند؛ بلکه آن چیزی که گفتهام این است که اگر میخواهند ازدواجِ آنها دیر نشود یا اینکه تجرد تا آخر عمر نصیبشان نشود، در زمینه ملاکهای ترجیحی کوتاه بیایند؛ به خاطر اینکه این ملاکها فقط زندگی را بهتر میکند؛ اما خللی به اصل زندگی وارد نمیکند و معلوم است که عقل میگوید: برای فرار از یک ضررِ بزرگ، اگر بعضی منفعتها را از دست بدهیم اشکال ندارد. پس اگر یک ازدواجِ بهتر احتمالی و نسیه را به نفعِ یک ازدواج حتمى و نقد از دست بدهند اشکال ندارد.
شما گفتید: به عنوان یك دختر جوان نمیتوانم بپذیرم برای ترسِ از شوهر نكردن، به خواستگاری كه شرایطش پایینتر از دختر و خانوادهاش هست و تناسب زیادی با هم ندارند راضی شوم.
عرض میکنم: شما اختیار دارید هر کاری بخواهید انجام بدهید؛ اما مواظب باشید که تصمیمی نگیرید که چند سال دیگر پشیمان شوید؛ یعنی به جایی برسید که نه تنها خواستگار پایینتر نیاید؛ بلکه اصلاً هیچ خواستگاری نیاید.
مساله بعدی در مورد تحصیل و اشتغال زنان است که شما از حرف من اظهار تعجب کردهاید که گفتم: دختر به خاطر ازدواج، از تحصیل بگذرد و شغل را از لوازمات زندگی امروزی برای زنان دانستهاید وگفتهاید که زمان خانه نشینی زنها و سبزی پاک کردنشان گذشته است!
در این مورد عرض میکنم: همان طوری که شما هم گفتید من با اصلِ تحصیل مخالفت نکردم؛ بلکه عرض کردم اگر جایی باشد که دختر بین ادامه تحصیل و ازدواج مجبور شود یکی را انتخاب کند، بهتر است ازدواج را ترجیح بدهد؛ چون اولاً: همان طور که عرض کردم ممکن است نتواند بعد از ازدواج از تحصیلش استفاده کند. مثلِ خیلی از زنهای تحصیل کرده که شاغل نیستند. ثانیاً: تحصیل و شغل برای بهتر شدن زندگی است؛ اما ازدواج، خود زندگی است که اگر نباشد تحصیل و اشتغال هم فایده چندانی ندارد.
در مورد این هم که گفتید: زمانِ خانه نشینی زنها و خانهداری آنها گذشته عرض میکنم: در این زمینه حرف زیاد است و فقط یک جمله میگویم: اگر خانهداری وظیفه زن نیست، همسر و مادر بودن که وظیفهاش هست. بنابراین اگر ادامه تحصیل یا اشتغال، برای زن خستگی و مشغولیت فکری ایجاد کند و سبب شود که او به یک همسر و مادر نیمه وقت بیحال و بیانرژی تبدیل شود، باید دور اینها را خط بکشد و ماندن در خانه را بر تحصیل و اشتغال ترجیح بدهد و گرنه هرچه میگذرد رابطهاش با همسر سردتر میشود و فرزندش هم کمبود محبت بیشتری پیدا میکند.
در رد خواستگاری سنتی و تأیید دوستی قبل از ازدواج، مطالبی گفتهاید که توصیه میکنم در این زمینه این مطلب را ببینید.
شما گفتهاید: اگر قرار باشد دختری در سیستم سنتی، خواستگار نداشته باشد و با کسی هم برای ازدواج دوست نشود، بیهمسر میماند. از طرف دیگر، صبر و تحمل هم حدی دارد و بالاخره لبریز میشود و کار دست انسان میدهد و اگر هم بتواند خودداری کند، به ناراحتیهای روحی روانی دچار میشود.
عرض میکنم، اینکه گفتید: نتیجه بیهمسری افتادن به خطا و یا گرفتار شدن به ناراحتی روحی روانی است، درست است اما راه پیشگیری از ان، مجاز دانستن دوستی پیش از ازدواج نیست؛ چون خطر گرفتار شدن دختر به عشق بیسر انجام و سوءِ استفاده پسر را به همراه دارد. پس برای حل مشکلِ بیهمسر ماندنِ جوانها، از راه درست باید اقدام کرد. مثلِ اینکه هزینه ازدواج از طرف خانواده دخترها کاهش پیدا کند تا پسرهای بیشتری بتوانند برای ازدواج جلو بیایند یا اینکه مراکز همسریابی گسترش پیدا کند تا افراد راحتتر بتوانند فرد مناسبشان را پیدا کنند.
در پایان درخواست کرده اید: راهكارهایی ارائه بدهم كه چگونه آشنایی دختر و پسر كمترین زیان و بهترین نتیجه را داشته باشد.
در این مورد عرض میکنم: به آسانی نمیشود راهکارِ کم خطر و پر نتیجه ارائه کرد؛ به خاطر اینکه در بسیاری موارد، امکان دل بستگی هست که سر منشاءِ ضررهایی است که گریبانِ ازدواجِ جوانها را میگیرد و شاید طی کردنِ روند آشنایی، تحت نظارت خانوادهها بتواند ضرر این نوع ارتباط را تا حدی کم کند.
موفق باشید
نظرات
باسلام.اونایی که خاستگار ندارن چرا خودشونو عذاب میدن برید خدارو شکر کنید شاید خدا خیلی دوستون داره نمیخاد گیر ادم عوضی بی افتید .توخونه پدر ادم پادشاهی میکنه .اگرم حرفی بشنوه از خانواده خودش شنیده نه غریبه ها.درضمن تومملکت ما هنوز فرهنگ براشون جا نیافتاده که بدختری میگن ............اگه یه دختر سن بالای تحصیلکرده باشه وبتونه تو جامعه گلیم خودشو بتنهایی از اب بیرون بکشه بهتر از اینه که یه مادر بیسواد تو سری خور باشه .(سؤ برداشت نشه برا مادرهای از خود گذشته لطفأ)مگه میشه دختری خاستگار نداشته باشه میگن زشت وخوشگل .اما تمام بندها پیش خدا بایک نظر دیده میشن اونم ترازوی اعمالشونه.پس سن دخترارو خاهشأتوسرشون نزنید چه بسا اینها که خودشون را پاک وباکره نگه داشتن پیش خدا یه حساب دیگه داشته باشن .تو جامعه ما باید فرهنگ سازی شفاف بشه بدخترهای سن بالا انواع واقسام نامهارو نگذارن شاید یکی واقعأ از زندگی مشترک واهمه داره .ومیخاد تنها باشه .باتشکر
دستی بهتر از اون دست با ناخنهای قاشقی پیدا نکردید؟
با سلام...ایرادش چیه؟ چه دید بسته ای!!!! یه دنیا عاشقانه علاوه بر نگاه منطقی میشه واسش نوشت....
خيلي باحال گفتي
ما در جامعه و شرایطی زندگی میكنیم كه همه، چه زن چه مرد با این مخارج و هزینهها، نیاز دارند شغل و منبع درآمدی داشته باشند و گذشت آن زمانی كه دخترها زود شوهر كنند و بنشینند در خانه و سبزی پاك كنند و خدا را شكر كنند كه بالاخره یكی آنها را به همسری قبول كرده است.
به نظر من ازدواج و تحصیلات عالیه هردو در یك جایگاه هستند و همان قدر كه ازدواج ضروری است، علم و دانش و به روز بودن و استقلال مالی یك خانم هم ضروری و واجب است.
/اگر موجب ناراحتی نیست باید بگویم مشکلی که جامعه ی ما را به وضع فعلی کشانده از جهات زیادی معلول همین نگاه و نظر شماست. جایگاه شناسی جنش مونث در خانواده را خیلی جاها فراموش کرده ایم و همه چیز قاطی پاطی شده، باید حق داد به مردی که چند سال قبل بچه ای زایید....
اصلاح:
جایگاه شناسی جنس مونث در خانواده و اجتماع و عالم هستی را خیلی جاها....الخ
باسلام. چرا امار پسران سن بالا را در نمیارید فقط دغدغتون دخترانن .پسران باسن بالا هم تو جامعه زیاد شدن .چطور به این مسله نمیپردازید.فقط میگن دخترا موندن نمیگن پسر باسن بالا چطور تاحالا طاقت اورده........اونم ازنوع مذهبیش
نویسنده آشا در ۱۳۹۴/۸/۴
با سلام...ایرادش چیه؟ چه دید بسته ای!!!! یه دنیا عاشقانه علاوه بر نگاه منطقی میشه واسش نوشت....
+0
-1
دید بسته نیست اشکال محتواییه که با توجه به صاحب امتیاز سایت دور از شانه ( ! ) تصاویر خوب و با محتوا زیاد هست .در ضمن عشق رو تو ناخن قاشقی نمیشه جستجو کرد . فالیتامل ..
من با نطر دوستمون موافقم....هر کسی مورد مناسب برای ازدواج نیست...وقتی از روی فرار از تجرد تن به ازدواجی بدهیم که مناسب نیست مطمئنا به مشکل بر میخوریم....درصد خیلی کمی مرد هست که تحصیلات پایین داشته باشد و با ادامه تحصیل زن موافق باشد ... معتقدم مجرد میتوان زندگی کرد اما بدون پدرو مادر نمیتوان چون ما از وجود آنها بهره میبریم ...من سخت نمیگیرم اما حداقل ها رو هم باید طرفم داشته باشه ...خدمت آقایون عرض میکنم پسری که تحصیلات پایین داره و سن بالا باید شغل خوب داشته باشه تا تحصیلاتش رو نادیده بگیریم وقتی هیچ کدوم رو نداشته باشه در واقع زن میشه مرد خونه خب ما دخترای مجرد که گلیم خودمونو از آب میکشیم مگه مرض داریم نقش مادر رو برای بعضی پسرا داشته باشم و یه نفر دیگه رو نگه داری کنیم واقعا مسخرست...ادعای بعضی پسرا واقعا بیهودست....
اي ول
من یه سوالی از شما دوستان دارم دختری هستم که خواستگاری دارم که با پافشاری زیاد از طرف ایشان قبول کردم که یک جلسه با هم صحبت کنیم و در حالت کلی ایشون آدم خوبی هستن ولی یه ترسی دارم اونم اینه که ایشون ازم خواستن که چادری بشم و از آرایش کردن بیرون از منزل هم از خودشون نارضایتی نشون دادن و کلا رو حجاب حساس هستند و دوست ندارن که همسرشان شاغل باشند وقتی دلیلش رو پرسیدم گفتن که دوست ندارم جایی که من نیستم ازتون محافظت کنم کسی بهتون توهین کنه اون موقع که ایشون به خواستگاری من آمدن من تازه در حال انتخاب رشته بودم ایشون گفتن که با شغل هایی نظیر منشی گری مخالفت ولی وقتی نظرشان درباره ی معلمی سوال کردم تقریبا موافق بودن با این همه به نظر شما دوستان آیا چنین فردی شکاک میتوان باشند و این رو هم عرض کنم که خانواده ی من اجازه دوباره صحبت کردن با ایشون رو به من نمیدن در ضمن ایشون آدم مذهبی هستن
.ولش کن اگه مذهبی میخاست از اول میرفت دنبال مذهبی .صددرصد شکاکه چون همین مورد رو خودم عینن دیدم .اونیم که پافشاری میکنه یقینن ایرادی داره کسیکه ایراد نداشته باشه بایه جواب منفی میره وبر نمیگرده.مذهبیا خودشون رو پشت نمازشون مخفی میکنن خودمم مذهبیم اما ازشون.........