چکیده: سلمان فارسي حدود بيست سال بر مدائن فرمانروايي كرد و مردم آن سرزمين را با معارف اهلبيت آشنا نمود و پرورش داد و در سال 35 هجري به آغوش خاك همان سرزمين آرميد.
سالها قبل از هجرت، در روستایی به نام «جى»، «از روستاهاى اصفهان» فرزندى به دنیا آمد، که نامش را «روزبه» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) او را «سلمان» نامید.
برای سلمان فارسی عمری بسیار طولانی ذكر كردهاند بطوري كه حضرت عيسي(ع) را درك كرده باشد بعضي 350 سال گفتهاند و مورخان زيادي مدت حيات سلمان را 250 سال معتبرتر دانستهاند.
سلمان فارسي حدود بيست سال بر مدائن فرمانروايي كرد و مردم آن سرزمين را با معارف اهلبيت آشنا نمود و پرورش داد و در سال 35 هجري به آغوش خاك همان سرزمين آرميد. سلمان فارسی، با ایمان به پیغمبر اسلام و زهد و پارسایی به مقاماتی رسید که اهل کرامت بود.
مثلاً در جریان فتح مدائن، سعد وقاص، فرماندهی سپاه اسلام، فرمان داد که سپاه از رود بزرگ دجله بگذرد. مسلمانان شانه به شانه با اسبانی به آب زدند و با سختی حرکت میکردند، سلمان نیز با جرأت و آرامش عجیبی از آب عبور میکرد. در این گرفتاری، سعد وقاص نگران بود که چگونه سپاه از رودخانه بگذرد. سلمان که شانه به شانهی سعد عبور میکرد، به سعد دلداری میداد و میگفت:«الاسلام جدید ذللت له و الله البحور کما ذلل له البر اما و الذی نفس سلمان بیده لیخرجن منه افواجا؛ اسلام آیین نوپا است، به خدا سوگند دریاها در برابرش تسلیم میگردند، چنانکه خشکیها تسلیم شدند. سوگند به خداوندی که جان سلمان در اختیار او است، همهی افراد سپاه به سلامت از این آب بیرون میآیند.» طبق پیش بینی سلمان همهی افراد سپاه به سلامت از آب به ساحل رسیدند و هیچکس از آنها درمانده نشد.[1]
بعد از پیروزیهای اسلام و فتح شهر مدائن سلمان فارسی، به کسانی که تازه مسلمانان شده بودند، درس تفسیر میداد. ایرانیان تازه مسلمان که در جریان فتح مدائن به اسلام گرویده بودند، زبان عربی نمیدانستند. از این رو یاد گرفتن حمد و سورهی نماز برای آنها مشکل بود. در این باره از سلمان استمداد نمودند و از او خواستند تا ترجمهی سورهی حمد را به فارسی بنویسد، سلمان ترجمهی فارسی سورهی حمد را برایشان نوشت. آنها در مدتی که هنوز سورهی حمد را به زبان عربی یاد نگرفته بودند، ترجمهی فارسی آن را در نماز میخواندند.[2]
بعد از مسلط شدن بر شهر مدائن کاخ مدائن را تبدیل به مسجد کردند و در آنجا نماز جماعت میخواندند، از طرف سلمان اعلام شد که در ایوان مدائن واقع در کاخ سفید، کلاس درس تفسیر قرآن برقرار است.
جمعی حدود هزار نفر در آن کلاس حاضر شدند. سلمان مدتی برای آنها سورهی یوسف را تفسیر میکرد، انتخاب این سوره شاید از این رو است که هم داستان شیرین و جالب و در سطح عموم مردم بود و هم درس کشورداری، امانت، عفت و تقوا، تعاون و همکاری و توسعهی کشاورزی را میآموخت و هم عاقبت ناخوشایند مجرمان را نشان میداد.
از آنجا که مردم تازه مسلمان بودند، زود خسته میشدند و مجلس درس خلوت میشد و سلمان اظهار تأسف میکرد و آنها مورد انتقاد قرار میداد که چرا به شنیدن کلام خدا عشق نمیورزند.[3]
سلمان سرانجام، پس از عمرى طولانى و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در سال 35 ه.ق وفات یافت. حضرت على(علیهالسلام) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بنابىطالب و حضرت خضر، در حالى که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند.[4]
مرقد شریف حضرت سلمان(س) در مدائن، در پنج فرسخى بغداد، نزدیک طاق کسرى قرار دارد.
___________________________
پی نوشت:
[1]. .تاریخ طبری، ج2، ص 172؛ اخبار الطوال دینوری، ص 160.
[2]. حلیأ الاولیاء، ج1،ص 203 .
[3]. قاموس الرجال ، ج 5 ،ص 89
[4]. بحار، ج 22، ص 391 - 392.