هرچند جاهلیت پیش از اسلام با انقلاب فرهنگی پیامبر (ص) از میان رفته بود؛ اما با بازگشت آن به سرزمین حجاز، بار دیگر حیرت و سردرگمی بر مردم حاکم شد. برخی از اصحاب برای دور افکندن سایه تردید از سر مردم و هدایت آنان به جبهه حق، به معیارهایی اشاره میکنند که یکی از جالبترین آنها مهربانی امام حسین (ع) با کودکان در بیان یکی از اصحاب است.
«جاهلیت» به مثابه یک فرهنگ و سبک زندگی بر سرتاسر جامعه عربی پیش از اسلام سایه افکنده بود تا جایی که کمتر مسئلهای را میتوان یافت که در آن جاهلیت اثر منفی خودش را نگذاشته باشد. در واقع نادانی و جهل خرافی، در سطوح مختلف زندگی فردی و اجتماعی مردم حضوری پررنگ و مشمئزکننده داشت.
از جمله حوزههای نفوذ فرهنگ جاهلیت کانون خانواده بود که به صورت فطری باید مرکزی برای عاطفه و لبریز شدن مهربانی باشد؛ اما با غلبه فرهنگ خشن جاهلی، گاهی پدران بیرحم، رفتار بد و وحشیانه با فرزندان خود را افتخار میدانستند و حتی از جنایتی چون زنده به گور کردن آنها دریغ نمیکردند.
در این شرایط که بشر به مرز جنون رسیده بود و حتی فرزند را هم قربانی جهل خود میکرد، اسلام نوظهور توانست با شکل دادن یک انقلاب عمیق در شیوه زندگی مردم، آنها را دچار یک تحول بنیادین کند تا جایی که بسیاری از ارزشهای جاهلی به سرعت رنگ باخت و قانون فطرت با هنجارهای جامعه دچار یک وحدت و همآوایی حداکثری شد.
برای پی بردن به فاجعه و بحران در کانون خانواده کافی است به ماجرای شخصی به نام «اقرع بن حابس» که از بزرگان بنیتمیم بود اشاره کنیم:
«كانَ رَسولُ اللّهِ صلیالله عليه و آله يُقَبِّلُ الحَسَنَ وَالحُسَينَ، فَقالَ عُيَينَةُ ـ وفي رِوايَةِ غَيرِهِ: الأَقرَعُ بنُ حابِسٍ ـ: إنَّ لي عَشَرَةً ما قَبَّلتُ واحِدا مِنهُم قَطُّ! فَقالَ صلیالله عليه و آله: مَن لا يَرحَم لا يُرحَم ـ وفي رِوايَةِ حَفصٍ الفَرّاءِ ـ: فَغَضِبَ رَسولُ اللّهِ صلیالله عليه و آله حَتَّى التَمَعَ لَونُهُ، وقالَ لِلرَّجُلِ: إن كانَ قَد نُزِعَ الرَّحمَةُ مِن قَلبِكَ فَما أصنَعُ بِكَ؟! مَن لَم يَرحَم صَغيرَنا ويُعَزِّز كَبيرَنا فَلَيسَ مِنّا»[1]
ابن شهرآشوب نقل میکند که پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله، حسن و حسين علیهماالسلام را میبوسید، اقرع بن حابس گفت: من ده فرزند دارم و هرگز يكى از آنها را هم نبوسیدهام! پيامبر فرمود كسى كه رحم نمیکند، به او رحم نمیشود. در ادامه حَفص فَرّاء آورده است که پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله چنان خشمگين شد كه رنگش برگشت و به آن مرد فرمود اگر خداوند، رحم و مهربانى را از دل تو گرفته است، من با تو چه كنم؟! كسى كه با خردسالان ما مهربان نيست و به بزرگسالان ما احترام نمیگذارد، از ما نيست.
با وجود رسوخ کردن این فرهنگ سخت و خشن در زندگی مردم و حتی در روابط پدر و فرزندی، پیامبر اسلام توانست با آموزش وسیع و تعلیم عینی، بسیاری از رسوم جاهلی را حذف کند و برای تفاوت میان مسلمان و عرب جاهلی، معیارهای مختلفی را ارائه دهد.
و جالب اینکه یکی از ملاکهای جاافتاده در میان اصحاب پیامبر، محبت و رفتار احساسی با کودکان بود. به گزارش برخی منابع تاریخی در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام صلیاللهعليهوآله و در زمان فتنه یزید بن معاویه که موجب تردید و تحیر فراوان در میان مردم تازهمسلمان شده بود، یزید بن مسعود نهشلی که در بصره برای یاری امام حسین علیهالسلام مردم را مورد خطاب قرار داده بود در بیان برتری امام حسین علیهالسلام بر یزید به نکته جالبی اشاره میکند:
«وَ هَذَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص ذُو الشَّرَفِ الْأَصِيلِ وَ الرَّأْيِ الْأَثِيلِ لَهُ فَضْلٌ لَا يُوصَفُ وَ عِلْمٌ لَا يُنْزَفُ وَ هُوَ أَوْلَى بِهَذَا الْأَمْرِ لِسَابِقَتِهِ وَ سِنِّهِ وَ قِدَمِهِ وَ قَرَابَتِهِ يَعْطِفُ عَلَى الصَّغِيرِ وَ يَحْنُو عَلَى الْكَبِيرِ»[۲]
این شخصیت والامقام به سبب سابقهاش در اسلام و سن و تقدم و نزدیکیاش با رسول خدا از دیگران به مقام والای خلافت سزاوارتر است. از اوصاف شخصی او اینکه با کودکان مهربان و با بزرگسالان و سالخوردگان دلسوز است.
اینکه این صحابی پیامبرصلیاللهعليهوآله به موضوع محبت و عاطفه اشاره میکند و آن را به عنوان یکی از خصوصیات اباعبدالله ذکر میکند به خوبی نشان میدهد که عاطفه برآمده از فطرت یک خصیصه انسانی بود که یزیدیان از آن بهره نبردهاند؛ اما رهبری الهی همچون حضرت امام حسین علیهالسلام حد اعلای آن را در خود داشته است تا جایی که حتی در شرایط سخت و جنگی روز عاشورا، حضرت بیش از سه بار با کودکان و خانواده خود وداع نمود در حالی که برگشت مکرر از میدان و واپسین دیدارها اگر از سوی حضرت اتفاق نمیافتاد جای هیچ ملالی نبود؛ چراکه حضرت در میان دشمنان قسمخورده، گرفتار بوده و میتوانست عذری موجه برای عدم توجه به اطفال و اهل خیمه خود داشته باشد.
پینوشت:
[۱]. بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی،ج ۱۰۴ ص ۹۲، ح ۱۷
[۲]. اللهوف على قتلى الطفوف، السيد بن طاووس، جلد۱، صفحه، ۴۰