اصل بازدارندگی آنجایی معنا و تحقق پیدا میکند که ما بتوانیم به گونهای به دشمن ضربه بزنیم که او به زانو بیافتد نه اینکه صرفا یک حرکت ایضایی انجام دهیم که هزینه و فایدهاش به ضرر جبهه مقاومت تمام شود.
در موقعیتهای خاصی که همه منتظر احتمالا یک جنگ تمام عیار هستند، تحلیلها نیز رنگ و بوی حماسی و هیجانی به خود میگیرد، اما برای اینکه در میدان مبارزه به دام نیافتیم باید با رصد دقیق مناسبات و مانند یک شطرنج باز حرفهای با ارزیابی دقیق زمین به دقیق ترین تحلیل رسید تا یک کنشگری بینقص را به نمایش گذاشت.
گرچه این وعدهی خداست که پیروزی نهایی از آن جبهه حق است اما اصل عقلی ایجاب میکند هر کنش گری باید با تحلیل درست و مطابق واقعیات باشد.
یکی از واقعیات میدانی این است که قطعا جمهوری اسلامی ایران و دوستانش در جبهه مقاومت بسیرا قدرتمند هستند اما باید توجه داشت جبهه دشمن نیز دست و پا بسته نیست.
اصل بازدارندگی آنجایی معنا و تحقق پیدا میکند که ما بتوانیم به گونهای به دشمن ضربه بزنیم که او به زانو بیافتد نه اینکه صرفا یک حرکت ایضایی انجام دهیم که هزینه و فایدهاش به ضرر جبهه مقاومت تمام شود.
بنابراین خوب است نگاهی به دور از هیجانات رسانهای به میدان بیاندازیم.
سؤال اینجاست جغرافیای رژیم صهیونیستی کجاست و چه خصوصیاتی دارد؟ سؤال بعدی این است که برای ضربه زدن به اسرائیل چه جبهه هایی وجود دارد؟
واقعیت تحولات میدان به ما میگوید امروز اسرائیل از هر سویی ضربه پذیر است؛ از جبهه شمالی و لبنان،نوار غزه،مدیترانه،بندر حیفا،بندر ایلات تا دریای سرخ میدانهایی است که باید در نظر گرفته شود.
نکتهی دیگری که باید توجه داشت این است که امروز اسرائیل امکان دسترسی زمینی به جهان خارج را ندارد، از طرف شما محدود به لبنان و سوریه است و عملاً نمیتواند امنیت تجاری برقرار کند؛ از جنوب گرچه مصر حضور دارد اما بخاطر عدم امنیت کافی تجارتی از آن سو انجام نمیشود. گرچه مدتی است که اسرائیل سعی دارد در شرق سرزمینهای اشغالی با ایجاد امنیت در مرزهای اردن یک مسیر زمینی برای تامین نیازهای خود از طریق خلیج فارس، امارات، عربستان، اردن و سرانجام اسراییل را ایجاد کند که به این نکته نیز خواهیم پرداخت.
معالوصف این عدم امکان ایجاد امنیت زمینی برای تجارت در واقع یک دستاورد محور مهم برای جبهه مقاومت است که با همکاری نیروی مقاومت از لبنان و سوریه و تا نوار غزه در یک دهه اخیر محقق شد.
از همین رو پس از محاصره زمینی رژیم صهیونیستی، اقتصاد اسرائیل را به دریا وابسته کرد. در واقع سواحل مدیترانه و خلیج عقبه در دریای سرخ، مبدأ و مقصد تمامی صادرات کالاها به مقصد اروپا و آمریکا و بالعکس و همچنین واردات آن ها از هند و چین و آسیای شرقی و اروپا است.
از این رو نیروهای مقاومت با فهم دقیق این مسئله جبهه یمن را برای ناامن کردن دریا به کار بست؛ انصارالله با حمله به کشتیهای تجاری در دریای سرخ و باب المندب به این مهم دست یافت که مسیر دریای سرخ را حتی برای عبور از کانال سوئز به سمت بندر حیفا در مدیترانه را نا امن کند.
استقامت تحسین برانگیز و ستودنی ملت قهرمان یمن چنان است که حتی تهدیدات و حملات نظامی مستقیم آمریکا و انگلیس علیه انصارالله نیز نتوانست امنیت را به این شریان اقتصادی اسرائیل بازگرداند.
با این وصف تنها مسیر شریانی اصلی اقتصادی اسرائیل بندر حیفا و اشدود و همان مسیر زمینی از خلیج فارس تا اردن است. این ها گزینههای مهم روزهای آینده خواهند بود.
قطعاً از این پس با تشدید تنش حزب الله و اسرائیل بنادر حیفا و اشدود وضعیت بدتری نسبت به ایلات پیدا خواهند کرد و خواهیم دید وضعیت تجاری این رژیم به نقاط تاریکی خواهد رسید.
اینکه آیا جمهوری اسلامی این تصمیم را خواهد گرفت که در عبور کشتیهایی که به مقصد بنادر امارات برای اسرائیل بارگیری میکنن محدود ایجاد میکند یا خیر را نمیدانیم اما حتی اگر تهران فرضیه محدودیت در تنگه هرمز را در دستورکار قرار ندهد، ضربه های حزب الله به بندر حیفا و اشدود در کنار وضعیت بندر ایلات، زمینههای متلاشی شدن ارتباط رژیم صهیونیستی با تجارت جهانی را فراهم کرده و أوضاع داخلی اسرائیل را با چالشهای پیچیده ای روبه خواهد کرد.
باتوجه به آنچه میبینیم امروز رژیم صهیونیستی برای بقاء خود میجنگد و علت انتهاری عمل کردنش هم همین است. او میداند ترور هنیئه در ایران بهای سنگینی را به همراه خواهد داشت اما این ریسک را میپذیرد تا شاید بتواند از این مخمصه رهایی یابد.
حقیقت این است که ورود گسترده نظامی آمریکا در خلیج فارس و اقیانوس هند و مدیترانه نه فقط برای قدرت نمایی نظامی بلکه بیشتر برای زنده نگه داشتن شریانهای اقتصادی رژیم صهیونیستی است.
لذا هرگونه ضربه زدن به اسرائیل باید شریان های اقتصادیش را نیز نابود کند.