هیچ چیز بهتر از صداقت نیست؛ جز عدالت.
وارد شهری جنگزده میشوید. همهجا ویران شده است. جنازه کودکان و زنان بیسلاح، در همه جای شهر دیده میشود. جز حیوان، موجود زندهای نمیبینید. کرکسها بر فراز شهر پرواز میکنند. ناگهان صدای شخصی را میشنوید. با شتاب به سویش میروید و تقاضای آبش را پاسخ میگویید. از او میپرسید چه شد که چنین شد و هیچ از شهرتان نماند و همه بیگناه کشته شدند؟ میگوید اتفاقی با یکی از سربازان دشمن روبهرو شدم. از من پرسید «چند نفرید؟ نقطه ورود مخفی شهرتان از کجاست؟ و ...» من هم دیدم هیچ چیز بهتر از صداقت نیست و همه چیز را برایش توضیح دادم.
چه احساسی نسبت به این شخص دارید؟ آیا او را به خاطر صداقتش تحسین میکنید؟ آیا او را در مرگ آن همه انسان بیگناه مقصر نمیدانید؟
فرض کنید در زمان فرعون به سر میبرید. خبر رسیده که فرعون تمام زنان باردار را شناسایی میکند و نامشان را ثبت مینماید تا هنگام تولد فرزند، مأمورانش را بفرستد و اگر فرزند پسر بود، او را بکشند. حال اگر شما فرزندی در راه داشته باشید، آیا در جواب مأمور فرعون حقیقت را میگویید؟ آیا تردید دارید که حفظ جان یک انسان مهمتر از صداقت است؟
روشن است که هر انسان عاقلی درمییابد که حفظ جان یک انسان بیگناه از صداقت مهمتر است. از همین روست که علمای اخلاق میگویند، راستگویی آنجا خوب است که به عدالت بینجامد و اگر موجب ظلم شود، نهتنها خوب نیست که بد است.
حال عصری را در نظر بگیرید که حاکمان خونریز و ظالم بر اریکه قدرت نشستهاند؛ کسانی که برای پیدا کردن دین دیگران جاسوس گذاشتهاند و اگر بفهمند شخصی شیعه است، او و خانوادهاش را مورد آزار قرار داده و جانش را تهدید میکنند. در چنین عصری آیا عجیب است که امام معصوم از شیعیانش بخواهد که مذهب خود را پنهان کنند؟ آیا دور از اخلاق است که امام در جمعی که امکان حضور دشمن وجود دارد، یکی از یارانشان را از خود ندانند و بدینسان جانش را حفظ کنند؟ آیا ناپسند است که امام به شیعیانشان بگویند مانند مردم سایر مذاهب رفتار کنید؟ آیا اگر امام به یارانشان دستورات متفاوتی بدهند تا دشمن نتواند آنان را از سبک زندگی یکسانشان بشناسد، کار اشتباهی انجام دادهاند؟
روشن است که هر انسان عاقلی حتی اگر امام نباشد و مذهب و دین خدا را درخطر نبیند، باز هم سادهانگارانه برخورد نمیکند و با توهم صداقت جان خود و عزیزانش را به خطر نمیاندازد. امام که دیگر جای خود را دارد.
این همان است که میگویند: «دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنهانگیز».