با سلام
سلام من خواستگاری دارم که هر دو همدیگرو خیلی میخوایم. از هر لحاظ مناسب هم هستیم. توی مدت هشت ماه که همدیگرو میشناسیم حتی یه مورد دعوا و یا بحث نداشتیم چون جفتمون خیلی منطقی هستیم و همدیگرو دوست داریم. ولی خانواده پسر حتی حاضر نمیشن بیان خواستگاری و با آشنایی غیر سنتی مخالفن. چون من و ایشون توی کلاس آشنا شدیم و ایشون ازم خواستگاری کرده خانوادش قبول نمی کنن بیان خواستگاری. الان براش یکی از دخترای فامیل رو مد نظر قرار دادند و نمیدونیم چیکار کنیم. مادر پسر فشار خون بالا داره و ایشون چند بار مسئله من رو عنوان کردند ولی هر بار با مخالفت و مریض شدن مادرش روبرو شده. ایشون براشون سلامتی مادرشون خیلی مهمه. برای من هم مهمه. هیچ وقت نمی خوام برای مادرشون اتفاقی بیافته چون عزیزترین فرد هر کسی مادرش هست. میگن میترسم برای مادرم اتفاقی بیافته و نتونم آرزوش رو برآورده کنم. میگن می ترسم اگه بخوام با مخالفت اونا مقابله کنم اتفاقی برای مادرم بیافته و تا آخر عمر عذاب وجدان بگیرم. از طرفی هم میگن که من رو خیلی دوست دارن منم خیلی دوستش دارم. بین دو راهی بدی گیر کردیم. متاسفانه هیچ کسی هم نیست که پا درمیونی کنه و باعث درست شدن این مشکل بشه. تورو خدا بگید چیکار کنیم. جفتمون داریم تلاش می کنیم ولی راضی نمیشن. از طرفی دختری که برای ایشون انتخاب کردن هم واقعا دختر خوبیه و ایشون میگن که نمی تونند ایرادی به اون بگیرن تا کنسل بشه. تورو خدا راهنمایی کنید که چیکار کنم واقعا زندگی بدون ایشون برام بی معنی هست. چون واقعا از هر لحاظ چه تحصیلاتی چه اخلاق چه رفتار چه معیارهامون مناسب هم هستیم. ممنون از راهنمایی شما
-------------------------------------
کاربران محترم توجه داشته باشند که ادامه‌ی ارتباط با کارشناسان سایت و درج نظرات جدید برای رسیدن به پاسخ نهایی و جامع، تنها با عـضویـت در سایت ممکن خواهد بود؛ برای عضویت در سایت به آدرس مقابل مراجعه فرمائید: www.btid.org/fa/user/register
بعد از عضویت می‌توانید در همین بحث و یا مباحث دیگر انجمن نیز شرکت داشته باشید: http://www.btid.org/fa/forums
سلام
واقعا ما دخترا چقدر بدبختیم..راضی نمیشن که نشن
خواهر عزیزم زندگی توقف نمیکنه روزهای عمرت دیگه بر نمیگردن..تا کی بخای غصه بخوری که راضی میشه یا نه..همدیگرو دوست دارین قبول
ولی اون خیلی بیشتر از تو مادرشو دوست داره و این خیلی عادیه.
خاستگار منم مادرش بیماری قلبی داشت و همیشه میگفت نمیتونم بشون زور بگم میترسم اتفاقی بیوفته میگفت خودش راضی میشه و میایم
ولی عزیزم 4 سال گذشت ولی نیمد ..ما هم خیلی همدیگرو دوست داشتیم عاشق هم بودیم ولی نشد چون مادر نخواست
خودت تمومش کن نذار واست ناز کنن ..منم خودم تمومش کردم ولی خیلی دیرررر..تو اشتباه منو تکرار نکن
یا علی
سلام
مگه زمان قاجاره؟
الان پسر بخاد خانوادش پا پیش میزارن
اینم بدون هیچ مادری نمیتوونه غصه جگرگوشه خودش ببینه بخاطرهمین موافقت میکنه
شما بیشترعاشقی تا ایشون اینو یقین دارم!بشین فک کن ببین کی داره ضرر میکنه
الان دخترا خودشون هرکسی بخوان انتخاب میکنن این اختیارش از یه دختره کمتره؟زمین و زمان باید بهم بدوزه هزارتا دلیل بیاره که من این دختر میخوام محاله راضی نشن!منتها بشرطی که بخادتت و دوستت بداره!
اصلا مطمئنی واقعا تو رو دوست داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مطمئنی الکی نمیندازه گردن مادرش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون که عرضه نداشت مادرش رو راضی کنه چرا با احساسات تو بازی کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو چرا تا وقتی رسما نیومدن خواستگاری ، الکی بهشون دل بستی ؟؟؟؟؟؟؟؟
با سلام
خواهر گرامی از اینکه می توانیم به شما کمک کنیم ببسیار خوشحالیم
شما در توضیحاتتان نفرمودید علت مخالفت خانواده بالاخص مادر گرامی آقا پسر برای چیست؟...
معمولا مخالفت والدین با فرد انتخابی فرزند به دلیل عدم تطابق ملاک ها و هم شانی فرد با فرزند یا خانواده است. و معمولا زمانی که فرزند قبل از تعیین ملاک ها عاشق شده باشد چنین مشکلی خواهند داشت. البته درصد بسیار کمی از والدین هم از روی تعصب و بدون دلیل با انتخاب فرزند خود مخالفت می کنند اما مطمئنا در درصد بسیار پایینی قرار دارند.
مطمئنا هيچ پدر و مادري مانع خوشبختي فرزندشان نمي شوند حتي اگر با ازدواج او ۱۰۰درصد مخالف باشند. بنابراين اگر پدر يا مادري با فرد موردنظر فرزندشان براي ازدواج مخالف هستند، فرزندان بايد دلايل آن ها را بشنوند. اگر اين دلايل منطقي و عقلاني باشد، جوانان نبايد احساسي تصميم بگيرند و بگويند که فقط ما ۲نفر مهم هستيم و پيوند قلبي ما ۲نفر همه مشکلات مان را حل خواهد کرد.
چون مشکل از طرف مادر آقا پسر است لذا مخاطب را آقا پسر قرار می دهیم
در گام اول ایشان باید در جو صمیمی و فرصت مناسب با والدين خود صحبت کند. ملاک هایش را برای آنها بازگو کند. چرا و بر چه اساسی شما را انتخاب کرده و محاسن شما و ایده آل های شخصیش که ممکن است با والدینتان داشته باشد با آنها صحبت کند.
گام دوم اگر باز با مخالفت خانواده روبه رو شدند، اگر شخص امینی که هم والدين شان او را قبول کنند و هم با ایشان صمیمی باشد، یا با ایشان هماهنگ شده و در جلسه صحبت با والدین حاضر باشد و حضور ایشان تاثير مثبتی در جلسه خواهد داشت. البته ممکن است پدر يا مادر ایشان هم دلایلی داشته باشند که از نظر پسرشان بدون دلیل باشد اما از نظر ناظر بی طرف و امین حرف درستی باشد و ایشان باید ملاک های خود را تعدیل کند.
یا اینکه در غیر این جلسه با خانواده، ان فرد معتمد را برای واسطه گری نزد خانواده بفرستد.
گام سوم؛ زماني که پدر و مادر به هيچ وجه راضي نمي شوند و به عبارتي اصلا حاضر نيستند حرف هاي ایشان را بشنوند يا طرف مقابل را ببينند، بايد بدانيد که الان زمان قانع کردن پدر و مادر نيست. ایشان بايد صبر کنند تا پدر و مادر از فضاي عاطفي و هيجاني خود بيرون بيايند چون در فضاي هيجاني آدم ها نمي توانند خوب به مسئله نگاه کنند و تصميم بگيرند، بنابراين دختر و پسر بايد با درايت، صبر کنند تا زمان مناسب براي حرف زدن فرا برسد.
گام چهارم اگر هيچ کدام از راه ها نتيجه نداد، سعي کنيد همراه والدينشان پيش مشاور خانواده بروند و در شرايطي منصفانه درباره مشکل صحبت کنند. البته چون گفتید مادرشان قائل به ازدواج سنتی است اگر مشاور روحانی باشد بسیار تاثیر ان مضاعف خواهد بود.
اما نکته‌ی مهم که در همه‌ی این مراحل باید توجه کنید اینکه
اول از همه بگوييم که تهديد، پرخاشگري، دعوا و ... به هيچ نتيجه اي نمي رسد و فقط آتش معرکه را بيشتر مي کند. بنابراين از فکر راه حل هاي بيهوده بيرون بياييد و بيشتر تلاش کنيد در سکوت و آرامش ماجرا را پيش ببريد.
۲ - با والدين تان صحبت کنيد، در شرايطي آرام و منطقي بحث را پيش بکشيد و سعي کنيد نظر مثبت شان را جلب کنيد. والدين شما، حتما دلايلي براي مخالفت شان دارند. آن ها را بشنويد و سعي کنيد فارغ از شور و شوق عاشقي و هيجانات مقطعي، اين دلايل را تحليل کنيد.
موفق و موید باشید