من یه دختر 23 ساله ام. چند سال قبل پسری بهم ابراز علاقه کرد. اونقدر بهم محبت کرد تا عاشقش شدم. پسر شاد و نمازخون و با محبتی بود ولی مشکلی که داشت این بود که با چندین دختر به صورت اینترنتی رابطه داشت. همون اول آشناییمون همه ی اون دخترا رو بهم معرفی کرد تا به قول خودش چیزی رو ازم مخفی نکرده باشه و ازم خواست باهاشون دوست بشم.
من خیلی سعی کردم اونو متوجه کنم که این کاراش گناه ه و من دوست ندارم با دخترای نامحرم صمیمی باشه ولی اون میگفت اون دخترا مثل خواهر هستن براش و هیچ گناهی نداره! اخه رابطشون معمولی نبود. ... اون دخترا هم عین خودش همزمان با چندنفر نامحرم دوست صمیمی بودن.به قول خودشون آبجی و داداش.حالا منکه میگفتم این کارا گناه ه چون همشون اهلش بودن بهم میگفتن زیادی حساس ام و یچیزی هم بدهکار میشدم! من چون خیلی زیاد اون پسر رو دوس داشتم تحمل میکردم.
گذشت تا اینکه قرار شد باهم نامزد بشیم. قضیه رو به خونوادش گفت و خواست که بیان خواستگاریم.اون دخترا تا فهمیدن قضیه ی عشق ما جدی ه شروع کردن از من بهش بد گفتن.همه کار کردن تا اونو از تصمیمش منصرف کنن.بهش میگفتن من زیادی حساسم و بعد ازدواج نمیذارم اون نت بیاد یا با دختری حرف بزنه و رابطش با اون دوس دختراشو قطع میکنم و...
بخدا من با اینکه خیلی ناراحت میشدم ولی ازش به زور نخواستم که رابطشو با اون دخترا قطع کنه.چون بهش میگفتم دوس ندارم با نامحرما زیادی صمیمی باشه و ناراحت میشم و خودش که میدونست من دوس ندارم پس اگه دلش میخواست رابطشو با اونا بهم میزد.حالا اون دوس دختراش به کنار، وقتی همکلاسیاش فهمیدن ما باهم قصد ازدواج داریم اونا هم همه کار کردن تا رابطمونو خراب کنن.هم دخترا هم پسرای همکلاسیش.بعضیاشون که حتی منو یکبار هم ندیده بودن و باهام برخورد نداشتن میرفتن به نامزدم میگفتن این دختره فرهنگش به تو نمیخوره و زیادی حساس ه و بعدا ولت میکنه میره خونه باباش و... بخدا من شوک شده بودم و اصلا نمیفهمیدم اینا چرا اینجوری میکنن.منکه توی زندگیم آزارم به مورچه هم نرسیده بود.
اونقدر توی گوش نامزدم خوندن که بالاخره به هدفشون رسیدن و نامزدم یروز گفت همه ی دوستام میگن تو در حد و اندازه ی من نیستی و بهتره کات کنیم.من بهش گفتم چشماتو باز کن دوستات دارن بهت حسودی میکنن.آخه من دانشجوی پزشکی ام و با خانواده ی تحصیل کرده ولی اون لیسانس داره. گفتم دارن به عشقمون حسودی میکنن چشم ندارن خوشبختیه ما رو ببینن ولی گفت نه دوستاش خیلیم خوب ان و من ایراد دارم! نمیفهمم چرا اطرافیانش اینکارو کردن. چرا از خدا نمیترسیدن.یکی از دخترای همکلاسیش که بخدا یکبارم منو ندیده بوده برداشته بود بهش گفته بود من در حد و اندازه ی ایشون نیستم!!! منی که دانشجو پزشکی ام!!!! بعد از اینکه نامزدم با کلی حرف و توهین که بی سابقه بود و معلوم بود به خاطر حرفای دوستاشه باهام کات کرد خیلی داغون شدم. با این حال هیچوقت هیچ اعتراضی به همکلاسیاش و همه ی اطرافیانش که بهم ظلم کردن نکردم. یوقتا که دلم برا نامزدم تنگ میشه حالشو از همکلاسیاش میپرسم ولی اونا جوابمو نمیدن. خیلی گیجم نمیفهمم چطور یه عده میتونن اینقدر بد باشن
چند سالی که توی نت بودم و هستم ....بنظرم مسخره ترین رابطه ای که اکلی بوجود اوردن این ابجی داداشی اینترنتی
چون همون ابی و داداش ها چند هفته بعد میشن my love هم دیگه
بنظرم از حسادتی که داشتن این کارو کردن بنظرم شما با نامزدتون صحبت کنید و براش توضیح بدین
بنظرم مردایی که متاهلن و بعد ازدواج شون هم می خوان برن توی نت با خانم ها صحبت کنن یه خورده مشکوک می زنن ...بیشتر در مورد این رفتارش تحقیق کن
چون بیشتر مرد و زن ها وقتی با کسی ازدواج می کنن دوس دارن اون فقط مال خودشون باشه و عاشقانه هاشون با هم باشه
آره والا.هعی لعنت به آدمای حسود.من به نامزدم میگفتم اینا از حسودیشون اینکارا رو میکنن ولی به قدری اونا رو قبول داشت که میگفت نه آبجی جونام و دوستام حتما صلاحمو میخوان و حرفشون درسته!!!!! حالا هم تا آخر عمرش بره با همونا .مطمئن ام چند ماه دیگه میفهمه چه اشتباهی کرده ولی من دیگه تا آخر عمرم حاضر نیستم باهاش ازدواج کنم.به همچین آدمی نمیشه هیچوقت تکیه کرد.مردی که زنشو به خاطر حرفای چندتا آدم حسود بفروشه مرد نیست
همش با خودم میگم کاش عاشق اون شخص نمیشدم. خوشبحال اونایی که عاشق و دلبسته ی کسی نیستن. واقعا خوشبحالشون
:-(
خانم ستاره به نظر من شما منظور منو.خوبفهمیدید و خوب میدونید عشق و عاشقی یعنی چی
خانوم ستاره. من نمیتونم همینجوری برم جلو شمارشو ندارم. اگه زنگبزنم خونشون و دوباره اصرار کنم وضع بدتر میشه.من باید صبر کنم. اون شماره منو داره، اگر هم نخواد زنگ بزنه حداقل میتونه سیمکارت قبلیشو روشن کنه. اما اینکارو هنوز نکرده. منم هرکار کنم بدون کمک نمیتونم شمارشو گیر بیارم. بلید تو کارم سیاست داشته باشم. این دفه حواسمو خوب جمع میکنم
نمیدونم والا هرجور که خودتون فکر میکنید درسته
منم همین فکرو میکنم. اون خودش رمز پورتالشو عوض کرده بود. اما بهم اعتماد داشت که رمزشو اوایل من داشتم. خودم واسه اساتیدش اعتراض مینپشتم. من میگم خودش رمزشو به حالت قبل برگردونده اگه هنوزم اعتماد نداشت اینکارو نمیکرد. چون خودش خوب میدونه که عملا با داشتن رمز پورتالش میتونم بیچارش کنم اما نمیکنم. من میتونستم بجای اینکه جلوی نمره ی بیستش واسه استاد از طرف اون بنویسم متشکرم. بجاش واسه استاد از طرف اون اراجیف بنویسم تا نمرشو کم کنه و بعد رمزشو عوض کنم تا وقتی بخودش میاد بفهمه نمرش کم شده( دانشگاهشون رمزشو برنگردونده، رمزش قابل تعویض هست) یا اینکه میتونستم بابت بستانکاری چندین میلیونیش از دانشگاه الکی واسش انتخاب واحد کنم و بعد حذف کنم تا اینجوری کلی از پولش بره. من همه ی این کارارو میتونستم انجلم بدم اما ندادم و هیچ چ چ وقتم انجام نخواهم داد، اونم اینو خوب میدونه که من اینکاره نیستم.. اگه نمیخواست رمز پورتالشو به حالت قبل برنمیگردوند و حتی میتونست زنگ بزنه باهام دعوا کنه که آقا چرا وارد پورتالم شدی،
من اونو خوب میشناسم. اون با اینکه منو نخواست به من خیلی اعتماد داشت
چه خوب.شما که بهتر از هرکسی میشناسیدش پس پا پیش بذارید.شاید واقعا منتظره شما بازم برید سمتش.ان شاءالله همه عاشقا به هم برسن
سلام. دیروز و امروز هم وارد پورتالش شده. دیده که منم وارد شدم اما نسبت به تغییر رمزش هیچ اقدامی نکرده. این یعنی چی؟
سلام.بالاخره چون اخلاق آدما باهم متفاوته اینم ممکنه چند دلیل داشته باشه.به قول دوستمون شاید سیستم دانشگاهشون رمزو به حالت اول برگردونده و فعلا هم اجازه عوض کردن رمزو به دانشجو نمیده.شایدم خواسته نشون بده کلا براش اهمیت نداره شما برین پورتالش یا نه .مثل اینا که مزاحم تلفنی دارن میگن خطو عوض نکن فقط بی تفاوت باش و جواب نده تا خودش خسته بشه.شایدم واقعا میخواد شما برید سمتش و باهاش صحبت کنید.یجور چراغ سبز مثلا.ببینید به نظرم بهتره باهاش صحبت کنید چون عاشقش هستید و بعد این مدت هنوزم نتونستید فراموشش کنید.کسایی که میگن فراموش کن و بیخیال و فلان ،بیرون گود نشستن و احتمالا تاحالا تجربه ی عاشقی نداشتن.اگه فراموش کردن و دل کندن کار ساده ای بود فرهاد دل میکند نه کوه.پس باهاش صحبت کنید تا نظر نهاییشو بشنوید و بعدا افسوس نخورید
کاش آدما خوب بودن. کاش هیچکس دل هیچکس رو نمیشکست
واقعا :-(
همون اوایل که باهام سرد شد رفتم مشاوره. مشاور بهم گفت باید حرفای اونم بشنوم تا بتونم کمکت کنم. بهش زنگ زدم هرچی اصرار کردم اونم بیاد مشاوره اما قبول نکرد. الانم اصلا بهش دسترسی ندارم که ازش بخوام باهام حرف بزنه. احساس میکنم تو زندونم. هیچکس درکم نمیکنه
حق دارید.شاید بهترین کار همین باشه که رو در رو حرف آخرشو بشنوید.توی برزخ بودن سخته
با اینکه ازش متنفرم دلم خیلی واسش تنگ شده. الان بشتر از یکساله که ندیدمش. آخرین باری که رودر رو و کامل باهاش حرف زدم ۲ سال پیش بود. شرایطم خیلی سخته. نمیدونم چیکار کتم
درک میکنم به نظرم چون قبلا رابطتون خوب بوده و یهو دختره عوض شده دچار شوک شدین.اگه بتونید از مشاوره ی حضوری استفاده کنید خیلی بهتره.یا اینکه به دختر مورد علاقتون بگید بیا یه بار برا همیشه باهم حرف بزنیم از ته قلبت بگو چرا اینکارو کردی.آخه درک میکنم تا وقتی سوال توی ذهنتون باشه که چرا اینجوری شد و دو دل باشید که هنوز دوستتون داره یا نه خلاص نمیشین
ممنون
خواهش میکنم
خانوم ستاره. ممنون که باهام همدردی کردین
خواهش میکنم.ببخشید نتم قطع شده بود.با گوشی هم هستم اصن پیامارو گم کردم.از صمیم قلب ناراحت شدم که نتونستم کمکی کنم.به فکرم رسید این دستگاه های تغییر صدای مرد به زن زیاده شاید به دردتون بخوره.تبلیغشو توی نت زیاد دیدم.امیدوارم همیشه خوشبخت باشید و مطمین باشید خدا اونقدری عادل هست که به خاطر ظلمی که بهتون شده کاری کنه تا خوشبخت و موفق بشید.از صمیم قلب براتون آرزوی شادی و خوشبختی دارم
بیاید تو اتاق گفتگو بهتون میگم
باشه.الان
خانوم ستاره. شماره جدیدشو نمیتونم گیر بیارم. اقوام دورمونه. اگه به خونشون زنگ بزنم نتراخت بشه و آبرومو ببره چی؟ شما میتونید یه کاری برام انجام بدید؟ اگه مایلید
نمیدونم والا اگه به خونه شون زنگ بزنید ناراحت میشه یا نه چون بالاخره اخلاق و رفتار دخترا باهم متفاوته.شما بهتر میشناسیدش.میشه هم به یکی از دوستا یا اقوامی که بهش اعتماد دارید بسپارید که بهش بگه شما هنوز دوسش دارین و نظر اونو بپرسه...چه کاری؟ اگه ازدستم بربیاد
واقعا نمیدونم چیکار کنم. اون شماره منو داره ولی من شماره جدیدشو ندارم. اگه بخواد خودش باید زنگ بزنه. مطمئنم فهمیده رفتم خواستگاری
نه شما که نباید منتظر پیام از طرفش باشین چون معلومه دختر مغروری ه و عمرا فک نکنم همچین کاری بکنه.به نظرم شما که هنوز عاشقش هستین یجوری دوباره سمتش برین.حالا یا شماره جدیدشو پیدا کنید یا ایمیل بزنید یا هرجور دیگه که خودتون صلاح میدونید.وقتی برید سمتش متوجه میشید پشیمون شده یا نه.اینجوری خودتون هم از بلاتکلیفی خلاص میشید.بازم میگم چون مغرور ه ممکنه اولش برخورد خوبی نداشته باشه ولی شما ممارست کنید تا بالاخره بفهمین ته دلش چیه
اتفاقا منم یه خواستگار داشتم همین طورا بود از نظر مادی و ظاهریو تحصیلات بالا بود ولی از نظر اخلاقی بهم نمیخوردیم اصلا بهش فکر نکن عزیزم ارزشش رو نداره همون بهتر که رابطتون بهم خورد لیاقتت رو نداشت
ممنونم سارا جان.خوب کردی رد کردی هیچ دختری نمیتونه با مردی که تفاهم اخلاقی باهاش نداره خوب زندگی کنه.ان شاءالله همیشه خوشبخت و شاد باشی
نه ستاره خانوم! اون به من میگفت تو منو از درس میندازی، ترم مهر شاگرد اول کلاسشون بود و معدلش 18.5. اما دیدم این ترم معدلش شده 15.79 یعنی نزدیک سه نمره کمتر. نمره ی بیستش مال درس انقلاب اسلامیش بود. اونو که منم بیست شدم. کسی که از اول دانشجوییش نمره ی زیر 18 نداشت و به خودش میبالید و با این وجودم میگفت تو مانع پیشرفت منی، یعنی میگفت تو نباشی نمره هام بالاترم میشه. تعجب میکنم این ترم که منو کنار زد نمره هاش بیشتر که نشد کلی هم افت تحصیلی کرد. نمره هاش بیشتر 14 و15 شده و نمره ی انقلابشه که معدلشو به 15.79 رسونده
حدس میزدم قبلا بهتون میگفته نباشین نمره هاش بهتر میشه برا همین فکر کردم واقعا هم معدلش بهتر شده و برا همین رمزشو به حالت قبل برگردونده که بگه ببین درست گفتم :))) اما الانکه گفتین کمتر شده پس همون احتمالش هست که خواسته چک کنه ببینه شما هنوز اینقدری عاشقش هستین که بازم برین پرفایلش یا نه.به نظرم یجوری سر صحبتو دوباره باهاش باز کنید شاید واقعا پشیمون شده.البته به خاطر غرور و ناز کردن شاید یکم سرسنگین رفتار کنه ولی شما سرد نشین
سلام آقا احسان مشکل شمارو متوجه شدم به نظرم بهتره تا موقعی که اون خانم رو فراموش نکردید به دنبال ازدواج نباشید چون ظلم میشه به دختری که به خواستگاریش میرید نگین خانم رو هم اگه اخلاقش بد بوده فراموش کنید عاشق چیش بودید اگه اخلاق نداشت
خانوم ستاره. واقعا نمیدونم چیکار کنم. موقعیت ازدواج دارم. اما همش با خودم میگم نکنه من اردواج کنم و اون پشیمون شه. اینجوری تا آخر عمرم باید حسرت بخورم. نمیدونم. بخدا موندم چیکار کنم.
یه راهنمایی میخوام ازتون، همینطور که گفتم من قبلا واسش کارای اینترنت دانشگاهشو واسش پیگیری میکردم و رمز پروفای دانشگاهشو داشتم. چند ماه پیش وقتی منو ترک کرد گوشیش رو خاموش کرد و رمز پروفایل دانشگاهشو عوض کرد. اما سه روز پیش اتفاقی وارد سایت دانشگاهش شدم رمزشو وارد کردم دیدم پروفایلش باز شد. رمزشو به حالت قبل برگردونده بود. این یعنی چی؟ چه دلیلی وجود داره که بعد از ۷ ماه رمز پروفایلشو به حالت قبل برگردونه؟ ضمنٱ تو پروفایلش دیدم نمره ی یکی از درساشو ۲۰ شده، قسمت اعتراض اون درس نوشتم: متشکرم. امروز ظهر دوباره وارد پروفایلش شدم فهمیدم یه ساعت قبلش اون تو پروفایلش شده( تاریخ آخرین ورود رو میزنه)، مطمئنا اونم فهمیده که من وارد پروفایلش شدم و مطمئنا کلمه ی متشکرم رو خونده. ولی هیچ عکس العملی نشون نداده و نسبت به تغییر رمز پروفایلش هیچ اقدامی نکرده. این یعنی چی؟
ولی اگه باهم دعوا و اینا داشتین شاید میخواسته مثلا بگه بدون تو زندگیم خیلی خوبه و نمره هامم بهتر شده و حقمه زن دکتر بشم و اینا ! کلا ما دخترا عجیبیم هر عملمون میتونه 100 جور معنی داشته باشه :)))
چون هنوز دوسش دارین به نظرم بهتره صبر کنید و فعلا با دختر دیگه ای ازدواج نکنید. اینکه رمزشو به حالت اول برگردونده شاید میخواسته ببینه شما هنوزم دوسش دارین و بهش فکر میکنین یا نه.همینم که دوباره رمزشو عوض نکرده این احتمالو قوی تر میکنه.به نظرم احتمالا میخواد شما دوباره سمتش برین
به نظر من شما خیلی آدم با صبر و تحملی هستی که خوب باهاش برخورد کردی.
بنظر من باید قید همچین کسی رو بزنی چون بعد از ازدواج هم رفتارها و ارتباطاتش با دوست دخترهاش (آبجی هاش) حفظ می شه و بدتر اینکه زن ها یک قوه ای دارند که می خوان شوهراشون برا خودشون باشن و بعد از ازدواج این موضوع نمود بیشتری پیدا می کنه و آزار دهنده و شاید غیر قابل تحمل بشه.
همچنین من تعجب می کنم که شما دانشجوی پزشکی هستید و اون آقا یه فرد لیسانسه هست و اینجور با شما برخورد میکنه. چه چیزی در اون دیدید که شیفتش شدید. من نکته مثبتی ندیدم. اینکه میگید اهل نمازه، من میگم نمازش بدرد خودش می خوره. نماز کسی درسته که اونو از انجام حرام نگه داره و نه اینکه با نامحرم ها رفت و آمد داشته باشه و بدتر اینکه افسارش دست اونا باشه.
از ما گفتن بود حالا خودت میدونی که وقتتو سرش تلف کنی یا نه؟
ممنونم.آره دیگه خودمم انگار تازه چشمام باز شده.امیدوارم شما هم همیشه خوشبخت و شاد و موفق باشید
خب خدا رو شکر که به این موضوع پی بردید و بهش دیدگاه (نادرست) سابق رو ندارید.
من وقتی این کامنت رو گذاشتم نظرات بقیه دوستان و البته جوابیه های شما رو نخونده بودم و وقتی اونها رو دیدم فهمیدم که واقعاً این فرد قابل اعتماد و اتکا نیست.
بالاخره هر موقع جلوی ضرر رو آدم بگیره خودش یه منفعته.
موفق باشید
اون دخترای اطرافش باعث شدن که هوا برش داره و با وجود بیکاری و لیسانس و سربازی نرفتنتش فک کنه چقد آدم مهمی ه!!!! تمامش زیر سر اون دختراس.فعلا که افسارش دست اون دختراس ولی چندسال دیگه که اونا خودشون شوهر کردن و ولش کردن و تنها شد اونوقت میفهمه چه اشتباه بزرگی کرده.نمیفهمم دخترای این زمونه چرا اینقد بد شدن.تازه اینا که به حساب خودشون چادری و مومن بودن.هرچی اون دخترا توی گوشش میخوندن میومد عین همونا رو بهم تحویل میداد بدون اینکه یک ذره فکر کنه ببینه اصن حرف اونا درسته یا نه! میومد بهم میگفت تو تصورت از شوهر غلام حلقه به گوشه! بهش گفتم آخه آدم عاقل تو که 2سال با این همه دختر بودی و چیزی بهت نگفتم، برات 10بار کادو خریدم ولی تو فقط یکبار گرفتی و بازم اصن به روت نیاوردم، توی این 2سال تاحالا شده ازت یک کار بخوام که حالا میگی تصورم از شوهر غلام حلقه به گوش ه؟؟؟؟تو که اینجوری میگی اصن فقط یدونه از کارایی که ازت خواستم رو بگو؟؟ بعد میپیچوند و میگفت بالاخره من با دوستام مشورت کردم همشون اینو میگن و اونقدری به دوستام اعتماد دارم که میدونم صلاحمو مبخوان!!!!کاملا واضح بود اون دخترا این چیزا رو توی گوشش میخونن و من واقعا تعجب کرده بودم که نامزدم اصن بدون اینکه ذره ای فکر کنه اینقد راحت عین طوطی همش حرفای اونا رو میزنه.منکه دیگه دارم کم کم فراموشش میکنم.اولاش خیلی ناراحت بودم ولی الان خدا رو هم شکر میکنم چون واقعا با همچین آدمی نمیشه زندگی کرد.
همیشه میگن عشق تو از دیگران پنهان کن
چون حسود ها زیادن
واقعا
سلام
من مهدي 4 سال دارم كنار خانوادم زندگي ميكنم
خانوم داره مهريشا ميگيره
ما 5 ماه با هم بوديم
ازم تمكين عام و خاص نكرد دادگاه حكم ازدواج بهم داد الان كنار خانوادم زندگي ميكنم
الان اگر كسي بتونه كمك كنه بهم با يه خير صحبت كنه بتونم از شر اين افت راحت بشم منا تا اخر عمرم مديون خودش كرده
تورا خدا كمكم كنيد 4 ساله شب و روز ندارم.
وای.سوالتون رو از بخش ارسال سوال بفرستین مشاورین سایت حتما بهتون کمک میکنن
من با نظر دکتر حمید موافقم.
اعتراف میکنم من زمانی عاشق شدم که عقل کاملی نداشتم(۱۶_ ۱۷ سالگی).اون زمان حتی اندازه ی یک قاشق چایی خوری عقل رو چاشنی این عشق نکردم. حالا کاخ آرزوهام بعد از ۸سال رو سرم خراب شد.
ولی جدا ازین حرفا من کار درستی کردم که سرقولی که به طرف مقابلم داده بودم ایستادم ولی اون زیر قولش زد. خیلی راحت منو فروخت. هنوز که هنوزه روزی نیست که بهش فکر نکنم. خیلی عذابم داد خییییلی
درک میکنم.منم به حساب خودم معیارم دین و ایمان بود و با چرب زبونیش خام شدم.میفهمم چقدر سخته ولی به نظرم سعی کنید فراموشش کنید.البته اگه فکر میکنید پشیمون شده چون دوسش دارین دوباره برین خواستگاریش ولی اگه هنوز سرش به سنگ نخورده سعی کنید فراموش کنید و مطمین باشید خدا خودش بهتر صلاح بنده هاشو میدونه.شاید خدا دوستون داشته که کاری کرده باطن اون خانم رو قبل از ازدواج بشناسید
سلام
من نمیدونم شما چرا اینقد اعصابتون رو خرد میکنین یه همچین شخصی ارزش فکر کردن رو نداره شما بخاطر اشتباه دیگران خودت رو عذاب نده . این رو هم در نظر بگیر دیر یا زود این اقا برمیگرده چون تصمیمش رو روی حرف بقیه گرفته حالا چه امسال بیاد چه دوسال دیگه ولی میاد اونجا جای شماست که حرفتو بزنی خیلی با تکبر و مغرورانه درحد چند کلمه حرفتو بزن تا بدونه دیگه پشیزی هم واست ارزش نداره. (اینجوری حرف تو دلتم نمیمونه البته اگه بیاد ولی به نظرم احتمالش خیلی زیاده چون یه روز میفهمه که اون گروه فقط داشتن میدوشیدنش). همچین ادمی ارزشش رو نداره بیشتر از چند دقیقه واسش وقت بذاری.
در مورد نوع برخوردتون هم بدونید دور از انتظار عمل نکردین ولی باید تمرین کنین خیلی زود فکر خودتون رو نقض نکنین. خیلی پیش میاد یه امر واضحی رو میبینیم ولی چون دیگران همش میگن نه ادم فک میکنه خودش داره اشتباه میکنه. این فقط شما نیستی من و خیلی افراد دیگه هم دچار اشتباه در تشخیص عمل درست میشیم اونم فقط بخاطر حرف دیگران . جالبه بدونین یه روانپزشک یه ازمایش کرده بود بدونه چقد حرف دیگران روی ادم تاثر میذاره نتیجش واسه منکه خیلی جالب بود اصلا فکرش رو نمیکردم ادمها اینقد متاثر از محیط پیرامونشون باشن. واسه افراد مورد مطالعه سه خط روی کاغذ کشیده بود که یکی از خطوط به طور خیلی واضح از دوتای دیگه بزرگتر بود بعد از افراد مختلف خواسته بود بگن کدوم خط کوچیکتره. ادمها رو هم به دو گروه تقسیم کرده بود یه گروه به صورت تنهایی نظرشون رو میدادن و گروه دوم کنارش چند نفر بودن که جواب اشتباه رو به فرد میگفتن تا اشتباه کنه. جالبه بدونین 75 درصد افراد این گروه حداقل یه بار خط بزرگو که خیلی واضح از بقیه بزرگتر بوده کوچیکتر تشخیص دادن به نظرتون جالب نیست ادم تا این حد تحت تاثیر محیط پیرامونش قرار بگیره که حتی به چشمهای خودش هم اعتماد نکنه؟؟ حالا مورد شما بهتره چون برای گناه مرزی وجود نداره.
در مورد اون گروه هم بگم اونها خودشون هم میدونن کارشون گناهه ولی چون این گناه واسشون لذت داره انجامش میدن. انگار هرکدوم از اعضای این گروه منتظر بودن یکی این کارو انجام بده تا اونها هم کور کورانه انجامش بدن. جالبه هرکدوم از این افراد اگه تنها باشن و کسی دور و برشون نباشه میگن این کار گناهه و سمتش نمیرن. نمونه اینجور عمل کردنو همین پریروز دیدم. از مترو اومدیم بیرون جمعیتم خیلی زیاد بود دیدم یه بیست نفری تو صف پله برقی منتظرن در حالیکه پله برقی کنارش خالی بود من و دوستم رفتیم کناری همینجور که بالا میرفت پشت سرمو نگاه کردم دیدم اوهو چقد ادم پشت سرمونن انگار منتظر بودن یکی بیاد رو این یکی. من که ترجیح میدم تنها زمانی به حرف بقیه گوش بدم که خودم نمیتونم درست تشخیص بدم
وای آره دقیقاااااااااااااااااا درست گفتین.خیلی خیلی ممنونم از نظرتون ازبس که 2سال اونا توی گوشم خوندن کارشون درسته و منم گیج مونده بودم نیاز داشتم اینو بشنوم.کاملا درست گفتید
وقتی در یک رابطه ، فقط احساسی و عاشقانه پیش بروی ،
روی اشتباهاتش پوشش عشق بگذاری ،
کج روی هایش را چشم پوشی کنی به بهانه ی دوست داشتن ،
با همهی رفتارهای نابه جا سازگاری کنی به خاطر اینکه دلخورش نکنی،
آنوقت روزی میرسد که خود را دیگر کنار او نخواهی دید ،
روزی میرسد که تو به جای احساس عشق سردرگم میشوی میان حسرت و نفرت و سرخوردگی ها و کمبودها!!!
آن زمان است که پرده های عشق و احساس کنار میروند و جایشان عقل بی رحمانه مینشیند!
و آنوقت همه ی انچه از آنها به خاطر دوست داشتنت گذشته بودی مثل سونامی و زلزله بر سرت خراب میشود ...
و در نهایت یا باید دم نزنی و سازش کنی و بسوزی یا فاتحه ی رابطه را بخوانی ...!
چون دیگر نه آنقدر عاشقش خواهی بود و نه آنقدر سلامت روح و جسم برایت مانده که بتوانی چیزی را از میان این سونامی سهمگین نجات بدهی!
پس چه خوب است که از همان ابتدا رابطهی عاشقانه را با چاشنی عقل و منطق مستحکم و مداوم تر کنیم ...
رابطه ای که به بهانه ی عشق معایبش نادیده گرفته شود یکجا متوقف خواهد شد! بدون شک !!!
واقعا درسته :-( بخدا اگه اینا ادعای خدا پیغمبر نداشتن همون روز اول دیگه جوابشونم نمیدادم ولی موردی که برا من پیش اومد خیلی عجیب بود.نامزدم پسری ه که توی محلشون پاکترین و مومن ترین آدم شناخته میشه.اوایل آشناییمون هم که اون آبجیاشو بهم معرفی کرد تمام اون دخترا از خانواده های معروف به شدیدا مذهبی بودن و اکثرشون هم چادری.من اصلا گیچ بودم و خودش و اون دخترا بهم میگفتن این روابط گناه نیس و عین داداش آبجی هستیم.هنوزم که هنوزه باور ندارن که کاراشون گناه ه.رابطشون عادی نبود ها.با کمال بی حیایی باهم حرف میزدن و توی چت از هم بوس و بغل میخواستن و...هنوزززم یک درصد تصور نمیکنن گناه ه و همچنان باهم خوش ان
خانوم ستاره، حالا اونا یا تو مسجد داشتن میگفتن و میخندیدن یا تو پارک،چه فرقی واسه شما داره؟ شما زندگی خودتو بکن.
منم قبلا مثل شما فکر میکردم. عید امسال من بابتاز دست دادن اون خانوم فشار عصبیم به حدی بود که خواب وخوراک نداشتم و روز سوم عید سر نماز دست و پام به حدی سست شد که نتونستم سرپا بایستم.
اما روزای بعد بهم خبر رسید مه اون خانوم تو فلان مهمونی شاد و خندان بوده و انکار هیچ اتفاقی واسش نیفتاده. منم این فکر منو اذیت میکرد که چرا زمانیکه من فشار عصبی داشتم اون شاد بوده. اما بعدشفهمیدم اصلا نباید بهش فکر کنم.شمام کاری که من کردم رو انجام بدید
من میدونم شما زیاد سختی کشیدید. ولی بهتون توصیه میکنم رو اسمم کلیک کنید و مطالب منو به ترتیب تاریخ بخونید. بعد میفهمید شکست عشقی یعنی چی
صفحهها