پرهیز از گناه

19:54 - 1393/12/09

استاد مطهری رحمه الله علاوه بر اینكه شدیداً از گناه و كارهای حرام و حتی مكروهات پرهیز می‌نمود، در مواردی كه احساس می‌كرد كارش مورد رضایت الهی نباشد، آن را ترك می‌كرد. داستان زیر نشانگر این روحیه استاد شهید می‌باشد.
او در خاطرات خود می‌گوید: «در ایام طلبگی - البته كمتر از جاهای دیگر ولی خوب - اتفاق می‌افتد كه انسان می‌نشیند در یك مجلس، عده‌ای از این آقا و آن آقا غیبت می‌كنند. یك وقت هم می‌بینی خود انسان گرفتار می‌شود.
خدا رحمت كند مرحوم آیت الله العظمی آقای حجت رضوان الله علیه را، من یك دفعه در شرایطی قرار گرفتم و با اشخاصی محشور بودم كه این مرد كه حق استادی به گردن من داشت و من سال‌ها خدمت ایشان درس خوانده بودم و حتی در درس ایشان جایزه گرفتم، مورد غیبت واقع شد. یك وقت احساس كردم كه درست نیست. من چرا در یك چنین شرایطی قرار گرفته ام؟
ایشان در یك تابستانی به حضرت عبدالعظیم تشریف آورده بودند، یك روز بعد از ظهری رفتم درب خانه ایشان را زدم، گفتم: بگویید فلانی هست. ایشان در اندرون بودند، اجازه دادند. یادم هست كه رفتم داخل، كلاهی به سر ایشان بود و بر بالشتی تكیه كرده بودند. (پیرمرد مریض بود، دو سال قبل از فوت ایشان بود.) گفتم: آقا آمده‌ام یك مطلبی را به شما عرض كنم. فرمود: چیست؟! گفتم: من از شما غیبت كرده‌ام ولی البته كم، امّا غیبت نسبتاً زیادی شنیده‌ام، و من از این كار پشیمانم كه چرا در جلسه‌ای كه از شما غیبت می‌كردند، حاضر شدم و شنیدم و چرا احیاناً به دهان خودم هم غیبت شما آمد و من چون تصمیم دارم كه دیگر هرگز غیبت نكنم و هرگز هم غیبت شما را از كسی استماع نكنم، آمده‌ام به خود شما عرض بكنم كه مرا ببخشید، از من بگذرید.
این مرد با بزرگواری‌ای كه داشت، به من گفت: «غیبت كردن از امثال من دو جور است، یك وقت به شكلی است كه اهانت به اسلام است. یك وقت هم هست كه به شخص ما مربوط می‌شود.» من دانستم كه مقصود ایشان چیست. گفتم: «نه، من چیزی نگفتم و جسارتی نكردم كه به اسلام توهین شود، هرچه بوده مربوط به شخص خودتان است.»
گفت: «من گذشتم.» (6)