آیا خداوند فراموش کرده است انسان را برای زمین خلق کرده است؟

11:47 - 1397/01/26

  آیه 30 سوره بقرة: خدا به فرشگان فرمود در زمین خلیفه ای می آفرینم ، گفتند آیا کسی را می آفرینی که در آنجا فساد کند و خونها بریزد؟ بعد در آیه ۳۵ خدا به آدم گفت ای آدم خودت و زنت در بهشت جای گیرید و هرچه خواهید و هرکجا میخواهید از ثمرات آن به خوشی بخورید. پی نوشت = خدا کاملا فراموش کرد که انسان را برای زمین آفریده نه بهشت

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
سوالات خود را هم از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنین نظراتشان جهت نمایش، دیگر منتظر تایید مدیرانجمن نیز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/132305

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 5 =
*****
تصویر رضا بیرانوند
  1. در روایاتى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده این موضوع صریحاً آمده است.

یکى از راویان حدیث مى گوید: از امام صادق(علیه السلام) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (علیه السلام)در جواب فرمود: (باغى از باغ هاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى شد)؛ «جَنَّهٌ مِنْ جِنّاتِ الدُّنْیا یَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ کانَ مِنْ جِنَانِ الآْخِرَهِ ما خَرَجَ مِنْها اَبَداً»[1]

[1]. الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، چهارم: ج‏3 ص 247.

تصویر رضا بیرانوند
  1. در روایاتى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده این موضوع صریحاً آمده است.
    یکى از راویان حدیث مى گوید: از امام صادق(علیه السلام) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (علیه السلام)در جواب فرمود: (باغى از باغ هاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى شد)؛ «جَنَّهٌ مِنْ جِنّاتِ الدُّنْیا یَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ کانَ مِنْ جِنَانِ الآْخِرَهِ ما خَرَجَ مِنْها اَبَداً»[1]

[1]. الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، چهارم: ج‏3 ص 247.

تصویر رضا بیرانوند

آیت الله مکارم شیرازی در این رابطه می فرماید: این بهشت باغی بوده است در این جهان.

«"ولى به اين درخت مخصوص نزديك نشويد كه از ظالمان خواهيد شد" (وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ‏).

از آيات قرآن استفاده مى‏شود كه آدم براى زندگى در روى زمين، همين زمين معمولى آفريده شده بود، ولى در آغاز خداوند او را ساكن بهشت كه يكى از باغهاى سرسبز پر نعمت اين جهان بود ساخت، محيطى كه در آن براى آدم هيچ گونه ناراحتى وجود نداشت.

شايد علت اين جريان آن بوده كه آدم با زندگى كردن روى زمين هيچگونه آشنايى نداشت، و تحمل زحمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود، و از چگونگى كردار و رفتار در زمين بايد اطلاعات بيشترى پيدا كند، بنا بر اين مى‏بايست مدتى كوتاه تعليمات لازم را در محيط بهشت ببيند و بداند زندگى روى زمين توام با برنامه‏ها و تكاليف و مسئوليتها است كه انجام صحيح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاى نعمت است، و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.

و نيز بداند هر چند او آزاد آفريده شده، اما اين آزادى بطور مطلق و نامحدود نيست كه هر چه خواست انجام دهد او مى‏بايست از پاره‏اى از اشياء روى زمين چشم بپوشد.

و نيز لازم بود بداند چنان نيست كه اگر خطا و لغزشى دامنگيرش شود درهاى سعادت براى هميشه به روى او بسته مى‏شود، نه مى‏تواند بازگشت كند و پيمان به بندد كه بر خلاف دستور خدا عملى انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمتهاى الهى باز گردد.

او در اين محيط مى‏بايست تا حدى پخته شود، دوست و دشمن خويش را بشناسد، چگونگى زندگى در زمين را ياد گيرد، آرى اين خود يك سلسله تعليمات لازم بود كه مى‏بايست فرا گيرد، و با داشتن اين آمادگى به روى زمين قدم بگذارد.

اينها مطالبى بود كه هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آينده خود به آن احتياج داشتند، بنا بر اين شايد علت اينكه آدم در عين اينكه براى خلافت زمين آفريده شده بود مدتى در بهشت درنگ مى‏كند و دستورهايى به او داده مى‏شود جنبه تمرين و آموزش داشته باشد.»[1]

[1]. تفسير نمونه‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، اول: ج‏1 ص184-185.

تصویر رضا بیرانوند
  1. اشکال بعدی که به سخن شما وارد است این است که بر فرض موارد قبلی را قبول نکردید، از کجا معلوم این بهشت که در آیه 35 سوره بقرة آمده همان بهشت جایدان باشد، چه بسا چیز دیگری مد نظر باشد. برخی از نظرها را در این زمینه در ذیل می آید:

- ابو هاشم ميگويد: اين بهشت باغى از باغهاى آسمان بوده و غير از بهشت جاودان زيرا آن بهشت موعود جاودانى و ابدى است و نيز تكليفى در آن وجود ندارد.

- ابو مسلم ميگويد اين بهشت يكى از باغ‏هاى دنيا و روى زمين بوده است و جمله: «اهْبِطُوا مِنْها» (از آن پائين بيائيد) دلالت بر اين ندارد كه اين بهشت در آسمان بوده است زيرا همانطور كه در آيه كريمه فرموده: «اهْبِطُوا مِصْراً» (بشهر فرود آئيد) و مسلماً از آسمان فرود نيامدند.

- آنان كه معتقدند كه اين بهشت جاودانى نبوده استدلال ميكنند به اينكه شيطان به آدم گفت‏ «هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ» (مى‏خواهى تو را بدرختى كه در اثر خوردن ميوه آن جاودانى خواهى شد راهنمايى و دلالت كنم) و بديهى است كه اگر اين بهشت ابدى بود آدم آن را ميدانست و نياز بدلالت شيطان نداشت.

تصویر رضا بیرانوند
  1. خود آیه 35 سوره بقره می فرماید که سکنی در بهشت موقت است. به همین خاطر به آدم می فرماید سکونت کنید و بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید «وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِين‏» چون اگر نزدیک شوید از زمره ظالمین می شوید و ما می دانیم که ظالمین در بهشت جایی ندارند.

پس معلوم می شود سکونت در بهشت موقتی بوده و دائمی نیست تا شما اشکال کنید که خداوند فراموش کرده انسان را برای زمین خلق کرده است.

تصویر رضا بیرانوند
  1. خداوند متعال در آیه 30 سوره بقرة به صراحت می فرماید: «مسلماً من جانشينى در زمين قرار خواهم داد»؛ و در آیه 35 می فرماید: «اى آدم! تو و همسرت در اين بهشت سكونت گيريد» این دو آیه هیچ گونه تناقضی با هم ندارند. چون خداوند در آیه 35 نفرموده که از الان الی ابد در بهشت سکونت گیرید بلکه فرموده است که ای آدم تو و زنت بروید و در این محل استراحت کنید و بخورید. و این اعم از سکونت دائمی و موقت است.

سخن شما مثل این است که یک نفر بیاید منزل شما و شما بگویید در این اتاق استراحت کنید و غذا بخورید. بعد همسرتان بعد مدتی بیاید بشما بگوید این دوستانتان کی می خواهند بروند. شما بگویید نمی دانم، و این ماجرا تا چند ماه طول بکشد. شما هم بعد اصرار همسرتان بروید و به دوستتان بگوید شما قصد ندارید بروید؟ و ایشان در جواب به شما بگویند که ما قصد نداریم از اینجا برویم خودتان گفتید که در این اتاق باشیم و ... .

آن وقع است که شما کلافه می شوید و می گویید من که نگفتن تا ابد اینجا باشید ... .