چرا امام حسین علیه السلام مانند برادرش امام حسن علیه السلام صلح نکرد و با یاران اندکش جنگ کرد؟

13:36 - 1396/04/12

پیامبر گرامى اسلام رحلت کرد و جسد مبارکش هنوز تغسیل و تکفین و تدفین نشده بود که گروهى در محلّى به نام سقیفه بنى ساعده جمع شدند وبرخلاف دستور قرآن و نص صریح رسول خدا(ص)شخصى را به عنوان خلیفه مسلمانان برگزیدند. نتیجه این شد که اسلام عزیز از مسیر اصلى خود منحرف شود . این انحراف ادامه پیدا کرد ودر عصر زمامدارى معاویة بن ابى سفیان به اوج رسید. در این عصر از عدالت و انصاف و ارزش هاى اسلامى خبرى نبود. دون صفتان و معاندان و مخالفان اسلام همه پست هاى کلیدى را اشغال کردند. باوفاترین صحابه رسول خدا(ص)و یاران على علیه السلام مورد ضرب و شتم و کتک قرار گرفتند.

پیامبر گرامى اسلام رحلت کرد و جسد مبارکش هنوز تغسیل و تکفین و تدفین نشده بود که گروهى در محلّى به نام سقیفه بنى ساعده جمع شدند وبرخلاف دستور قرآن و نص صریح رسول خدا(ص)شخصى را به عنوان خلیفه مسلمانان برگزیدند. نتیجه این شد که اسلام عزیز از مسیر اصلى خود منحرف شود . این انحراف ادامه پیدا کرد ودر عصر زمامدارى معاویة بن ابى سفیان به اوج رسید. در این عصر از عدالت و انصاف و ارزش هاى اسلامى خبرى نبود. دون صفتان و معاندان و مخالفان اسلام همه پست هاى کلیدى را اشغال کردند. باوفاترین صحابه رسول خدا(ص)و یاران على  علیه السلام مورد ضرب و شتم و کتک قرار گرفتند.
در منابر و خطبه هاى نماز جمعه به دومین شخصیت عالم انسانى , امیرمؤمنان علی  علیه السلام سبّ و لعن مى نمودند.سنّت هاى رسول خدا(ص)به دست فراموشى سپرده شد و یا عمداً آن را زیر پا مى گذاشتند .بعد از مرگ معاویه پسرش یزید به عنوان امیرمؤمنان و خلیفه مسلمانان بر اریکه خلافت تکیه زد؛ کسى که پاى بند چیزى جز شهوات و تمایلات حیوانى نیست و علنا شراب مى خورد و با میمون ها بازى مى کند و...
در چنین شرایطی امام حسین  علیه السلام قیام نمود و این اهداف را دنبال نمود:
1ـ زنده کردن اسلام .
2ـ آگاه ساختن مسلمانان و افشاى ماهیت امویان .
3ـ احیاى سنّت نبوى و سیره علوى .
4ـ اصلاح جامعه و بیدار کردن امت .
5ـ از بین بردن سلطه استبدادى بنى امیه .
6ـ آزادسازى اراده ملّت از محکومیت سلطه و زور.
7ـ حاکم ساختن حق و نیروبخشیدن به حق پرستان .
8ـ تأمین قسط و عدل اجتماعى و اجراى قانون شرع .
9ـ از بین بردن بدعت ها و کج روى ها.
10ـ زنده کردن سنّت مهم فراموش شده امر به معروف و نهى از منکر. (1)
اما  چراامام حسین  راه صلح امام حسن علیه السلام  را نپیمود  در این باره می گوییم:  شرایط زمان حضرت امام حسن  علیه السلام  با شرایط زمان‏امام حسین  علیه السلام  بسیار متفاوت بود و ناچار اقتضاى حرکت‏هاى متفاوتى داشت.
 در زمان امام حسن  علیه السلام  مردم آمادگى روحى براى مبارزه‏اى سخت و طولانى با معاویه را نداشتند به دلیل:
 الف) جنگ‏هاى قبلى (صفین- نهروان- جمل)
ب) حیله‏گرى و تزویر معاویه و سست عنصرى گروه بسیارى از مردم
ج) خطرات بیرونى که مجموع جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مى‏کرد و درگیرى داخلى آنان را براى حمله به مسلمانان بر مى‏انگیخت
د) حفظ خون شیعیان باقى مانده
ه) روشن کردن حیله‏گرى های معاویه و شناساندن چهره واقعی معاویه به مردم نا آگاه و سطحی نگر .
اما در زمانى که امام حسین  علیه السلام  قیام نمود از یک سو حساسیت به وجود آمدن ناگهانى ارتداد کلان وجود نداشت از طرف دیگر انحراف دستگاه حکومت چند صد برابر شده بود. از نظر اجتماعى نیز شرایط بر اثر ظلم و بیدادگرى حاکم، مردم را به ستوه آورده و نارضایتى عمومى بیداد مى‏کرد. بنابراین یکى از شرایط پدید آوردن انقلاب فراهم آمده بود ولى شرط دیگر آن- که وجود روح حماسه و ایثارگرى است- جز در تعداد معدودى فراهم نبود. بنابراین بر امام لازم بود که از همین مقدار استفاده کند و موقعیت را از دست ندهد و هر چند در چنان وضعیتى نمى‏توانست پیروزى نظامى به دست آورد ولى حرکتى پدید آورد که پایه نظام‏هاى ستمگر را براى همیشه لرزاند و روح خروش و حماسه را در کالبد مسلمانان و همه آزادى خواهان جهان دمید و آثار بسیار گران‏بهایى در تاریخ بشریت بر جاى گذارد
درتوضیح بیان می داریم:
بعد از شهادت حضرت على  علیه السلام و انجام مراسم غسل و کفن و دفن , امام مجتبى روى منبر رفت بعد ازحمد و ثناى الهى و درود و صلوات بر جدّ بزرگوار خود حضرت خاتم الأنبیا و تمجید و تعریف از پدر مظلومش ومعرفى خود و خاندان رسالت , اعلان بیعت کرد و مردم هم با او بیعت نمودند.و از فرداى آن روز عمال و حکّام خودرا در ولایات منصوب نمود. جاسوسى را که از طرف معاویه وارد کوفه شده بود, دستگیر کردند و گردن زدند و به ابن عباس ،حاکم خود در بصره نوشت : جاسوس دیگرى را که از طرف معاویه وارد بصره شده است , بگیر و گردن بزن . به دنبال آن نامه اى با لحن تند به معاویه نوشت که : جاسوس مى فرستى و مکر و حیله ها مى کنى ؟! از قرار معلوم گویا قصد جنگ دارى ! اگر چنین است , من آماده ام .(2)
معاویه , جواب نامه را نوشت و براى حضرت فرستاد. مکاتبه بین حضرت و معاویه ادامه داشت تا به حضرت خبر دادند معاویه لشگر فراوانى تجهیز نموده و به جانب عراق گسیل داشته است .
از طرفى با منافقان و خارجیان که داخل لشکر حضرت امام حسن بودند و از ترس حضرت على  علیه السلام اظهارمخالفت نداشتند, به وسیله جاسوسان خود تماس گرفت که : اگر حسن بن على  علیه السلام را بکشید, به هر کدام دویست هزار درهم خواهم داد و یکى از دخترانم را به ازدواج قاتل درخواهم آورد. (3)
امام مجتبى پس از اطلاع , بالاى منبر رفت و مردم را براى مقابله با معاویه ترغیب کرد. ابتدا با سردى مواجه شد, ولى بالأخره گروه زیادى را جمع کرد و از کوفه بیرون رفتند و در نخیله پس از تقسیم و گروه بندى لشکر, عده اى را براى مقابله با لشکر معاویه فرستاد, امّا طولى نکشید که خبر آوردند فلان فرمانده و فلانى به معاویه پیوسته و شیرازهء لشکر متزلزل شده است .
حتى به حضرت خبر دادند گروهى از فرماندهان به معاویه پیام دادند: در صورت تمایل , حسن بن على را دست بسته تحویل شما خواهیم کرد. امام مجتبی  علیه السلام  ضمن خطبه ای خطاب به لشکریانش می فرماید: ویلکم ! والله ان معاویةلایفی لاحدمنکم بما ضمنه فی قتلی، و انی اظن ان وضعت یدی فی یده فاسلمه لم یترکنی ادین بدین جدی ...؛(4)وای بر شما ! سوگند به خدا معاویه وعده های خود به شما در رابطه با کشتن من عمل نمی کند و اگر من تسلیم او گردم باز هم اجازه نمی دهد بر اساس دین جدم رفتار نمایم .
 این جا بود که حضرت احساس کرد جان خودش و پیروانش در خطر جدى قرارگرفته است . مهم ّتر از همه به خاطر چهره دروغینی که معاویه بین مردم پیدا کرده بود, اگر امام و یارانش شهید می شدند,خونشان هدر رفته و چندان اثرى نداشت.
این بود که امام از راه ناچارى , دندان بر جگر گذاشت و براى حفظ اسلام و حفظ شیعیان و نشان دادن چهره واقعى معاویه , صلحنامه را امضاء نمود, (چنان که در جنگ تحمیلى ایران و عراق , امام خمینی مجبور شدند باصدام ترک مخاصمه کند و کاسه زهر را سر بکشند. )
در صلح نامه موادّى گنجانده شده بود که از جمله این بود که معاویه متعرض امام نگردد و به کتاب وسنّت رسول خداو سیره خلفاى شایسته عمل کند و بعد از خود کسى را براى خلافت تعیین ننماید(5) و شیعیان على  علیه السلام در شام و حجاز و عراق و یمن از شر او ایمن باشند.(6) نیز حضرت امیرمؤمنان را در نماز و منابر سب نکنند(7) و...روشن است عمل به این ها به ضرر معاویه تمام می شد اگر به آن ها عمل نکند, چهره واقعیش بین مردم آشکار خواهد شد ، مردم مى فهمند که معاویه پاى بند هیچ اصلى از اصول اسلامى نیست .همان طور که پیش بینی می شد،چون امام مجتبی با معاویه بیعت کرد معاویه به هیچکدام از مطالبی که در صلحنامه آمده بود و آن ها را خود نوشته بود و برای امام مجتبی ارسال کرده بود ،عمل نکرد و بدین وسیله چهره واقعی خود را برهمگان آشکار ساخت . (8)
افزون براین معاویه قابل مقایسه با یزید پسرش نبود, زیرا:
اولاً: معاویه , پیامبررا درک کرده بود و از صحابى به شمار مى آمد, برخلاف یزید؛
ثانیاً: عنوان کاتب الوحى را داشت . مى گویند: یکى از نویسندگان وحى آسمانى معاویه بود؛
مهم تر از همه با این که فاسد و فاسق بود و رسول خدا و شریعتش را قبول نداشت , امّا مى دانست اگر بخواهدحکومتش دوام داشته باشد, باید شئون اسلامى را در ظاهر رعایت کند. در این امر به حدّى متظاهر بود که بسیارى از مردم حتّى برخى از زاهدان لشکر امام على  علیه السلام مردد مى شدند که آیا حق با على است یا معاویه ! او در عقل معاش و امور دنیایی و مکر و حیله سرآمد همگان بود .(9)
دیگر آن که سال ها بود از طرف عمر و عثمان بر مردم شام حکم رانى مى کرد و گروهى را با پول و ثروت , عده اى را با دادن پست و مقام و برخى را از طریق رعب و تهدید و بالاخره دستهء چهارم را با تزویر و تظاهر به اسلام وریاست ساکت کرده بود. کسى حرف نمى زد یا حق حرف زدن را نداشت . معاویه به گونه اى بر اوضاع مسلّط شده بود که مى توانست هر کسى را بخواهد بکشد و آب از آب تکان نخورد. به همین خاطر, امام حسین بعد از امام مجتبى ده سال با معاویه زندگى کرد, که جز انتقاد از طریق نامه و صحبت کارى نکرد.
امّا یزید از هر جهت با معاویه فرق داشت . امام از فرصت بهترین استفاده را کرد و با شهادت خود, دودمان بنى امیه را برباد داد.
اما چرا قیام با یاران کم:
امام حسین  در زمانى قرار گرفته بود که بدعت هاى زیادى در اسلام به وجود آمده بود, که مى دانست اگر قیام نکند, چیزى از اسلام باقى نخواهد ماند. چنان که خود فرمود: وقتى زمام دار حکومت اسلامى افرادى مثل یزید با شد, باید فاتحهء آن را خواند.(11) از طرفى مى دانست که جد بزرگوارش فرمود:« آن  جا که بدعت ها ظاهرگردد, بر عهده عالمان است که حقایق را بگویند, و اگر کتمان کنند, لعنت خدا بر آنان باد» (12). بر این اساس باید قیام مى کرد, هر چند با یاران اندک .
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها :
1- جواد محدثى , فرهنگ عاشورا, ص 62ـ
2-ارشاد مفید ،ج2،ص5-6.
3-بحار ،ج42،ص33.
4-همان،ص33.
5-جمل من انساب الاشراف،ج3 ،ص287.
6-اعلام الهدایة، الامام الحسن ،ص 147.
7-تذکرةالخواص ،ص198.
8-جمل من انساب الاشراف ،ج3،ص294.
9- حمدالله مستوفی ،تاریخ برگزیده ،ص 260.
10-همان ،ص260.
11- مطهرى , مجموعه آثار, ج 17 ص   13
 12- اصول کافى , ج 1 ص 54 .

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
15 + 5 =
*****