حکمت مجازات های سنگین مجرمان

17:37 - 1397/02/11

گرچه یکی از بهترین راه های پیشگیری از وقوع جرم، مجازات های شدید است و این امر سبب می شود که خیلی از مردم به سراغ کارهای اشتباه نروند؛ لیکن این بدان معنا نیست که این مجازات عادلانه نیست و جرم و جزا با هم مطابقت ندارند، زیرا خداوند متعال نه تنها ظلم نمی کند به کسی، بلکه در عقوبت بر اساس همان مقدار خطا مجازات می کند و در اعمال صالح ده برابر پاداش می دهد.«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُون».

مجازات اسلامی

طرح شبهه: از جمله اشکالاتی که ملحدان به قرآن کریم می گیرند این است که :اگر این کتاب از ناحیه خداوند است بهتر بود به جای «قطع دست سارق »و... از مجازات «زندان »استفاده می کرد نه اینکه این مجازات های سنگین را بکار ببرد. و آیا خداوند نمی دانست که «زندان» مجازاتی بهتر است تا قطع دست؟ تا آن را توصیه می کرد.

جواب سوال:
قرآن کریم، کتاب هدایت است و آنچه را که ذکر کرده است برای هدایت یافتن بندگان و رسیدن به فلاح و نجات است. لذا در این مسیر هدایت هم آنچه که موجب سعادت و رسیدن به خوشبختی است ذکر شده و هم آنچه که موجب ضلالت و گمراهی یا بی راهه رفتن است ذکر شده است؛ تا اولاَ راه از بی راهه مشخّص شود و ثانیاَ خطاکار به مجازات خطای خود برسد همان طور که شخص مطیع نیز به آنچه خداوند به آن وعده داده است نائل خواهد آمد. از همین جهت قرآن کریم گاهی برای تربیت افراد به تک تک آنها امر و نهی می کند نظیر آنچه که درباره نماز و روزه و... می فرماید که از آن به دستورات فردی یاد می شود و گاهی همه مردم جامعه اسلامی را مخاطب قرار می دهد مثل آیاتی که ناظر به جهاد و شهادت و...است و گاهی نیز مخاطب آن همه بندگان و مخلوقات اند مثل آنجا که واژه«یا ایّها النّاس» استفاده کرده است.

شکّی نیست که قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب الهی و برای هدایت همه مردم نازل شده است و از آن جهت که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی دارد و برای ادامه حیات و زندگی خود نیازمند قوانین اجتماعی است؛ لذا قرآن کریم برنامه اجتماعی برای افراد بشر دارد تا در سایه این قوانین زندگی مطلوب و به دور از هر آسیبی داشته باشند. از جمله این قوانین تامین امنیّت زندگی مردم است که این امنیّت هم در جان آنها و هم در مال و...آنها باید مراعات شود. بر این اساس برای افرادی که مخلّ امنیّت و آسایش مردم هستند احکامی را ذکر می کند که هم حالت پیشگیری از وقوع جرم دارند و هم حالت تادیب و مجازات شخص خطاکار تا دیگران با دیدن این مجازات پند گیرند و به آن بی راهه نروند از جمله این مجازات، مجازات شخص سارق است.

بعد از بیان این مقدّمه به پاسخ می پردازیم: با توجّه به سوال که «قطع دست سارق» را ذکر فرمودید ابتداء آیه شریفه را ذکر می کنیم: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ؛ و دست مرد دزد و زن دزد را، به كيفر عملى كه انجام داده‏ اند، بعنوان يك مجازات الهى، قطع كنيد! و خداوند توانا و حكيم است‏.»(مائده/38)‏. همان طور که ملاحظه می کنید علّت قطع دست سارق دو امر است:
1). کیفر کار زشتی که انجام داده اند(جَزاءً بِما كَسَبا).
2). مجازاتی از ناحیه خداوند(نَكالاً مِنَ اللَّهِ).
در حقيقت در اين جمله(جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ ) اشاره به آن است كه اولا- اين كيفر نتيجه كار خودشان است و چيزى است كه براى خود خريده‏ اند و ثانيا- هدف از آن پيشگيرى و بازگشت به حق و عدالت است (زيرا" نكال" به معنى مجازاتى است كه به منظور پيشگيرى و ترك گناه انجام مى‏ شود- اين كلمه در اصل به معنى لجام و افسار است و سپس به هر كارى كه جلوگيرى از انحراف كند گفته شده است) و در پايان آيه براى رفع اين توهم كه مجازات مزبور عادلانه‏ نيست مى ‏فرمايد: خداوند هم" توانا و قدرتمند" است، بنا براين دليلى ندارد كه از كسى انتقام بگيرد و هم" حكيم" است بنا بر اين دليلى ندارد كه كسى را بى‏ حساب مجازات كند (وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‏).[1]

در اينجا به چند نكته مهم بايد توجه داشت:

الف- شرائط مجازات سارق.
قرآن در اين حكم همانند سائر احكام ريشه مطلب را بيان كرده و شرح آن به سنت پيامبر واگذار شده است، آنچه از مجموع روايات اسلامى استفاده مى‏ شود اين است كه اجراى اين حد اسلامى(بريدن دست) شرائط زيادى دارد كه بدون آن اقدام به اين كار جائز نيست از جمله اينكه:

1- متاعى كه سرقت شده بايد حد اقل يك ربع دينار باشد.(دينار عبارت است از يك مثقال شرعى طلاى مسكوك و مثقال شرعى معادل 18 نخود يعنى 4/ 3 مثقال معمولى است‏).
2- از جاى محفوظى مانند خانه و مغازه و جيب‏هاى داخلى سرقت شود.
3- در قحط سالى كه مردم گرسنه ‏اند و راه به جايى ندارند نباشد.
4- سارق عاقل و بالغ باشد، و در حال اختيار دست به اين كار بزند.
5- سرقت پدر از مال فرزند، يا سرقت شريك از مال مورد شركت اين حكم را ندارد.
6- سرقت ميوه از درختان باغ را نيز از اين حكم استثناء كرده‏ اند.
7- كليه مواردى كه احتمال اشتباهى براى سارق در ميان باشد كه مال خود را به مال ديگرى احتمالا اشتباه كرده است از اين حكم مستثنى است.
و پاره‏ اى از شرائط ديگر كه شرح آن در كتب فقهى آمده است. اشتباه نشود منظور از ذكر شرائط بالا اين نيست كه سرقت تنها در صورت اجتماع اين شرائط حرام است، بلكه منظور اين است كه اجراى حد مزبور، مخصوص اينجا است و گرنه سرقت به هر شكل به هر صورت، و به هر اندازه و هر كيفيت در اسلام حرام است.

ب- اندازه قطع دست سارق.
معروف در ميان فقهاى ما با استفاده از روايات اهل بيت (علیهم السّلام) اين است كه تنها چهار انگشت از دست راست بريده مى ‏شود، نه بيشتر، اگر چه فقهاى اهل تسنن بيش از آن گفته‏ اند.
ج- آيا اين مجازات اسلامى خشونت آميز است؟
بارها اين ايراد از طرف مخالفان اسلام و يا پاره ‏اى از مسلمانان كم اطلاع شده است كه اين مجازات اسلامى بسيار شديد به نظر مى رسد و اگر بنا بشود اين حكم در دنياى امروز عمل شود بايد بسيارى از دستها را ببرند، به علاوه اجراى اين حكم سبب مى‏ شود كه يك نفر گذشته از اينكه عضو حساسى از بدن خود را از دست دهد تا پايان عمر انگشت‏ نما باشد.

در پاسخ اين ايراد بايد به اين حقيقت توجه داشت كه:
اولا- همانطور كه در شرائط اين حكم گفتيم هر سارقى مشمول آن نخواهد شد بلكه تنها يك دسته از سارقان خطرناك هستند كه رسما مشمول آن مى‏ شوند.
ثانيا- با توجه به اينكه راه اثبات جرم در اسلام شرائط خاصى دارد اين موضوع باز هم تقليل پيدا مى‏ كند.
ثالثا- بسيارى از ايرادهايى كه افراد كم اطلاع بر قوانين اسلام مى ‏كنند به خاطر آن است كه يك حكم را به طور مستقل و منهاى تمام احكام ديگر مورد بررسى قرار مى‏ دهند، يعنى به عبارت ديگر آن حكم را در يك جامعه صد در صد غير اسلامى فرض مى‏ كنند، ولى اگر توجه داشته باشيم كه اسلام تنها اين يك حكم نيست بلكه مجموعه احكامى است كه پياده شدن آن در يك اجتماع سبب اجراى عدالت اجتماعى، و مبارزه با فقر، و تعليم و تربيت صحيح، و آموزش و پرورش كافى، آگاهى و بيدارى و تقوا مى‏ گردد، روشن مى‏ شود كه مشمولان اين حكم چه اندازه كم خواهند بود اشتباه نشود، منظور اين نيست كه در جوامع امروز اين حكم نبايد اجراء شود بلكه منظور اين است كه هنگام داورى و قضاوت بايد تمام اين جوانب را در نظر گرفت.
رابعا- اگر ملاحظه مى‏ كنيم امروز دزدى فراوان است به خاطر آن است كه چنين حكمى اجراء نمى‏ شود.(جالب اينكه اين حكم اسلامى با اينكه قرنها اجراء مى ‏شد و در پناه آن مسلمانان آغاز اسلام در امنيت و رفاه مى‏ زيستند در مورد تعداد بسيار كمى از افراد كه از چند نفر تجاوز نمى‏ كرد اين حكم در طى چند قرن اجراء گرديد.آيا بريدن دست چند خطا كار براى امنيت چند قرن يك ملت قيمت گزافى است كه پرداخت مى‏ شود؟)[2]از آنچه بیان شد به دست می آید که:
اوّلا).  خداوند متعال بر اساس حکمت، این حکم را فرموده است«تا هم سارق مجازات شود و هم دیگران متنبّه شوند و دزدی نکنند.)
ثانیا). این حکم بخاطر آنکه در بین مردم شدّت دارد و موجب رسوایی شخص خطاکار می شود، موجب باز دارندگی از انجام این عمل می شود.
ثالثا). خداوند متعال با این حکم و احکام دیگری نظیر آن، راه فساد را بر مردم بسته است تا هم امنیّت آنها حفظ شود و هم عزّت نفس آنان محفوظ بماند.
رابعا). خداوند متعال با این حکم، به کسی ظلم نمی کند و سنگینی این حکم علامت ظلم نیست زیرا خداوند متعال نه تنها به بندگان ظلم نمی کند« وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيد /و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى‏ كند.»(فصّلت/46) بلکه خداوند متعال همواره با رحمت و عطوفت با بندگان برخورد می کند«اللَّهُ لَطيفٌ بِعِبادِهِ/خدا نسبت به بندگانش بسيار مهربان و نيكوكار است‏.»(شوری/19)، و نسبت به مجازات آنان نیز بر اساس جرم آنها برخورد می کند (مجازات بیشتر از جرم نخواهد بود)«جَزاءً وِفاقا/اين مجازاتى است موافق و مناسب (اعمالشان)»(نبا/26) و در مقابل عمل نیک را ده برابر و(بیشتر) جزا می دهد«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُون‏/هر كس كار نيكى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر كس كار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، كيفر نخواهد ديد؛ و ستمى بر آنها نخواهد شد»(انعام/160) و این مجازات سنگین به خاطر خطای بزرگی که مرتکب شده است می باشد.
خامسا). با توجّه به شرایط اجرای این حکم، خیلی ها از زمره مجازات شوندگان خارج می شوند و مشمول این حکم نمی شوند. 

امّا اینکه شبهه افکن«زندان» را پیشنهاد می کند به جای «قطع دست» نمی تواند مورد قبول باشد، زیرا:
اوّلا: خیلی از زندانیان بعد از مجازات زندان نیز باز بر همان روش سابق خود بوده اند و تنبیه نشده اند زیرا زندانی در بیرون اثری از زندان بودن را ندارد.
ثانیا: زندان نیز بر اساس نظر حاکم شرع برای اموری به عنوان مجازات در نظر گرفته شده است و چه بسا اگر زندان را ذکر می کرد ممکن بود بگویند چرا زندان؟ مجازات دیگر و... .

پی نوشت:
[1]تفسیر نمونه-آیت الله مکارم شیرازی_دار الكتب الإسلامية_ تهران‏_ 1374 ش‏_ج4، ص376و375.
[2] همان_ص379و378و377.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****