سكون و قدرتي به سان كارون...

12:06 - 1392/03/16
رهروان ولایت ـ امام مردي ساكت، اما عميق بود. بعضي از افراد سر و صداي زياد دارند، ولي عمق ندارند. امام اغلب ساكت بودند و كمتر در مجالس صحبت مي كردند.
امام خميني (ره)

وقتي ديدم كه امام هدف نهضت را براساس واژگون كردن نظام سلطنت قرار داد و احياي اسلام در مسير تحقق قرار گرفت و مردم بسياري با خلوص عقيده در اين مسير دنبال ايشان رفتند، اگر نگويم همان موقع يقين كردم، لااقل ظن قوي پيدا كردم كه راه پيروزي اسلام همين مسيري است كه امام پيدا كرده است و مي خواهد آن را بپيمايد، مخصوصاً از وقتي كه درس ولايت فقيه امام را شنيدم؛ آن درس ولايت فقيه، مسير را به من نشان داد.

با اين باورهاي باطني، معتقد بودم كه بايد فقط و فقط هماهنگي و همكاري كرد. خيلي هم در اين كار صدمه خوردم، حدود هفت سال منبرم ممنوع شد؛ براي اين كه نام امام را در منبر بردم.

امام مردي ساكت، اما عميق بود. بعضي از افراد سر و صداي زياد دارند، ولي عمق ندارند. امام اغلب ساكت بودند و كمتر در مجالس صحبت مي كردند. از مسأله درس گفتن كه بگذريم، در موارد عادي كمتر صحبت مي كردند.

من همان وقت كه امام را مي ديدم و با بعضي از آقايان ديگر مقايسه مي كردم، به نظرم مي آمد كه بعضي از آقايان عالم هستند، ولي مثل رودخانه اي هستند كه عمق كم دارند. سر و صدايشان زياد است، ولي آب خيلي نيست، اما امام را كه مي ديدم، مثل رود كارون مي ديدم كه در عين سكوت، آن اندازه قدرت دارد كه كشتي ها را واژگون كند. به نظر من اين تفاوت عظيمي بود كه امام با ديگران داشت. بعد هم روشن شد كه منشأ اين تفاوت، عقل و هوش و درك و قريحه امام بود كه در هر موضوعي، برق آسا جرقه مي زد و تصميم مي گرفت.

در مدت اقامت امام در پاريس افراد زيادي از ايران به پاريس رفتند. از جمله آن ها مرحوم آقاي مطهري بود. ايشان قبل از رفتن، به منزل ما آمد و گفت: <شما پيامي براي آقا داريد؟> دو سه موضوع بود كه من به طور خصوصي تذكر دادم. بعد ايشان خداحافظي كرد و رفت. وقتي مرحوم مطهري برگشت، به ديدن ايشان رفتم، آن هم در وقتي كه كسي نبود. تقريباً اول شب بود. موضوعاتي را كه گفته بودم، ايشان به امام گفته بودند و جواب هم گرفته بودند، ولي ديدم آقاي مطهري گفت: <آقا من مبهوت هستم>. گفتم:‌ <چرا؟> گفت: <تصميمي كه امام گرفته، با اين همه نظامي تا بن دندان مسلح، با آن همه حمايت هاي آمريكا و انگلستان و فرانسه، نتيجه چه خواهد شد؟ آيا واقعاً اين تصميم براي ما موفقيت پيش مي آورد؟> ايشان مي گفت: <به امام گفتم: آقا خطر خيلي مهم است، خودتان را چه طور مي بينيد؟> امام در جواب فرمودند: <علي التحقيق پيروزيم!> شهيد مطهري مي گفت: <يك روحاني غير از يك كاسب است كه اين حرف را بزند. ديدم از يك طرف امام خميني است، عظمت دارد و من نمي توانم از ايشان بپرسم چرا پيروزيم؟، ولي پرسيدم: آيا به محضر امام عصر شرفياب شديد و ايشان اين خبر را داده اند؟ امام نفي و اثبات نكرد و فقط فرمودند: <قطعاً پيروزيم!> گفتم:‌ <الهامي به شما شده است؟> فرمودند: <قطعاً پيروزيم>. از هر دري كه وارد شدم، ايشان نگفتند كه واقعيت چيست، ولي همچنان با قاطعيت مي فرمودند: <پيروزيم. اعتنا به اين همه تانك و توپ و نظامي و غير نكنيد، علي التحقيق پيروزي با ماست>. شهيد مطهري با حال بهت اين سخنان را به من گفت، و خود متحير بود. مي گفت: <من نفهميدم امام از چه منشأ و منبعي به اين حقيقت رسيده است>. خوب كسي كه اين قدر مطمئن و قوي صحبت مي كند، ديگر رعب و وحشت از آمريكا و غيره و بستن و كشتن ندارد. ايشان يك چنين انساني بودند. [1]

 

منابع:

[1]. ماهنامه ياران شاهد، ويژه هفدهمين سالگرد ارتحال امام خميني، ش 7، خرداد 1385، ص 66.

ماهنامه نامه جامعه، شماره سي و سوم.

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 10 =
*****