قرآن سر گرفتن به هنگام دعا و طلب حاجت، در منابع روایی اهل سنت نیز وجود دارد.
یکی از آداب دعا، توسل و شفیع قرار دادن چیزهایی است که نزد خدا بسیار محترمند. قرآن بر سر گذاشتن به هنگام دعا و طلب حاجت، توسل به قرآن کریم در درگاه خداست. در منابع شیعه روایات متعددی در مشروعیت توسل و توصیه به آن خصوصا در شبهای قدر وارد شده است. از اینروست که شیعیان در شبهای قدر با توسل به قرآن، برای قضای حوائجشان، آن را بر سرمیگذارند و خدا را به قرآن قسم میدهند. البته گذاشتن قرآن بر سر و توسل به آن، مخصوص شبهای قدر نیست، بلکه در هر زمانی که انسان حاجتی داشته باشد، میتواند به قرآن متوسل شود و دعا کند.
شبهه: در یکی از شبکههای وهابی، در تمسخر قرآن بر سر گذاشتن شیعیان در شبهای قدر، گفتهاند گذاشتن قرآن بر سر، در سیره پیامبر(ص) و صحابه نیامده است و این کار بدعت است.
پاسخ شبهه:
در روایتی صحیح از منابع اهل سنت آمده است که امیرالمومنین(علیهالسلام) به هنگام نفرین مردم کوفه، قرآن بر سر گذاشته بود.
فسوی با اسنادش از ابوصالح عبدالرحمن بن قیس حنفی کوفی نقل میکند: «ديدم علی بن أبی طالب(عليهالسلام) را كه قرآن را میگرفت و بر سر میگذاشت؛ تا جایی كه من صدای حركت ورقهای آنرا میشنيدم. سپس میفرمود: خدايا آنها [کوفیان] مانع شدند كه من در ميان امت حكومت نمايم، پس خدايا ثواب آن را به من عطا فرما.... خدایا بهتر از آنان را برای من جایگزین گردان و برای آنها بدتر از من را جایگزین بفرما».[1]
راویان مذکور در سلسله سند همگی نزد اهل سنت معتبر و ثقه هستند.
راوی اول: «عبد العزیز بن عبدالله اویسی» او از روایان بخاری و سایر صحاح سته است؛ او را در بالاترین درجه وثاقت دانستهاند.[2]
راوی دوم: «ابراهيم بن سعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف» او نیز از راویان بخاری و دیگر صحاح سته است که ثقه و از بزرگان علما معرفی شده است.[3]
راوی سوم: «شعبه بن الحجاج» او نیز از راویان بخاری و مسلم و دیگر صحاح سته است که وی را ثقه و حافظ و امیرالمومنینِ در حدیث و عابد معرفی کردهاند.[4]
راوی چهارم: «محمد بن عبیدالله ثقفی» او نیز از روات بخاری، مسلم، ابوداود و نسائی است و جرء روایان ثقه نزد اهل سنت محسوب میشود.[5]
راوی پنجم: «ابوصالح عبد الرحمن بن قیس کوفی» او نیز از روایان مسلم و ابوداود سجستانی و نسائی است که وی را نیز ثقه معرفی کردهاند.[6]
بنابراین، روایت مذکور، در غایت صحت است و هیچ خللی نه از نظر سند و نه دلالت، نسبت به آن وارد نمیشود. پس این حدیث صحیح، دلیل روشنی بر مشروعیت قرآن بهسر گرفتن به هنگام دعاست و هرگز بدعت محسوب نمیشود.
وقتی در سیره اهل سنت نیز مینگریم اصل توسل به قرآن را میبینیم که نه تنها توسل به قرآن را بدعت نمیشمردند، بلکه به صورت دستجمعی نیز به قرآن توسل میکردند؛ به عنوان نمونه میتوان به گزارش ابن جبیر و ابن بطوطه در سفرشان به مکه در مورد توسل اهل مکه به قرآن اشاره کرد:
ابن جبیر(م614ق) یکی از بزرگترین سفرنامهنویسان مسلمان است. وی در بخشی از گزارشات سفر حج خود، در سال 580 ق، اینچنین مینگارد: «در قبه عباسیه، انبار و خزانهای است که در آن صندوقی چوبین و بزرگ و وسیع وجود دارد، در آن صندوق، کتاب قرآن یکی از خلفای چهارگانه [= عثمان بن عفان] به خط زید بن ثابت وجود دارد که 18 سال پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نوشته شده است و برگههای بسیاری از آن قرآن ناقص است.... متولی قبه عباسیه، به ما گفت که اهالی مکه هرگاه در مصیبتی مانند قحطی و یا دشواری و تنگنایی قرار میگیرند، آن مصحف را بيرون آورده، درِ كعبه را باز مى كنند و آن را در قبّة المقام در داخل كعبه مىگذارند. آن گاه مردم در حالى كه سرهايشان را برهنه كردهاند، با حالت تضرّع و دعاکنان اجتماع كرده و به کتاب خدا، در درگاه خدا متوسل میشوند. آنها از جاى خود تكان نمىخورند تا رحمت خداوند به آنان برسد».[7] ابن بطونه(م779ق) نیز دقیقا همین گزارش ابن جبیر را در سفرنامه خود نقل میکند.[8] گویی که مشاهدات خود را شبیه آنچه ابن جبیر مشاهده کرده است میداند.
بنابراین، توسل به قرآن، جزء سیره مسلمین در قرون گذشته بوده است که یکی از انواع توسل به قرآن، بر سر گذاشتن آن به هنگام دعا و طلب حاجت است.
_________________________
پینوشت
[1]. «حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بن عبد الله الأويسي ثنا إبراهيم بن سَعْدٍ عَنْ شُعْبَةَ عَنْ أَبِي عَوْنٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ الْحَنَفِيِّ قال: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام أَخَذَ الْمُصْحَفَ فَوَضَعَهُ عَلَي رَأْسِهِ حَتَّي لَأَرَي وَرَقَهُ يَتَقَعْقَعُ، ثُمَّ قَالَ: " اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ مَنَعُونِي أَنْ أَقُومَ فِي الْأُمَّةِ بِمَا فِيهِ، فَأَعْطِنِي ثَوَابَ مَا فِيهِ... .». المعرفة والتاريخ، أبو يوسف يعقوب بن سفيان بن جوان الفارسي الفسوی(م277ق)، المحقق: أكرم ضياء العمری، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1401ق-1981م، ج2، ص751، متن کتاب.
«حَدَّثَنِی يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ الطَّيَالِسِيُّ أَنْبَأَنَا شُعْبَةُ بْنُ الْحَجَّاجِ، أَنْبَأَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيُّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا صَالِحٍ يَقُولُ: شَهِدْتُ عَلِيًّا وَوَضَعَ الْمُصْحَفَ عَلَى رَأْسِهِ حَتَّى سَمِعْتُ تَقَعْقُعَ الْوَرَقِ فَقَالَ: "اللَّهُمَّ إِنِّي سَأَلْتُهُمْ مَا فِيهِ فَمَنَعُونِي ذَلِكَ..."». جمل من أنساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر بن داود البَلَاذُری(م279ق)، تحقيق: سهيل زكار و رياض الزركلی، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، 1417ق-1996م، ج2، ص383، متن کتاب؛/ و
البداية والنهاية، أبوالفداء إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقی(774ق)، تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركی، دار هجر للطباعة، چاپ اول، 1418ق-1997م، ج11، ص124، متن کتاب؛ و همان، بیروت، مكتبة المعارف، ج 7، ص610؛/ و
سير أعلام النبلاء، شمس الدين أبوعبد الله محمد بن أحمد الذهبی(م748ق)، تحقيق: شعيب الأرناؤوط و محمد نعيم العرقسوسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ نهم، 1413ق، ج 3، ص 144، متن کتاب.
[2]. «عبد العزيز بن عبد الله العامري الأويسي الفقيه عن مالك ونافع بن عمر وعنه البخاري وأبو زرعة ثقة مكثر خ د ت ق». الكاشف فی معرفة من له رواية فی الكتب الستة ، شمس الدين الذهبی، المحقق: محمد عوامة أحمد محمد نمر الخطيب، جدة، دار القبلة للثقافة الإسلامية - مؤسسة علوم القرآن، چاپ اول، 1413ق-1992م، ج1، ص656، رقم: 3397، متن کتاب.
«عبد العزيز بن عبد الله بن يحيي بن عمرو بن أويس بن سعد بن أبي سرح الأويسي أبو القاسم المدني ثقة من كبار العاشرة خ د ت كن ق». تقريب التهذيب، ابن حجر أبو الفضل أحمد بن علی العسقلانی(852ق)، المحقق: محمد عوامة، سوریا، دار الرشيد، چاپ اول، 1406ق-1986م، ج1 ص357 ، رقم: 4106، متن کتاب.
[3]. «إبراهيم بن سعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف الزهري أبو إسحاق المدني نزيل بغداد ثقة حجة تكلم فيه بلا قادح من الثامنة مات سنة خمس وثمانين ع». تقريب التهذيب، پیشین، ج1 ص89 ، رقم: 177، متن کتاب.
«إبراهيم بن سعد الزهري العوفي أبو إسحاق المدني عن أبيه والزهري وعنه بن مهدي وأحمد ولوين وخلق توفي 183 وكان من كبار العلماء ع». الكاشف، پیشین، ج1 ص212 ، رقم: 138، متن کتاب.
[4]. «شعبة بن الحجاج الحافظ أبو بسطام العتكي أمير المؤمنين في الحديث ولد بواسط وسكن البصرة سمع معاوية بن قرة والحكم وسلمة بن كهيل وعنه غندر وأبو الوليد وعلي بن الجعد له نحو من ألفي حديث مات في أول عام 16 ثبت حجة ويخطيء في الأسماء قليلا ع». الكاشف، پیشین، ج1، ص485 ، رقم: 2278، متن کتاب.
«شعبة بن الحجاج بن الورد العتكي مولاهم أبو بسطام الواسطي ثم البصري ثقة حافظ متقن كان الثوري يقول هو أمير المؤمنين في الحديث وهو أول من فتش بالعراق عن الرجال وذب عن السنة وكان عابدا من السابعة مات سنة ستين ع». تقريب التهذيب، پیشین، ج1 ص266 ، رقم: 2790، متن کتاب.
[5]. «محمد بن عبيد الله بن سعيد أبو عون الثقفي الكوفي الأعور ثقة من الرابعة خ م د ت س». تقريب التهذيب، پیشین، ج1، ص494 ، رقم: 6107، متن کتاب.
[6]. «عبد الرحمن بن قيس أبو صالح الحنفي الكوفي عن علي وابن مسعود وعنه بيان بن بشر وإسماعيل بن أبي خالد ثقة م د س». الكاشف، پیشین، ج1، ص641 ، رقم: 3295، متن کتاب؛/ و «عبد الرحمن بن قيس أبو صالح الحنفي الكوفي ثقة من الثالثة قيل إن روايته عن حذيفة مرسلة م د س». تقريب التهذيب، پیشین، ج1 ص349 ، رقم:3987، متن کتاب.
[7]. «وفي القبة العباسية المذكورة خزانة تحتوي على تابوت مبسوط متسع وفيه مصحف أحد الخلفاء الأربعة أصحاب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وبخط يد زيد بن ثابت، رضي الله عنه، منتسخ سنة ثماني عشرة من وفاة رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وينقص منه ورقات كثيرة. وهو بين دفتي عود مجلد بمغاليق من صفر، كبير الورقات واسعها، عايناه وتبركنا بتقبيله ومسح الخدود فيه.
نفع الله بالنية في ذلك.
وأعلمنا صاحب القبة المتولي لعرضه علينا: أن أهل مكة متى أصابهم قحط أو نالتهم شدة فی أسفارهم أخرجوا المصحف المذكور وفتحوا باب البيت الكريم ووضعوه في القبة المباركة مع المقام الكريم: مقام الخليل ابراهيم، صلى الله على نبينا وعليه، واجتمع الناس كاشفين رؤوسهم داعين متضرعين، وبالمصحف الكريم والمقام العظيم الى الله متوسلين. فلا ينفصلون عن مقامهم ذلك الا ورحمة الله عزّ وجلّ قد تداركتهم، والله لطيف بعباده، لا اله سواه». رحلة ابن جبير، ابن جبير ابوالحسین محمد بن أحمد بن جبير الكنانی الأندلسی، بیروت، دار ومكتبة الهلال، ص72، متن کتاب؛/ و همان، بیروت؛ دار بيروت للطباعة والنشر، چاپ اول، ص80، متن کتاب.
[8]. رحلة ابن بطوطة المسماة تحفة النظار في غرائب الامصار وعجائب الأسفار، ابن بطوطة أبو عبد الله محمد بن عبد الله اللواتی الطنجی، دار الشرق العربی، ج1، ص105، متن کتاب؛/ و همان، مراکش، رباط، أكاديمية المملكة المغربية، 1417ق، ج1، ص376، متن کتاب.
شبهه: در برخی شبکههای وهابی نسبت به قرآن به سر گذاشتن شیعیان در شبهای قدر خرده گرفته و آن را بدعت اعلام کردند.
پاسخ: در منابع اهل سنت، روایتی صحیح از امیرالمومنین(علیهالسلام) بزرگترین صحابه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آمده است که ایشان به هنگامی دعا قرآن بر سر گذاشته است.