گفتگوی آزاد درباره ازدواج

18:25 - 1392/05/11

رهروان ولایت ـ با توجه به تعداد بالای سوالات مشاوره ای، مدت زمانی طول می کشد تا کارشناسان به همه سوالات دریافتی پاسخ دهند این در حالی است که بعضی از کاربرا نیاز فوری به مشاوره دارند...

چت

سلام
با توجه به تعداد بالای سوالات مشاوره ای، مدت زمانی طول می کشد تا کارشناسان به همه سوالات دریافتی پاسخ دهند این در حالی است که بعضی از کاربرا نیاز فوری به مشاوره دارند مثلا امشب قرار است برای شخصی خواستگار بیاید و می خواهد بداند چطور رفتار کند بهتر است، اگر این شخص منتظر جواب مشاور باشد باید دو هفته صبر کند که آن موقع هم پاسخگویی بی فایده می باشد.
برای اینکه دوستان بتوانند سریعتر و اجمالا به جواب برسند می توانند در این پست سوال خود را مطرح کنند تا از طرف کارشناسان و کاربران گرامی به صورت آنلاین راهنمایی شوند.

نظرات

تصویر shakib
نویسنده shakib در

اگر جواب انلاین بخواهید در ساعتهای مشخص همینجا سوال کنید
در غیر اینصورت بصورت نامه

تصویر زیبارو

ممنون آقای شکیب لطف می کنید در ادامه به سوالی که پرسیدم مبنی بر اینکه خودم مطرح کنم نشانه بدی نیس ، هول بودن و ...
و سوال دوستم که به اسم خودم پرسیدم هم جواب بدید

بسیار سپاس گذارم

تصویر nafi
نویسنده nafi در

سلام الن کسی هست جواب بده؟؟؟؟؟؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام سوالتون رو بفرمایید

تصویر nafi
نویسنده nafi در

با تشکر

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام کسی از دوستان اگر سوالی داره در خدمتیم

تصویر 1234
نویسنده 1234 در

سلام شرمنده اگه میشه کمکم کنید چکار کنم نامزدم از من دلسرد نباشه چه جوری مهرش رو بدست بیارم؟

تصویر آشنا
نویسنده آشنا در

سلام. از مشاورین محترم کسی حضور داره؟

تصویر سانازجون

سلام میشه جواب بدین؟مادرم هشت ماهی هست که مرحوم شده واردسی سالگی شدم خواهرکوچیکتردارم که اونم تازه نامزدکرد.خواستگارخوب وباخداتاحالانداشتم زیادقرآن میخونم تاغصه وتنهاییم وفراموش کنم ولی سخته بگیدچیکارکنم خیلی تنهام به خداشبی نیست که گریه نکنم ازطرفی تنهایی ازطرف دیگه بی حرمتی که خواهرم میکنه وخونه ای که همیشه درسکوت هست زندگی روبه من تنگ کرده خیلی توفشارمبگیدچیکارکنم گاهی آرزوی مرگ میکنم

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام با وضعیت فعلی سن سی سال اونقد زیاد نیست که شما خودتون رو ناراحت میکنید ولی چون به این سن رسیدید و ازدواج نکردید ناچارا از خیلی از ملاکهاتون برای ازدواج باید کوتاه بیاین فقط ایمان و اخلاق طرف رو مد نظر بگیرید و ازدر نظر گرفتن ملاکهای ترجیحی مثل داشتن ماشین وشغل آنچنانی و...بپرهیزید.
اما شما چند کار میتونید انجام بدید اول اینکه در مراسمات و مجالس فامیلی و...بیشتر حضور پیدا کنید و ادم فعالی باشید چون بعضی از مادرها همچین جا هایی عروسشون رو انتخاب میکنند2.به پدرتون بگید که به روحانی یا بزرگ محل که ادم قابل اعتمادی باشه بسپرن که اگر جوانی برای ازدواج به شما مراجعه کرد معرفی کنید.

تصویر زیبارو

خدا رحمتشون کنه
ایشالا آدم خوب و مناسبی پیدا می کنید

همیشه همه جوونا رو دعا می کنم

تصویر النا
نویسنده النا در

سلام عزیزم روحشون شاد خودم دربس نوکرتم براتون دعا میکنم اصلا همینجا دعا میکنم خدایا یه همسر خوب و ایده ال واسه خواهرم جفت و جور کن که از خوشحالی بال در بیاره آمین

تصویر زیبارو

سلام میشه جواب سوالی که نوشتم رو بدید؟؟
مهمه برام

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما یا حاج آقای کریمی تماس نگرفتید.
در ساعت اداری ترجیحا از ساعت 7.5 تا 9 صبح به شماره 02532940659 یا عصرها ترجیحا ساعت 4 الی 5 به شماره 02537208627 زنگ بزنید و مشکلتون رو بگید

تصویر زیبارو

lممنون اون سوال مربوط به دوستم بود که با همسرشون مشکل داشتن. می گم حتما تماس بگیره.
سوال خودم رو قبل ایشون مطرح کرده بودم دیشب.تو نظرات هست اگه لازمه دوباره مطرح کنم؟

تصویر زیبارو

(در مورد طرز بیان مطلبم که که به خواستگارم چی جوری بگم؟)
یا منتظر بمونم بپزسه ازم؟

تصویر parsa2010
نویسنده parsa2010 در

لطفا در مورد ازدواج دختران مجرد با آقاياني كه ازدواج ناموفق داشته اند راهنمايي بفرمائيد.

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
اگه علت طلاق از طرف مرد نباشه مشکلی نداره و میتونید با هم ازدواج کنید. اصل ازدواج ناموفق نقص به حساب نمیاد. لذا علت طلاق رو جویا بشید تا اگه مشکل از طرف ایشون بوده شما دوباره گرفتارش نشی

تصویر ساني
نویسنده ساني در

من 31سالمه با پسره 28ساله الان دوستم ويبار هم عقد كردم ،الان ميخواد با مادرش صحبت كنه ميترسم چون هر دوتامون ميدونيم كه مادرش مخالفت ميكنه چيكار كنم

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
بهتره تا وابستگیتون به هم بیشتر از این نشده رابطه رو قطع کنین و مدتی رو بهش فرصت بدی ببینی میتونه مادرش رو راضی کنه یا نه. اگه راضی کرد که رسما اقدام کنن وگرنه بهتره قیدش رو بزنی. چون اگه بخوای همینطور ادامه بدی ممکنه مدت ها رابطتون طول بکشه و آخرش هم نتونه خونوادش رو راضی کنه. در اون صورت علاوه بر اینکه جدا شدنتون سخت تر میشه، ممکنه موقعیت دیگه ای رو هم به خاطر ایشون از دست بدی

تصویر 38735814777

سلام.خسته نباشید.من دختری 28 ساله ام. همیشه دوسداشتم شوهرم تحصیل کرده باشدوموقعیت خوبی داشته باشد.اتفاقابرام ی خاستگاراومده که فوق لیسانس داره وتک پسره و2سال ازخودم بزرگتره .ولی قدش ازمن یخورده کوتاهتره.ازطرفی همیشه دوسداشتم شوهرم قدبلندباشه.بنظرشما این موضوع مهمه؟ سوال دیگه اینکه اصلا احساسی بهش ندارم و فکرنمیکنم بتونه ازهرلحاظ بخصوص احساسی وعاطفی ارضام کنه.شمابه من بگید چکارکنم؟ایامیتونم باهاش خوشبخت بشم؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام در مورد قدشون میتونید از کسانی که شما رو میبینند سوال کنید بپرسید این اختلاف قد چطوره خیلی ضایع هست یانه زیاد معلوم نمیشه اگر که تابلو نیست که هیچ ار نه تابلو هست خب باز هم میتونید با هم ازدواج کنید ولی توجه داشته باشید که باید همدیگه رو همینجوری که هستید بپذیرید یعنی فردا اگر کسی بهتون تیکه انداخت یا مسخره کرد قضیه براتون حل شده باشه و بهتون بر نخوره البته بعد از مدتی این قد براتون عادی میشه.
در مورد احساستون هم باید عرض کنم که در نگاه اول همین اندازه که طرف به دلتون نشست و ازش خوشتون اومد کافیه بعدا که با هم نشستید و دیدید که تو خیلی از ملاکها هم با هم متناسب هستید خوب اون به دل نشستنه تبدیل به علاقه میشه.الان که باهم نامحرمید و ایشون خب نمیتونه ابراز علاقه کنه.

تصویر امیر احسان
نویسنده امیر احسان در

با سلام.میدونید توقعات شما یه مقدار بالاست و به طور خودمونی زیاد دارید سخت میگیرید.در اقوام ما دختری 26 ساله هست که دقیقا مثل شما فکر میکنه قد بلند خوش قیافه لیسانسه و... خواهرم هر کس از شوهر آینده اش توقعاتی داره ولی این توقعات باید منطقی باشه اینکه قد ایشون کمی کوتاه هست(البته نه زیاد)مشکل بزرگی نیست به خاطر دلایل پوچ موقعیت ازدواج خودتون رو مخصوصا اینکه 28 ساله هستید از دست ندید دیری نمیشه میرید بالای 30 سال و اونوقت به چیزهایی پایینتری راضی میشید.اگه ایشون 70 درصد ملاک های شما رو دارند بیشتر واسه قبول کردنشون فکر کنید.اما جایی گفتید که بهش اجساسی ندارید اگه واقعا چهره ی ایشون به دلتون ننشسته که بحثش جداست ولی اگر احساستون کم هست غصه نخورید بع از ازدواج به مراتب بهتر و بیشتر و از نوع لایزال میشه از آشنایان کسی بود که در دوران عقد به سختی دست شوهرشو میگرفت ولی الان زندگی خیلی عاشقانه و خوبی رو دارند.

تصویر زیبارو

سلام
سوالی پرسیده بودم که آقا شکیب جواب فرمودند اما در ادامه به سوالم پاسخ ندادند. آقا مهدیار فرمودن دوباره بفرستم.سوال اول و جوابش رو به همراه سوالات بعدی دوباره می فرستم.(با تشکر)
-----------------------------------------------------------------------------------------------
28 سالمه-تو خونواده معتقد بزرگ شدم-پسری توی دانشگاه بعد شناخت مختصر از من گفت که قصد ازدواج داره اما الان موقعیتش رونداره. یعنی نه سربازی رفته نه کار داره. گفته 2 سال دیگه شرایطم جور میشه. گفت شناخت بیشتری می خواد. گفتم از طریق خونواده اقدام کنین. گفت: شرایطه خونمون واسه گفتن جور نیست و اینکه من با این وضعیت نمی تونم بیام خواستگاری. از طرفی هم نمی خواستم از دستتون بدم.
گفت منم اهل دوستی نیستم اما چه کنم؟
گفتم خونواده ما رو مسایل مهمتری سخت می گیره نه کار و سربازی و پول. اما ایشون گفتن اینجوری نمیشه که دستشون خالی باشه و بخوان اقدام کنن
(لازمه بگم تو اون مدت شناخت ته علاقه ای هم تو من بوجود اومده بود.)
(خونوادم رو هم در جریان قرار دادم)
اما راستش ایشون از اون به بعد که حدود چند هفته می گذره هیچ مساله ای مطرح نکردن. فقط طبق روال قبل گه گاه خبری می گرفتن از من. انگار نه انگار حرفی زده شده.
من چی کار کنم. خودم بپرسم الان یعنی چی؟ می خواد بگه به خونوادش نمی خواد بگه؟
-------------------------------------------------------------------------------------------
شکیب در دوشنبه, 1392/05/28 - 22:09

اینکه ایشان حاضر نیستند با خانوادشون مطرح کنند،این دلیل قانع کننده ای برای بلاتکلیف گذاشتن شما نیست،
پس ایشان باید کاری کنند که ،جو خانواده خود را برای مطرح کردن آماده کنند و یا اگر مخالف هستند به نحوی آنها را راضی کنه ، وببینه علت اماده نبودن جو خانواده در چیست تا برای بر طرف کردنش اقدامات لازم را انجام دهد
برای شنا خت چند جلسه خواستگاری البته با نظارت خانواده ها و تحقیقات ..کافی است .
اما ،شما به ایشان بگید که اهل ارتباط نیستی و حاضر نیستی به این شکل ادامه بدهی ،چون در بلاتکلیفی بسر خواهی برد و از طرفی احتمال وابستگیتان بر اثر ارتباط هر چند از طریق تلفن یا پیامک ،وجود دارد
پس ارتباط خودتون را با ایشان قطع کنید و بهشون مهلت بدی (مثلا ی ماه)تا تکلیف شما را مشخص کنند و اگر مهلت بیشتری خواست می توانی تا 3ماه هم تمدید کنی ،اما اگر بعد از این مدت ایشان و یا خانوادشون اقدامی برای خواستگاری نگردند و خبری نشد بهتره که کلا فراموش وقطع رابطه کنید
---------------------------------------------------------------------------------------
خیلی ممنون از توضیحاتتون.
خودش در گیر پایان نامه تا 1 ماهه دیگه. گفتم شاید بهش فشار بیاد.
از طرفی اینکه چند هفته پیش مطرح کرده و گفته دنبال راه حلی باشید منم گفته بودم فقط خونواده! گفته بودم شما فکر کنید که می خواید بگید یانه. از این ناراحتم دیگه از اون قضیه حرفی نزد فقط گه گاه حالم رو می پرسید و اضطزابش رو از پایان نامه توضیح می داد. و فکر می کنم قبل اینکه اون بپرسه من بخوام مطرح کنم زشت باشه. و فکر کنه من هولم یا چیزای دیگه؟؟؟؟؟؟
چی بگم که خوب مطرح کنم این قضیه رو.؟؟ یا صبر کنم خودش بپرسه؟
در ضمن این آقا 2 سال کوچیکتره. اما به دلیل سختی هایی که تو زندگیش کشیده بسیار پخته هست.
-----------------------------------------------------------------------------------------
آیا من می تونم سوالات اساسی رو ازش تلفنی بپرسم با اجازه خونوادم در حالی که اون هنوز به خونوادش نگفته؟
( البته به مدت چند ماه ارتباط پیامکی بین ما بود( شناختی که گفتم) اما من چون دیده بودم آقا قصدش رو مطرح نمی کنه با اینکه حدس میزدم رابطه رو قطع کردم(البته این رابطه کاملا مودبانه و محترمانه بود). اما تلاش کرد برای برقراری دوباره و خواستش رو اینجوری مطرح کرد.
---------------------------------------------------------------------------------------------
در ضمن می ترسم احساسم رو انتخابم تاثیر بذاره. اینکه حس خوبی دارم به طرف واگه ایشون ملاک اصلی رو داشته باشه میشه از ملاک های ترجیحی به خاطر حسم فاکتئر بگیرم؟
---------------------------------------------------------------------------------------------
ببخشید تعداد سولام زیاد شد.

تصویر shakib
نویسنده shakib در

بطور خلاصه
درمورد اینکه درگیر پایان نامه اش هست...همانطور که گفتم ،شما به ایشان بگید که از بلاتکلیف ماندم در رنج هستم و این حالت را دوست ندارم ،
کسی که باید از طریق خانوادش اقدام کنه ایشان هستند نه شما؟چون شاید خانواده شما راضی باشند،ولی خانواده ایشان در پس ابهامات مجهولاتی که دراین قضیه نهفته.و معلوم نیست راضی به ازدواج باشما باشند
منظور از سوالات اساسی که می خواهید بپرسید متوجه نشدم ..اگرمنظورتون شناخت از ایشان است که بحث شناخت فقط با پرسش و..بدست نمی آید و درضمن شناخت باید از طریق خانوادتون صورت بگیره تا متوجه شوید که اصلا ایا ایشان از تناسبهای لازم ازدواج باشما برخوردار هستند یا خیر؟
اگر بخاطر ارتباط ی که با ایشان داشتی ،حس علاقه ی نسبت به ایشان در شما ایجاد شده است این احتمال هست که با ادامه این ارتباط این حس علاقه و وابستگی بیشتر شود یا تا مرز عشق ی پیش رود که منجر به انتخاب عاشقانه بجای عاقلانه شود،پس بهتر است به ارتباط خودتون پایان بدهید،و به ایشان بگویی که تکلیف شما را مشخص کند و مساله شما از طریق خانواده ها به جریان بیفتد.

تصویر سانازجون

توسلی جان ممنون ولی باتوجه به اتفاقات اخیروبی حرمتی هایی که خواهرام باهام اعمال میکنن ازقاطی شدن بااوناخوشم نمیاد توجمع هم نمیتونم باشم فقط یه دوست صمیمی دارم که بیشتربااونم اغلب تنهام باوجودیکه خواهرزیاددارم ولی همش غیبت وریا میکنن ازشون فاصله گرفتم. باپدرم هم زیادراحت نیستم راجع به ازدواج ...اکثرا هم به خاطرعدم رسیدگی به مامانم زمانیکه درقیدحیات بودن عذاب وجدان دارم کاش میتونستم واقعا درحقش فرزندی کنم

تصویر زیبارو

با تشکر از توضیحاتتون آقای شکیب
ممنون

برای من دعا کنید
و اینکه لطف می کنید کلیه نوشته های من رو پاک کنید. تا اینجا نباشه

خیلی خیلی ممنونم
خیلی دعام کنید تا انتخاب درست و خوبی داشته باشم. زندگی خوب و خدا پسندانه ای داشته باشم و دکتری قبول شم یه شهر خوب.

تصویر تنهای تنها
نویسنده تنهای تنها در

سلام.مشکلی دارم که خیلی داغونم کرده و به گمونم افسرده شدم.4سال پیش باپسری آشنا شدم هفته پیش قرار بود به خاستگاری بیایند ولی 2 هفته پایانی اخلاقش عوض شده بود و مدام باهم بحث داشتیم.من مجبور شدم موضوع را به پدرم بگویم.اونیز باآن پسرصحبت کرد و ارتباط ما به کلی قطع شد.الان1هفته از این ماجرا می گذرد و من در این مدت داغون شده ام.چون از سختی هایی که آن پسر می کشد باخبرم.خودم هم مدام اشک در چشمانم جاری است.گاهی به قدری دلم برایش تنگ می شود و می دانم که به آن نمی رسم آرزوی مرگ میکنم.می دانم که تفاهم زیادی نداشتیم و از همه مهمتر به من شک داشت ولی احساس میکنم بدون او نمی توانم زندگی کنم.خواهش میکنم راهنماییم کنید.
مرسی

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما راه خوبی رو برای ازدواج انتخاب نکردید دوستی راه مناسبی نیست چون مضراتی دارد که یکیش همینه که شما باهاش درگیرید یعنی مخالفت خانواده و نتیجش ممکنه تحمل سختی فراموش کردن بشه.
اما شما گفتید که با هم تفاهم چندانی ندارید خب وقتی اینجوریه ازدواجم بکنید دعوا دارید و آخرش از این ازدواج پشیمون میشید پس بنابراین اگر میدونید که تناسب های لازمه رو با هم ندارید خب فراموشش کنید دقت کنید که از روی عشق و علاقه به این قضیه نگاه نکنید چون عشق باعث میشه که انسان عیوب شخص رو نبینه پس شما صرف نظر از عشق تصمیم بگیرید. اگرم نه فکر میکنید تناسب های لازمه رو باهم دارید و فقط مشکل راضی کردن پدرتون هست بگید تا راهکارهای راضی کردن رو بهتون بدیم.

تصویر shakib
نویسنده shakib در

اینکه متوجه اشتباه ت شدی خیلی خوبه اما چون شما بقول خودتون با هم از تناسبهای لازم برخوردار نبودید این ازدواج به صلاح شما نبوده ،
اما وابستگی تون بخاطر اون ارتباطی که داشتید ،بهتره خودتون را ازرسیدن به ایشان نامید کنی و برای فراموش کردن این عشق نافرجام تصمیمی جدی بگیری تا بیشتر از این دچار ناراحتی نشوی،یا به موردهای دیگه فکر کن و خودتون را مشغول کارهای مفید و مورد علاقه تان بکنید

تصویر تنهای تنها
نویسنده تنهای تنها در

درست می فرمایید.خودم از لحاظ منطقی قبول دارم تصمیم درستی
رفته ام ولی ازلحاظ احساسی حتی 1ثانیه هم حملش آسان نیست.من تمام آینده ام را در رویاهایم با او ساخته بودم یه یدفعه همه چی نابود شد.از طرفی می ترسم با گذشت زمان و فراموش کردنش او بخواهد انتقامش را از من بگیرد و زندگیه آینده ام را خراب کند.چگونه باید خیالم راحت شود که انتقامی از من نمی گیرد؟

تصویر yazahra
نویسنده yazahra در

سلام.من به دختری که پزشکی میخونه علاقه مندم البته خودم هم پزشکی میخونم .چند سوال داشتم که در هر مورد معایب و مزایایش را میخواستم لطفا
1.اینکه همکلاسیمه؟
2.اینکه هم رشته ایم؟
3. اینکه هم سن هستیم؟
4.اینکه از دو استان متفاوت هستیم؟
5.با یه زن پزشک میشه زندگی کرد به نظرتون؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام 1. اینکه همکلاسی هستید خب عیبی نداره اما مزیتش اینه که بهتر میتونید بشناسید و یا در مورد شناختش از همکلاسیای دیگه هم سوال کنید و همچنین میتونید در مباحث درسی هم بهم کمک کنید3.همسن بودنتون هم ایرادی نداره ولی حسنش اینه که وقتی در یک رده سنی و یا مال یک دهه باشید بهتر شرایط همدیگه رو درک می کنید4.اما دو استان متفاوت یک سری عیوب داره مثل اینکه اگر دختر وابسته به خانوادش باشه باید هر چند وقت یک بار بره سر بزنه خب این خودش هم وقت میبره و هم هزینه داره 2. تفاوت سطح فرهنگی چون مال دو استان متفاوتید که این رو باید بررسی کنید.گزینه پنج با دو رو باهم پاسخ میدم اینکه هردو طرف کارمند باشن خب به وضعیت اقتصادی خانواده کمک میکنه اما اگر این شغلی که بخاطر بهبود وضعیت بوده باعث خرابی وضعیت بشه فایده ای نداره چرا که اگر مادر که رکن اصلی خانواده هست نتونه بدرستی به فرزندان برسه معلوم نیست چه بلایی سرشون بیاد اما ازدواج بایک زن پِزشک خب مزیتش اینه که به سلامت و بهداشت فرزندان میتونه کمک زیادی بکنه اما چون یک مادر باید روحیه لطیف و مهربان داشه باشد خب در برخورد با مریض و بیمار و بیمارستان این روحیه واقعا خراب خواهد شد وزن رو حتی تبدیل به مرد می کنید و شخصیت مردانه بهش خوادهد اگه هردو هم رشته ای و پژشک باشن این ضررهاش هست البته میشه ضررها و حسن های دیگه هم نوشت ولی به همین مقدار کافیه در ضمن اگر لینک زیر رو هم مطالعه کنید خوبه.
http://www.jonbeshnet.ir/news/12057

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام به نظرم بحث ازاد قبل بهتر بود جو الان خشکه
بچه های خودمون کجان؟

تصویر maralmehr
نویسنده maralmehr در

سلام
من 29 سالمه و بااقایی 30 ساله اشنا شدم که قبلا ازدواج ناموفق داشته
میخوام بدونم چه جیزایی باید ازش بپرسم ؟؟؟
میخوام با همسر سابقش صحبت کنم از اون خانم چطور سوال کنم که جواب بده و ازش چی بپرسم ؟؟؟
اگه به اون خانوم دسترسی پیدا نکنم چیکار کنم ؟؟؟
پروسه طلاقشون هنوز تموم نشده با اینکه سه چهار سال از هم جدا زندگی کردن
ممنون میشم کمکم کنین

تصویر shakib
نویسنده shakib در

با سلام خدمت دوستان

تصویر یه دوست
نویسنده یه دوست در

چگونه بفهمیم که نگاه کردن پسران از روی چشم ناپاکی است یا نه؟چون بنده نمیتونم توی جمع فرق بین نگاه پاک و ناپاک رو تشخیص بدم و دچار اشتباه هم میشوم!

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
منظورتون رو درست متوجه نشدم
ولی کلا اگه به این خاطر میخوای بدونی که از چه نگاهی باید فرار کنی و از چه نگاهی نباید فرار کرد باید بگم اولا شما باید وظیفه خودت رو انجام بدی یعنی حدود شرعی رو مراعات کنی ثانیا از هر نگاهی که ادامه دار باشه باید پرهیز کرد چون نگاه به نا محرم فقط در صورتی حرمت نداره که آنی و غیر ارادی باشه ولی اگه ممتد باشه و ادامه پیدا کنه باید ازش بر حذر بود. اینجوری اون دنیا معذوری و اگه نگاه ناپاکی هم به شما افتاد در حالی که شما حدود شرعی رو مراعات کرده باشی معذوری و ...

تصویر باران
نویسنده باران در

سلام ببخشید که این سوال رومیپرسم!
من به دلیل اینکه چهارشانه ودارای استخوان بندی سنگین وصورت بزرگ هستم اعتماد به نفس کمی دارم! واز دوران ابتدایی نسبت به دوستام بزرگتر به نظر میرسدم!درحالی که خیلی از اطرافیانم میگویند ازنظر قیافه مشکلی ندارم وصورت جذابی دارم!اما گاهی در بیرون منزل ازسوی دیگران مورد تمسخر واقع شده ام!حتی تو یکی از جلسات خواستگاری که مادر پسر به خانه ی مااومده بود غیر مستقیم اشاره کرد که پسرش بسیار لاغر است!یعنی کلا من را از این جهت نپسندیدند! تقصیر من چیست که سنگین بودن استخوانهایم به من ارث رسیده و خیلی از پسران در ازدواج دنبال دخترهای ریزوظریف میگردند؟واز این جهت خیلی از موقعیتها رو باید از دست بدم؟

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
این یه نعمت خدادایه و باید شکرش رو بجا بیارید. درسته که ممکنه بعضیا برای ازدواج دنبال افراد ظریف باشن ولی هستن کسایی هم که دنبال شخصیت هایی مثل شما میگردن. ایشالله به زودی فردی رو که مناسب شماست پیدا خواهی کرد

تصویر کمک
نویسنده کمک در

سلام دختری هستم 23ساله 4 سالی هست که ازدواج کردم شوهرم خیلی دوسم داره اما تو دوران نامزدی حرکاتی دیدم که باعث شد فکرکنم بین شوهرم و جاریم رابطه ای هست همون اوایل بهش گفتم ولی گفت اشتباه فکر میکنم اما گاهی شمارشو رو گوشیه همسرم میبینم اما همش در حد شک بود و مطمئن نبودم تا چند روز پیش که همسرم وجاریم توی اتاق تنها دیدم وقتی در باز کردم جاریم شوهرم بغل کرده بود وقتی من دیدن حول شدن و جاریم گفت اومدم کیفم بردارم. من باید چکار کنم!!!!!!!

تصویر majid2013
نویسنده majid2013 در

حس بدی بهم دست داد ...

تصویر shakib
نویسنده shakib در

اگر تهدید همسر به جدایی یا گفتن به خونواده اش اثر داره و به جدایی کشیده نمی شه، می تونید این کار رو بکنید تا بلکه رهاش کنه اما اگر یکی از دو راه یعنی طلاق یا ساختن با وضع فعلی در جلوی شما است، چاره ای نیست جز اینکه در این زندگی بمونید و اون زن رو از زندگی شوهر بیرون کنید چون طلاق خسارتش زیاده

البته منظورم از بیرون کردن اون زن یعنی جاری تون این نیست که بخواید با عصبانیت و بد خلقی و بدرفتاری شوهر رو وادار به قطع رابطه کنید بلکه منظورم اینه که سعی کنید از راه تحویل گرفتن همسر و گرم کردن زندگی کاری کنید که تدریجا از اون زن کنده بشه، بخاطر اینکه شدت عمل شما با همسر اثر عکس داره و اونو بیشتر به سمت اون زن می بره

به هر حال اگر اطلاع پیدا کردن خانواده ها از این موضوع در روند اصلاح کار شما تاثیر گذار باشه این کار را بکنید
و همچنین تهدید جاری به اینکه اگر به این رابطه ادامه بدهد موضوع را به همه خواهی گفت و...اگر می توانید ی مدتی کاری کنید که ارتباط خودتون را باجاری تون قطع کنید
اما برای راهنمایی بیشتر و درصورت حل نشدن مشکل با مشاور خانواده تماس بگیرید شماره در وبلاگ مشاور41 امده است
این لینک هم برای شما مفید است

http://moshaver41.ir/post/category/54

موفق باشید

تصویر مهشیدی
نویسنده مهشیدی در

سلام من پنج ساله ازدواج کردم یه ددوقلوی یه سال ونیمه دارم بعدازاینکه بچه هااومدن همسرم عوض شدسردشدعصبی شد.تااین اواخرخوب شد.
بعدفهمیدم ازهمون اوایل که بچه هابه دنیااومدن یه خانوم ییوه چهل وپنج ساله روصیغه کرده اول انکارمیکرد.دروغ میگفت بعدمجبورشدحقیقتو بگه امامیگه من فقط کاراشومیکردم خریدی چیزی امامن باورنمیکنم.
نمیتونمم مثل قبل دوستش داشته باشم مشکل عصبی پیداکردم شمامیگیدمن چکارکنم آیامیتونم بهش اعتمادکنم.قول داده بهم دیگه خیانت نکنه.

تصویر مشاور
نویسنده مشاور در

سلام
خواهره عزیزم آیا دلیلی داشته شوهرتون با یکی دیگه رابطه داشته باشه یا نه اگه داشته باید رو اون مشکل مانور داد تا حلش کنم
ان شاالله حل میشه فقط اگه میشه از دهنش بکشی بیرون برا چی صیغه کرده اون اگه این چیزا بود که گفتی نیازی به صیغه نبود با مهربانیت باهاش حرف بزن از زیره زبونش بکش بیرون تا بهتر بهت کمک کنم

تصویر مدیر اجرایی

بنام حی سبحان
سلام علیکم . وقت بخیر .
سرکار مهشیدی با تشکر از شما که سوال خود را با ما مطرح کردید
اما سوال شما مرتبط به بحث آزاد ازدواج نیست . شما می توانید با عضویت در سایت ، سوال خود را از طریق لینک ذیل در سامانه پاسخگویی سایت مطرح کنید تا توسط کارشناسان خانواده پاسخگویی شود :

http://www.jonbeshnet.ir/contactus

موفق باشید

تصویر س
نویسنده س در

به نظرتون تو ازدواج پسر حدود چند سال از دختر بزرگتر باشه اصولیه؟؟

بنده 21 سالمه تمامی خواستگارام حدود 7 الی 10 سال ازم بزرگترن

یه جورایی احساس بدی دارم در صورتی که دوروبریام با پسرای حداقل 2 3 سال بزرگتر یا حتی همسن و یه سال کوچیکتر ازدواج کردن

البته خودم بدم نمیاد همسرم پخته تر باشه ولی همه اش احساس بدی دارم احساس میکنم یه نسل باهم فاصله داره افکارمون

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام در ازدواج مهم تناسب های بین دو شخصه نه سن ولی هر چقدر از لحاظ سنی بهم نزدیک تر باشن بهتره

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام در ازدواج مهم تناسب های بین دو شخصه نه سن ولی هر چقدر از لحاظ سنی بهم نزدیک تر باشن بهتره

تصویر كاربر سايت
نویسنده كاربر سايت در

سلم خواهر.بنظرمن اگه شرايط ديگشون مثل اخلاق و خانواده و تقوي و ايمانشان مورد تأييده ميشه از اين اختلاف چشم پوشي كرد.

تصویر mahdis
نویسنده mahdis در

سلام من دختري22 هستم كه 5سال پيش با پسري اشنا شدم البته فقط در حد اس ام اس باقي موند و بعضي مواقع كه با خانواده پارك ميرفتم ميديدمش تنها پسري است كه عاشقش شدم وشايد نگاه هاي من باعث شد بهم شماره بده ولي من ادم خيلي مذهبي هستم وشديدادچار عذاب وجدان ميشم بهمين خاطر ماهها همين رابطه روهم قطع ميكردم ولي هرباركه ميديدمش هيچي برام مهم نبودالااينكه باهاش حرف بزنم واين كارام باعث شده به موردي براي ازدواج فكرنكنم وبارها دچار افسردگي بشم دست خودم نيست اما ديگه خسته شدم كمكم كنيد چطور ميتونم نسبت بهش بيتفاوت بشم

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما چند راه فراموش کردنش دارید اول اینکه سعی کنید که به محل هایی که فکر میکنید ایشون اونجا هستن نرید دوم اینکه هرچیزی که شما رو به یادش میندازه از بین ببرید حالا چه پیامه چه چیز دیگه ای هست سوم اینکه اگه کسی به خواستگاری شما اومد جواب مثبت بهش بدید و ازداج کنید.

تصویر مشاور
نویسنده مشاور در

سلام
عزیزه دلم هدفت از اس ام اس چی بود اگه آشنای بود وخانواده تو جریان نبودن کاملا اشتباه کردی واگه دوستی هم بوده بازم اشتباه بوده اگه تو خودت احساسی داری یکی رو داشته باشی باید از راه درستش بهش برسی حالا کار از این چیزا گذشته دلت به دام افتاده اما آخره کار نیست حالا حالا خیلی راه داری اگه دوسش داری اونم تورو بگو بیا خواستگاری زود واگه اینطور نیست بهش فکر نکن با مشغول کردن خودت اگه باز نتونستی باید به درونت جواب بدی بگی اگه دوسم داره چرا نمیاد پس حتما مشکلی داره لیاقته منو نداره با جواب به درونت ازش دور بشی اگه نه تو عاشقش هستی این عشقه یک طرفه به درد نمیخوره خودتو گول نزن من می دونم الان شاید یه حسه خوب داشتی باشی بگی باهاش لذت می برم نه اینطوری نیست به فرض بهش رسیدی اولش لذته می بره بعد می بینی سرد شده بتو کو اون شور وشوق اول ها هیچ خبری نیست ازش گلم پس با توکل به خدا ازش دور شو شاید تو بگی این مشاور چی میفهمه آخه نه منم عاشق شدم اما نرسیدم به عشقه اولم حتی گریه کردم دوریش سخت بود ولی یادت باشه عشقه بی نهایت واسه خداست اون داده خودشم می گیره

تصویر رویا
نویسنده رویا در

سلام دختری هستم 20ساله حدوده یک ساله باپسری آشنا شدم در دانشگاه باهم خوبیم همدیگرم دوست داریم مشکلی با هم نداریم موقعه هاییم که بحثمون میشه میتونیم راحت مشکلو حل کنیم خانواده ی اون از این رابطه اطلاع دارند ولی خانواده ی من نه قصد ازدواج داریم ولی یه مشکلی هست ایشون از نظر مالی خیلی بالاتر از ماهستند ولی اینو نمیدونند منم نمیدونم چه جوری بش بگم خواهش میکنم راهنماییم کنیم

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام مسائلی از قبیل مالی و فرهنگی زمانی مشکل ایجاد نمی کنه که دو خانواده همدیگه رو همینجوری که هستن بپذیرند و بعدا طعنه و کنایه بهم نزنند،بنابر این شما به ایشون بگید که به خانوادش بگه چرا که اگر مخالف این قضیه باشن الان بگن بهتره تکلیف شما روشن میشه.

تصویر مشاور
نویسنده مشاور در

سلام اگه اون طرف عاشق تو باشه البته از رو عقل این مورد نمی تونه باعث مشکل بشه راحت بهش بگو اما اگه مهمه براش وبرا خونوادش اون وقته که مشکلات پیش میاد الان شاید عشقت چشم وگوششو بسته باشه با ید با تحیق رو خونوادشون به خصوصیات اونها دسته پیدا کرد تا مطمین شی بخدا زندگی همش عشق نیست بعدش می بینی چه اشتباه کردی با تصمیم غلط

تصویر علی
نویسنده علی در

سلام. من پسری هستم 28 ساله با سطح تحصیلات کارشناسی ارشد مهندسی الکترونیک و کارمند یک سازمان دولتی. چند ماه پیش با دختری آشنا شدم که از جنبه های مختلف با معیارهای من سازگار هست (ظاهر، ایمان، اخلاق، تحصیلات و ...) اما همون روزهای اول آشنایی متوجه شدم ایشون فرزند یکی از همکاران خدماتی محل کار بنده هست! این قضیه برای هر دو نفر ما خیلی عجیب بود اما از وقتی این موضوع رو متوجه شدم، خیلی ذهنم درگیر هست و تردید دارم در ازدواج با این خانم. بنده موقعیت مناسبی برای ازدواج دارم (تحصیلات و شغل مناسب، خانه، ماشین و امکانات اولیه زندگی و... خانواده ام هم همه تحصیلکرده هستن، پدرم یکی از مدیران دولتی و مادرم دبیر بازنشسته آموزش و پرورش هستند) و از طرفی از این خانم هم هیچ ایرادی نمی بینم و ایشون هم خیلی علاقمند به ازدواج با من هست اما از اینکه پدر ایشون از همکاران خدماتی محل کارم هست حس خوبی ندارم و فکر میکنم اگر همکارام متوجه بشن من با دختر ایشون وصلت کردم، خیلی تعجب کنند... نمیدونم این موضوع چقدر مهم هست و آیا درسته که بخاطر این موضوعی که گفتم از ازدواج با این دختر صرف نظر کنم یا نه؟ ممنون میشم بنده را راهنمایی کنید تا از این سردرگمی رها بشم. متشکرم

تصویر *
نویسنده * در

پسر برو باهاش ازدواج کن اخه تو چکار داری باباش چیکارس... مهم شعور دخترس که زن زندگی باشه ... حالا باباش هرکاره ای باشه چه خللی در زندگی شما ایجاد میکنه....

تصویر shakib
نویسنده shakib در

همانطور که گفتید اگر از تناسبهای لازم مثل ایمان اخلاق فرهنگ برخوردار هستید ،ازدواج مانعی ندارد اما اینکه چون شما از خانواده ای با موقعیت بالا هستیدولی دختر برعکس شما معمولی هستند این در صورتی مشکل سازه که خانواده ها همدیگر را نپذیرند
اما این منطقی نیست که بخواهی بخاطر حرف غلط مردم و اطرافیان ،خودتو از ازدواج محروم کنی بعلاوه اینکه کار شما یعنی ازدواج با دختر یکی از همکار...غلط نیست ازدواج سنت پیامبر اکرم ص است،البته خیلی بعیده که اطرافیان یا همکاران ایراد بگیرند

تصویر رها
نویسنده رها در

با سلام خدمت کارشناسان محترم.من حدود یک ماه نامزد بودم و چند روزی هم هست که عقد کرده ام.همسرم فوق العاده پسر خوبی است و از هر نظر با من همخوانی دارد ولی مسئله ای که من رو نگران میکنه اینه که من میترسم که زندگیم تکراری و خسته کننده بشه و نمیدونم باید چیکار کنم تا بتونم همیشه زندگی خوبی داشته باشم.این موضوع فکر منو خیلی مشغول کرده است.خواهش میکنم به من جواب بدید.ممنونم

تصویر shakib
نویسنده shakib در

اگر از زندگی لذت ببرید و در انتخاب همسرتون اشتباه نکرده باشی و همچنین از تناسبهای لازم برخوردار باشید خیلی بعیده که زندگی برای شما تکراری و خسته کننده باشه
چون هر روز وقتی تناسبهای بیشتری برای شما اشکار می شه ،زندگی هم شیرین تر خواهد شد واحساس خوشبختی و راضی بودن خواهی کرد

تصویر raha
نویسنده raha در

باسلام دختری هستم که درخانواده مذهبی زندگی میکنم وخودم نیز مذهبی هستم وهمیشه در تصوراتم همسراینده ام رامذهبی وحتی مذهبی تر از خودم میدیدم.تاحالا چندین تا خواستگار داشنم که هیچکدام اینطو رنبودن غیر از یکی که به دلایلی ان را رد کردم .از تنهایی خسته شدم احساس میکنم که به یه همدم احتیاج دارم.تازگی یه خواستگار دارم که شرایطش تقریبا خوبه ولی تااون اندازه که من دوست دارم مذهبی نیست در مورد بعضی از مسایل با هم اختلاف سلیقه داریم مثلا اون موسقی دوست داره ولی من اصلا موسقی گوش نمیدم و... سوال من این هست که ایا من با عقاید خیلی خشکی دارم اگه بااین پسر که مسایل شرعی اش رابه گفته خودش درحد واجبات انجام میده ازدواج کنم بعدا درزندگی مشترک به مشکل بر نمی خورم؟درضمن یکی از مهمترین هدفهای من از ازدواج بالاتر رفتن درجه ایمان و عقیده ام با توجه به اینکه از نظر اسلام باازدواج دین انسان کامل میشه هست.ایا بااین ازدواج من از هدفم دور نمیشم؟ایا من میتونم اون به طرف خودم جذب کنم؟البته ناگفته نماند که او از هدف من استقبال کرد. باتشکر

تصویر shakib
نویسنده shakib در

اینکه کسی واقعا واجبات را انجام و محرمات را ترک کنه ،از لحاظ ایمان در درجه خوبی قرار داره
اما برای اینکه موردهای خوبی را رد نکنی و خواستگارهای خوب را ازدست ندهی سعی کنید کمی از معیارها تر جیحی کوتاه بیایید اگر کسی به واجباتش ملزم هست ،در انجام ندادن مستحبات خیلی سخت نگیرید
همچنین با ازدواج دین شما و طرفتان انشاالله کامل خواهد شد ،اما در مورد بعضی از گناهان مانند موسقی می توانی بیشتر صحبت کنی و کلا نظرشون را در این مورد جویا بشوی

تصویر النا
نویسنده النا در

سلام من دختری 26 ساله هستم سال گذشته یه بار عقد کردم ولی بعدااز 4ماه متوجه اعتیاد همسرم شدم و جداشدم الن یه خاستگار دارم که 29سالشه و اونم یه ازدواج داشته ولی بخاطر عدم تفاهم و وابستگی جفتشون به خانواده ها و سن کمشون نتوننستن باهم ادامه بدن. ما با خاستگاری رسمی شروع کردیم ویه مدت تلفنی باهم رابطه داریم ولی من نسبت به اخلاق و اعتقادات ایشون هنو شناخت پیدا نکردم البته باید بگم فکر میکنم از لحاظ اخالقی یه کم تند و از لحاظ اعتقادی یه کم کاهلند این آقا میل جنسی خیلی بالایی داره و الان از من میخاد با صحبت تحریکش کنم تا به قول خودش حرف حرف من بشه هرروز درباره همین مساله بحث میکنیم بهم میگه خاسته های جنسیتو بگو تا ببینی چ جوری رامت میشم منم میگم. چ کار کنم

تصویر shakib
نویسنده shakib در

اینکه شما با ایشان ارتباط داری کاملا اشتباهه در وهله اول باید ارتباطت را قطع کنی چون ارتباط قبل از عقد ازدواج هم شرعا حرام بوده و هم باعث دلبستگی و عدم شناخت طرف می شود
از همه مهمتر شما باید تحقیق و بررسی کنی که علت جدایی ایشان با همسر قبلی در چه بوده شاید همان علت منجر به جدایی شما نیز بشود،
همچنین در ازدواج مهم برخوردار بودن از تناسبهای لازم مثل ایمان و اخلاق وفرهنگه که قابل گذشت و چشم پوشی نیست

تصویر terme
نویسنده terme در

بابام میگه میدونم انتخابت اشتباست و یه روز پشیمون میشی ولی تصمیم با خودته!
اگه میشه کمکم کنین و دوستان هم نظر بدن...
من 22 سالمه . خونوادم مذهبین مامانم استاد حوزه هست مامانو بابارو خیلی قبول دارم.
حدود 9 ماهه از طریق نت با پسری که 9 سال اختلاف سنی داریم اشنا شدم همشهری نیستیم و اون 7 سالی میشه که با خواهرش المان زندگی میکنه و ارشد و دکتراشو اونجا میخونه از اول میگفت دنبال دختری هستم که اهل زندگی باشه و میگفت تا الان با هیچکس نبوده. با شناختی که الان ازش دارم از این حرفاش مطمئنم. یک ماه بعد از اشناییمون خونوادشو فرستاد با این کارش من که قضیه برام جدی نبود خیلی جدی شد
با توجه به شغل بابا و سطح تحصیلات جفتشون خواستگارای خوبی داشتم تا حالا .ولی از زمستون تا الان هرکی اومده من به بهونه های الکی ردشون کردم . حتی برا یه مورد که بابا گفت من مطمئنم این ادم اهل زندگیه و انتظار داشت منم قبول کنم گفتم تا اون از المان نیاد و من ازش مطمئن نشم که میشه با هم باشیم یا نه به کسه دیگه ای فک نمیکنم .
بابا ازم خواست با اون در ارتباط نباشم، از عید تا اخرای ماه رمضون فقط از هر چن وقت برا هم اف میذاشتیم. اما وقتی بهم زنگ زد گفت بلیط ایرانو گرفته داره میاد هر شب با هم چت میکنیم و اون با اینکه قبلا خیلی ابراز علاقه نمیکرد اما الان اوضاع فرق کرده اونقدر بش وابسته شدم ک بش گفتم یا تو یا هیچکس...
میدونم مرد زندگیه میشه روش برا یه عمر حساب باز کرد. خدارو خیلی دوس داره با اینکه درامد خاصی نداره اما خیلی اهل کمک کردنه میگه حق الناس از همه چی مهمتره . قبلنا همیشه نماز میخوند اما الان کمتر میخونه ولی همیشه به من میگه تو نمازم جدی باشم.
و اینکه از بچگی تو خونشون مشروب راحت بوده خونواده خیلی خوبی داره مامانش نمیخوره و چادریه خواهرش هم نمیخورن. ولی میگه ما مردا تو خونوادمون میخوریم.
میگه حرام نیس اگرم باشه خدا مهربونه میبخشه. مرجع تقلیدم قبول نداره
چن بار با هم راجع به این چیزا صحبت کردیم از اخر بهم گفته من همینم عوض هم نمیشم اگه فک میکنی بعد از ازدواج میتونی عوضم کنی باید بگم در اشتباهی من تورو همینطوری که هستی دوس دارم از تو هم همین انتظارو دارم.
نمیدونم چکار کنم و از کی مشورت بخوام اما اینو مطمئنم اگه نشه با هم ازدواج کنیم تا اخر عمرم فراموشش نمیکنم چون به معنای واقعی عاشقشم و شاید دیگه هیچوقت نتونم به کسه دیگه ای فک کنم
بابا میدونه اون مشروب میخوره چن بار باهام صحبت کرد اما حتی یک ذره هم نظرم نسبت بهش عوض نشده چون همه چیش در حد عالیه و همه ملاکایی که همیشه میخواستم مرد زندگیم داشته باشه اون داره...
هم عقلم هم قلبم میگه اون . میترسم پشیمون شم یه روز . بابا گفته اگه بخوای باهاش باشی من دیگه پشتت نیستم چون انتخاب خودته.
میترسم...

تصویر ساسان
نویسنده ساسان در

سلام خواهر.ازمتن نوشته شمامشخصه كه در اين مورد كمي احساسي برخوردميكنين.فراموش نكنين كه چت كردن و گفتگوي طرفين ايجاد علقه ميكنه.پس بهتره به اين علقه اي كه بينتان بوجود اومده زياد اميدوارنباشي.
مسئله دوم مشروب خواري ايشان است كه نميشه بسادگي ازكنارش گذشت .بخصوص اينكه خودش هم اعتراف كرده كه اخلاق من عوض نميشه.كمترين ضررمشروب اينه كه عمرانسان را بدليل اثري كه بركبد ميزاره كم ميكنه.كريس رونالدو ستاره مشهورفوتبال دنيا پدرش را سر همين مشروب خواري از دست داد و هميشه توي مصاحبه هاش ميگه بخاطر پدرم هميشه از مشروب متنفربودم و خواهم بود.به علاوه اينكه شمامسلمان هستين و اين موضوع منافات داره با اسلام.عاقلانه فكركنيد ومنطقي تصميم بگيريد
موفق باشيد

تصویر مشاور
نویسنده مشاور در

سلام
مشکله ما جوونا می دونی چیه نحوه ارتباط با جنسه مخالف رو درست ادعا نمی کنیم تا یکی رو می بینیم باهاش حرف می زنیم دلبسته اش میشیم حالا کاری ندارم به اینا دیگه کار از این چیزا گذشته می دونم عاشقش شدی اما آیا ارزش داره از خونوادت جدا بشی مطمینم اگه تو بری آلمان از احکام شرعیت کلا منصرف میشی با این کارت دوتا چیزو از دست میدی هم خونواده هم خدا به نظره من اگه قبول داری ازش جدا شو می دونم سخته الا میگی آخه آقای مشاور تو که به جای من نیستی چرا کاملا بودم عاشق شدم برا اولین بار خیلی هم بهم نزدیک بود اما نشد به حرفه خونواده م عمل کردم خیلی داغون شدم سوختم مثله شمع ولی خودمو جمع کردم با توکل برخدا توهم مطمین باش بهتراز این آقا پسر بدست میاری

تصویر terme
نویسنده terme در

ببخشید سوالامون کجا نمایش داده میشه؟ لطفا ادرسشو بگین ممنون ...

تصویر تنها
نویسنده تنها در

سلام

من از دوران کودکی دربین یه خونواده پرتنش بزرگ شدم
از اونجایی که پدرم اثرات جنگ هنوز درش بود همیشه منو که یه دختر کوچیک بودم اونموقع ها وقتی اشتباه میکردم کتک میزد و حتی با مادرم بی خودو بی جهت دعوا میگرفت!
اما الان نسبت به گذشته خیلی فرق کرده فقط گاهی که در مقابلش می ایستم و جوابشو میدم کتکم میزنه میدونید چیه من از لحاظ روحی خیلی داغونم الان حتی محبتهای پدرمو نمیتونم بپذیرم چون همه اش یاد بچگی هام می افتم که وقتی یه اشتباه میکردم منو با کمربند میزد و موج میگرفتتش
من حتی نسبت به دین هم دیدم عوض شده چون یه جورایی وقتی میبینم که پدرم فقط از دین یاد گرفته بود که نماز بخونه و روزه بگیره و منو مجبور کنه حجابمو رعایت کنم اونم به زور روز به روز داغون تر میشم
یه جورایی حالم از همه مردا بد میشه همونجور که گفتم نمیتونم محبتشونو بپذیرم در عوض مادرم خیلی ادم صبوریه و همیشه گفته درکنار پدرم خوشبخته ولی من خوشبختی نمیبینم تمام دوران نوجوانی ام توی استرس گذشت فقط همینو بگم من روحم مرده نمیتونم حتی به ازدواج فکر کنم و خواستگارامو رد کردم اما الان پشیمون شدم..تا چندماه پیش فکر میکردم اگه ازدواج کنم یا باید کتک خور اون باشم یا اگرم ادم خوبی باشه بابام زندگیمو با دخالتاش بهم میریزه اما الان چندهفته اس که تصمیم گرفتم ازدواج کنم تا ازشر همه ی کابوسها خلاص شم...به نظرتون اگه من ازدواج کنم اخلاقم عوض میشه و از دست تنش های عصبی خلاص میشم؟؟؟من حتی پیش چندتا مشاورم رفتم ولی نتیجه ای نگرفتم

تصویر ساسان
نویسنده ساسان در

سلام خواهر
شمانبايد همه مردها را باهم مقايسه كنين.شايد پدرتان بدليل مشكلات و گرفتاريهاي زندگي كمي عصبي مزاج شده اند.ميخوام بگم اتفاقا الان شما درشرايطي هستيد كه نيازبه آرامش داريد و اين امر بايك ازدواج موفق محقق ميشود.اجازه بده خواستگارها بيان و ازشون تحقيق كنيد درصورت مساعد بودن باتوكل برخدازندگيتان راشروع كنيدو طعم زند گي خوب رابچشيد.و اين تفكر را هم كه همه مردها خشن و نامهربونن از ذهنتون بيرون كنيد.
موفق باشين

تصویر shakib
نویسنده shakib در

با ازدواج خیلی از مشکلات انسان حل می شود مخصوصا از تنهایی بیرون می اید و...
اما بشرطی که انتخاب درستی داشته باشه انتخابی که عاقلانه باشه نه عاشقانه و بر مبنای تناسبهای لازم ازدواج باشد.
اما اینکه فکر می کنی همه مثل پدرتون باشند این اشتباهه ،اما با تحقیق می شه از طرفتون از این لحاظ که آیا واجد معیارهای شما هستند یا خیر؟ شناخت پیدا کنی

تصویر تنها
نویسنده تنها در

چیزی که برام سواله اینه که از خاطرات تلخ گذشته ام به کسی که به خواسنگاری ام میاد بگم یا این امر باعث سواستفاده میشه؟یا اینکه طرف فکر میکنه من عقده ای هستم؟
میدونید من واقعا سرشار از عقده ام همیشه تو جمع تحقیرشدم درصورتی که درباره برادر کوچکم اینطور نبوده و وقتی گاهی منطقی با پدرم حرف میزنم میگویم که خاطرات کودکی عذابم میده چرا بین من و برادرم تفاوت قائل شدی میگوید این حرفای خنده دار چیه میزنی؟قرار نیست هر بی تجربی که درمورد تو کردم درمورد برادرت هم بکنم
اما گذشته من چی میشه ؟کودکی و نوجوانی از دست رفته و شخصیت خورد شده و تهاجمی الانم که سازگاری ندارد با دیگران و گاهی دیوانه وار فریاد میزنم...شاید اگر کسی منو بیرون ببینه یه درصدم فکر نکنه من ادمی هستم که روانپریش باشم من نگران اینده ام هستم روانشناس میگفت تا خودت نخوتهی هیچ چیز عوض نمیشه و من خواستم ولی نشد :,(

تصویر زیبارو

عزیزم سخته عوض شدن. اما تلاش کن
به گذشته فکر نکن. پرخاشگریت واسه همین فکراس گمونم. واسه یاداوری نداشته های عاطفیت و غصه هات.
همیشه تصور زندگی زیبایی رو واسه خودت کن. زندگی پر از آرامشی که تو بانیش هستی.
هر تلخی که دیدی رو درس عبرتی کن که تو زندگی خودت و بچت پیش نیاد.
ایشالا

تصویر مشاور
نویسنده مشاور در

سلام
عزیزه دلم می دونم سختی خیلی کشیدی اما این باعث نمیشه از مردا متنفر بشی کما اینکه خودت گفتی بابات اثراته جنگ رو داشته پس دسته خودش هم نبوده عزیزم جوونا وقتی به بلوغ فکری می رسند نیاز به یه همدم وکسی که بهش تکیه کنن رو دارن وبایدم باشه برا ادامه زندگی پس اول تکلیف خودتو با مردا برطرف کن متنفر نباش بعد اگه دیدی تو خودت به کسی نیاز داری بهش تکیه کنی ازدواج کن ،ازدواج در صورتی خوبه که با عشقت احساسه آرامش و لذت ببری ومطمینم تو بهتر این احساس رو درک می کنی چون درد کشیده هستی اینا یادت باشه به خاطر فرار از زندگی کنونی نباید ازدواج کنی ها گلم
ان شاالله زود ازدواج کنی با عقلت تصمیم بگیر از بزرگترا کمک بگیر بهترین مشاور اونا هستن

تصویر terme
نویسنده terme در

سلام سوال من اینجا نمایش داده شده میشه به قول بچه ها مطلبم پست شه اخه واقعا نمیدونم چکار کنم شاید یه نفر از بیرون به قضیه نگا کنه بتونه کمکم کنه ممنون ...

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

سلام
برای نمایش فوری سوال باید ثبت نام کنید و الا بعد از تأیید نمایش داده می شود. برای پست کردن هم ضمن سوال درخواست پست بدید پستش می کنیم

تصویر alaturka
نویسنده alaturka در

سلام
من 24 سالمه خدمت نرفتم برای کنکور ارشد اماده میشم
حدود دو هفته هست با دختری آشنا شدم 5سال ازم کوچیکه البته قبل از اشنایی دو ماه زیر نظر گرفته بودمش روز اول بهم دو هفته وقت داد برای آشنایی آشناییمون در حد اس ام اس و زنگ زدن و گهگاهی هم از فاصله همدیگرو میبینیم از اول با نیت پاک رفتم جلو تا حدودی خانوادشو میشناسم بعد از دو هفته دیروز بهش وعده ازدواج دادم اونم نظرشو درموردم گفت بهم علاقه داره الان سوال و مشکلم اینه آیا عجله نکردم؟
همه معیارهامو داره ولی گاهی با خودم میگم نکنه عشق و علاقه چشمامو گرفته حس میکنم منطقی تصمیم گرفتم ولی گاهی دچار تردید میشم به نظر شما دو هفته یا کلا دو ماه برای دادن وعده ازدواج زمان مناسبی هست یا نه
نمیخوام با احساسات کسی بازی کنم ولی میترسم زود تصمیم گرفته باشم ممنون میشم راهنماییم کنید.

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام برای ازدواج دو شخص همین اندازه که چند جلسه با هم صحبت کردن و دیدن که متناسب با هم هستن و ملاکهاشون به هم میخوره خب کفایت میکه چون بیشتر از این وابستگی پیش میاد واین وابستگی و علاقه به راحتی جلوی شناخت را خواهد گرفت وبعدا ممکنه که متناسب باهم هم نباشن ولی بخاطر عشق و علاقه عدم تناسب نادیده گرفته بشه.

تصویر رویا
نویسنده رویا در

من 15 ماهه ازدواج کردمو و 2 ماهه هم که رفتم خونه خودم متاسفانه شوهر جز خدا به هیچی اعتقاد نداره .به امامان و قران هم اعتقادی نداره برام خیلی سخته نمیذاره قران بخونم یا به یه مراسمی برم حکمش چیه. حتی وقتی عصبی میشه میگه کاش مسلمون نبدوم چیکار کنم

تصویر مدیر اجرایی

بنام حی سبحان
سلام و عرض ادب
سرکار رویای گرامی سوال شما مربوط به بخش گفتگوی آزاد درباره ازدواج نمیشه . شما می توانید با عضویت در سایت از طریق لینک ذیل سوال خود را در سامانه پاسخگویی ارسال بفرمائید تا توسط کارشناسان مربوطه پاسخگویی شود

http://www.jonbeshnet.ir/contactus

موفق باشید

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام
من مواردی دیدم كه دختره حاضر به ازدواج با پسره نبود و یااینكه خانواده دختر ،پسره را نمی پسندیدند اما با دعا نویس صحبت میكنن و اون هم براشون یه دعایی مینویسه (برعكس بستن بخت)مبنی بر شیرینی و افتادن مهر پسر بر دل دختر یا خانواده دختر.خود من شاهد چنین مواردی بودم كه دعااثرهم كرده و توسط همین دعا ازدواج صورت گرفته و الان هم سالهاست دارند زندگی مشترك خوبی هم میكنن.میخواستم ببینم نظر شما در مورد این عمل چیه؟
ممنونم از راهنماییهاتون.

تصویر 38735814777

سلام.من قبلا هم ازتون سوال پرسیدم اما جوابمو کامل ندادید.توروخدا کمکم کنید چون خودم دیگه درمونده شدم و نمیدونم چکارکنم....من دختری 28 ساله ام دانشجو فوق لیسانس.درحال حاضر با پسری (مرتضی)که دیپلم هستش و موسه ترک اعتیاد داره و در کارش موفقه دوستم و خ دوستش دارم و فکر میکنم بتونم باهاش خوشبخت بشم چون واقعا درک بالایی داره ولی ایشان یکبار عقد ناموفقی داشته و از طرفی باهم همشهری نیستیم و اون در شهر خ خ کوچکی زندگی میکند.(تا اینجارو داشته باشید تا بقیشو بگم براتون) من الان همزمان خاستگاری دارم که فوق لیسانس و مهندس و میخاد دکترا بگیره تک پسره و بنظرم ادم خوبیه ولی فقط قدکوتاهه و من ازش قدبلندترم.ولی چون شناختی ازش ندارم نمیدونم چکارکنم؟؟ حالا من موندم سر 2 راهی که کدومو انتخاب کنم و واقعا با کدوم خوشبخت میشم.............البته هرکسی شرایطه خاستگارمو میشنوه تعجب میکنه که چرا جواب مثبت ندادم.توروخدا راهنماییم کنید شما بگید من چکار کنم چون وافعا از ایندم میترسم.ممنونم.اگر ممکنه یک نسخه از جوابو به ایمیل خودم بفرستید.

تصویر مستوره
نویسنده مستوره در

سلام عزيزم اول اين كه عجله نكن ازشون فرصت بگير تا بتوني فكر كني اگه واقعا بخوانت صبر ميكنن.....من خودم باورم اينه كه با كسي كه دوسش داري ازدواج كني ولي از طرفي بايد معيارهاي فرهنگيتونم باهم جور دربياد فرهنگ مردم شهر به شهر باهم فرق داره خيلي بايد دقت كني....قصد توهين ندارم ولي ميبيني كه تو بعضي شهرا بي حجابي معني نداره تو بعضي شهرا بايد چادر حتما رو سرت باشه يا مراسم ازدواجو احترام به خانواده شوهرو فرزنداوري و خيلي چيزاي ديگه....با هردوشون صحبت كن سبك سنگين كن اما اگه واقعا نتونستي با قد كوتاه اون يكي كنار بياي و قبولش كني ( با اينكه معيار درستي نيست) بي خيالش شو....به حرف والدينتم احترام بذار و ازشون استفاده كن

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما ببینید که با کدوم یکی از این دو شخص تناسب های لازمه رو دارید با همون ازدواج کنید.
تناسب در اعتقادات, اخلاقیات, و علایق و سلایق

تصویر مشاور
نویسنده مشاور در

سلام
اول باید ببنی به کدوم بیشتر علاقه داری ؟ شرایط هر دو رو باهم مقایسه کنی اگه واقعا به اولی علاقه داری وکامل در مورد ش مطمین هستی با اون آینده ای خوبی داری مدرک زیاد مهم نیست اما نیابد با احساس تصمیم بگیری خب گلم بهترین مشاور ها بزرگترا هستن از اونا کمک بگیر کسای که تجربه دارن تو ازدواج مثلا پدربزگ مادربزرگ دایی عمه خاله ان شاالله موفق باشی

تصویر مستوره
نویسنده مستوره در

سلام دوستان من 30سالمه 8 ساله ازدواج كردم و يه پسر 2 ساله دارم....منو همسرم شاغليم و حساباي ماليمون مشتركه يعني من وتو نداريم....تو اين مدت زندگي خوبي داشتيم و مشكل خاصي نبوده شكر خدا ولي جديدا يعني بعد بچه دار شدنمون هي دعوامون ميشه ،همسرم همزمان درس ميخونه( تازه تموم كرده)،زنبورداري ميكنه،توي شركتم كه كار ميكنه، به پدر ومادر پيرشم رسيدگي ميكنه،خلاصه سرش حسابي شلوغه و اين باعث شده كم حوصلگي ذاتيش بدتر شده و اعصابشم ضعيف شده،پرخاشگر،عصباني،نااميد،پراسترس،غرغرو و در عين حال دلسوز، از يه طرف دلم براش ميسوزه چون از بس كار و تلاش ميكنه خسته ميشه و همينكه ذاتا آدم بدي نيستو اين خستگي عصبيش ميكنه از طرف ديگه دلم به حال خودم ميسوزه كه چرا بايد شوهرم انقد بدو بدو كنه و حرصشو بريزه سر من كه هميشه كنارش بودم و مثل بعضي زنها (قصد توهين ندارم)غرغر نكردمو هميشه تاييدش كردمو پولو انرژيمو زندگيمو به پاش ريختم....پسرمو مامانم نگه ميداره (وقتي من شركتم) اما هميشه ازش انتقاد ميكنه به خونوادم خوب احترام نميذاره ( با اينكه خونوادم هميشه بهش احترام گذاشتن و نخواستن برنجه)، كينه ايه يكي يه چيزي ميگه يادش نگه ميداره تا تلافي كنه اگه هم نكنه ديگه دلش صاف نميشه ...حس و حال ندارم ديگه دارم افسرده ميشم دلم برا پسر گلمم ميسوزه طفلكي بهش ميرسما ولي همش عذاب وجدان دارم راهنمايي كنيد لطفا

تصویر مستوره
نویسنده مستوره در

سلام آقاي مهديار من ميخوام با كاربران وكارشناسان تبادل اطلاعات كنم به صورت آنلاين،امكانش هست؟يه سوال پرسيدمو ارسال كردم اما نميدونم كجا رفت؟!يه راهنمايي ميكنيد؟كجا جوابتونو بايد ببينم ايميلم؟

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

سلام
برای نمایش نظرات ارسالی بدون نیاز به تایید مدیران، لطفا پس از عضویت در سایت و تکمیل مشخصات، با همان شماره ای که در سایت اعلام نموده اید، عبارت "نظرات" یا "comment" را همراه نام کاربری خود، به شماره 10002916844251 ارسال نمائید.

تصویر مدیر اجرایی

بنام حی سبحان
سلام و عرض ادب
سرکار مستوره گرامی سوال شما مربوط به بخش گفتگوی آزاد درباره ازدواج نمیشه . شما می توانید با عضویت در سایت از طریق لینک ذیل سوال خود را در سامانه پاسخگویی ارسال بفرمائید تا توسط کارشناسان مربوطه پاسخگویی شود

http://www.jonbeshnet.ir/contactus

موفق باشید

تصویر النا
نویسنده النا در

سلام من دختری 19 ساله هستم از طریق چت با پسری آشنا شدم که همسن خودمه .به من ابراز علاقه کرده و گفته قصدش ازدواجه .به خدا نمیدونم چیکار کنم شبا همش خوابای عجیب میبینم حس میکنم خیلی بهش وابسته شدم الان 3 ماهی هست که باهمبم و همدیگرو بعد دانشگاه میبینیم و مشکل اصلی اینجاس که ایشون همسن منه کار نداره سربازی نرفته و اهل مشهد هستند و من اصفهان.هر موقع بهشون میکم که رابطه ما اشتباه ایشون میگند نه من دنبال یه کار خوبم و بعد 1 یا دو سال میام خواستگاری و بعد از عقد کردن ادامه تحصیل و سربازی و بقیه چیزا توروخدا راهنماییم کنید که آیا این رابطه اشتباهه.فک میکنم دارم به پدر و مادرم خیانت میکنم نمک میخورمو نمکدون میشکنم یه حس بدی دارم بار اولمه . از کسانی که تجربه دارند خواهش میکنم نظر بدند و اونایی هم که تجربه ندارند بهشون آفرین میگم جون واقعا ادم توی دوراهی گم میشه.

تصویر 38735814777

سلام عزیزم.من چندسالی از شما بزرگترم وخواهرانه میخوام راهنماییت کنم. بنظر من رابطه قبل ازدواج اصلا درست نیست چون جز گناه و انحراف چیزی نداره.مخصوصا که ایشان همشهری شما نیستند و خ از هم دورید مسلما شرایط ازدواج خ برات سخت میشه.بنظرمن شما پاکی خودتو حفظ کن تا خداوند هم بهترین موقعیته ازدواجو نصیبت کنم.من حرفامو خواهرنه گفتم چون تجربه خودم دراین مورد زیاده.پس بهتره هرچه زودتر رابطه با ایشان را قطع کنی.موفق باشید

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
بهش بگو اگه شما رو میخواد رسما اقدام کنه تا هم خونواده ها با هم آشنا بشن و هم شما همدیگه رو بیشتر و بهتر بشناسید. اگه گفت فعلا شرایط مالی برای ازدواج رو ندارم بهش بگو اقدام اولیه برای ازدواج که هزینه چندانی نداره و میتونه اقدام کنه و اگه به نتیجه مثبتی رسیدین چند سالی رو برای عروسی صبر کنین تا شرایط فراهم بشه. بهش بگو نمیتونی بلاتکلیف بمونی و نسبت به آینده این رابطه خوش بین نیستی. از کجا معول که بعد از اون مدت خونواده ها قبول کنن یا مشکل دیگه ای برای ازدواج ما پیش نیاد. لذا یا راهش اینه که اقدام کنی یا اینکه رابطه رو کاملا قطع کنیم و همینجا تمومش کنیم.

تصویر خسته ام
نویسنده خسته ام در

سلام...
پسری 21 ساله هستم به شدت نیاز دارم مامانم میگه باید درس سربازی بعد کار بعد ازدواج کمش
5 سال طول میکشه تا اون موقعه چه کنم؟؟دیگه کم کم به خودکشی فکر میکنم
بیشر حرفام رو خوردم.نمیتونم بگم

. . .
منتظر جوابتون هستم

تصویر 38735814777

سلام پسرخوب. اگه واقعا مجرد بودن اذیتتون میکنه میتونید به کسیکه باهاش راحتید و به خانوادتون نزدیکه حرف دلتونو بگید یا اینکه پیش ی مشاور برید و بخواهید ازش که با مادرتون صحبت کنه.فقط از من به عنوان ی خواهر قبول کن که همیشه پاک زندگی کنی تا در اینده عذاب وجدان در مقابل همسرت نداشته باشی.............

تصویر محبوبه
نویسنده محبوبه در

سلام و عرض ادب . می خواستم بدونم که دو نفر که قبل از ازدواج رابطه جنسی دارن ولی قصد ازدواج با همو دارن کارشون مشکلی نداره ؟؟؟؟؟؟ لطفا جواب سوالمو بدین شدیدا به پاسخ نیازمندم

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام قصد ازدواج داشتن سبب محرمیت نمی شود و هرگونه ارتباط جنسی قبل از عقد حرام هست

تصویر Arvin_ghasemi

با سلام و خسته نباشيد.
من جواني 16ساله هستم و عاشق دختري شدم كه 1 سال و 9 ماه از من بزرگ تر است. ما بسيار به يكديگر علاقه منديم و همديگر را مي پرستيم و قرار است با يك ديگر ازدواج كنيم. مشكليم با سن يكديگر نداريم فقط ميماند خانواده هايمان ك فكر نمي كنم خانواده ي من مشكلي با اين قضيه داشته باشند يا اگرم مشكلي باشد راضيشان مي كنم ولي خانواده ي همسر آيندم فكر مي كنم مشكل داشته باشند
نميدانم چه كار كنم اگر ميشد ك سنم را در شناسنامه از 76 تبديل به 74 مي كردم آيا مي شود ؟ يا بايد كار ديگري انجام دهم لطفاً رانمايي كنيد
ممنون ميشم
با تشكر

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما این قضیه رو ابتدا به خانوادها بگید و بعد ببینید اصلا مخالفت میکنند یا نه و علت مخالفتشون چیه اونوقت بیایید تا راهنماییتون کنیم

تصویر محمد
نویسنده محمد در

سلام

تصویر محمد
نویسنده محمد در

سلام من به همسرم شك دارم وقتي ميريم خونه خالش در مورد بيرون رفتنشون و خاطراتشون حرف ميزنن من حساس ميشم

تصویر 38735814777

سلام.بنظرم شکتون بی مورده.................

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

قرآن مجید

از بسیاری از شک ها بپرهیزید که گناه است

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
اگه چیز مشکوکی ازش دیدی میتونی در این باره باهاش صحبت کنی ولی اگه فقط حدس میزنی که گذشتش خبرایی بوده الکی حساس شدی و بر فرض هم که بوده باشه چندان اهمیت نداره مگر اینکه در زندگی آیندش تاثیر داشته باشه.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام.من دختری 20 ساله هستم حدود 1 سال پیش آقایی با من تماس گرفت و گفت قصد ازدواج داره به همین خاطربا هم صحبت میکردیم تا بیشتز اشنا شیم ایشون خودشو یک پسر 24 ساله و بسیار پولدار معرفی کرد من هم گفتم ملاکم پول نیست و شخصیت واسم مهمه که از رفتار و شخصیت ایشون خوشم اومد ولی چندتا مشکل هست اینکه من مطمئن نیستم حرف های ایشون راست هست به همین خاطر از ایشون خواستم ادرس محل کار یا سکونتشونو بده تا تحقیق کنم ولی ایشون گفتن اول همو ملاقات کنیم بعد بریم سراغ تحقیق ولی مشکل دیگه اینجاست من میترسم برم ببینمشون چون اطمینان ندارم و میخوام اول از درستی حرفاشون مطمئن شم و بعد باهم قرار ملاقات بزاریم و ادرس بدم برای خواستگاری. لطفا راهنماییم کنید

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
وقتی میتونید به حرفاش اعتماد کنید که ایشون رسما اقدام کنه و در کنار خانواده این آشنایی بیشتر بشه. با این حال میتونید یک جلسه بیرون قرار بذارید و همدیگه رو ببینید که اگه از ظاهر هم خوشتون نیومد ادامه ندید البته بهتره فرد سومی هم همراه شما باشه. بعد اگه پسندیدید بهش بگید رسما اقدام کنه تا ببینید به تفاهم میرسید یا نه. در هر صورت به هیچ وجه نذارید رابطه بدون اطلاع خانواده ادامه پیدا کنه چون منجر به وایستگی میشه که مضرات جبران ناپذیر خودش رو داره

تصویر غزل.ز
نویسنده غزل.ز در

سلام.من19ساله هستم دانشجوی پزشکی تهران.پسرخاله دوستم از دوسال پیش بهم علاقه داشته.اما اون معماری دانشگاه آزاد میخونه و سطح مالی خانوادشون خوب نیس.صبح تا ظهر دانشگاس عصرام سرکار.فوق العاده زیاد بهم علاقه داره و تمام تلاششو میکنه که با هم ازدواج کنیم.در حال حاضر رابطه در این حده ک چند روز یک بار ی احوال پرسی تلفنی داریم همین.راستش ب پزشکی خیلی علاقه دارم و فعلنا قصد ازدواج ندارم.می ترسم بعد از دکترای تخصصی دیگه علاقه ای بهش نداشته باشم و نظرم عوض شه.اسم اینکه رابطه کات شه که میارم تا حد جنون پیش میره.چیکارکنم؟پسر خیلی خوبیه.یعنی واقعا ی دکتر فقط با ی دکتر خوشبخته؟نمیشه شوهرش مهندس دانشگاه آزاد باشه؟

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
دکتر و مهندس بودن تو خوشبختی زندگی چندان تاثیری نداره چون نهایت کاری که این رشته ها می کنن شغل و موقعیت مالی آینده است. اونی که عشق و علاقه پایدار بعد از ازدواج رو رقم میزنه اینه که دو طرف با هم تناسب فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری داشته باشن و اینکه شغل هر کدومشون و میزان تحصیلاتشون چقدر باشه در زندگی مشترک چندان تاثیری نداره مگر اینه شما خوشبختی رو جور دیگه ای معنا کنی. لذا اگه این تناسب ها وجود داره و فکر میکنی مورد خوبی برای ازدواج بهش بگو رسما اقدام کنه و اگه این تناسب ها وجود نداره رابطه رو کاملا و یکدفعه قطع کن و بهش بگو تا الانش هم این رابطه درست نبوده. در هر صورت به هیچ وجه نباید بذاری رابطه بیشتر از این ادامه پیدا کنه چون مشکلات زیادی رو به بار میاره مخصوصا اگه نتونین در آینده با هم ازدواج کنین.

تصویر رز
نویسنده رز در

دختری 24 ساله هستم كه تاچندماه پیش به دلیل درس خواندن وآمادگی نداشتن خواستگارامو ندیده رد میكردم اما چندوقتیه تصمیم گرفتم جدی تربه این موضوع نگاه كنم و خواستگارارو الكی و ندیده رد نكنم.اما یك مشكلی دارم اینكه پدرم سالها پیش ازدواج مجدد كرده ومادرم هم بخاطراین موضوع ازپدرم جدا شده و من بیشتر اوقات رو درخانه مادرم میگزرونم .بخاطر همین موضوع من تمایلی به راه دادن خواستگارها به خانه ندارم چون اكثركسانی كه پیشنهاد ازدواج بهم میدن منو تومحل كارم دیدن واز این جریانات خبرندارن یاكسانی كه منومعرفی كردن هم ازاین موضوع اطلاعی ندارن.طبق رسوم هم جلسه اول معمولا خانواده بدون پسر میان و جهت آشنایی سوالاتی درمورد خانواده میكنن و ممكنه بافهمیدن این موضوع پشیمون بشن ویاما اونارونپسندیم خلاصه اینكه یك عده آدم غریبه به خونه ما بیان و از جریان زندگیمون مطلع شن و اخرهم نتیجه خاصی نمیگیریم.و باتوجه به بزرگ نبودن شهرمون چندان خوشایند نیست كه خیلی ازمردم از زندگیمون سردربیارن آخه تعداد خواستگارامم زیاده .البته تاحالادرمورد چندنفرشون اول من و پسر درحد دیدن ظاهری و پرسیدن یكسری اطلاعات كلی مثل سن وشغل ومدرك و...همو دیدیم ولی من نپسندیدم ونخواستم كاربه جلسه بعد بكشه ولی باتوجه به رسومات این مدل خیلی مورد پسندخانواده پسر نیست ونمیشه همیشه اینكارو كرد.البته من طبق راهنمایی هایی كه قبلا ازشما خوندم وطبق صلاحدید خودمون جلسه اول این موضوعو مطرح نمیكنیم ولی اگه بخواد قضیه جدی تر بشه وكار به جلسات بعد بكشه مطرح میكنیم.برخلاف بعضی دخترا از موضوع خواستگاری اصلا خوشحال نمیشم وحتی اعصابم بهم میریزه ودوست دارم بازم الكی ردشون كنم.به نظرتون چكاركنم اینكه كلا ازاین شیوه خواستگاری های كاملا سنتی بیام بیرون وبه این خواستگارا نه بگم و منتظربشم شاید موقعیتی پیش بیاد كه خودم بایك پسرواسه ازدواج آشنابشم((البته نه آشنایی طولانی و شبه دوستی)) درحدی كه بدونم اگه این آقابیاد خواستگاریم احتمال جواب دادنم بهش بالاباشه واون هم بااین موضوع كنار اومده باشه و بتونه خانوادشم راضی كنه. یا اینكه هرچندروزیكبار كسایی رو كه بجزمدرك وشغل وسن چیزدیگه ای درموردشون نمیدونم وحتی یكبارهم ندیدمشون واحتمال به سرانجام رسیدنش كمه رو خونه راه بدیم؟؟؟

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
اینکه خواستگارهات رو بدون دلیل رد کنی کار درستی نیست چون ممکنه بعد از مدتی دیگه این موقعیت ها برات پیش نیاد و علاوه بر اینکه سنت بالا میره همه با خودشون میگن فلانی که ازدواج نمکنه چرا بریم و دیگه نیان و در آخر مجبور بشی با کسی ازدواج کنی که حد اقل ملاک های شما رو هم نداشته باشه.
ازدواج از طریق دوستی هم شیوه خوبی نیست چون اولا احتمال به خطا رفتنش زیاده ثانیا تو این روش ممکنه شما بپسندی و به طرف علاقه مند بشی ولی خونواده ها قبول نکنن و اینجوری شما ضربه های عاطفی زیادی رو باید تحمل کنی.
بنابراین شما اجازه بده خواستگارهاتون بیان و بیشتر با هم آشنا بشین. الان شما حق انتخاب بالایی داری و اگه از ده تا 5 تاشونم به خاطر وضعیت زندگی پدر و مادرت برن باز 5 نفر می مونن که شما از بینشون یکی رو انتخاب کنی ولی اگه اینا رو رد کنی و سنت بالا بره دیگه این موقعیت رو نداری. بعلاوه با توجه به اینکه میگی شهرتون کوچیکه معمولا اونایی که میان خواستگاری از وضعیت زندگیتون خبر دارن و یا اینکه قبلش میرن میپرسن بعد میان خواستگاری و لذا چندان جای نگرانی نیست. اگر هم ندونن شما همونطور که گفتی تو جلسات دوم سوم آشنایی این موضوع رو مطرح کن هر چند خودشون زودتر از اینا میفهمن

تصویر شادی
نویسنده شادی در

سلام من 22 سالمه و ازطریق چت باپسری اشنا شدم یکساله که باهم هستیم ازطریق گوشی وچندبار هم رودر رو صحبت کردیم شرایط رو در نظر گرفتیم واز نظر اخلاقی اعتقادی و فرهنگی با هم جوریم الان میخوایم شرایط خواستگاریو فراهم کنیم اما نمیخوایم بگیم ازطریق چت اشنا شدیم ودوست نداریم با دروغ جلو بریم میخوایم زودتر خانواده ها بدونن وبرامون اقدام کنن اما این سوال 2 ماهه ذهن مارو مشغول کرده لطفا مارو راهنمایی کنین زودتر

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
شما که دختری و ممکنه هر لحظه براتون خواستگار بیاد و هر کدومشون از یه راهی شما رو پیدا کرده باشن و لذا نیازی نیست در این باره چیزی بگی و نباید از جریان رابطتون به خونواده ها چیزی بگین. در مورد ایشون میتونین یه قراری بیرون از خونه بذارین و فردی رو هم به عنوان واسطه بگید بیاد و بعدا به خونوادش بگه از طریق ایشون با شما آشنا شده. اگه بعد از خواستگاری هم خونواده شما ازشون سوال کردن هم میتونن همین جواب رو بدن

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام مجدد
من درحال حاصر دختری 20 ساله هستم خواهرم 5 سال از من بزرگتر هست و همین باعث شده اگه خواستگاری برای من بخواد بیاد خانوادم بدون توجه به من اونو رد میکنن چون عقیدشون اینه خواهرم اول باید ازدواج کنه متاسفانه من نمیتونم به خانوادم بگم که دلم میخواد ازدواح کنم یعنی اصلا روم نمیشه و شدیدا احساس تنهایی میکنم و حس میکنم به شدت نیاز عاطفی و... دارم معمولا شب ها گریه میکنم گاهی خودمم علت بغض و گریمو نمیدونم اصلا دلم نمیخواد بشنوم یکی از اقوام دوستان ازدواج کرده اصلا دلم نمیخواد برم مجلس عروسی شاید حس حسادت باشه و اینکه محصل هستم اصلا نمیتونم خوب درس بخونم همش فکرم درگیر هست .
لطفا راهنمایی کنید.ممنون.

تصویر شادی
نویسنده شادی در

اگه بازم بگیم فردی بیاد بعنوان واسطه که باز دروغه!بعد تازه اون فردو از کجا بیاریم که مورد اعتمادحداقل خانواده پسر باشه؟

تصویر shakib
نویسنده shakib در

برای اینکه دروغ نشه ،پسر می تونه از طریق فردی که از اقوام یا همسایگان یا اشنایان شما باشند،اقدام به گرفتن شماره یا ادرس و همچنین ی جورایی شناخت و ..که درصورتی که خواستگاری شما امدند بگن که از طریق فامیلتون یا اشناتون بوده و شماره را از آنها گرفتن

تصویر هدیه
نویسنده هدیه در

سلام فرداشب قراره برام خواستگار بیاد. اون داداش رن داداشمه از لحاظ امکانات خیلی خوبه وتمام شرایط ازدواج رو داره اما مشکل اینجاست:ما 3 ساله با هم رابطه داریم زن داداشم اصلا راضی نیست اما خونوادش راضین. داداشم که داماد اون خانوادست متاسفانه زیاد به خانواده زنش احترام نمیذاره ضمن اینکه داداشای خودم بعد از اونکه به رابطه ما پی بردند احترام زیادی به اون خانواده نمیذارن وتقریبا قطع رابطه شده. پدرم فوت شدن ومادرم هم مشکلات عصبی دارند .خواستگارم یه مقدار عصبی وشدید غیرتیه و میدونم دوسم داره ولی با این رفتارهای داداشام گفتن که شاید بعد ازدواج در صورت بی احترامی باشون قطع رابطه کنه. من خیلی دوسش دارم اما اونو نمیدونم .زن داداشم هم اصلا راضی نیس من چیکارکنم؟اصلا بدون اون نمیتونم زندگی کنم . اون شدید اهل کاره وپشتکار داره ودر عین حال مغروره وهمش من در اشتیا پیش قدم میشم هیچ وقت اشتباهاتشو نمیپذیره وخودشو عقل کل میدونه وگاهی بقیه رو تحقیر میکنه. در ضمن فکر میکنم اگر به اون نرسم باتوجه به اینکه باهاشون رابطه داشتم ازدواج با یه نفر دیگه رو گناه میدونم واحساس میکنم هیچوقت خوشبخت با کسی جزاون خوشبخت نمیشم وعذاب وجدان میکشم. شدید نیاز به راهنمائی دارم .جوابمو بدین لطفا

تصویر هدیه
نویسنده هدیه در

راسی اینم بگم اعتقاداتش فوق العادهبالاست ولی به دلایلی گاهی نماز نمیخونه خونوادش خیلی خیلی خوبن اون منو همسر خودش میدونه واینو هردو خانواده میفهمن اما هربار به دلایلی از خواستگاری اومدن طفره میرفت تا اینکه با کلی خواهش قرار شد فرداشب بیاد من خیلی بش وابسته شدم و با اینکه زیبایی وتحصیلاتم عالیه فکر میکنم هیچکی جز اون منو نمیخواد وبدلیل رابطه اشتباهم اصلا نمتونم تصور کنم با یک فرد دیگه ازدواج کنم چون معتقدم به اون شخص خیانت میشه منو خیلی دوست داره اما گاهی رفیق بازه. واین عذابم میده که هیچ وقت اشتباهاتشو نمیپذیره خیلی به جداشدن ازش فکر کردم اما نتونسم وخودش پیش قدم اشتی شده وقتی قهرمون ظول میکشه بی نهایت دوسش دارم ونمتونم به کس دیگه ای فکر کنم بعد از ازدواج بنظرتون این رفتاراش درست میشه؟

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
شما برای ازدواج باید با عقلت تصمیم بگیری نه احساسات. عشق به تنهایی برای ازدواج کافی نیست و اونی که از عشق مهمتره اینه که دو طرف با هم تناسب لازم فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری رو داشته باشن. اگه این تناسب ها باشه و عشق نباشه بعد از ازدواج عشق و علاقه پایدار ایجاد میشه ولی اگه عشق باشه و این تناسب ها نباشه بعد از ازدواج این عشق هم کم کم فروکش میکنه و زندگیتون با مشکل مواجه میشه.
بنابراین جدای از احساسات و علاقه ای که بهش داری تصمیم بگیر

تصویر س(ناامید)
نویسنده س(ناامید) در

سلام ببخشید من این پستو قبلا فرستاده بودم حالا بنا به دلایل شخصی دوست ندارم باشه دیگه اگه امکانش هست حذف بشه

من جوابمو از کارشناستون تو قسمت بحث ازاد گرفتم تشکر فراوان

http://moshaver41.ir/post/2333

تصویر paradise
نویسنده paradise در

سلام
خواستگاری برام اومده و همه شرایطش خوبه فقط کمی فرهنگ خانواده اش با ما فرق میکنه،مثلا اونا در امر ازدواج فقط به استخاره اعتقاد دارند و خانواده من به تحقیق و استشاره.و به خاطر تحقیقات مادرم اونها خیلی ناراحت شدند و به مادرم خیلی گله کردن،گله شون همراه بی احترامی بود.
حالا تکلیف من و این پسر که 3 جلسه با هم صحبت کردیم و به توافق نسبی رسیدیم چیست؟باید به خانواده شون بگیم که از رفتارشون ناراحت شدیم؟باید بخاطر این اختلافات جواب منفی بهشون بدیم؟

تصویر shakib
نویسنده shakib در

در اختلاف زیاد فرهنگی اگر منظور، اختلاف در اداب و رسوم باشد در این زمینه صحبت و تفاهم بین خانواده ها و توافق در موارد اختلاف قبل از ازدواج می تواند از مشکلات بعدی جلوگیری کند
اما در اختلافات فرهنگی در حد کم پایین باید به تفاهم برسید تا بعدا در زندگی به مشکل برنخورید و یا اختلاف فرهنگی بین خانواده ها در حدی نباشه که به آینده زندگی تان اثر گزار باشه
راه درست همان که شما انجام دادید یعنی تحقیق و بررسی ولی برای درست شدن فکر طرف مقابل می توانید با منطق و..متقاعدشون کنی ،
اگر مشکل شما خانواده پسر باشد ،این پسر است که باید خانواده اش را توجیه کند و تا پی به اشتباه خودشان ببرند و پسر باید برای جلب رضایت والدین و خانوادش تلاش کنه تابرای خواستگاری مجدد شما اقدام کنند

تصویر zzzzبه مهدیار
نویسنده zzzzبه مهدیار در

سلام
تقریبا یکسال پیش بود تو سایت فعال بودم
اما از آنجا که با یک خواستگار سمج وبدبین روبرو شدم از این وبلاگ فاصله گرفتم چون تهمتهایی به بنده زدن که واقعا .....بعد از شما خواستم که یه مدت وبلاگتونو تعطیل کنید به خونه ی خدا قسمتون دادم که شماهم خداروشکر همکاری کردید .حال سوالم اینه که آیا کسی در رابطه با ایمیلهایی که از طرف من برای پست ونظر ارسال میشد کنجکاوی کرده ویا لیست نظراتمو از شما و رفقاتون خواسته؟
باتشکر

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

سلام
این تنها شما نیستید که تو سایت و وبلاگ ما فعالیت دارید بلکه هزاران کاربر دیگر تو سایت ما فعالند و حفظ اطلاعات شان به عهده خود شان می باشد نه مسئولین سایت، و اگر بنا باشد به خاطر یک کاربر ما سایت مان را تعطیل کنیم سنگ رو سنگ بند نمیشه لذا توجه کنید اولا در حفظ اطلاعات شخصی خود چه در این سایت و چه در جاهای دیگر کوشا باشید ثانیا به توصیه های مسئولین توجه کنید و اگر مطلبی را عنوان می کنند حتما مد نظر قرار دهید.
اینکه گفتی کسی از شما سراغ نگرفته اولا ما شما را نمی شناسیم که بدونیم کسی سراغ گرفته یا نه ثانیا تا جایی که به خاطر دارم اینجا هیچ کس از شخص دیگر سراغ نگرفته.
موفق باشید

تصویر هدیه
نویسنده هدیه در

سلام مجدد من چطوری فراموشش کنم؟احساس میکنم با هیچکی جز اون خوشبخت نمیشم وفکر میکنم اگ
ه با شخص دیگه ای ازد کنم همش به اون فکر میکنم خیلی سخته فراموش کردنش چیکارکنم؟شمارو خدا ج بدین ماهمو دوس داریم بنظرتون با توجه به صفاتی که تو کامنتا قبلی گذاشم ادم خوبی نیس؟

تصویر shakib
نویسنده shakib در

وقتی از تناسبهای لازم ازدواج برخوردار نباشید اینکه احساس می کنی با او خوشبختی این احساس اشتباهی است که سرانجام خوبی براتون به ارمغان نخواهد آورد،پس عاقلانه برخورد کردن یعنی با احساس و طبق احساس عمل نکردن
برای فراموش کردن عشق نافرجام راهکارهای زیادی وجود داره که می تونی به این لینک مراجعه کنی
http://moshaver41.ir/post/category/69

تصویر unfithfull
نویسنده unfithfull در

سلام من دختری هستم 23 ساله و 8 سال با پسری که از جان و دل برایم عزیزتر بود دوست هستم و او حالا قصد ازدواج دارد و برای خواستگاری تماس گرفتند ولی خانواده ام گفتن حالا زود است و یک سال صبر کنند نا گفته نماند که نسبت دوری با هم داریم و از نظر مالی من یکم بالاترم ولی با این همه دوستش دارم با مادرم صحبت کردم و تا حدودی راضی شد ولی خواهرام هر از چند گاهی که بحث ازدواج من پیش می آید مخالفت خودشان را به نوعی ابراز می کنند و مادرم نیز با اونا موافقت می کنه که این پسر بدردت نمی خورد و حد هم هم نیستین با این همه من اونو دوست دارم و این موضوع باعث شده که به شدت ناراحت بشم که چرا اونا باید برای من تعیین تکلیف کنن شما بگید چی کار کنم .... وقت مشاوره هم گرفتم ولی می خوام قبلش شما راهنماییم کنید در ضمن وقتی بهش گفتم که خانوادم چی میگن و فهمید چقدر ناراحت هستم همچنان پا فشاری کرد و میگه که من تا آخرش باهات هستم و تنهات نمی ذارم . با این همه 6 ماه گذشت و دوباره پا درمیانی کردند ولی چون خانواده ام مخالفن نمی دونم چه تصمیمی بگیرم ... تورو خدا راهنماییم کنید ...

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
بهترین چیزی که میتونه راهگشا باشه اصرار ایشون برای ازدواجه و نباید کوتاه بیاد. از این طرف شما هم میتونه با خونوادت صحبت کنی و قانعشون کنی که اونی که باید بپسنده منم که پسندیدم نه شما و من باید باهاش زندگی کنم نه شما. اگه اصرار ایشون قطع نشه احتمال راضی شدن خونوادت زیاده. البته در همه مراحل حفظ ادب و احترام واجبه و باید این رو مراعات کنید

تصویر navid000123

سلام. من 22 سالمه. دانشجو. من حداقل تا 5 سال دیگه نمیتونم درآمدی داشته باشم و زندگی مستقلی داشته باشم. ممکنه من بتونم با کسی تا 5 سال دیگه ازدواج کنم اما بدون اینکه مستقل بشیم روابط زناشویی هم داشته باشم؟به نظر شما فردی که قبلا ازدواج کرده مناسبه؟

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
شما میتونی با کسی که مثل شما میخواد درس بخونه ازدواج کنی و چند سالی رو تا تموم شدن درس و پیدا کردن کار مناسب تو عقد بمونین.
از طرفی میتونی کنار درست به کار پاره وقتی مشغول بشی تا بتونی زودتر مبلغی رو برای مخارج عروسی فراهم کنی. بعلاوه اینکه وقتی ازدواج کنی تلاشت برای پیدا کردن شغل بیشتر میشه و زودتر از این هم میتونی تشکیل زندگی مستقل بدی.

تصویر پ.م
نویسنده پ.م در

سلام
پسری 28 ساله هستم که چندوقت پیش دختری بهم معرفی شد که درنگاه اول ایشان رو پسندیدم ولی زمانی که برای آزمایش رفتیم تو یک ساعتی که تا برگزاری کلاس ازدواج مونده بود باهم حرف زدیم متوجه شدم که در دوران کودکی اسباب بازیهایی که میگرفته وبازی میکرده پسرانه بوده همچنین موقع بازی با بچه ها معمولا خودش رییس یا سرگروه بوده وبقول خودش سرکلاس از دخترای شر کلاس بوده و.....
خب حالا این درصورتیه که من شدیدا از دختری که حتی به اندازه ی یک سرسوزن حالات پسرانه درونش باشه بشدت متنفرم ودوست دارم همسری داشته باشم با لطافت زنانه ،صدای زنانه و دلنشین ،رفتار وحرکات زنانه و کلا طوری باشه که واقعا احساس کنم بایک جنس لطیف روبرو هستم.
حالا بنظر شما من چکار کنم ؟؟ آیا میشه با همچنین دختری با این خصوصیات ازدواج کنم اونم با این حساسیتی که من نسبت به این موضوع دارم!!؟؟
خوهشا دوستان ومتخصصان عزیز سریعاپاسخ دهندواقعا نیازفوری دارم..

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
صرف اینکه ایشونه اسباب بازی پسرونه داشته دلیل بر این نمیشه که روحیه خشن دارن. رئیس بودن و ... تو بازی هم معمولا به خاطر اینه که چنین افرادی از اعتماد به نفس بیشتری نسبت به بقیه برخوردارن و این تا حدودی به تربیت خانوادگی افراد بر میگرده.
لذا اگه میخوای بدونی ایشون روحیه لطیف و زنانه داره یا نه بهتره جلسات آشنایی رو بیشترش کنی و تو این مدت بیشتر با روحیات ایشون آشنا بشی. نوع برخورد ایشون با اطرافیانش و به خصوص خانوادش تا حدودی این رو مشخص میکنه.

تصویر شيما
نویسنده شيما در

سلام دختري 24 ساله هستم و 8 ماهه كه با بسري به قصد ازدواج رابطه تلفني داريم يه بار اومدن خواستكاري خونواده ام جواب رد دادن ازم خواست تا اوايل ابان بهش فرصت بدم با موقعيت عالي دوباره بياد(خونواده ام خونوادشو هم تاييد نميكنن وفكر هم نكنم قبولش كنن)ولي بسره خودش از نظر اخلاق و ايمان فوق العاده هست. الانم دوتا خواستكار با موقعيت و خونواده خوب اومدن خواستكاريم كه يكيشو بابام قبول كرده.به خواستكاره قبليه كفتم كه خونواده ام مهاله با ازدواج ما موافقت كنن بهتره منو فراموش كني ولي اون ميكه اكه بهم خيانت كني زندكيتو خراب ميكنم. بخدا نميدونم جيكار كنم كمكم كنيد. لطفا زودتر جواب بدين

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
میتونی به خواستگار اولت که خونوادت ردش کردن مهلت کمتری بدی و بهش بگی من خواستگار دارم و نمیتونم بلاتکلیف بمونم. آینده این رابطه مشخص نیست و از کجا معلوم که من صبر کنم ولی تو نتونی تا اون موقع هم خونوادم رو راضی کنی. یه مهلت کوتاه بهش بده و بگو اگه میتونی تا فلان موقع دوباره بیا خواستگاری شاید تونستی خونوادم رو راضی کنی و اگر هم نتونستی چاره ای جز اینکه همدیگه رو فراموش کنیم نیست

تصویر محیا
نویسنده محیا در

یه پسری 27 سالشه من میخواستمش و غیر مستقیم شنیدم گفته که من قبلا چند بار رابطه دوستی داشتم و خیلی اذیت شدم (ظاهرا شکست عشقی داشته) و دیگه نمی خوام وارد هیچ رابطه ای حتی ازدواج بشم و به کسی هم نیاز ندارم. به نظرتون این آقا احساس نیازش به ازدواج واقعا کم شده یا خویشتن داری می کنه.؟؟؟چه جور میشه این ذهنیت منفی رو ازش دور کرد یعنی راهی هست که دوباره به رابطه(ازدواج) متمایل بشه؟؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام احتمالا ایشون بخاطر شکست قبلی در دلشون احساس تنفر به جنس مخالف یا ازدواج داره که اگه بهش یکم زمان داده شود تا اون شکست رو فراموش کنه دوباره تمایل به ازدواج خواهد پیدا کرد اما باید خودش به خودش برای فراموش کردن کمک کنه به اینصورت که دلش رو از رسیدن به اون دختر ناامید کنه و هرچی خاطره داشته از بین ببره میخوام بگم که هرچی زودتر خاطره قبلی رو بتونه فراموش کنه زودتر میتونه به ازدواج با شما یا هر فرد دیگه ای فکر کنه.

تصویر ناهید
نویسنده ناهید در

سلام و خسته نباشید به شما
من تو یک شرکت کارمیکنم که محیط گرم و صمیمی دارن اعضا با هم
و بنا به ضرورت کارم با افراد زیادی خارج ازشرکت درتماس هستم
اخیرا با اقایی درارتباط با مسائل کاری اشنا شدم که ایشون قبل ازاینکه حضوری بیان شرکت و ما همو ببینیم کاملا رفتارعادی و عامه پسندی داشت و فقط درمواردی که کارایجاب میکرد تماس میگرفتن و..
اما یه روز که اومدن و منو دیده بودن احساس کردم ازمن خوششون ا.مده و بعد ازاون هم تماساشون بیشترشد و طی رفتارمیکنن که من فک کنم مسائل کاریه تماساشون اما مشخصه که یه وقتایی که اصلا لازم نیس تماس میگیرن یا چیزایی که مربوط به دیگران میشه و میتئنن ازخود افراد بپرسنو زنگ میزنن ازمن میپرسن و این جورکارا
احساس میکنم بهم علاقه پیدا کرده اما اصلا بروز نمیده
راستش منم از ایشون خوشم اومده فوق العاده ادم مناسبی هست
سوالم اینه که چطور مطمئن شم از حسش؟
اینکه قصدش چیه
و اینکه چکارکنم که بیاد جلو اگه حسی داره و درواقع ابراز کنه و بگه؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام اگه واقعا از گفتتون مطمئنید که به شما علاقه داره بطور مستقیم نباید بهش ابراز علاقه کنید بلکه بطور غیر مستقیم رضایت و علاقه تون رو به ایشون القا کنید مثلا از کارش یا از رفتار و اخلاقش یا از دست خطش و..تعریف کنید طوری که احساس کنه که شما ازش خوشتون میاد اما دقت کنید که زیاد لوس نباشه چون ممکنه در مورد شما فکرای بد کنه و طرد بشه.
بعد اگه واقعا قصد ازدواج با شما رو داشته باشه عکس العمل نشون خواهد داد و به شما پیشنهاد ازدواج میدهد

تصویر ناهید
نویسنده ناهید در

سلام و خسته نباشید به شما
من تو یک شرکت کارمیکنم که محیط گرم و صمیمی دارن اعضا با هم
و بنا به ضرورت کارم با افراد زیادی خارج ازشرکت درتماس هستم
اخیرا با اقایی درارتباط با مسائل کاری اشنا شدم که ایشون قبل ازاینکه حضوری بیان شرکت و ما همو ببینیم کاملا رفتارعادی و عامه پسندی داشت و فقط درمواردی که کارایجاب میکرد تماس میگرفتن و..
اما یه روز که اومدن و منو دیده بودن احساس کردم ازمن خوششون ا.مده و بعد ازاون هم تماساشون بیشترشد و طی رفتارمیکنن که من فک کنم مسائل کاریه تماساشون اما مشخصه که یه وقتایی که اصلا لازم نیس تماس میگیرن یا چیزایی که مربوط به دیگران میشه و میتئنن ازخود افراد بپرسنو زنگ میزنن ازمن میپرسن و این جورکارا
احساس میکنم بهم علاقه پیدا کرده اما اصلا بروز نمیده
راستش منم از ایشون خوشم اومده فوق العاده ادم مناسبی هست
سوالم اینه که چطور مطمئن شم از حسش؟
اینکه قصدش چیه
و اینکه چکارکنم که بیاد جلو اگه حسی داره و درواقع ابراز کنه و بگه؟
ممنون میشم اگه بزارید که دوستان هم نظرشونو بگن

تصویر shakib
نویسنده shakib در

سلام
قبل از هر چیز،ارتباط گرفتن اقایان با هر دختری ،معلوم نیست به هدف ازدواج باشه ،پس سعی کنید کارتون به ارتباط کشیده نشه و...تا از آسیب های ارتباط قبل از عقد در امان باشی
اما اگر مورد مناسبی برای شما بودند و از تناسبهای لازم فکری اعتقادی فرهنگی برخوردار بودید برای اینکه نظرشون را ،در مورد ازدواج با خودتون بدونید می توانید از طریق فردسوم که مورد اعتمادتون باشه ،بهش برسونی که مثلا نظرشون راجع به شما چیه ؟شما قصد ازدواج داری و خواستگار داری که اگر به شما تمایل دشته باشه ،برای خواستگاری اقدامی می کنه

تصویر ترنم
نویسنده ترنم در

با سلام
دو ماه پیش مشکلم را به شما ارسال کردم و هر روز به امید پاسخ شما ایمیلم را چک میکردم اما پاسخی دریافت نکردم از شما خواهشمندم با وجود اینکه میدونم مشغله تان زیاد است جوابم را زودتر بدهید
ایمیلم این بود

دختری هستم بیست و دو ساله شاغلم،دانشجوی
رشته مهندسی هستم،خواستگارای خوب و زیادی
دارم اما هیچ کدوم با اونی که از یه همسر تو
ذهنمه و میتونه خوشبختم کنه سازگاری نداره
نمیدونم شاید هم به دلیل زیادی خواستگار من
خیلی مشکل پسند شدم یا شاید هم به دلیل توقع
زیاد خانوادم باشه که چون تک دخترم خیلی
انتظارشون بیشتره و اینو به من هم انتقال
میدن گاهی فکر میکنم شاید اونی که ما
میخوایم اصلاً وجود نداشته باشه چون هر کسی
یه نقطه ضعفایی داره کسایی بودن که خواستن
مسئله رو با خودم در میون بذارن و حس علاقه ی
شدیدی بهم کردن اما من فکر میکنم این بازی
همه پسراست برای اینکه بخوان یکی رو بدست
بیارن،فکر میکنم به خاطر موقعیتمه که همچین
علاقه ای میکنن همیشه سعی میکنم از حرفاشون
به دور باشم اجازه ندم ابراز احساسات کنن
چون میترسم که عاشق بشم و خیلی چیزا رو
نادیده بگیرم میخوام که عاقلانه ازدواج کنم
که عاشقانه زندگی کنم اما همچین موردی نیست
که عقلم به طور کامل از همه جهات تاییدش کنه
شغل دکتری یا مهندسی موفق ،شآن و منزلت
اجتماعی،اخلاق،ایمان و پاکی،شخصیت ،روابط
اجتماعی،دارایی خونه ماشین،قیافه در حد
تعادل،شخصیت،خانواده اصیل و بافرهنگ،موردی
بوده که خواسته همه شرایطی که میخوامو فراهم
کنه گفته تا هر وقت بگم صبر میکنه اما من
نتونستم بهش اعتماد کنم تازه اگه بتونم
اعتماد هم کنم تا اون شرایطی رو که میخوام
فراهم کنه شاید اونی که میخوام بیاد بخاطر
همین نمیتونم منتظرش بمونم شاید اگه احساس
نیاز عاطفی و بعضی وقتا جنسی برای ازدواج
نداشتم میتونستم بیشتر تا اومدن مورد خوب
صبر کنم اما تازگیا این احساس نیاز بیشتر
شده آدم خیال پردازی هستم و اصلًا
نمیخوام بخاطر حس نیازی که میکنم مرتکب گناه
بشم از یه طرف هم نمیخوام ازدواجی کنم که
بخاطر صبر نکردنم پشیمون بشم یا چیزایی که
از ازدواج میخوام نتونم بدستش بیارمو بخوام
که برگردم به قبل،بدون اینکه متوجه بشم به
خیال میرم به محض اینکه به خودم میام
برمیگردم اما بعضی وقتا وقتی به خودم میام
که دیر شده چون خیال شیرینی سراغم میاد که خیلی جلوی
خودمو میگیرم منتظر یه خواستگار ایده آلم از
خدا میخوام کسی رو سر راهم بذاره که از همه
جهات خوب باشه میدونم همچین آدمی کم پیدا
میشه اما منم از هر کسی نمیخوام که فقط از
خودش میخوام،هر موردیم که میاد بررسی سطحیش
خودم میکنم اما همه اونایی که میخوام نداره
بطوری که در صورت نداشتن شرایطی که میخوام
اصلاً دلم نمیخواد باهاش ازدواج کنم شاید
بشه روزی که سه تا خواستگار همزمان
دارم،دنبال راهیم که بدون فکر کردن به این
مسائل بدون گناه و پرداختن به درس و مشغول
کردن خودم ذهنمو فراری بدم تا اومدن مورد
مطلوبم نمیدونم این کاره درستیه؟سنم بالاتر
نمیره؟بعداٌ مشکلاتی ایجاد نمیکنه؟خیلی
میترسم از گناه؟ که خدا بخاطر این ازم قهر
کنه خواستگارایی که دارم یا خودش خوبه شغلش
مناسبه داراییش بد نیست فرهنگ خونوادش با
فرهنگ ما نمیخوره یا خونوادش و شرایط و
دارایی و اخلاقش خوبه مثلآ قیافش خوب نیست
یا شرایطی که میخوام نداره اما بخاطر من
میمیره مثلً شغل آزاده قیافه و اخلاق و
روابط اجتماعیش خوبه میگه مطمئنه میتونه
شرایطی رو که میخوام فراهم کنه موندم چیکار
کنم از یه طرف نمیتونم قضیه از دواجو از ذهنم
به دلیل سیل عظیم خواستگار دک کنم از یه طرف
نیمخوام فکر گناه هم بکنم قبلاً که خیلی
احساس نیاز نمیکردم شرایطی مثل استاد
دانشگاه یا خیلی شرایط خوبو بدون اینکه
بدونم کیه و بررسیش کنم رد کردم که خیلی الآن
پشیمونمو نمیخوام که دوباره تکرار شه این
موضوع رو درسمم تاثیر گذاشته خیلی تمرکزمو
میگیره دیگه نمیتونم درس بخونم اگه خیالم
راحت تر شه فکر میکنم بهتر بتونم درس بخونم
نمیدونم! اگه میشه راهنماییو کنید از
اشتباهاتم آگاهم کنید بنظرتون چه کارایی
میتونم بکنم که از این فکرا یا خیال پردازی
به دور باشم و تا اومدن یه مورد مناسب صبر
کنم ؟اصلاً این کار خوبه که رد کنم تا خواستگار مد نظرم بیاد؟
با تشکر

تو این مدت کوتاه خبر ازدواج چند تا از دوستام که با اینکه موقعیت های خوبی نداشتن و حسرت موقعیت منو میخوردن و همیشه بهم میگفتن اما با کسی ازدواج کردن که شرایطی که من مد نظرمه داشتن،طوری که من امیدوار شدم که پس پیدا میشه کسی که همه شرایطش خوب باشه و از این جهت خوشحالم که خدا نشونم داده که نه واقعاً کسایی هستن که از هر لحاظ خوبن،منم دوست دارم ازدواجی اینجوری داشته باشم یا اصلاً ازدواج نکنم که میدونم بعدآ برام افسردگی میاره، از وقتی این اتفاقا(ازدواج دوستام با این شرایط) افتاده هدفم برای صبر کردن و برای ارشد خوندن بیشتر شده خواهشاً بازم ازتون میخوام راهنماییم کنید و اگر اشتباهی دارم منو از اشتباهاتم آگاه کنید

تصویر مشاور
نویسنده مشاور در

سلام
عزیزه دلم اینو رک وراست بهت بگم هیچ انسانی بدونه عیب نیست همه یه عیبی دارن پس خیالتو از این بابت راحت کنم که دیگه به این مسله فکر نکنی حالا باید چیکار کنی وچگونه تصمیم بگیری بهت میگم گلم اول معیارهای مهم واسلامی رو که واقعا باید باشه ولزوم داره رو یاداشت کن بعد هر خواستگاری که اومد باهاش تطبیق بده هر کدوم نزدیک بود انتخاب کن زیاد سخت نگیر هرچقد سخت بگیری رو تصمیمت تاثیره بده داره گلم و اینم بگم که از صحبتات فهمیدم زیاد اهل سختی کشیدن نیستی میخوای راحت به همه چی برسی اینم بهت بگم اون زندگی که تو در خیالت داری اصلا خوشی نمیاره زندگی یعنی باهم ساختن در طوفانهای مهیب زندگی پشته هم بودن بهم نزدیگ بودن نه همش بوس کردن ولذته جنسی بعدش باهم به همه چیزی که میخوای میرسی لذتش هم بیشتره ان شاالله که زود ازدواج کنی خودتو از باهم بودن دریغ نکنی .

تصویر samira
نویسنده samira در

باسلام من دختریم که قبل دانشگام فوق العاده مذهبی بودم وبهتربگم اصلا درک درستی از دوس پسر و یا رابطه نداشم تا اینگه با یکی از فامیلامون که اونام تازه با ما اشنا شده بودن وخونواده خوبی هم بودن به دلایلی بم اس میداد کم کم زنگ بعد دیدن وبعد هم رابطه منی که حتی حرف زدن با یه پسررو گناه میدونسم متاسفانه خودم درگیر چنین رابطه ای شدم اوایل همه چی خوب بود قهر میکردیم حتی گریه میکرد برگردم و منم که خیلی احساساتی بودم برمیگشتم ی سال گذشت تا اینکه ی روز کلی بحث کردیم و گفت ما ب درد هم نمیخوریم وما به مدت 4ماه قهر بودیم اما بعداز مدتی دوباره ذشروع کرد به التماس وگریه و...وبرگشتم چندبار شماره های چندتا دخترو تو گوشیش دیدم اما سکوت کردم تا الان 3 سال از رابطمون میگذره وهردو خونواده در جریانن چند باراومدن خاسگاری اما به دلایل مسخره ای نشد والان بقدری وابسته شدم که ی روط قهرشو طاقت نمیارم وحتی اگه اون مقصرباشه من التماس میکنم ببخشه میترسم از دسش بدم جای من واون کلا عوض شده جدیدا که متوجه شدم چت میکنه با دخترا بش تذکر دادم اما بجای عذرخاهی گف حق نداری تو حریم شخصیم دخالت کنی وباز هم من عذرخاهی کردم جدیدا باید صدبار بش یاداوری کنم بیاد خواسگاری چون دیگه خونوادمم اسی شدن وحتی چندبار بخاظر رابطم کتک خوردم وخودشم میدونه اون یه بار شکست عشقی خورده وهمش بم میگه بم محبت نمیکنی یا وقتی گریه میکنم میگه تو که همت غصصست حتی یه دفه ارومم نکرد خیلی زود داغ میکنه وعصبانی میشه وخصوصا ک رو من وحجابوطرز گشتنم خیلی حساسه حس میکنم اونم هیچ وقت نمیتونه غماشو بم بگه خیلی دوسش دارم اون 29سالشه وکاملا اهل درس وکار واز لحاظ مالی تضمین خونوادشم خیلی منو دوس دارن اما خودش خیلی مغروره وهروقت قهرمیکنیم میگه ما بدرد هم نمیخوریم وهمش ازم ایراد میگیره میدونم که بعد ازدواجم میتونم درستش کنم پون پسرخوبیه ولی اینکه جای من واون عوض شده ازارم میده نیاز دارم درکم کنه ارومم کنه ازم تعریف کنه راسی خیلیم حسوده ودوس داره من از همه زن داداشاش بالاتر باشم وهرکاری میکنه که اینظوربشه توروخدا بجای اینکه بگین ازش دل بکنم بگین چیکارکنم که مثه اولش بشه و ما به جاها خودمون برگردیم در ضمن بنطرتون رابطش با بقی دخترا بعد ازد قطع میشه؟فقط کمکم کنید که ی جوری بش محبت کنم که نه جامون عوض شه ودوباره عاشقم شه میگه هست ولی احساس نمیکنم ودر جواب اینکه چرا بم محبت نمیکنی میگه چون هربار محبت کردم پررو شدی دارم میمیرم کمکم کنید راهی هست که بتونم تغییرش بدم ؟من هرکاری واس سربلندیش کردم جوابمو تو دوسه خط ندین لطفا طولانی جواب بدین جواب تک تک سوالامو اگه اقای مهدیار جواب بدن ممنون میشم بگین میشه دوباره ائنی بشه که من میخام ما 7سال تفاوت سنی داریم هاون استاد ومن فعلا دانشجو هستم اون کلا زود عصبانی میشه وزود قضاوت میکنه وخودشو از همه بالاتر داره و بقیه رو تحقیر میکنه ولی واقعا اهل تلاش وکاره واز لحاظ مالی ودرسی همیشه پشتم بوده ومیدونم دوسم داره ولی احساس میکنم شاید زیادی محبتم دلشو زده توروخدا دقیق ج بدین همه سوالایی که چرسیدمو و واسم ابهام بود ممنون یه دنیا

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
متاسفانه امکان پاسخگویی مفصل اینجا وجود نداره و باید سوالتون رو از طریق لینک پاسخگویی به سوالات ارسال کنید تا در اولین فرصت جواب داده بشه
اما مختصرا باید بگم ارتباط شما از اول کار درستی نبوده و از اون بدتر ابرازعلاقه بیش از حد شما به ایشون بوده و همین باعث شده جای طالب و مطلوب عوض بشه و به جای اینکه شما ناز کنی ایشون ناز کنه و طاقچه بالا بذاره و اگه به این رویه ادامه بدی وضع ازاین که هست بدتر میشه و روز به روز عقب نشینی ایشیون بیشتر و تمایلش به ازدواج با شما کمتر میشه.
بهترین کاری که شما میتونی انجام بدی اینه که رابطت رو کاملا باهاش قطع کنی و بهش بگی به آینده این رابطه خوش بین نیستی و اگه شما رو میخواد باید دوباره بیاد خواستگاری در غیر این صورت باید همدیگه رو فراموش کنیم.
اینجوری اولا احتمال اینکه ایشون برای خواستگاری دوباره و ازدواج با شما اقدام کنه بیشتره ثانیا همینکه ببینه شما رو داره از دست میده اگه واقعا شما رو بخواد تلاشش برای رسیدن به شما بیشتر میشه ثالثا شخصیت خودت به عنوان زن بودن رو تا حدودی بر میگردونی و از اینکه بخوای ناز یک مرد رو بکشی دائما رنج نمی بری رابعا اگه بخواد این ازدواج سر بگیره با اقدام ایشون سر میگیره و تا آخر عمر تو سرت نمیزنه که تو کشته مرده من بودی و ... . خامسا از بلاتکلیفی در میای و اگه ایشون اقدام کنه، که باهاش ازدواج میکنی و اگه نخواد با شما ازدواج کنه هر چند فراموش کردنش سخته ولی خوبیش اینه که اتفاقی که قراره چند سال دیگه بیفته و ایشون شما رو ول کنه بره همین الان میفته و شما فرصت این رو داری که خودت رو جمع و جور کنی و بتونی همسر مناسب خودت رو پیدا کنی وگرنه اگه این رابطه کش پیدا کنه و سن شماهم بالا بره و در آخر ازدواجی سر نگیره اونی که این وسط بیشترین ضرر رو میکنی شمایی چون علاوه بر ضربه ای که از لحاظ عاطفی میخوری فرصت های خوب ازدواج رو تو این مدت به خاطر ایشون از دست میدی و ...

تصویر samira
نویسنده samira در

درضمن همین جام جواب بدین لطفا به میلم دسترسی ندارم مرسی

صفحه‌ها

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****