گفتگوی آزاد درباره ازدواج

18:25 - 1392/05/11

رهروان ولایت ـ با توجه به تعداد بالای سوالات مشاوره ای، مدت زمانی طول می کشد تا کارشناسان به همه سوالات دریافتی پاسخ دهند این در حالی است که بعضی از کاربرا نیاز فوری به مشاوره دارند...

چت

سلام
با توجه به تعداد بالای سوالات مشاوره ای، مدت زمانی طول می کشد تا کارشناسان به همه سوالات دریافتی پاسخ دهند این در حالی است که بعضی از کاربرا نیاز فوری به مشاوره دارند مثلا امشب قرار است برای شخصی خواستگار بیاید و می خواهد بداند چطور رفتار کند بهتر است، اگر این شخص منتظر جواب مشاور باشد باید دو هفته صبر کند که آن موقع هم پاسخگویی بی فایده می باشد.
برای اینکه دوستان بتوانند سریعتر و اجمالا به جواب برسند می توانند در این پست سوال خود را مطرح کنند تا از طرف کارشناسان و کاربران گرامی به صورت آنلاین راهنمایی شوند.

نظرات

تصویر غزل
نویسنده غزل در

سلا.خسته نباشید.یه مدت پیش در مورد یه موضوع ازتون راهنمایی خواستم و متاسفانه چون واضح نگفته بودم جوابی که خواستم نگرفتم.خواستم نظرمو بذارید تا اگه بقیه هم در اطرافیانشون همچین موردی بوده بعضا راهنماییم کنن.دانشجوی پزشکی تهران هستم و19سالمه.خواستگارای زیادی دارم ک دکتر هم هستن بیشتر بخاطر دانشگاه.پسرخاله ی دوستم علاقه ی شدیدی بهم داره و دو ساله که منو در جریان گذاشته من هم گفتم که قولی بهتون نمیدم آینده که قصد ازدواج داشتم بسته به شرایطتون با بقیه خواستگارا مقایسه می شید.دوست ندارم به هیچ وجه دلشو بشکنم.راستش من حس خاصی به ایشون ندارم اما اون خیلی وابستس هرچند که من در تمام دوران کنکور شاید هفته ای یک بار گوشیم روشن بود و اون یه احوال پرسی ساده بکنه.به اصرار خودش چندین بار برام هدیه گرفته و به زور از طرف دوستم بهم داه.با خانواده من هم صحبت کرده.اما خب وضع مالی خوبی نداره اما فوق العاده خوش اخلاقه از دید تمام دوستان و اطرافیان و ب خصوص خودم.خانوادم سطح فرهنگی بالایی دارن اما خب اصالتا از یکی از روستاهای شیرازهستن پدر و مادربزرگم.سطح فرهنگی خانواده اون هم بالا نیست در حد فامیلای ما.حس میکنم اگه باهاش ازدواج کنم پدر و مادرم تو رابطه برقرار کردن راحت تر باشن و خونواده ها چه بسا حرف همو بهتر بفهمن اما خب از لحاظ سطح تحصیلات نسبت به خودم و بقیه خواستگارام پایین تره.اون معماری آزاد بوده و خودم پزشکی تهران و یا حقوقش حتی از من پایین تره.سربازی هم هنوز نرفته.اما تا الآن بخطر قولی که به خودم و خانوادم داده هرروز بعد از دانشگاهش میره سرکار تا جلوتربیفته به شرایطش واسه ازدواج.من آدمی نیستم که ملاکم پول باشه اما رفاه نسبی واسم مهمه.بقیه ی خواستگارام همه ی شرایطشون از ایشون بهتره جز اینکه به خوش اخلاقی و عشقی که ایشون بهم دارن ایمان دارم.لطفا راهنماییم کنین و دوستان لطف کنن نظراشون رو بگن.راستش تو سن17سالگی یه شکست عشقی خیلی بدی خوردم و دیگه از عشق میترسم.میترسم از روی احساس تصمیم بگیرم.ی موضوع دیگه هم هست اینکه پدرشون اعتیاد دارن و اگه بابام بفهمن ممکنه کارش سخت تر بشه.دوس ندارم گناه باباشو پای خودش حساب کنم.کمکم کنید.دکتر هم دانشگاهیم با شرایط مالی و فرهنگ خوانوادگی بالتر از خانوادم یا مهندس دانشگاه آزاد ترم3 اما عاشق و خوش اخلاق با سطح خانوادگی نزدیکر به خانوادم؟با کدوم احتمال خوشبختیم بیشتره؟!دوستان واقعا به کمکتون نیاز دارم...

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
تناسب فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری جزو ملاک های اصلیه که نمیشه ازش گذشت و از اون طرف سطح تحصیلات و شغلی و مالی جزو ملاک های ترجیحیه که اگه نباشه هم میشه تحملش کرد. لذا اگه طرف تناسب های لازم گفته شده رو با شما داره و از طرفی اهل کار و تلاشه و میدونی که در آینده میتونه از پس زندگی بر بیاد مورد خوبی برای ازدواجه. در مورد اعتیاد پدرشون هم بستگی داره در چه حد باشه. اگه از اون دسته آدم هاییه که شدیدا معتاده و از 20 کیلومتری داد میزنه که طرف اهل بساطه، باید بیشتر دقت کنید و احتمال مخالفت خونوادت هم بیشتر میشه ولی اگه از اون دسته آدمایی که معتاد افراطی نیست و از شخصیت خوبی برخورداره مشکل چندانی ایجاد نمیکنه و راحت تر میتونید پدرتون رو راضی کنید.
در کل برای ازدواج نباید ایده آل گرایانه و تماما مادی فکر کنید چون اولا کسی که هیچ عیبی نداشه باشه خیلی کمه و شاید اصلا پیدا نشه ثانیا خوشبختی صرفا با پول و کلاس و ... فراهم نمیشه. اگه زن و شوهر با هم تناسب داشته باشن بعد از ازدواج روز به روز عشقشون به هم بیشتر میشه و از زندگی لذت میبرن ولی اگه مناسب هم نباشن هر چند وضع مالی خوبی داشته باشن خوشبخت نخواهند شد.

تصویر احسان
نویسنده احسان در

سلام خسته نباشید.یک سال که ازدواج کردم.همسرم فوق العاده ...

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

سلام
سوال شما به دلیل خصوصی بودن حذف شد شما برای دریافت پاسخ از طریق ایمیل اقدام کنید

تصویر ترنم
نویسنده ترنم در

با تشکرات فراوان از شما بابت وقتی که می گذارید

تصویر samira
نویسنده samira در

سلام لطفا بمن جواب بدین اقای مهدیار درموندم بعدخدا امیدم به این سایت و کمک هایشماست

تصویر asma
نویسنده asma در

لطفا من رو راهنمایی کنید، بنده زن 30 ساله ای هستم که تو یک حادثه ای 5 سال پیش شوهرم را از دست دادم ، دخترم 40 روزش بود . یک سال قبل با مردی در دانگام آشنا شدم به قصد ازدواج رابطه بر قرار کردیم ، ایشون دو فرزند دارن . من شرط برا یازدواج طلاق همسرشان بود که قبول کردن . بعد اتمام درسمان قرار شد اقدام بکنه حال درسشون این ماه تموم میشه میگه نمی تونم زنمو طلاق بدم به خاطر بچه ها . منم قبلا بهشون زیاد گفتم که بچه هات نابود میشن زنت نابود میشن به فکر زندگیت باش ولی گوش نکردن ، رابطمون خیلی صمیمی شد در حد زن و شوهرها ، حالا موندم چکار کنم از یک طرف خانوادم راضی نمیشن ، خودمم نمی تونم کنار بیام که زن دوم یاشم ، از طرف دیگه بهش علاقه دارم و می خوایم با هم زندگی کنیم ، از لحاظ روحی - روانی خیلی بهم ریختم لطفا راهنماییکنید . با تشکر

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام هیچ وقت راضی نشید که زندگی یکی خراب بشه به قیمت اینکه زندگی شما سرو سامون بگیره.
احتمال داره رابطه زن قبلی باهش بدلیل اینکه که ایشون باشما ارتباط داشته بهم خورده باشه و قصد طلاق کرده باشند بنابراین زمانی شما با ایشون میتونید ازدواج کنید که مطمئن بشید زندگی زن قبلیش خراب نخواهد شد و او هم راضی به ازدواج دوم باشد چرا که اگر راضی نباشد ممکنه هست برای شما مشکلی ایجاد کند.
اگر شما نمیخواهید که همسر دوم ایشون بشید که هیچ و رابطتون رو با ایشون قطع کنید چرا که همسر قبلی تو این زندگی حق دارد و حتی دوتا بچه هم دارد این بچها احتیاج به مادر دارندولی اگر تصمیم به ازدواج گرفتید به موارد فوق حتما توجه کنید و راضی به طلاق ایشون نشید.

تصویر زیبارو*
نویسنده زیبارو* در

خیلی از آقایون متاهل قبل از طلاق همسرشون یه رابطه رو شروع می کنن و بعد می گن نمی تونیم طلاق بدیم و .... ( این آقایون بیخود می کنن با وجود همسر یه رابطه دیگه شروع می کنن. و با هزار ترفند زنی رو به خودشون علاقمند می کنن. شمام می دونستی کارت اشتباس اما ...)
حالا اون به خواستش رسیده و شما رو تا حدودی بدست اورده ( گفتید مثل زن و شوهر ها ...).
همه دردسر های ما خانوما از این احساسه. با اینکه حرف این آقا باید برای شما حکم نامردی مطلق باشه ، اما درگیرش شدید، دوستش دارید و ...! ولی اون تازه داره ...
خیلی سخته برات اما زندگی هیچ کی رو خراب نکن. خدا رو خوش نمیاد. شاید اون خانم زندگیش رو بخواد. نسبت به احساس خودت بی رحم باش .سخته. اما شما بازیچه نیستید و سنگ دل هم نیستید.
این رابطه رو تموم کن اگه طرف واقعا مشکل حادی داره با همسرش و باید طلاقش بده که بعد طلاق میاد سمتتون. اما اگه طلاق نداد، دعای خیلی از خانوما پشتته! شما باعث خراب شدن یه رابطه نشدی.
محکم باش.
" هیچ وقت دوست ندارم نظر بدم ببخشید، چون خودم خیلی احساسیم و می دونم چقدر دست کشیدن سخته اما شدنیه. میشه. توکلت به خدا"

تصویر sky
نویسنده sky در

سلام
وقت بخیر چند تا سوال داشتم خدمتتون :
من یه دختره 24 ساله چادری و درس خوانده هستم . مشکلی که دارم اینکه که خیلی ایده آل گرا هستم . یعنی دوست دارم همسر آینده ام خیلی ازویژگی هایی که همه میگن رو داشته باشه منظورم همون معیار های کلی اخلاق و ایمان و سطح معیشتی خوب و خانواده اصیل و فرهنگ بالا و ظاهر خوب است .
یعنی نمی تونم با کسی که یکی از ویژگی ها بالا را نداشته باشه ازدواج کنم . برای مثال اگر طرف ایمانش از من کمتر باشه سختمه( البته خودم خیلی مذهبی نیستم و موسیقی متعادل گوش می دم و هم چنین کمی آرایش دارم(البته نه همیشه ). یا اگر اخلاق خوب نداشته باشه که اصلا غیر ممکنه باهاش ازدواج کرد . یا اگر از لحاظ فرهنگی و خانوادگی سطح پایین باشند نمی تونم باهاش ازدواج کنم چون دیدم که خواهرم با کسی ازدواج کرد که همه معیار های فوق را داشت اما از لحاظ فرهنگی و سطح خانواده یکسان نبودند( وصلت شهرستانی- تهرانی)و عواقبش رو از نزدیک دیدم .
می مونه دو معیار دیگه :1.مساله مالی و 2.مساله قیافه ظاهری
1. از لحاظ مساله مالی : خانواده خودمون زیاذ پول ندارند . یعنی متوسط رو به پایینیم . ولی مادرم و پدرم به من میگن من نمیتونم با کسی زندگی کنم که بخواد از صفر شروع کنه خودم هم همین حس رو دارم !پس باید همسرم یک چیز های اولیه رو تامین کرده باشه نه این که الان خونه داشته باشه بلکه حداقل درمسیر خرید خونه باشه ( مثلا کار ثابتی رو یک چند سال داشته و جمع کرده برای خونه و ...)
2. می دونم که پسر هایی پیدا میشن که ویژگی های فوق رو داشته باشند .ودر واقع خیلی ازدختر ها هستند که حاضرند شوهر نا زیبا ( نه معمولی ) داشته باشند ولی خیالشون از بابت ویژگی های فوق نسبتا راحت باشه . تازه من از خیلی از همین دختر ها شنیدم که این جوری بهتر هم هست چون کمتر باید حواسمون به همسرمون باشه . اما من نمی تونم با کسی زندگی کنم که قیافه اش از 70% به بالا نباشه!
این جاست که همه چیز سخت میشه . من هر چی تا حالا خواستگار داشتم جدا نا زیبا بوده (نه اینکه من سخت بگیرم )ولی با این حال به دلایل دیگری ردشون کردم مثل اینکه از لحاظ شخصیتی به هم نمی خوردیم ( ایشون تیپ بازاری بوده و من تیپ آکادمیک ) و یا این که می خواسته بره خارج از کشور و من نمیتونم برم و...
الان موندم چکار کنم .توی همین سایتتون برای یک آقایی که راجع به ظاهر خانمی که رفته بودند خواستگاریش نوشته بودند ، نظر دادید که اگر واقعا برای ایشون قیافه مهمه این مساله رو در نظر بگیرن ولی باید بدونن که شاید فرد دیگری با مواصفات اون خانم پیدا نکنند . من هم باید همین کار رو بکنم یعنی از ترس این که شاید یکی بهتر نیاد ازدواج کنم !
پس در واقع سوال اولم این میشه که آیا باید کوتاه بیام ار معیارام ؟ یا این که بر اساس حرفی که تمام این روانشناس ها می گن که "هر گونه که فکر کنی سرت میاد " عمل کنم یعنی بگم من باور خواهم داشت که مرد ایده آل من هست و من منتظرش بمونم؟
سوال 2.اصلی ترین انگیزه های من برای ازدواج دو دسته است :
الف ) گریز از چیز هایی به سمت ازدواج
مثلا :رفتار پدرم بد است و مدام در خانه ما دعوا است وبه خاطر همین اخلاق پدرم روابط اجتماعی خوبی با مردم نداریم و من دوست ندارم که در خانه بمانم تا الان هم که موندم به خاطر این بوده که از چاله به چاه نیافتم !
ب)دویدن به سمت ازدواج
از جمله این ها میشه به نیاز جنسی و ... اشاره کرد ولی مهمترین دلیل اینکه من چون زیاد از طرف پدرم محبت ندیدم یه جورایی تشنه محبت ام .در واقع کمبود محبت دارم . تا الانش هم چون مذهبی ام و از ترس آبرو و.. سراغ دوست پسر نرفتم . این جاست که من می ترسم یعنی خیلی جاها خوندم که آدم باید اول خودش رو بسازه بعد بره با یکی شریک زندگی بشه . آیا این درست است؟ اگر این گونه است چگونه می توان کمبود محبت رو جبران کرد ؟
سوال 3. با توجه به شرایطی که گفته شد ، چکار کنم که یک همسر خوب بیابم . آیا ما دختران باید فقط دعا کنیم ؟من فعالیت اجتماعی کلی ام رو دارم یعنی به دانشگاه می روم و در جامعه هستم ولی چون روابط خانوادگی خوبی نداریم . معمولا دختر ها از این طریق خواستگار خوب برایشان می آید خواستگار درست و حسابی ندارم !
خیلی خیلی ممنونم

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام در ازدواج نباید ایده آل گرا بود چون به نتیجه نخواهید رسید و غیر ممکنه که شما شخصی رو بتونید پیدا کنید که از همه لحاظ خوب باشد یعنی یکی ممکنه وضع مالی خوبی داشته باشه ولی تحصیل کرده نباشه یا برعکس و الی آخر پس شما با توجه با اوضاع فعلی جامعه که جوان اماده به ازدواج کم داریم سعی کنید ملاکهای اصلی مثل ایمان و اخلاق و تناسب در این دو مقوله رو در ازدواج رو مد نظر بگیرید و از ملاکهای فرعی صرف نظر کنید در غیر اینصورت سنتون بالا خواهد رفت و به مراتب امار خواستگاراتون بلحاظ کمی و کیفی پایین خواهد امد.
سنتون هم مناسبه اونقد زیادد نیست که ترس از تجرد داشته باشید وهمانطور که گفتید خواستگارهایی هم داشتید و از این به بعد هم دارید اما باید دیدتون رو اصلاح کنید و با توجه به واقعیت جامعه تصمیم بگیرید و رویایی نیاندیشید چون شخصی که شما مد نظرتون هست سنش باید 30به بالا باشد چون افراد کمتر از این سن از لحاط مالی اوضاع خوبی ندارند و احتمالا شما با یک فرد 30 ساله به دلیل تفاوت سنی ازدواج نکنید.

تصویر samira
نویسنده samira در

باسلام من دختریم که قبل دانشگام فوق العاده مذهبی بودم وبهتربگم اصلا درک درستی از دوس پسر و یا رابطه نداشم تا اینگه با یکی از فامیلامون که اونام تازه با ما اشنا شده بودن وخونواده خوبی هم بودن به دلایلی بم اس میداد کم کم زنگ بعد دیدن وبعد هم رابطه منی که حتی حرف زدن با یه پسررو گناه میدونسم متاسفانه خودم درگیر چنین رابطه ای شدم اوایل همه چی خوب بود قهر میکردیم حتی گریه میکرد برگردم و منم که خیلی احساساتی بودم برمیگشتم ی سال گذشت تا اینکه ی روز کلی بحث کردیم و گفت ما ب درد هم نمیخوریم وما به مدت 4ماه قهر بودیم اما بعداز مدتی دوباره ذشروع کرد به التماس وگریه و...وبرگشتم چندبار شماره های چندتا دخترو تو گوشیش دیدم اما سکوت کردم تا الان 3 سال از رابطمون میگذره وهردو خونواده در جریانن چند باراومدن خاسگاری اما به دلایل مسخره ای نشد والان بقدری وابسته شدم که ی روط قهرشو طاقت نمیارم وحتی اگه اون مقصرباشه من التماس میکنم ببخشه میترسم از دسش بدم جای من واون کلا عوض شده جدیدا که متوجه شدم چت میکنه با دخترا بش تذکر دادم اما بجای عذرخاهی گف حق نداری تو حریم شخصیم دخالت کنی وباز هم من عذرخاهی کردم جدیدا باید صدبار بش یاداوری کنم بیاد خواسگاری چون دیگه خونوادمم اسی شدن وحتی چندبار بخاظر رابطم کتک خوردم وخودشم میدونه اون یه بار شکست عشقی خورده وهمش بم میگه بم محبت نمیکنی یا وقتی گریه میکنم میگه تو که همت غصصست حتی یه دفه ارومم نکرد خیلی زود داغ میکنه وعصبانی میشه وخصوصا ک رو من وحجابوطرز گشتنم خیلی حساسه حس میکنم اونم هیچ وقت نمیتونه غماشو بم بگه خیلی دوسش دارم اون 29سالشه وکاملا اهل درس وکار واز لحاظ مالی تضمین خونوادشم خیلی منو دوس دارن اما خودش خیلی مغروره وهروقت قهرمیکنیم میگه ما بدرد هم نمیخوریم وهمش ازم ایراد میگیره میدونم که بعد ازدواجم میتونم درستش کنم پون پسرخوبیه ولی اینکه جای من واون عوض شده ازارم میده نیاز دارم درکم کنه ارومم کنه ازم تعریف کنه راسی خیلیم حسوده ودوس داره من از همه زن داداشاش بالاتر باشم وهرکاری میکنه که اینظوربشه توروخدا بجای اینکه بگین ازش دل بکنم بگین چیکارکنم که مثه اولش بشه و ما به جاها خودمون برگردیم در ضمن بنطرتون رابطش با بقی دخترا بعد ازد قطع میشه؟فقط کمکم کنید که ی جوری بش محبت کنم که نه جامون عوض شه ودوباره عاشقم شه میگه هست ولی احساس نمیکنم ودر جواب اینکه چرا بم محبت نمیکنی میگه چون هربار محبت کردم پررو شدی دارم میمیرم کمکم کنید راهی هست که بتونم تغییرش بدم ؟من هرکاری واس سربلندیش کردم جوابمو تو دوسه خط ندین لطفا طولانی جواب بدین جواب تک تک سوالامو اگه اقای مهدیار جواب بدن ممنون میشم بگین میشه دوباره ائنی بشه که من میخام ما 7سال تفاوت سنی داریم هاون استاد ومن فعلا دانشجو هستم اون کلا زود عصبانی میشه وزود قضاوت میکنه وخودشو از همه بالاتر داره و بقیه رو تحقیر میکنه ولی واقعا اهل تلاش وکاره واز لحاظ مالی ودرسی همیشه پشتم بوده ومیدونم دوسم داره ولی احساس میکنم شاید زیادی محبتم دلشو زده توروخدا دقیق ج بدین همه سوالایی که چرسیدمو و واسم ابهام بود ممنون یه دنیا

تصویر شیما1
نویسنده شیما1 در

عزیزم سعی کن اصلا بهش قر نزنی. و نگی چرا کم زنگ میزنی کم دوسم داریو از این چیزا. به جاش وقتی باهاش حرف میزنی بیخیال باش و مث اولا که بی استرسو با اعتماد بنفس صحبت میکردی باهاش باشیو دختر شادی به نطر بیای. واسه اینکه شاد شی یه برنامه فشرده یه هفته ای تفریحو ورزش بذار واسه خودت طوری که به سختی بتونی باهاش حرف بزنی و هم اینکه یه تحول روحی میشه برات و دوباره مث قبل شادو حذاب میشی براش . بعدشم که دیگه نوبت خودته

تصویر زیبارو*
نویسنده زیبارو* در

سلام گلم
یه جایی خوندم آقایون می دونن ما خانوما ترس از دست دادنشون رو داریم واسه همین از این مسئله سواستفاده می کنن. کتاب " مثل یه مرد فکر کن، مثل یه زن رفتار کن"
واسه همین پیشنهاد میکنه که نترسید از از دست دادن. وقتی نترسید درست تصمیم می گیرید، درست برخورد می کنید. و بعد اونان که می ترسن.
با نظر مشاور موافقم. نترس. ایشالا اگه خیرت باشه بر می گرده. محکم باش و تو تمومش کن و از خدا کمک بخواه

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام
متاسفانه امکان پاسخگویی مفصل اینجا وجود نداره و باید سوالتون رو از طریق لینک پاسخگویی به سوالات ارسال کنید تا در اولین فرصت جواب داده بشه
اما مختصرا باید بگم ارتباط شما از اول کار درستی نبوده و از اون بدتر ابرازعلاقه بیش از حد شما به ایشون بوده و همین باعث شده جای طالب و مطلوب عوض بشه و به جای اینکه شما ناز کنی ایشون ناز کنه و طاقچه بالا بذاره و اگه به این رویه ادامه بدی وضع ازاین که هست بدتر میشه و روز به روز عقب نشینی ایشیون بیشتر و تمایلش به ازدواج با شما کمتر میشه.
بهترین کاری که شما میتونی انجام بدی اینه که رابطت رو کاملا باهاش قطع کنی و بهش بگی به آینده این رابطه خوش بین نیستی و اگه شما رو میخواد باید دوباره بیاد خواستگاری در غیر این صورت باید همدیگه رو فراموش کنیم.
اینجوری اولا احتمال اینکه ایشون برای خواستگاری دوباره و ازدواج با شما اقدام کنه بیشتره ثانیا همینکه ببینه شما رو داره از دست میده اگه واقعا شما رو بخواد تلاشش برای رسیدن به شما بیشتر میشه ثالثا شخصیت خودت به عنوان زن بودن رو تا حدودی بر میگردونی و از اینکه بخوای ناز یک مرد رو بکشی دائما رنج نمی بری رابعا اگه بخواد این ازدواج سر بگیره با اقدام ایشون سر میگیره و تا آخر عمر تو سرت نمیزنه که تو کشته مرده من بودی و ... . خامسا از بلاتکلیفی در میای و اگه ایشون اقدام کنه، که باهاش ازدواج میکنی و اگه نخواد با شما ازدواج کنه هر چند فراموش کردنش سخته ولی خوبیش اینه که اتفاقی که قراره چند سال دیگه بیفته و ایشون شما رو ول کنه بره همین الان میفته و شما فرصت این رو داری که خودت رو جمع و جور کنی و بتونی همسر مناسب خودت رو پیدا کنی وگرنه اگه این رابطه کش پیدا کنه و سن شماهم بالا بره و در آخر ازدواجی سر نگیره اونی که این وسط بیشترین ضرر رو میکنی شمایی چون علاوه بر ضربه ای که از لحاظ عاطفی میخوری فرصت های خوب ازدواج رو تو این مدت به خاطر ایشون از دست میدی و ...

تصویر samira
نویسنده samira در

مرسی شیماجون.کارشناسای محترم چرا جواب منو نمیدین؟نیاز دارم به مشاوره تون بخدا

تصویر هدیه
نویسنده هدیه در

لینک پاسخگویی کجاست؟

تصویر sahar.s
نویسنده sahar.s در

سلام..من قبلا یکبار عقد کردم و دو ماه نامزد بودیم اما متاسفانه به هم خورد و جدا شدیم.الان خواستگار دارم اما بیرون که منو میبینن خوششون میاد و شماره خونمون رو میگیرن ولی بعدش خبری نیس و کسی زنگ نمیزنه.با اینکه دوس دارم سنتی ازدواج کنم ولی حس بدی دارم و حس میکنم با فرهنگی که تو شهرمون هست ازدواج سنتی سخت پیش بیاد در حالی که اگه خودم با کسی آشنا بشم روند ازدواج سریعتر پیش بره..عجله ی من واسه ازدواج به خاطر شرایط روحی بد خانواده م بعد از جداییم هستش..تو خونه حس بدی دارم.یه آقایی تو نت ازم 7ماهه میخواد که آشنا بشیم و بیاد خواستگاریم اما قبول نکردم.اول بخاطر اینکه سنتی نمیشه و بعد بخاطر اینکه این آقا هم مثه من نامزدیش به هم خورده و یک روز میگه قصد ازدواج داره فرداش میگه میترسه..نمیدونم چرا...منم کلا رد کردم...اما پسر مومن و خیلی خوبیه..کسایی که میشناسن ازش تعریف کردن.ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام اگه فکر میکنید که ایشون مناسب و متناسب با شما هستند خب اجازه بدید بیاد خواستگاری و به روش همون سنتی هم میتونید پیش برید و اگه گفت مدتی باهم رابطه داشته باشیم بعد ازدواج میکنیم قبول نکنید و بگید از اول کار باید خانوادها در جریان باشند چرا که رضایت اونها هم مهمه.
اما اینکه خواستگارها تون شماره میگیرن که میاییم خواستگاری و بعد پیداشون نمیشه ممکنه یک دلیل همون عقد شما باشه و اونها این قضیه رو از همسایهای شما شنیده باشند یا اینکه بهش کسی با موقعیت بهتر از شما پیشنهاد شده .وووو

تصویر صدف
نویسنده صدف در

سلام
بیست سالمه دو خواهر بزرگ تر از خودم دارم یکی بیست و چهار ساله یکی بیسن و شش ساله تا الان خواستگار داشتم ولی بخاطر سن کمم مادرم هیچ کدومو قبول نمیکردن و اجازه ندادن رسما بیان/چند شب پیش یکی از اشناهامون کسی رو معرفی کرده بود خلاصه تماس گرفتن و من به مادرم گفنم بخاطر احترام به خواهرای بزرگ ترم بگه نه ولی مامانم پشت تلفن گفت بخاطر اینکه خواهر بزرگ تر داره راضی نیست ولی من تو این چند روز راضیش میکنم تا شما بیاید/خلاصه خواهر بزرگ ترم تو ظاهر میگه بگو بیان شاید قسمت بود ولی خواهر وسطیم راضی نیست(الان ی چیز که خیلی اذیتم میکنه اینه که خواهر وسطیم خودش بخاطر اینکه خواستگاراشو بخاطر خواهر بزرگم رد کرده پشیمونه من میگم پس چرا از من چنین توقعی داره اون میگه شاید یکی از اونا قسمتم بوده منم مثل خواهرم فک میکنم شاید کسایی که رد میکنم قسمت من باشن)
یه نکته دیگه الان حدوده دو ساله واسه هیچکدوم از خواهرام خواستگار نیومده من باید چیکار کنم؟

تصویر shakib
نویسنده shakib در

همانطور که خودتون هم اشاره کردید،خواهر دیگر شما که همین کار را کرده ،پشیمانه که خوب جا داره
شما برای اینکه پشیمان نشی و اشتباه انها را تکرار نکنی بی جهت خواستگار های مناسب را رد نکن
اینکه بخاطر دل خواهر بزرگتر بخوای جواب رد بدی

اول: سن شما بالا می رود و ازدواجتان مانند دیگر خواهرتان سخت می شود
دوم: هرچه سن شما بالاتر رود موردهای بهتر را از دست می دهی
سوم :شاید کلید ازدواج خواهرهای بزرگتر در ازدواج شما باشد یعنی شوهر خواهرم از فامیلها یا اشناهای همسر اینده من باشد

همچنین خواهرای دیگر شما هم از ایده های خودشون کمی کوتاه بیایند و اگر موردی هم برای خواستگار امدن به راحتی رد نکنند .

تصویر رز
نویسنده رز در

باعرض سلام وخسته نباشيد.من تقريبا دوهفته پيش بانام رز سوالموبراتون فرستاده بودم والان يك سوال ديگه دارم من 24 سالمه و پدرمادرم ازهم جداشدن.هرموقع هم خواستگارمياد خونه مادرم مياد وپدرم هم گفته اول هركسي رو كه من تاحدودي پسنديدم وخواست كار به جلسه بعدبكشه اونودرجريان قراربديم.البته تاحالاهيچ كدوم به جلسه دوم نكشيده كه يامانخواستيم ياخانواده پسر.الان سوالم اينه كه مادرم فكرميكنه كسي كه بخواد چندجلسه بياديعني كاريك جورايي تمام شدست وتوقع داره داماد آيندش از لحاظ ظاهري عيبي هرچندكوچك نداشته باشه ((البته منم نسبت به ظاهرطرف حساسم امادرحدي كه فقط به دلم بشينه)) مثلا اگه يكي خوب باشه ولي موهاش كم پشت باشه طوري كه احتمالادرسالهاي بعد كچل بشه ياكسي كه قدش ازمن بلندترنباشه و...رو قبول نداره والبته شغل وتحصيلات دامادآيندشم خيلي واسش مهمه وطرف نبايدازمن تحصيلاتش كمترباشه حتي اگه فوق ديپلم هم باشه قبول نداره (خودم ليسانسم).خلاصه خيلي روي خواستگارام حساسه البته پول وثروت طرف اهميت چنداني براش نداره يعني فقط روي مسايل مالي مثل خونه وماشين حساس نيست.ازخدايك دامادخوب خواسته وبه قول خودش اگه يكي مثل سفارشي كه به خدا داده نباشه ولي تقريبا خوب باشه ساده ازش ميگزره !! واگه خودش از پسر راضي نباشه گفته من نميذارم جلسه بعدي روتوخونم برگذاركني و كلاهمش ايرادميگيره.منم بهش گفتم مثلايكي كه ازلحاظاي ديگه خوب باشه ولي مثلافقط قدش ازمن بلندترنباشه يا ديپلم باشه ،ايرادي نداره كه بيشترآشنابشيم وبرگذاري جلسات بعدخواستگاري لزومابه معناي ازدواج نيست ولي به خرجش نميره وكلاكمي لجبازويك دنده هم هست.والبته حوصله سروكله زدن باغريبه ها(خواستگارا)رو زياد نداره منم موندم چطور راضيش كنم كه واقع بينانه تر به اين مسئله نگاه كنه وبخاطريك ايرادكوچك لج نكنه؟بهشم گفتم مابخاطراين مسئله طلاقشون نبايدخيلي هم سخت بگيريم ولي فكركنم خيلي نسبت به درخواستي كه ازخداداشته مطمئنه همونجوركه خودش خواسته.اگرم بگم اشكال نداره فلاني واسه جلسه بعدبياد يك جوري كه من خجالت بكشم ميگه حتماازطرف خيلي خوشت اومده و...وميخوادپشتموخالي كنه.چي بايدبهش بگم؟

تصویر shakib
نویسنده shakib در

قبل از هر چیزیی مواردی که شما نام بردی از مواردی هست که می شه گذشت چون جز معیارهای ترجیحی هست ،خوب ولی باید پسنده اولیه باشه
همچنین برای راضی کردن مادرتون و بهشون با نرمی تذکر بدین که این کارشون باعث می شه که خواستگارهای خوب را رد کنند و یا اینکه احتمال داره کلا با افزایش سن شما ،خواستگارتون کمتر بشه
اگر شما موردی را پسندی که از تناسبهای لازم برخوردار بودین و والدین شما یز ماسایل جزیی خواستن رد کنند شما می توانی برای جلب رضایتشون از این مطالب استفاده کنی

1) بدان که هیچ تضمینی برای موفقیت، جز تلاش تو نیست لذا تصمیم بگیر با استفاده از اصرار محترمانه این قدر ادامه دهی تا خسته شوند و رضایت دهند
2)از هر فرصت کوچکی استفاده کن
3) به وعده سر خرمن راضی نشو و زود به زود پیگیری کن
4) بگو که هرچه من گناه کنم گردن شما است و فردای قیامت باید جواب دهید
5) اگر می توانی بگو شما سیر هستید و از گرسنه خبر ندارید
6): کاری کن از انحراف تو بترسند مثلا از رابطه با جنس مخالف و یا مسائل خلاف جنسی حرف بزن

تصویر یکی
نویسنده یکی در

شما خیلی مسئله سخت میگیرد با این تفکر نمیتونم ازدواج کنید منطقی به قضیه فکر کنید ولی سختگیرانه نباشد شما اهل کدام شهر هستین

تصویر ج.م
نویسنده ج.م در

سلام .باتشکر از سایت بسیار عالی شما.دختری هستم 25ساله .من به تازگی مشکلی برام پیش اومده اون هم اینکه یک سال با یک پسری عقد بودم و الان حدود دو ماه که از ایشون جدا شدم .علت جداییمون هم این بود که اون اقا به اصرار خانوادش ازدواج کرده بود و بعد از مدتی هم گفت که اگه اخلاقتو عوض نکنی طلاقت میدم من هم که هیچ کار نمیتونستم بکنم راضی شدم به طلاق .مسئله اصلی من وضعیتی که بعد از طلاق برام پیش اومده.دیگه اون ادم سابق نیستم اعتماد به نفسم کم شده خیلی زود عصبی میشم از هر چیز کوچیکی ناراحت میشم .بدتر ازهمه اینکه احتیاج به یه همدم دارم و دوست دارم با یکی حرفام و بزنم میترسم به گناه بی افتم دچار رابطه با نامحرم بشم .از نظر روحی خیلی اسیب دیدم چون دائم فکر میکنم الان مردم چه فکری در موردم میکنند چرا باید اینطور میشد من که هیچ بدی در حق اون پسر نکرده بودم.احساس میکنم نگاه اطرافیان نسبت بهم عوض شده .میشه کمکم کنید

تصویر shakib
نویسنده shakib در

کاری که شده ،ولی برای جبرانش می توانی
1)از گذشته عبرت بگیر و سعی کن،خودت و شاداب نشون بدی ،که با این کار واقعا شادابم می شی
2)از فکر قبلی بیا بیرون و به خواستگارهای جدیدت فکر کن و از موردی برای خواستگار داشتی به سادگی رد نکن و از ایده آل هات کمی کوتاه بیا،و در حال حاضر می توانی به کارهایی که مورد علاقه تون هست مثل خیاطی یا درس ..مشغول کن و حرفه ای و علم جدید یاد بگیر که این خودش باعث میشه اعتماد به نفستون بالا بره
3)توسل و توکل به اهل بیت را فراموش نکن

تصویر سهاا
نویسنده سهاا در

سلام من یک سال پیش با هم کلاسیم دوست شدم تا اینک اون بهم پیشنهاد ازدواج داد ب دور از چشم خانواده ها باهم بودیم من خیلی وابستش شدم اما اون بعد از مدتی شروع کرد ب کم محلی اخرشم گفت منو نمیخاد ب هر دری زدم تا برگرده اما نشد تا اینک ب خاستگارم ج بله دادم اونم خبر داشت اما درست دورور قبل عقد برگشت گف پشیمونم اما دیگ کاری ازم ساخته نبود عقد کردم شوهرن ادن خوبیه اما مثل عشقم نیست از نظر مالی پایینه جوری ک این مدت همش من ساپورتش کردم تو گذشتش حس میکنم دختر بوده اما الان ن اینا باعث شده همش تو فکر عشق قدیمیم باشمو عذاب بکشم بگید چیکار کنم

تصویر shakib
نویسنده shakib در

مطمین باشید عشق سابق شما ،عشق نبوده که اگر بوده وقتی شما دنبالش رفتی حداقل برای ازدواج یا عقد ی یک اقدامی می کرد خلاصه هدف پسرها از ارتباط گرفتن بر خلاف دخترا ازدواج نیست بلکه اهدافی دیگه ای دارند بخاطر همین هم گاهی با چند نفر در زمان واحد ارتباط می گیرند.مثل مورد شما که اگر هدفش ازدواج بود حداقل برای عقد و خواستگاری اقدام می کرد نه اینکه ..
توجه داشته باشید که در مورد برگشت مورد قبلی و ادعایی که کرده:
اولا:این همون ادم قبلیه و شاید قصدش خراب کردن زندگی جدید شماست
دوما:شما دیگه ازدواج کردی ، و شوهر داری و ارتباط شما با کس دیگه جرمش خیلی زیاد سنگین و حرامه ،و خیانت به همسرتون محسوب می شه
سوما:در ازدواج مهم بر خوردار بودن از تناسبهای لازم فکری اعتقادی رفتاری و اخلاقی است و مساله مال و ثروت از ملاکهای ترجیحی که قابل گذشت و در آینده انشاالله با همکاری و کمک شما به همسرتون این معضل نیز حل خواهد شد
همچنین برای فراموش کردن عشق قبلی :
1)می توانی بدی هاش و مثل اهدافی که از گرفتن ارتباط با شما داشت ،بزرگ کنی
2)بهترین کار اینه که به خوبی شوهر و همسرتون فکر کنید و سعی کنید به خوبی هاشون فکر کنیدو عشق ایشان را در دل خودتون جایگزین عشق قبلی کنی
3)با توکل و توسل به خدا و اهل بیت ،سعی کنید بر عشق نافرجام و شیطانی قبلی غلبه کرده و با توبه و ..فراموشش کنی
راههای دیگر برای فراموش عشق نافرجام :
http://moshaver41.ir/post/category/69

تصویر سهاا
نویسنده سهاا در

سلام مشکل اینجاس ک من با محبتی ک از عشق قبلیم دیدم نمیتونم با شوهرم سر کنم شوهرم اصلا فکر این نیست ک باید مخارج منو بده حتی من گاهی مخارجشو میدم و فقط زمان روابط جنسی با من خوبه در باقی موارد بی تفاوته اینها برعکس رابطه قبلیمه این باعث افسردگیم شده نمیدونم چیکار کنم از همکلاسیام میشنوم ک عشق قبلیم افسردس میترسم دانشگاه برمو با دیدنش نتونم جلو خودم دلمو بگیرم لطفا راهنماییم کنید چند وقت دیگ کلاسا شروع میشه بی محبتی ها و اینک مسعولیتشو قبول نمیکنم در قبالم باعث شده بیشتر از شوهرم زده شم خسته شدم ازاینک ب بابام رو بزنم برا مخارجم و شوهرم تماشاچی باشه درضمن ب روابط گذشتش مشکوکم

تصویر سهاا
نویسنده سهاا در

مهمتر از همه عشق قبلیم فوق العاده تو یک سال ب من متعهد بودو رفتاراس عاشقانه بود الانم بعد از عقد حتی یکبار بهم زنگ نزد فقط از دوستام احوالمو میگیره ب اونام سپرده ک ب من نگن ک میگن بهم من واقعا کم اوردم تحمل این زندگیو ندارم گاهی دوس دارم خودمو بکشم با شوهرم چیکار کنم شاید اگ اون خوب بود کمتر بیاد عشق قبلیم بودم اما خیلی بیخیاله خوشگله خانوادش خوبن سالمه اما گذشتش از دخترو روابط جنسی پاک نیس من کم اوردم کمکم کنید خواهش میکنم

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

سلام یادتونه که 19سالمه و راهنماییم کردید درباره خواستگارم که طاهر خوبی نداشت الان یه مدته گذشته و من با ایشون بیشتر حرفیدم و خوب که فکر کردم دیدم واقعا ادم خوبیه و اشتباه فکر میکردم و قرارشده بینی شونو عمل کنن و واقعا سلیقه خوبی داره عید قربان هم شیرینی خوریمه تشکر از راهنماییتون

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام انشاالله که خوشبخت شید و شیرین کام باشید ما رو از دعای خیرتون فراموش نکند.

تصویر هانیه
نویسنده هانیه در

سلام
من در شرکتی که کار میکردم با آقایی آشنا شدم از همون اول به دلم نشست به خاطره همین سعی کردم بشناسمش بدونه اینکه بفهمه علاقه دارم بعد از 10 ماه اون پیشنهاد داد چون خونواده برامون مهم بود و دوسشون داشتیم و مذهبی بودیم اونارو در جریان گذاشتیم ولی مخالفت میکنن چون اون توی خونواده اصیل اصفهانیه منم از خونواده اصیله شیرازی میگن باید با همشهریه خودتون ازدواج کنید نمیدونم چطوری میشه راضیشون کرد اگه اختلافه شهرارو نادیده بگیرن از لحاظه فرهنگی میدونم که تا حده زیادی بهم میایم حتی حاضر نمیشن با هم آشنا شن اگه خوب نبود منطقی بود حرفشون قبول میکنیم خداییش این سخت گیریه الکی نیست؟؟؟ما باید از انتخابمون چشم پوشی کنیم تا اصالته خونواده دچاره تزلزل نشه؟؟الان 3 ماهه دارن مخالفت میکنن من شاغل نیستم دیگه حقه دیدنه همو هم نداریم همشم تا یه کلمه حرف میزنیم میخوان عاقمون کنن یا از ارث محروممون کنن ...کاش مشاورا به جای اینکه همش ما جوونارو نصیحت میکردن منتطقی باشیم یکمم در جهته منطقی شدنه خونواده ها تلاش میکردن

تصویر دلشکسته
نویسنده دلشکسته در

سلام اگه ی پسری همه خصوصیاتش خوب باشه وبه دختری پیشنهاد ازد بده وهردو خونواده بفهمن ودوسالی با هم تورابظه باشن اما د حین رابطه شون با دخترای دیگه ایم باشه البته ن بقصد ازد و ازطریق چت یا دوستاش با اوندخترا اشنا بسه وبا هم رابطه داشه باشن و حتی مشکوکم که ازاون روابط داشه باشن ودر جواب اعتراضم میگن مهم اینه که تورو میخوام اونا چتن هفته بعدم میان خواسگاری اما تمیدونم بهش میتونم اعتماد کنم؟ایا بعد ازد وفادار میمونه؟اون حتی بابت این کاراش عذرخاهیم نمیکنه چیکارکنم ؟سطح تحصیلاتشم بالاس اما....

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام بنظر میاد ایشون روابطش با نامحرم خیلی راحته و قائل به دوستی بین دختر و پسره و حتی ممکنه بعدا هم این روابط و چت ادامه داشته باشه که در این صورت مضراتی متوجه شما هست چرا که اگر این چت ها همینجوری ادامه داشته باشه دوستی تبدیل به وابستگی طرفینی میشود.
در ازدواج شما با ایشون در صورتی مشکلی بوجود نمیاد که شما مطمئن شوید که ایشون هرزه نشده باشن چون اگه هرزه شده باشه به احتمال زیاد بعد از ازدواج با شما هم بره سراغ این کار.

تصویر یادگار
نویسنده یادگار در

سلام به یه آقایی علاقه دارم .. هر کاری هم میکنم از فکرش خارج بشم نمیشه .. حتی حضورم رو درجاهایی که اون آقا هست کم کردم .. وقتی هست بهش نگاه نمیکنم اما متاسفانه گره این عشق باز نمیشه ودلم پیششه .. چند وقت پیش متوجه شدم از نظر اعتقادی خیلی بهم نزدیک نیستیم ... واین امر کمی علاقمو کم کرد اما الان بازم دوباره برگشتم سر خونه اول .. اون آقا بهم بی محلی میکنه ... اصلا تحویلم نمیگیره ..منم جدا باهاش کاری نداره اما دست خودم نیست ومدام دنبالشم..حتی خونشون رو پیدا کردم وگاهی که به یادش میافتم میرم سمت خونشون... حالا سوالم اینه که با وجود چنین احساسی میشه واصلا درسته به کس دیگه ای فکر کرد .. چه کار کنم که بفهمم بهم علاقه داره یا نه؟؟؟؟ هر چند میدونم فعلا قصد ازدواج نداره....

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام دوست داشتن صرف تعهدی برای خوشبخت شدن و زندگی خوب نیست بلکه باید تناسب های لازمه و با هم داشته باشید ولی شما گفتید در زمینه ی اعتقادی با ایشون فرق هایی دارید که باید بررسی بشه.
اما شما ابتدا باید ببینید که آیا ایشون اصلا علاقه ای به ازدواج با شما داره یا نه که برای فهمیدن این کار یکی رو بفرستید که بطور غیر مستقیم از ایشون بپرسه به این صورت که اول باهاش در مورد ازدواج صحبت کنه و بعد بپرسه که قصد ازدواج داره یا نه و بگه که نظرت در مورد فلانی چیه یا بگه که برای فلانی هم خواستگار اومده اگر واقعا احساسی نسبت به شما داشته باشه ازخودش عکس العملی نشون خواهد داد.

تصویر چیکار کنم؟؟؟
نویسنده چیکار کنم؟؟؟ در

من خداروشکر تاحالا دختر معتقدی بودم و از ترس اینکه یک وقت با پسری دوست نشم و وابستش نشم و گناه نکنم تاحالا نشده بود که بخوام به یک پسر توجه نشون بدم یا باهاش گرم بگیرم یا ... ولی الان توی محیط کارم پسری هست که بدجوری ذهنمو مشغول کرده ، با وجوداینکه سعی میکنم اصلا باهاش برخوردی نداشته باشم ولی شبانه روز توی فکرمه . یکی از دلایلش هم اینه که من این آقارو قبل ازاینکه اصلا ببینمش توی خوابم دیده بودمش
چیکار کنم تا از ذهنم بره بیرون؟ من تاحالا از پس احساساتم براومدم ولی این یکی نمیشه
کمکم کنید چون نمیخوام مثل بعضی دخترا با رویای یک پسر زندگی کنم و به اصطلاح عاشق بشم و با یک فکر پوچ و بیهوده زندگی کنم
میخوام تا اولشه این حسم رو سرکوب کنم ولی از پسش برنمیام

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام با توجه به اینکه شما از اون پسر هیچی نمیدونید عشق و علاقه بهش کار بیهوده و بی معنایی هست چرا که ممکنه اون به کسی دیگه ای علاقه داشته باشه یا اینکه نامزد داشته باشه یا شاید اصلا نخواد با شما ازدواج کنه خب عشق یک طرفه مایه دردسره احتمال داره بعد یه مدت ببینی که با کسی دیگه ای ازدواج کرده که در اینجا تنها چیزی که برای شما میمونه حسرت و رنج فراموشی پس با توجه به موارد فوق خودتون رو از رسیدن بهش مایوس کنید تا بتونید به راحتی فراموشش کنید اگه قسمت باشه و خدا بخواد خودش پا پیش میذاره.

تصویر ندا
نویسنده ندا در

سلام. دختر24ساله دانشجو ارشد و لیسانس با پسری 26ساله کارمند لیسانس آشنا شدم، خانواده پسر از لحاظ اقتصادی و اجتماعی خیلی از ما بالاتر هستن، من روز اول آشنایی به ایشون گفتم شرایط و موقعیت و مشکلات خانوادمو و از ایشون خواستم اگ خودم فقط واسشون مهمم پاپیش بذارن و درغیراینصورت نه، و ایشون قبول کردن که منو واسه خودمو ایمانم و پاکیم میخان، و گفتن تا 2ماه همچی رو به خانوادشون میگن و نخواستن از رابطمون خانوادش بدلیل مذهبی بودن چیزی بدونن اما خانواده ایشون ب دلیل 2زن داشتن پدرم با من مخالفت کردن و اصلا راضی به شناخت بنده نشدن و فقط خانواده و موقعیت اجتماعی پدرومادر براشون مهم بود، این رابطه ب 8ماه کشید و حالا بعد این مدت متوجه شدم ایشون مدت 4ماه هست که چت میکنن با دختران و بهشون میگفته واسش دوست دختر پیداکنن پیشنهاد دیدار و شماره تلفن هم دادن بعد از فهمیدن این موضوع و بیان کردنش ایشون گفتن بخاطر لجبازی با من و سردرفتارکردنم این کارو کرده و الان پشیمونه و میخاد من ببخشمش و دوباره برگردم، قسم میخوره که دیگه این کارو نمیکنه و گول شیطونو خورده، و میخواد دیگه پاک زندگی کنه و حتی توبه کرده. بنظرشما من باید چیکار کنم؟ بهش اعتماد کنم دوباره؟ آیا واسه زندگی میتونه انتخاب خوبی باشه؟ سردرگمم درعین حال با خیانتو نامردی و دروغ گفتناش بازم دوسش دارم یا ب عبارتی وابستش شدم. لطفا کمکم کنین تا تصیمیم درست رو بگیرم.

تصویر دلشکسته
نویسنده دلشکسته در

منم مشکل تورو دارم واقعا باید چه کرد ازکجا بفهمم هرزه شده یا نه؟کمکمون کنید

تصویر شیرین
نویسنده شیرین در

سلام من میخواستم با یک اقایه پاکستانی ازدواج کنم که ایشون شناسنامه ندارد میخواستم بدونم مشکلی برامون پیش میاد یا نه؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما برای ازدواج با یک فرد خارجی باید به چند نکته دقت کنید اول اینکه ایشون مکمنه بعد ا مدتی برگرده به کشورش که در اینصورت شما باید یتونی دوری خانوادت رو تحمل کنی دوم مساله تفاوت فرهنگی دو طرف و خانوادهاست که باید برسی بشه آیا میتونند در این زمینه با هم کنار بیان یا نه سوم مساله اعتقادیه که نگفتید ایشون شیعه هستند یا سنی چهارم مساله پذیرش حانوادتون هست که آیا ایشون رو میپذیرند یا نه.
در مورد شناسنامه هم که باید از مراجع زیریط بپرسید که دزرصورت ازدواج با شما به ایشون شناسنامه میدن یا خیر.

تصویر فرنوش
نویسنده فرنوش در

بله مواردی که گفتین قبول کردن و ایشون سنی هستن و خانواده من قبول کردن از لحاظه فرهنگی ایشون و خانوادشون نزدیکه با ما هستن فقط مشکل شناسنامه هستش

تصویر shakib
نویسنده shakib در

به نظرم این ازدواج خیلی ریسک بالایی داره
اولا اختلاف مذهب که به راحتی نمی شه ازش گذشت ،و بعضی از مراجع این نوع ازدواج را خلاف شرع می دانند مگر در شرایطی ،چون احتمال اینکه شما هم تابع مذهب ایشان شوی هست و تکلیف نسل آینده شما و فرزندانتان که احتمال به دین پدرشان گرایش کنند و سنی مذهب شوند و....
دوما:ازنظر طبیعت جسمی خیلی و خیلی گرم بودن افراد پاکستانی یا هندی مشهوره بعدا شما به مشکلاتی روبرو می شید و ...
سوما:در ازدواج شناخت از تناسبهای لازم خیلی مهمه فقط نباید بخاطر علاقه و عشق زود گذر تصمیم بگیری بلکه باید ببینی از تناسبهای لازم بر خوردار هستید ایا مناسب شما هستند و ...خانوادشون و اداب و رسوماشون همه و همه نیاز به شناخت و بررسی داره که البته شما چطور می تونی این شناختها را بدست بیاری ،شاید نیاز باشه شما بری پاکستان و محل زندگی ایشان چون در اینجا ایشان را شاید نشناسند و بیشتر ادم ها در محل کار و زندگی قابل شناخت هستند و ..
چهارم:چطور ایشان به شما تضمین می دهند که بعدا از ازدواج در کنار شما بمانند و یا بعد از اینکه فرزند دار شدید ،خیلی از ابتاع خارجی بعد از ازدواج با دخترهای ایرانی به کشور خودشون رفتند و ..
در آخر بر فرض ازدواج کردید از لحاظ ثبت نام فرزندانتان و .. مشکلاتی خواهید داشت که باید از این اداره یعنی ثبت احوال سوالاتی بکنید

تصویر shakib
نویسنده shakib در

به نظرم این ازدواج خیلی ریسک بالایی داره
اولا اختلاف مذهب که به راحتی نمی شه ازش گذشت ،و بعضی از مراجع این نوع ازدواج را خلاف شرع می دانند مگر در شرایطی ،چون احتمال اینکه شما هم تابع مذهب ایشان شوی هست و تکلیف نسل آینده شما و فرزندانتان که احتمال به دین پدرشان گرایش کنند و سنی مذهب شوند و....
دوما:ازنظر طبیعت جسمی خیلی و خیلی گرم بودن افراد پاکستانی یا هندی مشهوره بعدا شما به مشکلاتی روبرو می شید و ...
سوما:در ازدواج شناخت از تناسبهای لازم خیلی مهمه فقط نباید بخاطر علاقه و عشق زود گذر تصمیم بگیری بلکه باید ببینی از تناسبهای لازم بر خوردار هستید ایا مناسب شما هستند و ...خانوادشون و اداب و رسوماشون همه و همه نیاز به شناخت و بررسی داره که البته شما چطور می تونی این شناختها را بدست بیاری ،شاید نیاز باشه شما بری پاکستان و محل زندگی ایشان چون در اینجا ایشان را شاید نشناسند و بیشتر ادم ها در محل کار و زندگی قابل شناخت هستند و ..
چهارم:چطور ایشان به شما تضمین می دهند که بعدا از ازدواج در کنار شما بمانند و یا بعد از اینکه فرزند دار شدید ،خیلی از ابتاع خارجی بعد از ازدواج با دخترهای ایرانی به کشور خودشون رفتند و ..
در آخر بر فرض ازدواج کردید از لحاظ ثبت نام فرزندانتان و .. مشکلاتی خواهید داشت که باید از این اداره یعنی ثبت احوال سوالاتی بکنید

تصویر sadra
نویسنده sadra در

سلام من یه خواستگار غریبه دارم که به نظرم تو اصول مشکلی نداریم ولی نمی دونم دوسش دارم یا نه اخه من قبلا یکیو دوست داشتم گاهی به انتظار برای اوهم فکر میکنم نمی دونم چه کنم بیشتر اینکه آدم اروم ودرونگرایی جلو چشمه خیلی تو دلم نرفته چه کنم؟

تصویر دلشکسته
نویسنده دلشکسته در

ممنون از کجا بدونم هرزه شدن بانه؟خودش که مطمننا دقیق نمبگه راهی هس ایا؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

از ازتباطاتش با نامحرم اینو میشه فهمید به این صورت که اگر میبینید که در ارتباط با نامحرم خیلی راحت برخورد میکنه و با توجه به اینکه نامزد داره ولی همچنان بدنبال دنبال دوستی با نامحرمه این یعنی هرزه شده و احتمال زیاد داره که حتی بعد از ازدواج هم بره سراغ اینکار پس شما اگر خواستید ازدواج کنید باید این ریسک رو بپذیرید و آماده این عملش باشید.

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

راستش اینه الان که ازدواجم قطعی شده یه نفر هست که داءم به خونه و شماره خودم زنگ میزنه راستش یه ارتباط کم بود که زود تموم شد ولی اون پسره داءم تهدید میکنه که به خونمون زنگ میزنه از طرفی هم خانوادم و نامزدم اگه بفهمن خیلی بد میشه به مزاحمم گفتم که من نامزد دارم و دارم ازدواج میکنم و شمارو دوست ندارم ولی میترسم که به گوشیم بزنگه یا خونمون چکارکنم

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

کمکم کنید

تصویر سهاا
نویسنده سهاا در

بهترین کار اینه ک ب یکی ک تو خونه بهش اعتماد دارید و حرفش خیلی برا باقی سنده داستانو بگید مطمعن باشید اون بدون اینک کسی بفهمه حلش میکنه

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

کسی نیست

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما در وحله ی اول اگر امکانش هست یه یک بهانه ای سیم کارتتون رو عوض کنید تا اون شمارتون رو نداشته باشه و یهش بگید که اگه مزاحمت ایجاد کنه از طریق قانون پیگیر میشد اگر هم سیم کارتتون رو عوض نکردید و دیدید که پیام میده یا زنگ میزنه شما هیچ عکس العملی نشون ندید فقط سکوت چون هرچی جوابش رو بدید اون بیشتر به کارش ادامه میده دقت کنید حتی یک پیام خالی هم بهش ندید به مرور زمان خودش دست برمیداره.
مطمئن باشید که به خونتون زنگ نمیزنه اون فقط تهدید میکنه که شاید بتونه از شما سوء استفاده بکنه.

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

ممنون از راهنماییتون تشکر یه دنیا برام دعاکنید پای ابرومه

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

به نظرتون باید به نامزدم بگم که همچین رابطه ای وجود داشته؟با اینکه ایشون خیلی حساسن و ممکنه برن؟یعنی اینکه جواب ندم کافیه؟

تصویر ***
نویسنده *** در

سلام
ممنون میشم پاسخم رو بدید
من از خدا خواسته بودم که اون کسی که قراره همسرم باشه رو توی خوابم بهم نشون بده تا اینکه یک شب خواب پسری رو دیدم که درکنار من بود حتی اسمش رو هم توی خوابم فهمیدم . بعد از یک مدت که از این اتفاق گذشت جایی مشغول کار شدم و وقتی که یکی از همکارامو دیدم دقیقا همون آدم با همون اسمی بود که من توی خواب دیده بودم
آخه میگن خواب رویای صادقه ست ، بنظرتون میتونم روی این خوابم حساب کنم؟
(این رو هم بگم که همین اتفاق قبلا برای دوستم افتاده بود یعنی ازخدا همچین درخواستی کرده بود و بعدش داداش منو توی خواب بعنوان همسرش دیده بود و الان هم با داداشم ازدواج کرده . البته بعد ازاینکه ازدواج کردند این قضیه رو بمن گفت و گفت که قبل ازاینکه ما خواستگاری کنیم میدونسته و تعجب نکرده)

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام درسته بعضی خوابها رویای صادقانه هستن اما باید شما در انتخابتون دقت کنید یعنی اینکه شما نباید فقط بخاطر خواب چشم بسته چیزی رو قبول کنید.
اما در مورد این شخص باید خدمتتون عرض کنم که فقط ملاک خواب و علاقه شما نیست بلکه باید اون شخص هم شما رو بخواد ممکنه منتظرش بشید که شاید روزی بیاد خواستگاری ولی اصلا نیاد بنابر این شما نمیتونید بخاطر خوابتون منتظر باشید وخواستگاراتون رو رد کنید چرا که سنتون میره بالا و موقعیتهای ازدواج براتون کم میشه

تصویر مری
نویسنده مری در

سلام، 26سالمه و تقریبا حدود 1سال پیش با یه پسری از طزیق نت دوست شدم،خییییلی پسر خوبی بود، همه روش قسم میخوردن.تقریبا 7ماهه که رابطمون جدی شد.حتی برای ازدواج،چون من چندتا خواستگار برام اومد و ایشون فهمیدن و درنهایت قبول کردن که من خواستگارمو رد کنم(هرچند که اولش اینو نمیگفتن و میگفتن که نمیخام زندگیتوخراب کنم) بعد حتی قرارشد بابرادرم صحبت کنن که پدرشون قبول نکردن و گفتن تا مشکلاتتو حل نکردی کار درستی نیست.
الانم یک هفته اس که سر یه موضوع بیخودی ( که من عصبانی بودم که ایشون نبودن و بهش گفتم تو بامن بازی کردی و من به شما اعتماد کردم و حتی بوسیدمت) کلا منو ول کرد.و دلیلشم این بودکه این حرفات خیییلی سنگینه بااینکه میدونستی که عاشقتم و بخاطرت تو روی خانوادم وایسادم و کلی عذاب دارم میکشم.ولی بعد از اون حرفم من هزاربارگفتم ببخشید،عصبانی بودم،گریه کردم،کارم به بیمارستان کشید ولی بازم گفت من عاشقتم اما دیگه نمیشه باهم باشیم حرفایی زدی که خییییلی سنگین بود و پرده های بینمون پاره شد.خودم احساس میکنم این حرفمو بهونه کرده فقط.الان من واقعا حالم بده.من بخاطرایشون حرفای مادرم و برادرمو شنیدم و 2تاخواستگارامو ردکردم و مهمتر از همه شدیدا دوسش دارم و بهش ایمان داشتم.الان نمتونم بفهمم چرا ولم کرد.ولی واقعا جلو خانوادم خجالت میکشم.دارم دیوونه میشم.
ضمنا من چندسال پیشتر هم تجربه یک عشق ناموفق داشتم.خیلی کم آوردم
همیشه دوست داشتم با عشق ازدواج کنم اما نمیدونم چرا نمیشه؟!!!!!

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام خواهر عزیز شما راه درستی رو برای ازدواج انتخاب نکردید چو این راه ریسکش خیلی بالاست.
با نظرتون موافقم ایشون شما رو برای ازدواج نمیخواسته چون اگز واقعا بهتون علاقه داشته چرا بعد از عذر خواهی برنگشت سمتتون یعنی واقعا حرفتون انقد سنگین بوده یا نه فقط بهانه بود.
با توجه به اینکه با صراحت گفته که من با شما ازدواج نمی کنم منتظر ماندنتون کار بیهوده ای هست چرا که سنتون میره بالا و خواستگاراتو هم از دست میدی پس تلاش کن که فرانوشش کنی.

تصویر amir64
نویسنده amir64 در

سلام،یک سوال داشتم ممنون میشم خانمها جواب بدن و نظرشونو بیان کنند،شما یک پسری رو در نظر بگیرید که تحصیلات لیسانس داره،شغلش کارمنده و 29 سالشه،این پسره موقعیت شغلیش خوبه و تو کارش موفقه جوری که بقیه همکاراش زیر دست اون هستند توی کار،نماز و روزشم میگیره و به خدا و حلا و حروم اعتقاد بالایی داره اهل دوست دختر نبوده و دستش تا حالا به یک نامحرمم نخورده(با وجود اینکه موقعیتش براش فراهم بوده اما سمت این چیزا نرفته)اهل دود و سیگار و قلیون و.... هم نیست،توی یه رشته ورزشی (فوتبال) هم استعداد فوق االعاده بالایی داره (شاید اگر تو مملکت گل و بلبل چیزی به نام پارتی وجود نداشت الان خیلی از افراد حاضر توی این زمینه بالاتر بود) اما کمی لاغره(قد 179 وزن 57) حالا اگر همچین کسی بیاد خواستگارتون بدون در نظر گرفتن موقعیتش ایا بهش جواب مثبت میدید؟؟این براتون خیلی مهمه طرف لاغره؟ممنون میشم جواب بدید،ضمنا من اصلا قصدم تعریف از خودم نبود فقط ویژگیهامو گفتم ،علت مطرح کردن سوالم هم این بود خانواده دارن چند وقته همش الارم میدن و میگن دیگه وقتشه،خواستم قبلش بپرسم این مسئله که عنوان کردم چقدر مهمه برا خانمها

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

سلام واسه بعضیا از جمله خودم قیافه و هیکل و تیپ خیلی مهم بود ولی الان واقعا فهمیدم که این ویژگی ها اکتسبابیه در ضمن اگر کسی مورد لاغر بودنتون حرفی زد میتونید بگید که میتونید چاق شید اگر فرد مورد نظر شما باشه این مورد رو چشم پوشی میکنه و بله رو میگه.ایشالله که به زودی فرد مورد نظرتونو پیدا کنید.

تصویر فرنوش
نویسنده فرنوش در

مساله مهمی نیست بعده یک مدت عادی میشه

تصویر سوسن
نویسنده سوسن در

به خاطربیماری این طوری هستید؟خب این که برای خودتون هم مشکل سازه!
البته با توجه به چیزایی که گفتین فکرنکنم کسی شما رو فقط به خاطر این موضوع رد کنه.خواهرمن همسرش خییییلی لاغره و زیبا هم نیست.اوایل خیلی تو ذوق می زد ولی بعد که دیدیم اخلاق و ایمان و تحصیلاتش خیلی خوبه،جواب مثبت دادیم الان هم زندگی خیلی خوبی دارن.شما آستین بالا بزنید فقط به خاطر لاغری کسی ردتون نمی کنه!اتفاقا توی فامیل ما همه دخترا پسرای لاغر رو بیشتر می پسندن ولی خب بعضی دخترا هم مردای هیکلی رو دوست دارن.بستگی به کیس موردنظر شما داره.

تصویر یه دختر
نویسنده یه دختر در

خود من به شخصه دوست دارم شوهرم چهارشونه و هیکلی باشه (منظورم چاق نیست ها) اینجوری احساس میکنم بهتر میتونم بهش تکیه کنم
ولی شما چون موقعیتتون واسه ازدواج خوبه مطمئن باشید کسی صرفا بخاطر لاغریتون جواب منفی به شما نمیده پس با خیال راحت برید خواستگاری
ایشاالله که خوشبخت بشید

تصویر سهاا
نویسنده سهاا در

سلام خاهش میکنم یکی ادامه سوال منو بخونه و جواب بده خاهش میکنم من واقعا دارم نابود میشم کمکم کنید

تصویر 1234
نویسنده 1234 در

سلام من کمک میخوام نامزد دارم اما نمیدونم چه جوری باهاش ارتباط برقرار کنم اخه اخلاق بخصوصی داره لجباز و یک دنده است و میخواد حرف خودش باشه اما مهربونه اما توداره هیچی بهم نمیگه چه کار کنم که حرف دلش رو بهم بگه؟

تصویر مهلا
نویسنده مهلا در

سلام
نمی دونم نوشته تون ی جوری بود من ی دختر 26 ساله ام که به خاطر ازاد بودن روابط رسمی تو خونه بدون احساس و حتی اینکه بعد بخوام ازدواج کنم از دیگران کمک میگرفتم تو همین روابط یکی بدجور شکستم . انقد جلو و عقب و سردرگم بود که حتی مشاوره گرفتم نمی دونستن واقعا ازدواجه یا نه . و نزدیک شد بعد فهمیدم هوس بوده بد جور شکستم از انروز زدم چت رم واقعا یکی کم داشتم نیاز عاطفی(جنسی صفر بود)داغونم کرد توی چت رم می گفتن ازدواج ولی بعد می فهمیدم نه .چد تا اتفاق افتاد
اینکه سواستفاده باشه و ....
ی روز با پسری اشناشدم همه چیزش ذرست بود اشنایی مون که باصداقت بود با قول ازدواج کشید
من انروز از همه کسایی که بهونه ازدواج و اشنایی و ... فقط سواستفاده جنسی بودخسه بودم اما ی حس انتقام بود وقتی پیام می دادند نشون میدادم گول خوردم اما وقتی می فهمیدم ولش می کردم
دست خودم نبود ی احسای شدید روحی که نیاز به بودن کسی داشتم . ان پسر ضربه بدی زد از طرفی واسه نزدیک شدن بعد اینکه مشخص شده بود ازدواج نیس فشار می اورد
همین اقایی که قول ازدواج شد ان میل دید و ...
میگه از گذشتت می ترسم بیرون رفته باشی سکس و....
نمیدونم چیکار کنم .
من واقعا دوسش دارم و هم به نیتش مطمئنم. اما میگه از الانت مطمئنم به قبلت شک دارم پسر بازی دانشگاه و ... رفته باشی
هر چی که گفتنمی دونم گذشته دیگه تموم شد و ... ولهربار حرف جلو امدن هس میگه می ترسم از گذشتت.
دیرو که دعوا حسابی هم شد گفت که اطلاعاتی که از خودش داده دروغ بوده ا نظر زندگی به قول خودش از من پایین تز هست . نمی دونم خودش میگه عادت بهم کردی دوست داشتنی نیست و تمام . ولی گریه هاش خودم دیدم .
من به سکس کشوند اخه عقد موقت هم بودیم ایشون بااجازه ای که از مرجع تقلید گرفت که فقط تا بهتر شدن شرایط با هم باشیم و محرم باشیم و بعدش ازدواج هست محرم شدیم
اما الان سردرگم هستم .یکدفعه بعد ان سکس شد گذشتت .
نمی دونم واقعا راست میگه یا از اول فقط سو استفاده بود . واقعا اطلاعاتی که از خودش دروغ می داد نقشی که بازی می کرد من همه اینها راست می دیدم نه دروغی !!!!!!!!! بهم گفت بعد اینکه حضوری هم دیدم و با هم بودیم که اعتماد و اطمینانم صد شد گذشته مهم نیست اما الان هر چیزی که میشه زود میگه جدا شدیم وقتی هم چیزی نیست میگه گذشتت .
همه چیز با قسم قراتی که داد بهش گفتم . ولی الان میگه شاید بوده بهم نگفتی واسه خودت قسم خوردی .
نمی دونم چه کنم . چند جا مشاوره گرفتم ولی هنوز جوابی ندادند
لطفا کمکم کنید از دوست داشتن و ازدواج دارم متنفر می شم

تصویر مهلا
نویسنده مهلا در

سلام
فک کنم سوالمو ناقص بیان کردم واسه اینکه ابهامی باز پیش نیاد کامل این هست
سلام
من نوشتم عقد موقت با اجازه ای که ایشون از مرجع تقلید گرفتند تا بدون اجازه پدر ازدواج دائم شرایطش جور بشه .

ما بدون اطلاع خانواده و فقط اجازه مرجع تقلید محرم شدیم . که تا مدت زمانی که تا ازدواج دائم با هم هستیم محرم باشیم و گناه نباشه . الان 3ماه هست که محرم هستیم.
دیشب بهم گفت اطلاعاتی که از خودش بهم داده دروغ بوده ان همون شرایط داره ینی پسر خوب و پاک و سالمی هست که فقط بی پول هست از نظر خانوادگی هم از من پایین تر هست . میگه جداشدیم چون من از ت کمتر هستم وقی مخالفت کردم باز گفت گذشتت.
نمی دونم چرا الان بعد همبستری به قول شما و این حرف ها داره از خودش میگه که اگر اول می گفت مطمئنا من اصلا بهش مجلم نمی دادم . چرا الان بعد همبستری میگه گدشتت؟؟
واقعا راست بود یا ی ادم فقط بازی کرد ؟؟
دقت کنید . سوالم دفعه قبل جواب غیر مرنبط بود
سلام نمی دونم نوشته تون ی جوری بود من ی دختر 26 ساله ام که به خاطر ازاد بودن روابط رسمی تو خونه بدون احساس و حتی اینکه بعد بخوام ازدواج کنم از دیگران کمک میگرفتم تو همین روابط یکی بدجور شکستم . انقد جلو و عقب و سردرگم بود که حتی مشاوره گرفتم نمی دونستن واقعا ازدواجه یا نه . و نزدیک شد بعد فهمیدم هوس بوده بد جور شکستم از انروز زدم چت رم واقعا یکی کم داشتم نیاز عاطفی(جنسی صفر بود)داغونم کرد توی چت رم می گفتن ازدواج ولی بعد می فهمیدم نه .چد تا اتفاق افتاد اینکه سواستفاده باشه و .... ی روز با پسری اشناشدم همه چیزش ذرست بود اشنایی مون که باصداقت بود با قول ازدواج کشید من انروز از همه کسایی که بهونه ازدواج و اشنایی و ... فقط سواستفاده جنسی بودخسه بودم اما ی حس انتقام بود وقتی پیام می دادند نشون میدادم گول خوردم اما وقتی می فهمیدم ولش می کردم دست خودم نبود ی احسای شدید روحی که نیاز به بودن کسی داشتم . ان پسر ضربه بدی زد از طرفی واسه نزدیک شدن بعد اینکه مشخص شده بود ازدواج نیس فشار می اورد همین اقایی که قول ازدواج شد ان میل دید و ... میگه از گذشتت می ترسم بیرون رفته باشی سکس و.... نمیدونم چیکار کنم . من واقعا دوسش دارم و هم به نیتش مطمئنم. اما میگه از الانت مطمئنم به قبلت شک دارم پسر بازی دانشگاه و ... رفته باشی کمکم کنید چون با قران قسمم داد منم رابطه که سال پیش داشتم بهش گفتم و انم همه چیز بخشید اما الان همه اش میگه سکس رفته باشی می ترسم و .... نمی دونم دارم دیونه میشم ما با اجازه مرجع تقلید عقد کردیم الان چند روز با هم همبستر و پیش هم بودیم میگه از الانت مطمئنم ولی گذشتت می ترسم به الانت کاملا مطمئنم .
نمی دونم چه کنم . واقعا می ترسه ؟؟؟ کسی با قران من قسم داد و من مجبور شدم همه چیز بهش بگم والان میگه برای خودت قسم خوردی ولی باز نمی ره . نمی دونم گیج و سردرگم هسنم و هم اینکه الان من زیر تیغ گذاشته نمیخوام ان دانشگاه بری بیا دانشگاه نزدیک تز یا جدا میشیم .

تصویر shakib
نویسنده shakib در

مهمترین اشتباه شما در اینجا بود که با ایشان به نیت ازدواج رابطه برقرار کردی ،چون پسرا بر خلاف دخترا هدفشون از ارتباط همیشه ازدواج نیست و خیلی وقتا دنبال سوء استفاده هستند و یا دنبالی راهی برای ارضا نیازهای جنیس خودشان هستند
اما بطور خلاصه ،هر چند که الان با ازدواج موقت رابطه شما شرعی شده باشه که البته اگر با نظر مرجع تقلید باشه که اکثرا اجازه پدر را شرط می دانند و لی گذشته از این ...شما باید در مورد این که قبلا ارتباط داشتی چیزی نمی گفتی حال که گفتی ،ولی بگید که توبه کردید و در مورد سکس هم دیگه نیاز نیست قسم بدهید
شما به این رابطه خاتمه بده ،هر چند که ی اشتباهاتی کردی رابطه برقرار کردی و ..ولی بخاطر ی اشتباه نباید دچار اشتباه بزرگتری بشوید،هر چه ارتباط شما ادامه پیدا کنه دچار دلبستگی بیشتری خواهی شد،و ..عواقب بدتری در انتظار ایندتون خواهد بود ،چون معلوم نیست که ایشان واقعا قصد ازدواج و زندگی دایمی را باشما داشته باشند.
تکلیف خودت را روشن کن
وقتی به این رابطه خاتمه دادی ،بهشون بگید که از این بلاتکلیفی و رابطه بی سرانجام خوشتون نمی یاد اگر شما را با این شرایطی که دارید می خواهند(ارتباطشون فقط برای ارضا نیاز جنسی شون نیست) و می پذیرند ،می توانند برای خواستگاری قدم جلو بگذارند تا ازدواج رسمی و دایمی کنید
البته سوال شما نیاز به بررسی بیشتری داره که می توانید بصورت نامه برای مشاورین ازدواج بفرستید تا جوا ب مفصلتری دریافت کنید
با تشکر

تصویر مهلا
نویسنده مهلا در

از اول رابطه و خواستگاری به اوایل ابان قرار بوده. نمیدونم خیلی سردرگم هستم.

تصویر مهلا
نویسنده مهلا در

ز اول بحث و حرف عهد ازدواج دائم بود. از اول رابطه ای که شروع شد .و قرار خواستگاری برای اوایل ابان بود.
بهش مطمئن هستم اما نمیدونم چه کنم. نکنه دارم اشتباه می کنم

تصویر ***
نویسنده *** در

سلام
من دیروز سوالم رو مطرح کردم راجع به خوابی که دیده بودم
فکرکنم این کسی که جواب داده جناب مهدیار نباشن و به اسم ایشون نظر گذاشتن آخه لحن جناب مهدیار اینجوری نبود!!
میشه لطف کنید شما آقای شکیب یا توسلی جوابمو بدید
ممنون

تصویر تارا
نویسنده تارا در

سلام.من 27سالمه و 5 ماهه عقد کردم.تو این مدت دلایلی دیدم که متوجه شدم مادر و خواهر همسرم در زندگی ما دخالت میکنند و همسرم از آنها تبعیت میکند.من میترسم این دخالتها در آینده بیشتر شود و همسرم برخلاف حرفی که زده(میگه اجازه دخالت نمیدهم) مثل الان تابع خانواده باشد و بیشتر از این در زندگی دچار مشکل شویم.همسرم 33 سال دارد و فرزند اول خانواده است و ازلحاظ مالی درسطح بالایی قرار ندارد.

تصویر سوگند رضایی
نویسنده سوگند رضایی در

سلام، ممنون میشم این نظر رو پست کنید تا دوستان راهنمایی ام کنن، 28 ساله ام هست، تا حالا خواستگار نداشتم تقریبا، یکی دوتا، الان یه خواستگار دارم که به نظر پسر خوبیه، البته خیلی ازش شناخت ندارم، ولی از ظاهرش راضی نبودم، راستش از سنش خیلی بیشتر نشون میداد، صورتش خیلی چروکیده بود، نمی دونم چه کارکنم، نمی گم خوشگلم یا اینکه دنبال پسر خوش قیافه ام اصلا، فقط دلم می خواست به دلم بشینه، رفتارش، حرف زدنش و ظاهرش ولی اینجوری نبود، فقط تنها چیزی که باعث شده بهش نه نگم و صبرکنم اینه که فکرمیکنم پسر سالمیه و درست زندگی کرده، ممنون میشم راهنمایی ام کنید تا بتونم تصمیم درستی بگیرم، ممنون

تصویر shakib
نویسنده shakib در

با توجه به اینکه شرایط ازدواج در جامعه سخت شده
اما بدونید که بر خورداری بودن از تناسبهای لازم مثل ایمان و اخلاق بسیار مهم هستند و در بیشتر مواقع ،با داشتن این تناسبهای لازم زندگی کمتر به مشکل بر می خورد و یا اگرم مشکلی باشه این تناسبها باعث خنثی شدن مشکل می شود
اما بعلاوه تناسب ،باید پسند اولیه نیز وجود داشته باشد،یعنی محبت طرف مقابل به دل شما نشسته باشد البته نه در حد زیاد یا عشق بلکه اگر حداقلی نیز باشد کافی است،چون بعدا با وجود تناسبها این علاقه افزایش پیدا خواهد کرد.
اگر واقعا هیچ پسندی از طرف در شما نباشه سعی کنید جلسه خواستگاری کمی زیاد کنید و بیشتر به جنبه های مثبتش فکر کنید تا بلکه این پسند در شما ایجاد شود والا بدون پسند و علاقه حداقلی ازدواج ریسک دارد

تصویر سوسن
نویسنده سوسن در

با سلام
دختری هستم 23ساله دانشجوی دکترا باشرایط ظاهری و خانوادگی خوب که کمی کار مرا برای ازدواج مشکل کرده و توقع خود وخانواده ام رابالا برده.حدود یک سال ونیم قبل خواستگاری داشتم که چندبار هم آمدند اما به علت اینکه محل زنگی وتحصیل من بامحل زندگی وکار او فاصله زیاد داشت کلا کنسل شد.بعد ازیکسال خود او شخصا ازراه ایمیل با من ارتباط برقرار کرد وگفت بااینکه چندجایی رفته اما فکرمن از ذهنش نمیرود و نتوانسته مورد خوبی پیداکند(که خوشم نیومد از این حرف)
مواردی بهتر تز او برایم پیش آمده اما یکجور احساس گناه در مورد او دارم و نمیدانم واقعا چه کنم
اگر او واقعا خواهان من بود خانواده اش را راضی میکرد.ولی منتظرپایان درس من است ومن نمیتوانم به او قول بدهم که تا3سال دیگر حاضربه ازدواج بااوباشم هم اینکه او اصرار بر ازدواج هرچه زودتر دارد و ممکنه تا آن زمان مجرد نباشد با این حال هرچند وقت حالم رامیپرسد.واقعاگیج شدم لطفا مرا راهنمایی کنید

تصویر shakib
نویسنده shakib در

شما اگر واقعا احساس می کنی با مورد اولی ازتناسبهای لازم ازدواج فکری اعتقادی اخلاقی و دینی برخوردار هستید و مورد مناسب شماست و مورد پسند شما هم واقع شده است
به ایشان ی ماه مهلت بدهید تا برای روشن شدن تکلیفتان با خانوادشون بیاند خواستکاری تا مشکلات و موانع ازدواجشون را برطرف کنند و این مدت هم تا 3 ماه می توانید تمدید کنید .
و الا بیشتر از این خودتون را بلاتکلیف نزارید و به موردهای دیگری فکر کنید،چون این بلاتکلیفی به ضرر شماست تا ایشان.

تصویر نیلوفر 55
نویسنده نیلوفر 55 در

سلام خدا قوت
من 25سال دارم دانشجوی ترم 6 و نامزدم دیپلم داره یکسال ازم کوچیکتره 2ساله نامزدیم و صیغه محرمیت میخونیم دلیل عقد نکردنمون هم اینه که ایشون میگه هنوز شرایط عقد رو ندارم و صبر کنم تا یه کار ثابت پیدا کنه خیلی از این دوری اذیتم از این وضعیت ناراحتم چون خانواده من مدام به من غر میزنن حتی چندبار هم به نامزدم گفتن ولی اون با همین دلیل که باید کار پیدا کنم و تا چند وقت دیگه میام راضیشون میکنه و چون ما از خانواده سنتی هستیم و چون اسم روی من گذاشته خیلی بد میدونن که ازش جدا شم و راستش خودم هم خیلی دوسش دارم که در ادامه دلایل دوس داشتنم رو میگم و الانم من به عنوان شوهرم از ایشون انتظاراتی دارم که متاسفانه درست به نیاز های من و احساس من جواب نمیده و دلمو میشکونه که چند موردش رو در ادامه خدمتتون عرض می کنم تو رو خدا کمکم کنید من واقعاً نمیدونم چه عکس العملی به این طرز رفتارش باید نشون بدم و چیکار کنم تا بهش بفهمونم که به عنوان یک زن احتیاج دارم و از اون مهمتر غرورم اجازه نمیده مستقیم بهش بگم بیا زودتری عقد کنیم پس چطوری بهش بگم چون واقعا از این وضعیت خسته شدم از بلاتکلیفی روحم داغون شده عصبی شدم شمارو به امام حسین بهم بگید چیکار کنم جدایی ازش برام ممکن نیست چندبار خواستم ولی برا یه ساعت هم دووم نیاوردم نمیدونم چیکار کنم صبح تا شب با یاد اون زندگی میکنم خیلی دیر به دیر به دیدنم میاد تا حالا غیر از اون هم خواستگاری نداشتم یعنی نخواستم داشته باشم چون نمیتونم خودم رو با یه مرد دیگه حتی تصور هم بکنم تو رو خدا راهنماییم کنید که چیکار کنم تا انقد لج باز نباشه خیلی یه دنده است همش فقط به من میگه صبر کن ، آخه تاکی!!! بخدا بریدم نه میتونم ازش دل بکنم نه میدونم چطوری باهاش حر ف بزنم که بیاد عقد کنیم تو رو خدا کمکم کنید که چطوری بهش بفهمونم که از نیومدن و عقد نکردنش خسته شدم چیکار کنم تا زودتر به هم برسیم :
معایب :
1- من خودم شاغل هستم و در تمام این دو سال یکبار عصر ها نیومد دنبالم که منو ببره خونه چند بار از چند طریق مختلف بهش گفتم که دلم میخواد بیاد دنبالم ولی یکبار هم نیومد میگه از این کارا بلد نیستم
2- 2 هفته ای یا سه هفته ای (یا بیشتر)یکبار میاد دنبالم بریم بیرون خیلی کم میاد خونمون اونم با هزار جور خواهش من
3- این آخریا براش اس دادم تو دلت برا من تنگ نشده گفت نه بعدم میگه اینطوری میگم که تو بیشتر دلت تنگ نشه و صبر کن انشاا... اوضام درست میشه و این دوری تموم میشه.
4- برای روز زن و مناسبت ها برام کادو نمیخره میگه بیخیال این مناسبت ها شو ، من هروقت بخوام برات میخرم فقط دروغ نگم همون اوایل چندبار برام گل خرید و برا تولدم که چند روز دیگه هم دوباره هست یک گلدون خرید یبارم رفت مسافرت از اونجا برام یه خرس آورد و روسری و یک صلوات شمار منهم بهش اصرار نمیکنم چون نمیخوام بهش فشار بیارم ولی خب نیاز دارم بهم محبت کنه بهم توجه کنه بهم اهمیت بده .
5- چند بار ازش خواستم که دلم میخواد با هم بریم پیاده روی دلم میخواد دستمو بگیره راه بریم ولی هیچ وقت نیومد و هربار یه بهونه ای آورد
6- چند بار ازش خواستم که دلم میخواد لباسمو خودش انتخاب کنه و بیاد باهام بریم خرید حتی بهش گفتم که قول میدم تو مغازه های اول بخرم ولی باز میگه من حوصله خرید ندارم
7- تو این دو سال که گذشته دو بار با دوستاش رفتن ، برای اربعین رفتن کربلا و از نجف تا کربلا راهپیمایی ، برا عید فقط بعد از سال تحویل 2 ساعت اومد منو برد بیرون و بعدش چندین روز با دوستاش رفتن قشم ،الانم که دارم این پیام رو میدم همین دیروز دوباره با دوستاش رفتن مشهد مقدس منظورم از آیتم 7 اینه که همیشه و همیشه بیشتر وقتشو با دوستاش میگذرونه حتی اگه مسافرت هم نره در هفته دو یا سه شب تا 1 و 2 شایدم تا نزدیک صبح با دوستاش و وقتی بهش میگم متعادل باش خب منم دوست دارم ولی از زمانی که باید برا تو بزارم نمیزنمو برم با اونا ، ولی ایشون میگه من الکی خوشی میکنم تو فکر میکنی با اونا خوشم نه منم دلم میخواد با تو باشم ولی چون برا عقد طول کشیده روم نمیشه تو رو خونوادت بیام ببرمت بیرون وگرنه بعدن اصلا تنهات نمیزارم و همه چی رو حواله میکنه به بعد
8- ایشون سیگار میکشه چند بار ازش خواهش کردم که سیگار نکشه و گفت کمترش میکنه ولی هیچ وقت هیچ تلاشی نکرد یبار گفت باشه دیگه نمیکشم ولی باز خودش گفت نمیتونم بهت دروغ بگم دوباره شروع کردم و همیشه لباساش بوی سیگار میده و قلیون هم میکشه و در جوابم میگه بخاطر دوریه توی بزار بریم سر خونه زندگیمون دیگه وقتی تو رو داشته باشم آرومم و احتیاجی به سیگار ندارم ولی فعلآ نمیتونم.
9- تا با اس ام اس ازش اجازه نگیرم اجازه ندارم یهو زنگ بزنم چون اگه زنگ هم بزنم اشغالم میکنه بعدش خودشم دیگه زنگ نمیزنه تا چند ساعت بعدتر با sms میگه کارم داشتی یا باید بگم زنگ بزن تا زنگ بزنه وگرنه خیلی کم پیش میاد که خودش بهم زنگ بزنه
10- وقتی راجب این مسائل گلایه میکنم یا میگم از این رفتاراش اذیتم بدون اینکه تلاشی بکنه که تغییری تو رفتارش ایجاد کنه قهر میکنه و انقد سرد باهام رفتار میکنه و بی محلی میکنه تا تحملم تموم بشه و خودم پا پیش بزارم چون میدونه خیلی دوسش دارم
11- برای کارش که تا حالا موفق نشده یجا یه کار ثابت پیدا کنه اینه که میگه من زیر دست هیشکی کار نمیکنم و باید از خودم سرمایه داشته باشم و حاضر نیست تو هیچ شرکت یا کارخونه ای کار کنه میگه تحمل زیر دست بودن را ندارم منم بهش میگم پس آخرش چی میگه صبر کن صبر صبر صبر
بخدا خیلی اذیتم میکنه خیلی وقتها با این رفتاراش روحمو داغون میکنه من دختر سر زنده و شلوغی بودم ولی الان فقط دلم میخواد یجارو پیدا کنم که زار زار گریه کنم بخدا بار ها محل کارم گریه میکنم نمیدونم چیکار کنم چون با تمام این بدیها اصلا جرات ندارم حرف جدایی بزنم پدرم فوت کرده و برادرام میگن میکشیمت اگه بخوای جدا بشی ما آبرو داریم بسوز و بساز حتی مامانم هم میگه وقتی همیشه با هم باشین این مشکلات حل میشه و بعدن خودش درست میشه انقد این چیزا کوچیک رو برا خودت بزرگ نکن الان بخاطر دوری ازش بهونه گیر شدی و میگه حرف جدایی نزن تو این بی خواستگاری میخوای با کی ازدواج کنی که دیگه اسم گذاشته روت تو فامیل چی بگیم میخوای سر برادراتو بیاری پایین میخوای بکشنت خواهرام میگن تو رو شوهراشون آبروشون میره میگن یساله با پسر رفته و امده حالا جدا شده و دوستام میگن اگه دوست داشت تا حالا میومد این حرفا خیلی اعصابمو بهم میریزه از زندگی سیر میشم و حتی از خستگی از بلاتکیفی آرزوی مرگ میکنم و حتی شده میگم خدایا یا منو بکش یا خدای نکرده زبونم لال اونو شما رو بخدا منو راهنمایی کنید چیکار کنم تا یکم راضی شه رفتارشو عوض کنه و زندگیمون خوب باشه.
به غیر از اون رفتاراش که اذیتم میکنه ولی خوبیهایی هم داره که تا حالا بدیهاشو به این دلیل ها بخشیدم :
1- تو این مدت چند بارم بوده با همدیگه تو خونه تنها بودیم ولی هیچ وقت ازم نخواسته که--- جون میگه انقد دوست دارم که نزارم به فساد بکشه و تا بعد از عقد رسمی تحمل میکنم
2- بهم احترام میزاره بخاطر گلایه هام برای رفتارای بالاش بار ها شده که خیلی عصبانی بشه ولی تا حالا نشده داد بزنه سکوت میکنه و نشده حرف ناسزا بزنه یا نمیدونم فوش بده و و و ولی کم محلی میکنه و تا چند روز سرد رفتار میکنه تا خودم از گلایم و از حرفام پشیمون بشم .
3- با حرفاش خیلی بهم ابراز علاقه میکنه همیشه میگه تو دلیل زنده بودنمی و تو همه زندگیمی شبها تا با sms شب بخیر نگه نمیخوابه صبح ها بهم صبح بخیر میگه در روز با sms چند بار حالمو میپرسه اگه امتحان داشته باشم یادش نمیره و سر ساعت میپرسه امتحان چطور شد به مامانم خیلی احترام میزاره و حالشو میپرسه
4- نمازاشو همیشه میخونه هر هفته میره هیئت امام حسین و تو محرم از جونو دل برا امام حسین مایه میزاره و نه تنها محرم تو تمام مراسم و جشنا همیشه شرکت میکنه و به ائمه و معصومین خیلی اعتقاد داره برا دهه فاطمیه خودش با دوستاش هیئت دارن و از این زحمتاش هم خسته نمیشه
5- با اینکه من از این ولخرجیها خوشم نمیاد ولی به خواسته خودش چند بار رفتیم (تو این دو سال 4 یا 5 بار)رستوران های گرون قیمت و شیک برا شام من دوس ندارم ولی خودش میگه تو خیلی برام عزیزی و دلم میخواد همه جاهای خوبو با خودم ببینی ولی ماهی یا دو ماهی یبار رو میرفتیم جاهای معمولی ساندویچ و... میخوردیم این آخریام حالا دو ماه شده هنوز بیرون نرفتیم و همو ندیدیم.
6- من یه عمل جراحی داشتم 7 ساعت پشت در اتاق عمل وایساد و تا روز بعد که مرخص شدم تنهام نزاشت حتی مخارج بیمارستانم خودش داد
7- تو یه قضیه بهم تهمت زدن و همه جوره پشتم وایساد و در تمام اون مدت کنارم بود و به هیچ کدوم اتهاما اهمیت نداد و گفت من به زنم ایمان دارم و آخرش هم خداروشکر ثابت شد که من بی گناه بودم
8- اگه تو خونمون حالم بد بشه میاد دنبالم خودش منو میبره کیلینیک
9- اولش مانتویی بودم ولی ازم خواست که چادر بپوشم میگه دلش نمیخواد تو خیابون مردا نامحرم بهم نگاه کنن
10- برا سر کار رفتنم بهم کار ی نداره و میگه بهت اعتماد دارم با ادامه تحصیلم مشکلی نداره و خیلی هم تشویقم میکنه و پیگیر امتحانام میشه که خوب بود یا نه اگه خراب کنم واسه ترم بعد بهم امید میده ، تو رانندگی کمک میکنه تا رانندگی یاد بگیرم
بخاطر این رفتاراش و نجابتش هم هست که واقعا بهش علاقمند هستم و عاشقش شدم و دلم همیشه براش تنگه ولی بخاطر اون دلایل بالا هم اذیتم و و دو دل میشم که نکنه بخاطر اون مسائل خوشبخت نشم و میترسم که بعد ها این مسائل مشکل درست کنه و خدایی نکرده باعث طلاقم بشه و هر بار مورد اونطوری پیش میاد با خودم میگم نکنه دیگه دوسم نداره و نکنه یه دختری اومده تو زندگیش و نگران میشم و فکر جدایی می افتم ولی واقعا دل جدایی ازشو ندارم و خیلی دوسش دارم و اونم میگه منو خیلی دوست داره فقط میگه اون رفتار (که بالا گفتم)رو بلد نیست .
بهم کمک کنید راهنماییم کنید که :
1- چطور باید رفتار کنم و یا چی بگم تا شاید بتونم روش تاثیری بزارم و رفتارش رو برای اون موارد که اول گفتم عوض کنه چون دوس دارم زندگیمو حفظ کنم و با اوضاع خونوادم جدایی برام ممکن نیست برای همین هم تا حالا همش کوتاه اومدم و می ریزم تو دلمو تو خلوت خودم گریه میکنم و بخاطر بقیه خوبیهاش که گفتم می بخشمش
2- چطوری میتونم بهش بفهمونم که دوست و رفیق قابل اعتماد نیستن چون به نظرم خیلی برا رفیقاش مایه میزاره و همه وقتشو با اونا میگذرونه و پولشو خرج مسافرت های مجردیش میکنه
3- چطوری باید راضیش کنم که به همین کار فعلیش که نصب سازه های فلزیه راضیم و چطوری باید بهش بگم که من سنم داره بالا میره و فرصت ازدواجمو دارم از دست میدم چطوری بهش بگم که دلم میخواد فاصله سنیم با بچم کم باشه نمیخوام خودمو کوچیک کنم و غرورم اجازه نمیده مستقیم بگم میترسم اشتباه برداشت کنه راستش من خیلی خجالتیم و خدارو شکر هیچ رابطه ای هیچ وقت با هیچ پسری نداشتم و خیلی بلد نیستم که چطوری حرف بزنم که اوضاع بدتر نشه و لج نکنه چون لجباز هم هست و یه دنده و همش حرف حرف خودشه و ایشونم همینطور هیچ وقت هیچ رابطه ای با هیچ دختری نداشت و برا همین میگه من از اون کارا بلد نیستم (اون معایب که بالا گفتم) .
4- مشکل بزرگ دیگه هم اینه که هر بار به سختی خودمو راضی میکنم و حرف عقد رو میزنم میگه صبر کن تا کار پیدا کنم آخه تا کی صبر کنم اگه یهو بگه دیگه منو نمیخواد چی ! اگه یهو بزاره بره چی! خدایی نکرده اون موقع با اون بی آبرویی چیکار کنم میخوام ترس از زندگی مشترک رو نداشته باشه من هم اصلا پرتوقع نیستم ولی خودش راضی نمیشه و من چون می بینم راضی نمیشه بازم فکر میکنم که نکنه نیتش خواستن نیست و پشیمون شده و دوسم نداره.
5- همیشه و هر لحظه میترسم که منو بزاره بره چون هنوز عقد رسمی نکردیم و برا همین همش کوتاه میام و میزنم به دلم و گریه می کنم.
ببخشید خیلی حرف زدم ولی من راه کار و راه حل میخوام که چطوری اون بشه همون مرد ایده آل من و یا واقعا شاید مشکل از منه و اگر اینطوره خودم باید چیکار کنم تا مشکلات زندگیمون حل بشه.
خیلی ممنونم که جواب ما جوونای خام رو می دید و انقد برامون وقت میزارین واقعا اجرتون با امام حسین باشه انشاا... سلامت باشید.برام پست کنید تا همه نظر بدن و مخصوصا به نظر مشاور و راهنماییشون هم احتیاج دارم.خیلی مچکرم

من الله توفیق

تصویر یه دونه
نویسنده یه دونه در

به نظرم دوستت داره اگه یکم کم محلی کنی شاید نبودتو احساس کنه و برا عقد پا پیش بزاره.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

وای عزیزم چقدر طولانی بود ، آدم حوصلش نمیشه همشو بخونه
برات دعا میکنم که ایشالله مشکلت حل شه و هرچی زودتر با عشق و علاقه بیشتر برید سر خونه و زندگیتون

تصویر سارا ف
نویسنده سارا ف در

با توجه به محاسنی که گفتی من فکر کنم عیبهایی که گفتی همش به خاطر دوری از همدیگه هست.برید سر خونه و زندگیتون همش درست شه.بهش بگو با همین شرایطی که داره راضی هستی باهاش عقد کنی و مراسم ها رو ساده تر میگیری که اذیت نشه و بهش فشار نیاد.دعا میکنم زودتر مشکلتون حل شه و برید سر خونه زندگیتون. به نظرم به آقای کریمی تلفن بزن و همه اینها رو کاملا توضیخ بده.ایشون راهنماییت میکنن واگه لازم باشه خودشون با نامزدت صحبت میکنن.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

هر کسب که است غیر از شما به فکر دیگری هم هست مورد خوب و مطمءنی نیست

تصویر اصفهانی
نویسنده اصفهانی در

منم میگم چون از هم دورین اینجوریهبا یکی از بزرگترای نامزدت حرف بزن بگو من قانعم با همین شرایط تا باهاش حرف بزنند

تصویر مهلا
نویسنده مهلا در

سلام مجدد
منتظر جواب ودم ولی هنوز جواب سوالمو نگرفتم. چرا؟

تصویر shakib
نویسنده shakib در

سلام لطفا عجله نکنید و شکیبا باشید
سوال شما در حال بررسی و جواب دادن است و از همین قسمت منتظر جوابتان باشید
با تشکر

تصویر اصفهانی
نویسنده اصفهانی در

سلام من 25 سالمه و روستاییمو از محلمون خواستگار زیاد داشتم.خواستگارم زیاد داشتم ولی خب نشده.یک ماهی هست با یه اقای تو سایت همسر یابی اشنا شدم 2 بار باهم بیرون قرار گذاشتیم و صحبت کردیم خوبیم از هر نظر ولی خیلی زود احساسات وارد کار ما شدو ما سریع (یک ماهه)تشخیص دادیم به درد هم میخوریم دیروز اومد خواستگاریم ولی دودلم که بعدا عاقبتم چی میشه بحثی بشه به رخم میکشه یا نه که تو خودت پیدات شدو...کسی هست که کمکم کنه و سابقه آشنایی در سایت داشته باشه////////////لطفا نظرم را پست کنید ممنون

تصویر shakib
نویسنده shakib در

اگر شما از تناسبها لازم با ایشان بر خوردار باشید و با تحقیق و بررسی از ایشان کشف کرده باشید که مورد مناسب شما هست ،بعیده در آینده در مورد شما چنین ادعایی کنه
چون ایشان باید به خواستگاری شما بیاییند و بعضا شرایط شما را هم قبول بکنه پس ایشان طالب شما هستند و شما مطلوب .

تصویر نیلوفر 55
نویسنده نیلوفر 55 در

سلام اگه میشه نظر قبلیمو پستش نکنید نظر کارشناسی خودتون و کارشناسای سایت رو برام ایمیل کنید چون تو چندتا پست که نظر عموم خوندم متوجه شدم که بعضی هاشون پاسخ های درستی نمیدن و بدتر ادمو گیج میکنن لطفا پست نکنید چون با جزئیات نوشتم نمیخوام پست کنید.خودتون برام نظر خودتون و مشاور سایت رو ایمیل کنید و نظر کارشناسی بهم بدید. منتظر راهنماییتون هستم . مرسی

تصویر نیلوفر 55
نویسنده نیلوفر 55 در

انگار پست کردید باشه طوری نیست ولی نظر کارشناسی خودتون رو هم لطف می کنید که برام ایمیل کنید.مچکرم

تصویر س...
نویسنده س... در

سلام من هم تقریبا مشکل نیلوفر رو دارم اگه میشه پاسخ رو برای من هم میل کنید. ,و همچنین پستش کنید.مرسی

تصویر hedie
نویسنده hedie در

سلام
من1 دختر20 سالم ودانشجوی کارشناسی من تا الان خواستگارای زیادی داشتم ولی قصد ازدواج نداشتم خانوادمم اصراری نداشتن تا این خواستگار اخیرم که همه معادلات زندگیمو بهم ریخت.اون دیپلمس وقبلا به مدت2سال عقد بوده وجدا شده که ظاهرا مشکل از سمت دختره بوده.از طرفی پسرخوب وسالمیه و وضع مالیشم بسیا خوبه.همه اعضای خوانوادم به خاطر این 2مورد باهاش موافقن ولی من همچنان تحصیلاتو ازدواجشو مشکل میبینم چون از اول اینا واسم مهم بوده مخصوصا ازدواجش ولی الان دارم تحت تاثیر خانوادم قرار میگیرم میترسم از تصمیم اشتباه خواهش میکنم هرچه سریعتر راهنماییم کنید و مطلبمو پست کنید تا بچه ها نظر بدن
ممنونم

تصویر shakib
نویسنده shakib در

شما باید با تحقیق و بررسی کشف کنید که علت طلاق قبلی ش چی بوده؟حتی اگرم شده از دختره سوال کنید و یا کسانی دیگه
در ازدواج مهم بر خوردار بودن ار تناسبهای لازم است که قابل چشم پوشه مانند اخلاق و ابمان و فرهنگ اما از معیارهای فردی مثل قیافه و یا درس و تحصیلات می شه گذشت و اینکه انچه که برای زندگی کردن نیازه ،معرفت و ایمان اخلاق طرفه نه تحصیلات و مدرک بعضی از افراد هستند با وجود نداشتن مدرک در زندگی از معرفت بالایی بر خوردار هستند و اما بعضی ها هم با وجود تحصیلات بالا اصلا زندگی کردن بلد نیستند،
پس شما عاقلانه فکر کن و تصمیم بگیر .

تصویر hedie
نویسنده hedie در

دوس دارم علت رو از خود دختره جویا شم اما خب قاعدتا باید نشونیش رو از خواستگارم بگیرم!ولی چون میدونم طلاقشون کاملا توافقی بوده و دختره هم کاملا به طلاق راضی بوده یعنی از هم سرد شده بودن بعبارتی پس میترسم دختره به خواست خواستگارم راستشو بهم نگه!درضمن طبق اخلاق خودم میترسم بعدا از فکر اینکه قبلا با کسی بوده عذاب بکشم

تصویر نیلوفر55
نویسنده نیلوفر55 در

سلام ببخشید من متوجه نشدم شکیب به کی پاسخ میده و طرف صحبتش چه شخصی هست ! یکی راهنمایی کنه که من متوجه شم . آیا مسیر خاصی داره یا تو قسمت پاسخ باید ببینم؟
چون اونجا بالای متن من نوشتن صبر کن حالا نیدونم با من یا با مهلا!؟
با تشکر از همه

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

سلام من قبلا زیاد پیام داده بودم 19سالمه و گفته بودم که خواستگارم که فامیله و از هر نظر ازجمله مالی ایمان خانواده تحصبلات..خوبه ولی ظاهرا قابل تحمل نیس جدیدا هم تو رابطه فهمیدم اصلا با احساسات من جور نیس و جواب محبت منو نمیده.و همچنان من روم نمیشه بگم ایشون همسرمه یا باهاش بیرون برم و از طرفی هم باید تصمیم بگیرم چون اگه تو فامیل سر زبونا بیوفته هیچکاری نمیشه کرد امروزم میخوان بیان خونمون من وقتی صحبت میکنن نمیفهمن از نظر لهجه.خواهش میکنم من اورژانسی سوال دارم جوابمو بدید

تصویر ناصر
نویسنده ناصر در

اگر پسر عمو یا پسر دایی یا پسر عمه باشه ، یعنی از فامیل های نزدیکه بهتره محتاط باشی چون برای بچه دار شدن یه سری مشکلا ت پیش میاد.( بدلیل مسائل ژنتیکی) من عمرا از فامیل زن بگیرم حتی فامیل دور .

تصویر shakib
نویسنده shakib در

شما باید بیشتر توضیح بدی اینکه قابل تحمل نیست منظورتون چیه؟
اگر منظورتون اینه که مورد پسند شما نیست و هیچ احساسی نسبت به ایشان پیدا نکردی این ازدواج ریسک داره و باید ی پسند و علاقه حداقلی با ید بین طرفین باشه

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

منظورم قیافشونه ولی میشه درستش کرد.میدونید من هی نظرم عوض میشه خودمم نمیتونم تصمیم بگیرم ولی باهرکی بزرگتر بود مشورت کردم میگه پسر خیلی خوبیه.گمیدونم چکلر کنم

تصویر 136666
نویسنده 136666 در

سلام دختري 27 ساله هستم با مدرک تحصيلي ليسانس و البته دو ترم هم ارشد خوندم که ديگه ادامه ندادم از نظر ظاهري يعني تيپ و قيافه ي خوبي دارم طوري که هر جا ميرم برام يه خواستگار پيدا ميشه , خانواده ي خيلي خوب و با ايماني هم دارم که همه از ما تعريف ميکنن
در حال حاضر از بين خواستگارايي که تو اين 2 ماهه داشتم يکيشون مورد خوبيه که واقعا پسر مثبت و با ايمانيه و خانواده ي به ظاهر خوبي داره تا الان هم چندين جلسه با هم صحبت کرديم که هم اونا هم ما تقريبا نظرمون مثبته
ولي به خواست خدا من 8 ماهه که يه مشکلي دارم و اون هم اينه که متوجه شدم يه رماتيسم خيلي خفيف تو بدن دارم که با پزشکم مشورت کردم و ايشون به من گفتن که در حال حاضر هيچ مشکلي براي ازدواج ندارم , اين رو هم بگم که من نه درد جسمي دارم و نه حتي تو ظاهرم مشخصه که من چند ماهه مريض شدم , من مي خواستم که با خواستگارم اين موضوع رو حتما مطرح کنم اما نميدونم چجوري بگم
با اينکه مشکلم اصلا حاد نيست و با پزشکم در اين مورد صحبت کردم و فقط بايد يه مدت تحت نظر باشم که خداي نکرده بيماريم شعله ور نشه
لطفا منو راهنمايي کنيد که چطور بهش بگم چون يه کم استرس دارم
البته با همه ي اين حرفا من توکل به خدا و توسل به امام زمان و ائمه کردم
ممنون از لطف همگي

تصویر اصفهانی
نویسنده اصفهانی در

با اعتماد به نفس بالا بهش بگو پسر عاقل و فهمیده ای باشه درک میکنه نهایتا باهم میرید یه دکتر که دکتر براش توضیح بده مشکل چیه و چجوریاس

تصویر shakib
نویسنده shakib در

از انجایی که مشکل شما مهم نیست و ..لازم نیست چیزی بگی هر چند اگرم بگید بهتره و بیشتر از هم شناخت پیدا میکنید

تصویر 136666
نویسنده 136666 در

لطفا جواب سوال من رو خيلي زود بديد چون فکر کنم دوباره امروز , فردا بايد باهم صحبت کنيم و من نمي خوام بيشتر ازين طولاني بشه

تصویر تارا
نویسنده تارا در

با سلام.من 18/6 مطلبی ارسال کردم که البته خیلی خلاصه بود.منتظر جوابم چون به در شرایط خوبی نیستم

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

سلام توروخدا بگید چکار کنم هر بار که مامان بابام بام میحرفن راضی میشم ولی یه ذره که میگذره و خودم فکر میکنم نمیتونم تحملش کنم ایشون و خانوادشم سر سختانه دوس دارن عروسشون شم خانوادم هیچ جوری متقاعد نمیشن که ردش کنیم حتی چندبارم کسی دیگه به مامانم پیشنهاد دادن ولی مامانم میگه ما که نمیشناسیمشون من تورو نمیدم ای خدای من عصری هم میخواد بیان خونمون....

تصویر اصفهانی
نویسنده اصفهانی در

تو که سنت زیاد نیست اگر به دلت بد افتاده قبول نکن عزیزم

تصویر soroush199
نویسنده soroush199 در

سلام
جوانی 22ساله هستم افسر پدافند هوایی هستم.خونه از طرف ارتش به صورت سازمانی برای 30 سال استفاده دارم.10روز سرکار هستم 20روز خونه حقوقمم حدود 1تومن.تعریف از خود نباشه ولی قد بلند و با هیکلی متوسط هستم.بخاطر اینکه محل کارم از خونوادم دوره با یکی از دوستان در یک واحد از خونه های مجردی سازمانی ارتش زندگی میکنم.مادرم بسیار سعی داره که من رو به ازدواج سوق بده ولی من با این حال که بیشتر شرایط رو برای یه زندگی عادی دارم ولی دوست دارم در سن بالای 30سال حدود 33 4 سال ازدواج کنم تا ازدواج مانع پیشرفتم نشه و از همه مهم تر با فردی بهتر ازدواج کنم . بنظر شما ایا باید به حرف مادرم گوش کنم و ازدواج کنم یا نه؟؟؟ایا ازئواج میتونه مانع پیشرفت من تو شغلم بشه؟؟؟

تصویر اصفهانی
نویسنده اصفهانی در

نه داداشم کجا دخترا از پیشرفت شوهرشون بدشون میاد خیلیم دلش بخواد توکل بر خدا کن و اگر شرایطت اوکی هست زودتر یه دختر خوب انتخاب کن و ازدواج کن که خدایی نکرده دچار گناه و ... نشی
موفق باشی

تصویر سارا ف
نویسنده سارا ف در

به نظزم اشتباه نکن.چون سنت الکی میره بالا. من خودم اصلا از خواستگار 30 به بالا خوشم نمیاد و رد میکنم.

تصویر shakib
نویسنده shakib در

شما به حرف مادرتون گوش کنی در واقعا به حرف عقل تم گوش کرد ی چون:
اولا شما سن ازدواج را هم داری و دیر بشه ،از فوایدی خودتون محروم کردی
دوما:ازدواج هیچ وقت مانع نبوده بلکه بیشتر باعث پیشرفت کاری شما است التبه شما باید با کسی که از تناسبهای لازم با شما برخوردار باشه ازدواج کنی و طبق شرایط کاری که داری

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

سلام توروخدا بگید چکار کنم هر بار که مامان بابام بام میحرفن راضی میشم ولی یه ذره که میگذره و خودم فکر میکنم نمیتونم تحملش کنم ایشون و خانوادشم سر سختانه دوس دارن عروسشون شم خانوادم هیچ جوری متقاعد نمیشن که ردش کنیم حتی چندبارم کسی دیگه به مامانم پیشنهاد دادن ولی مامانم میگه ما که نمیشناسیمشون من تورو نمیدم ای خدای من عصری هم میخواد بیان خونمون....

تصویر حنانه
نویسنده حنانه در

سلام،من23 سالمه و سال آخردانشگاه هستم از یک خانواده مذهبی به یکی از هم کلاسی هام علاقه مند و این آقا پسر فردی مذهبی متدین هست و احساسم رو با ایشون در میون گذاشتم اون هم این احساس را دو طرفه دونست وگفت دلیل پیشقدم نشدنش مناسب نبودن موقیعت فعلیش بوده اما من بهش گفتم این قضایا واسم مهم نیست هرچند اطرافیانم به دلیل هم سن بودن و عدم داشتن شغل و نرفتن سربازی این آقا پسر من رو از این کار باز می دارن ایشون از من خواسته توی این مدتی که کار پیدا کنه ما با هم بیشتر آشنا شیم ولی از اون روزی که این حرف رو درمیون گذاشته هیچ حرفی بین ما نشده جز این که از من خواست به سایت شما یه سربزنم و قبل از این که قدم تو این راه بزاریم با مشاور درمیون بذاریم ولی اطرافیان من میگن وقتی هنوز هیچ حرفی جز یه آشنایی کلی که از شرایط خانوادگی هم واسه هم گفتید هیچ حرف دیگه ای نزدین چرا سریع برید مشاورمیگن شاید از حرفی که بهت زده پشیمون شده و حالایه جوری میخواداین قضیه رو منتفی کنه به نظر شما کدوم حرف درسته روزای اول اطمینان کامل از انتخابم داشتم ولی الان دچار تردید و دودلی شدم که نکنه حرف اطرافیانم درست باشه و اون به قول دوروبریام من همینجوری فعلا نگه داشته تا اگه بهتر ازمن پیدا کرد بهسراغ زندگیشو اونی که شکست میخوره و موقعیتاشو از دست میده منم با تشکر خواهش میکنم این پیغام رو تو سایتتون نذارین و فقط پاسخش رو به خودم ایمیل بزنید

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام برای اینکه شما از این استرس در بیایید و فردا به مشکلی برنخورید و خیالتون از این بابت راحت یشه باهاش قطع رابطه کنید و بگید که من خواستگار دارم میخوام تکلیفم زودتر روشن بشه با خانوادش برای خواستگاری اقدام کنه که این خودش چند تا مزیت داره اول اینکه خیال شما از بایت پسر راحت میشه چراکه با قطع ارتباط اگه شما رو بخواد اقدام میکنه دوم با توجه به اینکه برای ازدواج خانوادها هم باید رضایت بدن با این کار تکلیف رضایت دادن با ندادن خانوادها هم مشخص میشه سوم میتونید بعد از خواستگاری به مدت تو عقد باشید تا شرایط جور بشه و مراسم بگیرید اینجوری بهم محرم هم میشید و رابطه تون رسمیت پیدا میکنه.
اگر راضی به اینکار نشد خب بازم میتونید منتظرش بمونید ولی ریسکش زیاد و هر لحضه احتمال پشیمون شدنش وجود داره.

تصویر اصفهانی
نویسنده اصفهانی در

یکی به خود من کمک کنه
گفتم از سایت همسریابی آشنا شدیم پسره اومده خواستگاریم ولی نه رسمی و جدی.همو دوس داریم و من به خاطرش از خیلی چیزای مالی گذشتم ولی الان دیگه میگه حتی جشن عقدو عروسیم نمیگیرم طلام فقط ی حلقه .با اینکه تو یه شرکت معتبرو خوب سرکار میره و حقوقشم حدود 1 -1200 هست.ولی خب الان قسط زیاد داره.منظورش از این حرفاش چیه؟یعنی میخواد میزان علاقه منو بسنجه؟به نظرتون توی این موردم کوتاه بیام اشتباهه و پروتر میشه یانه؟ بگید چیکار کنم؟ توروخدا حرفای منو پست کنید بیشتر پسرا جواب بدن

تصویر نیلوفر55
نویسنده نیلوفر55 در

خانومی بزار بیاد رسمی خواستگاریت حسن نیتش بهت ثابت بشه وگرنه خدای نکرده ممکنه اصلا نیتش خواستن نباشه و براش جا بنداز که هر زوجی یه جور آشنا میشن حالا شمام اینطوری آشنا شدی دیگه!
به نظر من هم از خودت کم نزار و اگه هی کوتاه بیای اون پرو میشه و 2 سال دیگه میخوای برات چیکار کنه ولی نمیگم بهش فشار بیار ولی در حدی که واست ارزش بزاره نه اونوری غش کن نه اینوری خیل ی متعادل که خدایی بهش فشار نیاد . بهش بگو که تو قصدت زندگی کردنه و بخاطر خوشبختی تو زندگیتون هیچ وقت حاضر نیستی که به اون فشار بیاری . شایدم داره امتحانت میکنه ببینه دختری بسازی هستی یا نه برعکس زیاده خواهی!
پس یه جوری رفتار کن که خودتم کوچیک نشی
منظورم اینه که اول بزار بیاد خواستگاری نظر خانوادت و بزرگتر هاتم راجب اون آقا بفهم معمولا 2 ماه برای آشنایی کمه ولی بقیه آشناییتونو بزار زیر نظر خانوادت باشه چون حتما تا 4 ماه دیگه که بشه 6 ماه بیشتر از اینا عاشقش میشی و احساساتت بر عقلت غلبه میکنه.
پس عاقلانه تصمیم بگیر و ممکنه 6 ماه دیگه ائن یهو بگه دیگه نمیخوامت یا بهونه تراشی کنه از پسرا زیاد از این رفتارا دیدیم بعد خدایی نکرده تو میمونی و یه دل شکسته و یه روح داغون که درد میکشی.
پس الان تا براش عادی نشدی به نظرم بگو اگه واقعا قصدت خواستنه خواستگاری بین خودتون قبول نیست و با خانوادش بیان خواستگاری اگر اومد راجب مسائل مالی به توافق میرسین.
موفق باشی

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما باهاش قطع رابطه کنید و بگید که با خانوادش برای خواستگاری اقدام کنه و وقتی اومدن اونجا در مورد این مسائل هم تصمیم میگیرید چون ممکنه خانوادت با نگرفتن مراسم مخالفت کنندالبته چون از طریق اینترنت با هم اشنا شدید و احتمال سوء استفاده وجود دارد اینکار خودش چند تا مزیت داره اول اینکه خیال شما از بایت اینکه واقعا شما رو میخواد راحت میشه چراکه با قطع ارتباط اگه شما رو بخواد اقدام میکنه دوم با توجه به اینکه برای ازدواج خانوادها هم باید رضایت بدن با این کار تکلیف رضایت دادن با ندادن خانوادها هم مشخص میشه سوم میتونید بعد از خواستگاری به مدت تو عقد باشید تا شرایط جور بشه و مراسم بگیرید اینجوری بهم محرم هم میشید و رابطه تون رسمیت پیدا میکنه.
اگر راضی به اینکار نشدد خب بازم میتونید منتظرش بمونید ولی ریسکش زیاد و هر لحضه احتمال پشیمون شدنش وجود داره.

تصویر لیلا2
نویسنده لیلا2 در

سلام کارشناس محترم لطفا اینو پست کنید نظر دوستان رو بدونیم.و نظر خودتون رو هم همین جا بفرمایید.
به آقایی علاقه دارم ولی متاسفانه هم من وهم ایشون بسیار مغرور هستیم وتا الان بارها سعی کردیم که به هم ابراز نفرت کنیم. ...این درذحالی هست که من شخصا علیرغم این رفتارهام به ایشون علاقه دارم وایشون هم علی رغم این که سعی میکنه به من بفهمونه ازم متنفره ولی هر بار منو میبینه هول میشه وحتی یه بار توی کوچه خودمون دیدمش .!!و کلا آدرسمو داره و هر جا هستم بنده رو زیر نظر میگیره... وکلا توی یک بار صحبتی که با ایشون داشتم هیچ مشکلی با ایشون ننداشتم واخلاقمون به نحوعجیبی به هم شبیه بود .....و ایشون هم این رو میدونه که از نظ شخصیتی وخانوادگی با هم منطبق هستیم...
حالا به نظر شما من با وجود چنین وضعیتی چه کار باید بکنم...؟ من به ایشون علاقه دارم ولی دختر پاکی هستم ..ودوست ندارم باعث گناه خودم و
اون آقا بشم .علت تعلل وتردید هامهم برمیگرده به این که نمیدونم دقیقا که کس دیگه ای هم درمیون هست یا نه....و شاید این مسئله باعث شده که نذارم احساس واقعیم بر ایشون آشکار بشه...از طرفی احساس میکنم اگه تکلیفم رو بااین آقا روشن نکنم دچار خطای بزرگی توی زندگیم شدم وهمیشه افسوس خواهم خورد وبرام همیشه مثل یک سوال بی جواب ویک احساس ناتمام ونافرجام باقی خواهد موند.. خواهش میکنم رهنماییم کنید ؟؟؟؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام به ایشون بگید که من دنبال رابطه ی بی هدف نیستم و به آینده اینجور روابط خوشبین نیستم اگر قصد ازدواج با من رو دارید با خانوادت بیا خواستگاری و گرنه رابطه رو تمام کن با این حرف اگر قصد از دواج داشته باشه برای اینکه ازدستتون نده پا پیش میزاره یا اینکه رابطه رو تمام میکنه و شما هم ار بلا تکلیفی در میایید چون ادامه ان این رابطه به این وضع برای شما ضررهایی رو در پی داره و ممکنه شما خواستگارات به امید این آقا رد کنید ولی بعدا بگه با شما ازدواج نمی کنم.

تصویر لیلا2
نویسنده لیلا2 در

سلام خیلی ممنونم از پاسختون
میگید یعنی بهش بگم که بهش علاقه دارم و قصد ازدواج باهاش دارم؟؟
تازه اگر بهش بگم ک بیاد خواستگاریم اون بیشتر فاصله نمی گیره چون پسر مغروریه؟؟
میشه دقیقتر بگید که چی بهش بگم؟؟

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

شما گفتید که باهاش صحبت کردم و مناسب هم هستیم روی همین حساب من پاسختون رو اینجوری دادم در صورتی که پیشنهاد دوستی داد شما بهش بگید که من دنبال رابطه نیستم و...والا اگه اینجوری ابراز علاقه کنید ممکنه پا پس بکشه.
اگه شما میتونید به طور غیر مستقیم بوسیله یه واسطه بهش برسونید که برای شما خواستگار اومده و ممکنه ازدواج کنید با اینکار اگه ایشون واقعا قصد ازدواج با شما رو داشته باشه حتما اقدام خواهد کرد

تصویر لیلا2
نویسنده لیلا2 در

حاجی آقا اگر بعد گفتن غیر مستقیم خواستگار دارم اولا می فهمه که از طرف من این پیشنهاد بوده چون از رفتارم میدونه میخامش بازم فرقی با گفتن مستقیم نداره. دوماً اگه گف نه بعدش من خواستگار از کجا بیارم ازدواج کنم که متوجه بشه راس گفتم آبروم میره میگه قصه دوروغی سر هم کرده.

تصویر سلام
نویسنده سلام در

من مطلبتون رو خوندم، نظر اول ايشون بر خلاف نظر دوم كاملا درست هست چون دروغ گفتن معمولا عاقبت خوشي نداره... شما با ايشون مستقيم صحبت كنيد ، مطمئن باشيد مرد ها بخاطر شرايط جسمي و روحي در روابط مستقيم از شما حول تر خواهند شد. بدون تعارف بحث رو از يه جاي دورتر شروع كنيد و در پايان بگيد كه اگر واقعا شرايط و قصد ازدواج داره بايد از راه درست اقدام كنه و با خانواده ي شما صحبت كنه. چون احتمال سواستفاده از شما و همچنين اتلاف وقت و همونطور كه گفتند از دست رفتن بقيه ي خواستگارها وجود داره. سعي كنيد همه ي حرفاتون رو بزنيد و توپ رو بندازيد تو زمين اون اگر واقعا قصدش ازدواج با شما باشه بايد حداقل كمي تلاش براي اطلاع يافتن و راضي كردن خانواده ي شما انجام بده...التماس دعا

تصویر لیلا2
نویسنده لیلا2 در

اگه امکانش هست برام پستش کنید خیلی دلم میخواد بدونم از دید پسرا منظور از این کارا چیه. خیلی ممنونم

تصویر نیلوفر55
نویسنده نیلوفر55 در

مرسی سارا ف جان
خیلی از جدایی خستم .
شماره آقای کریمی رو از کجا باید پیدا کنم من شماره ای از ایشون ندارم.میشه راهنماییم کنی.بازم ممنون بخاطر نظرت

تصویر shakib
نویسنده shakib در

شماره دراین سایت امده است

تصویر سارا ف
نویسنده سارا ف در

نیلوفر جان همونطور که آقای شکیب گفتن شماره در سایت www.moshaver41.ir هست که برات از سایت کپی کردم. شماره آقای کریمی اینه:
شماره تلفن مشاوره های فوری یا ضروری بعد از ظهرها ترجیحا از ساعت 4 تا 5 عصر 02537208627

حتما باهاشون تماس بگیر و شرایط رو مثل کامنتت که خیلی خوب و کامل توضیح دادی بهشون بگو.امیدوارم مشکلت حل شه عزیزم.

تصویر نیلوفر55
نویسنده نیلوفر55 در

مچکرم سارا جان حتما تماس میگیرم . ممنون
انشاا... شمام خوشبخت و شاد باشی .
التماس دعا

تصویر نیلوفر55
نویسنده نیلوفر55 در

مرسی ناشناس جون از نظرت و دعای خوشگلی که برام کردی.ممنون امیدوارم زودتر حل بشه چون میترسم طولانی شدن رابطه نتیجه عکس داشته باشه و اون مرد میترسم اخدای نکرده ز عشق اون کم بشه.

تصویر نیلوفر55
نویسنده نیلوفر55 در

اصفهانی جان از نظرت ممنونم
میترسم اگه به بزرگترای اون بگم خودمو کوچیک کرده باشم و بگن دختره چه حوله
با اینکه 2 ساله خودشون باید این فکرو کنن که دختر مردم بلاتکلیفه ولی گمونم مامانشم بدش نمیاد طولانی بشه!!
چون دختر خواهرشو به نامزدم برا ازدواج پیشنهاد داد!

تصویر شیما1365
نویسنده شیما1365 در

با سلام به همگی دوستان
من دختری 27 ساله و لیسانس هستم و از قشر متوسط جامعه و از لحاظه اقتصادی تقریبا ضعیف.پارسال پسری اومد خواستگاریم که همسن خودم بود و از لحاظ مالی مشکلی نداشت و کاملا خود ساخته بود نسبت به سنش چون از بچگی پدرشو از دست میده و هم درس میخونه هم کار و البته تا دیپلم بیشتر نمیتونه ادامه بده .خونه وماشین و شغلشم خوبه و کلا پسر کوشایی هستش ولی پدر بنده با اینکه کلی تحقیق کردندو تایید کردن ایشون رو بعدش زدن زیر حرفشون که اینا فرهنگشون پایینه و به ما نمیخورن و تحصیلات ندارن (حالا من که تحصیلات دارم ولی شغلی ندارم چیکار کردم )حالا اینا به کنار این آقا سربازی نرفتن و چند ماه کم داشتن برای معافیت 3 برادری و دیگه بابام کلا نه آورد با اینکه کل فامیل این پسر رو تایید کردن که حتی سربازی بره بیاد هم با سرمایه ای که داره میتون هم کار کنه هم جشن بگیره و ...
و بابا نه آورد ولی من باهاش موندم الان داره یک سال میشه و توی این 1 سال کوچکترین چیز بدی ندیدم از ایشون و هر روز عاشق تر از دیروزه و دوسم داره پاکه سالمه با اینکه بابام باهاش بد برخورد کرد باهام موند تا کم کم کارا درست بشه .بابام اول گفت عقد کنین بره سربازی بیاد الان میگه نه بره بعد بیاد تا 2 سال دیگه شاید دختر بدم شایدم نه !!!!! واقعا خسته شدم خیلی بده که پدر فقط توی خونه تصمیم بگیره .اگر این پسر یه مشخصه یا رفتار بدی داشت قطعا من باهش نمیموندم میخوام بگم دختری نیستم که سریع و بدون شناخت از کسی خوشم بیاد .ولی چند وقتی هست احساس میکنم نمیتونم 2 سال تحمل کنم برای سربازی :( حس میکنم کم میارم وسط راه ولی واقعا پسر خوب کمه این که اخلاقش عالیییییی . نمیدونم منتظرش بمونم یا نه .حتی خودش آزادم گذاشته که اگر شزایطو نمیتونم تحمل کنم الان تموم کنم نه وقی سرباز شد چون میگه اونجوری خیلی داغون میشه .نمیدونم چیکار کنم ؟؟؟؟؟ موندم بین دو راهی حتی چندبار خواستم جدا بشم نتونستم .سنمم داره میره بالا البته بی بی فیسم ولی کلا سن شناسنامه ملاکه دیگه .دوس دارم یکی راهنماییم کنه .نمیدونم چیکار کنم موندم سر دو راهی باشم یا نباشم :(

تصویر r e z a
نویسنده r e z a در

سلام

به نظر من سعی کن جا بندازی که نرفتن سربازی خیلی مهم نیست الان بشتر از ده تا از دوستام هستم که سربازی نرفتن چند تایشونم ازدواج کردن هیچ مشکلی هم ندارن اگه خارج رفتن و پیدا کردن کار دولتی براش مهم نیست با نرفتن سربازی اتفاق خاصی براش نمی افته

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام با توجه به اینکه سنتون بالاست و با وضعیت فعلیه جامعه جوان آماده به ازدواج کم داریم و ممکنه تا چند سال دیگه هم خواستگار نداشته باشید پس ابتدا این رو به گوش پدرتون برسونید.اگر با صحبت نتونستبد راضیشون کنید میتونبد برای جلب رضایت از یه بزرگتر که رو خانوادتون اشراف داره کمک بخواهید که مشکلتون رو حل کنه یا اینکه از احساسات مادرانه و پدرانه شون به نفع خودت استفاده کن به این صورت که یه مدت گوشه نشینی کن کمتر سر سفره حاضر شو هرکاری که میدونی احساسات اونها رو بر می انگیزه انجام بده شاید راضی شدن.
در نهایت هم اگر راضی نشدند ادامه نده و زیاد فکرتو درگیر نکن و اگر خواستگاراومد ازدواج کن

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

من موقعیتم خوبه قیافه خانواده ...ولی مامانم اینا فکرمیکنن دیگه این پسره عالین هردو خانواده و پسره خیلی اصرار دارن ومن حریفشون نمیشم من نمیدونم چکارشون کنم توروخدا کمکم کنید

تصویر توسلی
نویسنده توسلی در

سلام شما خانوادتون رو از آینده ازدواج با زور و اصرار آگاه کنید که ممکنه بعدا پیامدهایی مثل جدایی رو در پی داشته باشه چون اونا خوشبختی شما رو میخوان و وقتی ببینند با این کار در آینده زندگیدت از هم خواهد پاشید ار این کارشون منصرف خواهند شد

تصویر اصفهانی
نویسنده اصفهانی در

کمکم کنید نظز بدید آقایون خواهش مکنم

تصویر نیلوفر55
نویسنده نیلوفر55 در

خودم متوجه شدم که شکیب به کی ج داده اون موقع متوجه فلش ها نشده بودم ولی الان دیدم:-) مرسی

تصویر مه سا
نویسنده مه سا در

به لیلا2
چه موقعیت جالبی داری. تو حتما باید احساست رو بروز بدی وگرنه پشیمون میشی. اما اگر می ترسی که پای کسی یا چیز دیگه ای وسط باشه، ابراز احساساتت رو کلامی نکن که بعدا برات گرون تموم بشه. باور کن آقایون خیلی تیز هستند... حتی از روی نگاه و لحن صحبت هم متوجه میشن و در واقع تکلیفشون روشن میشه.

تصویر sadra
نویسنده sadra در

سلام چرا نظر من نیست؟

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

امروز خیلی جدی رفتم و به بابا و مامانم گفتم که من این پسره رو نمیخوام و کلی دلیل گفتم و اونا هم گفتن که تو حالیت نیست و عاقبت منو با دخترهای خیابونی مقایسه کردن و بابام اخرش گفت که ما الان که تو دانشگاه قبول شدی مشکل داریم و تو ادمی نیستی که بتونیم بذاریم بری تا سر خیابون.حالم خیلی بده خانوادم واقعا دارن منو مجبور میکنن هیچکسی نیس که مامانم اینا حرفشو قبول داشته باشن و من برم باهاش حرف بزنم که مانع ازدواجم شه هیچ وقت فکرنمیکردم خانوادم اینجور افکار کهنه و خرابی نسبت به من داشته باشن دیگه مثه چندماه پیش که خواستگارم نبود برخورد نمیکنن نمیذارم جایی برم زیاد دست به گوشی میزنم دعوام میکنن شکاک شدن.من هیچ کاری نکردم ولی همش اونا فکر میکنن که من مثه دخترایی میشم که الان تو خیابون...من19سالمه نماز و روزم سر جاشه قران میخونم تیپم سادس بدون ارایشم زیبام خدایا کمکم کن

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

جوابمو نمیدید دارم دیوونه میشم....

تصویر shakib
نویسنده shakib در

نمی دونم منظورت از کدوم پسره
اما در صورت ی که مناسب شما نباشه ،می توانید از طریق بزرگتر فامیل یا کسانی که با شما هم فکر هستند کمک بگیرید
بگویید که در ازدواج ،یادی پسند اولیه و جود داشته باشه و ..

تصویر setare23
نویسنده setare23 در

اقای شکیب و بقیه کارشناسا تو رو خدا بگید چکار کنم حتی مامان و بابام هیچکسو به بزرگتری قبول ندارن بفهمن به کسی گ گفتم تو خونه ببه من فشار میارن نمیذارن هیجکاری کنم حتی با دوستام صحبت کنم

صفحه‌ها

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 10 =
*****