قصه کودکانه؛ «جلیل، گل‌های زیبا و گربه‌های پشمالو»

07:44 - 1401/02/15

این قصه در پی آموزش بی‌تفاوت نبودن کودکان نسبت به اتفاقات پیرامون خودشان است و اگر از دوستی از آنها کار زشتی انجام داد یا بدرفتاری کرد، نباید بی تفاوت باشند.

قصه کودکانه درسِ مهمِ گل‌های زیبا و گربه‌های پشمالو به بچه‌ها

سلام گل‌های دانا          بچه‌های توانا
باز اومدم دوباره          با یه قصه زیبا
سلام بچه‌های حرف ‌گوش ‌کن ومهربون و خنده رو! بچه‌هایی که همیشه حرف بابا و مامان مهربونشون رو گوش میدن و کارهاشون رو خوب و سریع انجام میدن. خوب دوست‌های مهربون من حتماً الآن منتظرین یه قصه دیگه رو بشنوین، پس خوب گوش کنین:
جلیل یه پسر درس خوون و باهوش بود که هر روز بعد از تعطیلی مدرسه به همراه سه چهارتا از دوستاش به‌طرف خونه می‌اومدن و توی راه با هم شوخی و صحبت می‌کردن، اون هر روز که با دوستاش می‌اومد، می‌دید که اون‌ها اگه گل زیبایی رو می‌دیدن، گلبرگ‌های اون رو جدا می‌کردن و روی زمین می‌ریختن. گاهی حتی اگه چشمشون به یه گربه کوچولو می‌افتاد که روی دیوار یا درختی نشسته بود و داشت استراحت می‌کرد، یا غذا می‌خورد، تکه چوب یا سنگی به طرفش پرتاب می‌کردن تا گربه بیچاره بترسه و فرار کنه. بعد هم شروع به خندیدن می‌کردن.
جلیل با این که با هیچ کدوم از کارهای دوستاش موافق نبود، هیچ اعتراضی بهشون نمی‌کرد. یه شب اتفاقی افتاد و باعث شد تا جلیل بفهمه همونطور که کار دوست‌هاش خیلی بده، کار اون هم اصلا قشنگ نیست.
یه شب که جلیل تکالیفش رو انجام داده بود و روی تخت‌خوابش خوابیده بود، خواب دید که چندتا گربه پشمالو، به همراه چند تا گل عصبانی وارد اتاق شدن و با ناراحتی به سمت جلیل اومدن!
هرچی اون‌ها نزدیک‌تر می‌اومدن، جلیل کوچیک  و کوچیک‌تر میشد و گربه‌ها و گل‌ها بزرگ و بزرگ‌تر! اون‌ها بالاخره به جلیل رسیدن. یکی از گربه‌ها که سبیل بلندی داشت با ناراحتی رو به جلیل کرد و گفت: تو چرا به دوست‌های ما سنگ زدی و خندیدی؟! حالا هم ما اومدیم تا تو رو تنبیه کنیم تا بفهمی چقدر زشته که شما آدم‌ها، ما حیوون‌ها یا گل‌ها رو اذیت می‌کنین؟!
جلیل که حسابی ترسیده بود، خواست فرار کنه. اما دید گل‌ها با برگ‌های بلندشون پاهای اون رو گرفتن. گربه‌ها هم‌سنگ‌های بزرگی رو که توی دستشون بود رو به طرفش پرتاب می‌کنن. سنگ‌‌ها به سر و صورت و دست‌ و پای جلیل می‌خورد و اون حسابی درد می‌کشید. جلیل با هر زحمتی بود دست و پاهاش رو از برگ‌ها جدا کرد، به‌ طرف در اتاقش رفت تا اون رو باز کنه، ولی یه دفعه یه پیشی پشمالوی دیگه که حسابی بهش می‌خندید، جَستی زد و جلوی در ایستاد و نذاشت تا جلیل بیرون بره. جلیل با چشمون گریون یه نگاهی به اطرافش کرد و گفت: ولی من هیچ‌وقت نه به شما سنگ زدم، نه این که بهتون خندیدم. اصلا اون دوست‌هام بودن که به شما سنگ می‌زدن و گلبرگ‌های گل‌ها  رو می‌کندن.
یکی از گل‌ها که این حرف رو شنید با صدای بلند قهقهه‌ای زد و گفت: درسته تو گلبرگ‌های ما رو  جدا نکردی، ولی وقتی دوستات این کار رو می‌کردن یا با سنگ و چوب به گربه‌ها حمله می‌کردن تو یه گوشه می‌ایستادی و اون‌ها رو نگاه می‌کردی! حالا هم ما تو رو تنبیه می‌کنیم تا بفهمی چقدر ما اذیت میشیم! 
جلیل بیچاره که تازه فهمیده بود چرا گل‌ها و گربه‌ها ازش ناراحتن، بهشون گفت: من از این به بعد بهتون قول میدم هروقت ببینم جایی کسی می‌خواد به گل یا حیوونی آزار برسونه، ساکت نشینم و جلوش رو بگیرم.
جلیل تا این رو گفت: یه دفعه صدایی رو شنید که می‌گفت: جلیل پسرم بیدار شو! مدرسه‌ات دیر شد!
جلیل وقتی بیدار شد، سریع به طرف پنجره رفت، به گل‌ها و درخت‌ها نگاهی کرد، بعد هم چندتا نفس عمیق کشید. اون از این که میدید همه اون چیزهایی رو که دیده بود فقط یه خواب بوده، خوشحال شد. ولی تصمیم گرفت تا به قولی که به گل‌ها و گربه‌ها داده بود عمل کنه و از این به بعد هروقت یکی از دوستاش رو دید که به اون‌ها  آزار می‌رسونه، جلوی اون کار بدش رو بگیره.
بله دوست‌های خوب و دوست‌داشتنی من، این ماجرا درسته یه داستان خیالیه، ولی باید حواسمون باشه که وقتی یکی از دوست‌های ما داره کار بدی انجام میده و ما هم اون کار رو می‌بینیم، نباید ساکت بشینیم. حداقل باید بهش بفهمونیم که این کارش زشته و ما از کاری که انجام داده ناراحت شدیم. اگه به حرف ما توجه نکرد، ازش فاصله بگیریم و بهش بگیم که به‌خاطر رفتارهای اشتباهش ازش فاصله گرفتیم.
بچه‌ها اگه همه مردم دنیا نسبت به کارهای بد دیگران ناراحتی خودشون رو نشون بدن، رفتارهای همه مردم خیلی بهتر میشه.
خب دوستای باادب و خوش اخلاق من، امیدوارم از این قصه هم خوشتون اومده باشه، حالا هم با امید به خدا تا یه شب دیگه و یه قصه دیگه، همه شما دوستای مهربونم رو به خدای بزرگ و بخشنده می سپارم.خدا یار و نگهدارتون.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 7 =
*****