نهضت حسینی دارای ابعاد مختلفی است که هر بعدی میتواند برای ما درسآموز، الهام بخش و عبرت آموز باشد. از جمله این ابعاد، شناخت سجایای اخلاقی و انسانی یاران حسینی است که سیره فردی و اجتماعی آنان درسهای تربیتی زیادی برای جامعه اسلامی بهدنبال دارد.
حضرت علی اکبر علیهالسلام از جمله شهدای هاشمی است که سیره فردی و اجتماعی او درسهای فراوانی بهدنبال دارد. شجاعت، کیاست، خوشخلقی، فصاحت و خوشگفتاری، روشنگری، دفاع از حق، بصیرت نافذ از جمله شاخصههای ممتاز زندگی او برای الگو برداری است.
شجاعت و کیاست حضرت علی اکبر
شجاعت و کیاست، از زیباترین سجایای ارزشی و انسانی است. دارنده آن، تنها در راه هدفش و برای دفاع از حق و حقیقت از آن استفاده مینماید. در برخی منابع روایی از شجاعت و کیاست حضرت علی اکبر سخن به میان آمده و از او به عنوان یکی از شجاع ترین و باکیاستترین افراد بنی هاشم یاد شده است. تا جایی که معاویه نیز بر آن تصریح نموده است.[1]
در پاره ای از نقلها از او به عنوان حامل هیبت نبوی، شجاعت علوی و شهامت حضرت حمزه یاد شده است.[2] روز هشتم محرم، او را به صفآرایی با سپاه خصم، برای رساندن آب به خیمهها کرد. آبی که گروه زیادی آن را محاصره کرده بودند و شکست این حصر کار بسیار دشواری بود اما حضرت علیاکبر با شکستن حصر، آب را به خیمهها رساند.[3] این شجاعت و کیاست به قدری شهره عام و خاص بود که امام حسینعلیهالسلام، در شب عاشورا برای گفتگو و مذاکره با فرمانده سپاه دشمن «عمربنسعد» تنها حضرت عباس و علیاکبر را به عنوان مشاوران سیاسی خود اجازه همراهی داد.[4]
خوشخلقی و خوشگفتاری
زیبایی صورت، تناسب اندام، فصاحت و بلاغت بیان و خوشخلقی، سرچشمه بسیاری از صفات پسندیده، ملکات فاضله و مبین شخصیت افراد است. علیاکبرعلیهالسلام همانند رسولالله دارای کاملترین صفات نیکوی انسانی و زیباترین خوشخلقی و خوشگفتاری بوده است. چنانکه در روز عاشورا امام حسینعلیهالسلام در وصف او فرمود: «خدایا خودت گواه بر اعمال این قوم باش، جوانی به جنگ این مردم میرود که از نظر خلقت و جمال، کردار و اخلاق نیکو، گفتار و بیان شیوا، شبیهترین مردم به رسولالله است و هرگاه خانواده ما شوق دیدار سیمای رسول خدا را داشتند، به صورت زیبا و قامت رشید او نگاه میکردند.»[5] این جمله نشان میدهد که حضرت علیاکبر آینه تمام نمای پیامبر و الگویی برتر برای یادآوری ارزشها و نمادی کامل برای تربیت انفاس بوده است. این جایگاه اخلاقی و گفتاری به قدری والا بوده که مردم مدینه، هر وقت دلشان برای سیما، اخلاق و گفتار رسول خدا تنگ میشد، به سیره و سیمای علی نگاه میکردند.[6]
روشنگری و دفاع از حق حضرت علی اکبر
روشنگری و دفاع از حق، دو صفتی است که در هرکسی وجود ندارد و غالباً کسانی که دارنده آن هستند، دشمنان زیادی را به همراه دارند. و بسیاری افراد ممتاز در تاریخ بودند که به سبب همین شاخصههای ممتاز به شهادت رسیدهاند. حضرت علی اکبر از جمله همین ابر انسانهایی است که جان خود را در راه روشنگری حقایق و دفاع از ولایت و رهبری از دست دادند. در رجزهایی که از ایشان باقی مانده این شاخصهها به خوبی برجسته و متبلور است. در بخشی از سخنان ایشان آمده که: «... به خدا قسم ما از دیگران اولی تر و سزاوارتر به [حکومتیم]. به خدا قسم، پسر زنازاده بر ما حکومت نخواهد کرد و تحت فرمان او نخواهیم رفت. با شمشیرم شما را میزنم و از پدرم دفاع میکنم ... .»[7]
بصیرت نافذ
بصیرت، بینشی برآمده از شناخت صحیح و دقیق، همراه با ایمان و باور یقینی است. عمق بخشیدن به شناختها و تشخیص مصداق حق از مهمترین اهداف بصیرت است. تک تک یاران شیدایی حسینی دارای چنین بصرتی بودند. در میان، برخی از اصحاب مانند حضرت عباس و علی اکبر از حد اعلای این ارزش انسانی برخوردار بودند. در روز عاشورا با اینکه دشمن چند نفر را تلاش کرد تا با ترفندهای مختلفی از امام جدا کنند اما نقشه آنها به شکست منتهی شد.
یکی از آنها حضرت علی اکبر بود که در روز حادثه یکی از سپاهیان سپاه دشمن ایشان را مورد خطاب قرار داد، از امامن نامه سخن گفت و فریاد زد: «تو از طرف مادر با یزید نسبت و خویشاوندی داری، اگر میخواهی، ما قرابت را در حق تو رعایت نموده، به تو امان میدهیم تا خود را از معرکه جنگ نجات دهی.» حضرت پاسخ او را با جملهای عالمانه که حاکی از بصیرت بالا بود داد و فرمودند: «رعایت قرابت و نسبت ما با رسوال الله و خاندان وحی، از همه چیز سزاوارتر و اولی تر است ... شما میدانید که ما از اهل بیت نبوت و ولایتو فرزندان زهراسلاماللهعلیها و پیامبریم ... اگر راست میگویید، قرابت و نسبت ما با رسولالله را رعایت کنید.»[8]
پینوشت:
[1] قمی، نفس المهموم، ص 144.
[2] ریشهری، الصّحيح من مقتل سيّدالشّهداء و أصحابه عليهمالسّلام، ص1411.
[3] عمادزاده، علیاکبر، ص337، اسدی، اسوههایی از قیام عاشورا، ص156.
[4] نجمی، سخنان حسینبنعلی از مدینه تا کربلا، ص302.
[5] ابنطاووس، اللهوف، ص113.
[6] حائری مازندرانی، معالیالسبطین، ج1، ص250.
[7] مقرم، مقتلالحسينعليهالسلام، ص257.
[8] همان.