الگوهای تربیتی دانشگاه حسینی؛ شَوذَبِ بن عبدالله هَمدانی

10:25 - 1401/05/12

کربلا، نمایشگاه زیباترین اندیشه‌ها، نیکوترین حماسه‌ها، کامل‌ترین ایمان‌ها و برترین عرفان‌ها بود؛ دانشگاهی که شاگردان آن، پروانه‌وار دور استاد می‌چرخیدند، برای او سر از پا نمى‌شناختند و در راه عشق به معبود، هر نیشى را نوش مى‌دانستند. آنها با فداکارى بى‌همتا و ایمانى بى‌نظیر، حماسه‌اى تکرارناپذیر آفریدند، بر تارک تاریخ انسانیت درخشیدند و به نمونه‌ای کامل از انسانیت و الگویانی بی‌بدیل برای جامعه بشری تبدیل شدند. آنها نه‌تنها الگو شدند، بلکه سیمای زیبای انسانیت را به نمایش همگان گذاشته و بشریت را برای همیشه سربلند نمودند. شوذب بن عبدالله همدانی، از جمله‌ شهدای کربلایی است که نیش را به نوش تبدیل کرد و نامی درخشان و الگویی ماندگار از خود برای ره‌جویان و کمال‌جویان راه حق و سعادت قرار داد. 

جستاری در شناخت نامه شوذب

شوذب از بزرگ‌ترین انقلابیون حماسی و مخلص حادثه کربلاست که در دانشگاه اهل‌بیت‌علیهم‌السلام تربیت شد و در راه احیای ارزش‌های الهی و دفاع از دستگاه امامت و ولایت، در کهنسالی به شهادت رسید. وی از غلامان عابس‌بن‌شبیب شاکری (از قبیله شاکر اهل یمن) بود.[1] او از شيعيان برجسته و گفتمان‌ساز جبهه شیعی است که در تمام جنگ‌های حضرت علی‌ علیه‌السلام علیه جبهه نفاق و شامیان حضور داشت و شجاعانه جنگید.[2]

در کنار دفاع از دستگاه امامت در جنگ سخت، در میدان نرم نیز با نقل احادیث و فضایل دستگاه امامت _ به‌ویژه احادیث امام علی علیه‌السلام _ بر معرفت‌افزایی مردم نسبت به این خاندان افزود؛ میدان نرمی که دشمن برای تخریب جایگاه امامت از هیچ اقدامی فروگذاری نمی‌کرد، اما امثال شوذب، به سبب علمیت و شجاعتی که از مولای خود به ارث برده بودند، آن را به مکتبی گفتمان‌ساز و مدافع حریم ولایت تبدیل کردند. 

پایگاه حدیثی شوذب، مرکزی جهت آمد و شد شیعیان برای شنیدن احادیث و فضایل اهل‌بیت‌علیهم‌السلام قرار گرفت؛[3] روایات و فضایلی که شنیدن آن موجب معرفت‌افزایی شیعیان به دستگاه امامت می‌شد و به همان مقدار، برای جبهه امامت نیروی کارآمد تربیت می‌کرد.

شوذب پس از آمدن مسلم به کوفه، با او بیعت کرد و با اینکه در سن کهنسالی بود، عابس را برای رساندن نامه مسلم به امام حسین‌علیه‌السلام تا مکه همراهی نمود. پس از رساندن نامه به حضرت، امام خود را از مكه تا كربلا همراهی کرد و بعدازظهر عاشورا با کسب اجازه از ولی خود و در دفاع از جبهه حق، به میدان رفت و پس از به هلاکت رسانیدن گروهی از افراد دشمن،[4] به فیض بزرگ شهادت نایل گشت.[5]

عبودیت، معیار رزمندگی و جان‌فدایی

عبودیت و بندگی، شوذب را به مردی شجاع، بابصیر و وفادار به ولایت تبدیل کرد؛ عبودیتی که شاخصه مردان الهی است؛ مردانی که در هر حال، چه میدان سخت‌افزاری و چه نرم‌افزاری، نه‌تنها از این شاخصه تربیتی و انسان‌ساز جدا نمی‌شوند، بلکه تمام اهداف والای خود را با چنین شاخصه‌ی کمال‌گونْ سنجیده، همسان می‌کنند.

در کنار عبودیت، اخلاص شوذب[6] شهره عام و خاص بود؛ خلوصی که از او مردی ممتاز و الگویی بی‌بدیل ساخت و او را به چنان مرتبه‌ای از درجه عرفانی رساند که در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه مورد عنایت و سلام ویژه امام زمان خود قرار گرفت: «السَّلامُ عَلَی عابِسِ بنِ اَبی شَبیبٍ الشّاکِرِی السَّلامُ عَلَی شَوذَبٍ مَولَی شاکِرٍ».[7]

ایستادگی و مقاومت پای آرمان‌ها 

ایستادگی و مقاومت، رمز پیروزی بر دشمنان است؛ دشمنانی که با نفوذ در لایه‌های فکری مردم و ساختار سیاسی و اجتماعی حکومت، جامعه را تحت‌الشعاع خود قرار داده، حق و حقیقت را کتمان می‌کنند و در نتیجه، حق‌گویان و هادیان اصلاح‌گر را از میدان سیاست و اجتماع دور می‌سازند و به خانه‌نشینی می‌کشاند.

بی‌بصیرتی، بی‌معرفتی به مقام امامت، حب دنیا و دنیا‌پرستی، به موقع در صحنه حاضر نشدن و...، از علت‌هایی است که می‌تواند جبهه حق را خانه‌نشین کند و امام را به مسلخ‌گاه بکشاند؛ چنان‌که نبود همین صفات در بین بیشتر مردم آن دوران، به شکل‌گیری سقیفه، صلح امام حسن‌علیه‌السلام و حادثه دلخراش کربلا ختم شد؛ کربلایی که قتلگاهِ شریف‌ترین، پاک‌ترین و بابصیرترین انسان‌های روی زمین شد.

در مقابل این تفکر انحرافی _ که حاکم بر افکار جامعه آن روز بود _ افرادی نیز بودند که با اندیشه‌ الهی و عشق علوی در احیای ارزش‌های الهی و دفاع از دستگاه امامت از هیچ کوششی در میادین سخت و نرم دریغ ننموده، جان خود را در همین راه تقدیم کردند.

شوذب از جمله همین افراد است که با ایستادگی و مقاومت، پای رکاب حق و امام خود جنگید تا به فیض شهادت نایل گردید. در روز عاشورا، وقتی عابس از او پرسید چه در سر داری و چه می‌خواهی بکنی، گفت: «در کنار تو و برای یاری فرزند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می ‌جنگم تا کشته شوم».[8]

پی‌نوشت:
[1]. واعظ کاشفی، روضة‌الشهدا، ج۱، ص ۳۸۲.
[2]. موسوی زنجانی، وسیلة‌الدارین، ج۱، ص ۱۵۴.
[3]. سماوی، ابصارالعین، ج۱، ص ۱۲۹. 
[4]. موسوی زنجانی، وسیلة‌الدارین، ج۱، ص ۱۵۴.
[5]. طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص ۴۶۴؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص ۸۸.
[6] شمس الدین، انصارالحسین (ع)، ج۱، ص۹۴. 
[7] ابن‌طاووس، الاقبال الاعمال، ج۳، ص ۷۹ - ۳۴۶
[8] طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص ۴۴۳-۴۴۴.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 0 =
*****