رژیم صهیونیستی بر پایه برخی منابع تاریخی که برای آنان مبنای مشروعیت است، خود را برای تأسیس دولت جعلی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی شایسته میداند. با مرور این تاریخ و سنتهای قطعی آن میتوان نشانههای زیادی برای شکست این رژیم و پایان آن یافت که به مرور در حال ظاهر شدن در عرصههای سیاسی این رژیم است.

شاید در میان ادیان هیچ دینی همانند یهودیت، به تاریخ اهمیت نداده باشد. این اهتمام به سرگذشت و سیر تاریخی تا آنجاست که بخش زیادی از تورات به بازخوانی تاریخ و تذکر هویت قومی و نسلی یهود میپردازد. پیوند یهودیت با تاریخ هماینک نیز برقرار بوده و مطابق با وضعیت کنونی این رژیم است که ورود نامشروع به سرزمینهای اشغالی را نیز بر طبق استحقاق تاریخی خود دانسته و ادعا میکند این حق تاریخی آنان است که در سرزمینهای تاریخی متعلق به یهود دوباره جمع شده و دولتشان را تشکیل دهند .
این رویکرد تاریخی تورات موجب میشود که بسیاری از وقایع و رویدادهای قومی این فرقه، تحت عنوان «سنت تاریخی» تجزیهوتحلیل شود. چیزی که در درجه نخست، خود سردمداران و کاهنان یهودی بدان معتقد بوده و زمانه و روزگار خود را از دریچه تاریخ و تکرار آن، مینگرند!
بر همین اساس اگر بخواهیم دولت جعلی اسرائیل را در امتداد این سنت تاریخی ببینیم باید خوشبین بود که دیگر عمری برای این رژیم نمانده است و طبق تحلیل تاریخی دولت اول اسرائیل و تطبیق آن بر شرایط کنونی این رژیم، هنگامه دوباره برای آوارگی بنیاسرائیل رسیده است.
برای پیبردن به این واقعیت و اطمینان از چنین نتیجهای باید به سرگذشت دولت اول اسرائیل بپردازیم. مطابق روایات اسرائیلی در سال 970 قبل از میلاد، داوود که نماد یک قهرمان اسرائیلی بود توانست بر جالوت فلسطینی غلبه یابد. او به خاطر این پیروزی به ریاست و پادشاهی دولت اسرائیلی برگزیده شد. وی پایتخت اسرائیل را از حبرون به اورشلیم یعنی بیتالمقدس کنونی منتقل نمود. این حاکم مقتدر یهودی توانست بسیاری از مخالفان باقیمانده برای دولت اسرائیل را سرکوب کند.[1] در ادامه، این ریاست به سلیمان رسید و او توانست دوره طلایی دولت اسرائیلی را شکل دهد. او دو اقدام مهم را در کارنامه خود ثبت کرد. سلیمان در مدت حکومت خود با دولتهای اطراف به ویژه عربستان که ملکه سبا در آن پادشاهی میکرد، روابط سیاسی و تجاری برقرار کرد و همچنین بناهای زیادی از جمله معبد سلیمان در اورشلیم را بنا کرد، که مهمترین بنای دینی و مقدسترین مکان برای یهودیان گردید.[2]
اما ریاست سلیمان هم مانند داوود بیش از چهل سال طول نکشید و درحالیکه این سرزمین دشمنان زیادی داشت به صورت غیرمنتظره از درون پاشیده شد. علت اصلی آن اختلاف بر سر قدرت میان یربعا و رحبعام دو شخصیت برتر یهودی بود. برخی در تحلیل چرایی این سقوط و فروپاشی اشاره کردند که در زمان داوود، مهمترین شخص پس از وی، فرمانده ارتش بوده است، اما در زمان سلیمان که پس از مرگ وی اسرائیل فروپاشید، مهمترین مقام جانشین، کاهنی یهودی بود و این یعنی نفوذ قشر تندروی دینی در ساختار قدرت که منجر به این سرنوشت شد.[3]
بههرحال دولت اول یهود با اختلاف درونی و به سبب رخنه تندروهای دینی از هم فروپاشید و عمر آن بیش از هشتاد سال طول نکشید. اکنون نیز که با توطئههای پنهان صهیونیسم جهانی، دولت دوم یهود شکل گرفته است پس از حدود هشتاد سال از آن، شرایط تقریباً مشابهی با دولت اول را تجربه میکند!
با گذشت بیش از هشتاد سال از روز نکبت و تأسیس رژیم صهیونیستی شاهد اختلافات گسترده در این رژیم هستیم، تحرکات یهودیان علیه دولت جدید نتانیاهو، مدتی است که اختلافات را پایدار و عمیق کرده است. نتانیاهو و برخی از وزرای وی متهم به فساد هستند. کابینه شکننده وی قدرت تصمیمگیری و وحدت رویه ندارد. سکولارها از رفتار مذهبیون و قدرت یافتن آنها به شدت نگران هستند. وزارت داخلی این رژیم به دست یک تندروی مذهبی اداره میشود، که دائماً مورد اعتراض دیگران است. کرانه باختری تسلیح شده و این رژیم در برابر گروههای مقاومت ضعیفتر از هرزمانی است. گذر ایران از اغتشاشات هدفمند داخلی، باعث ترس گسترده از ایران شده است.
آیا دعوای آشکار سکولارها، نظامیان، مذهبیها، طرفداران سازش و تندروها باعث خواهد شد که سرنوشت دولت دوم اسرائیل نیز همانند دولت اول، بدون دخالت خارجی به فروپاشی ختم گردد؟ نشانهها که حاکی از وقوع آن است و باید منتظر آینده نشست.
این مقایسه بر اساس خوانش تورات از حضرت داوود و سلیمان نبی علیهماالسلام صورت گرفته و مشخص است که نگاه توأم با حقیقت دین اسلام به این شخصیتهای الهی با آنچه یهودیان میگویند تفاوتی معنادار دارد.
پینوشت:
[1]. ویکیپدیا، https://b2n.ir/y95491.
[2]. همان، https://b2n.ir/m44682.
[3]. همان.