ارتباط سقیفه با محدودیت‌های حکمرانی امیرالمومنین علیه‌السلام

14:04 - 1402/03/15

هیچ‌گاه انتقام از دشمنان خدا از خاطر امیرالمومنین و امام حسن علیهماالسلام نرفته بود؛ اما مصلحت الهی اقتضا می‌کرد آنها از فرصت پیش آمده استفاده کرده و به اصلاح فکر و اندیشه امت مسلمان بپردازند.

یکی از باورهای اساسی و بی‌خدشه در مکتب شیعه، حقانیت خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه‌السلام پس از خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است. این گزاره قرن‌هاست که عالمان شیعی با پیروی از قرآن و معصومان علیهم‌السلام آن را توسط استدلال‌های قاطع عقلی و ادله نقلی به اثبات رسانده‌اند. البته آنها به وظیفه خویش عمل کرده‌اند و روشن است که قانع ساختن مخاطبان و پذیرش حق در اختیار هیچ‌کس نیست و انسان خودش باید به تشخیص نهایی برسد.

امیرالمومنین (ع) و سقیفه 
گرچه زمان اندکی از جریان غدیر خم و معرفی امیرالمومنین علیه‌السلام به عنوان جانشین پیامبر و بیعت گرفتن از همه برای ایشان نگذشته بود، اما بیشتر مسلمانان مدینه با فراموشی و کتمان این جریان، خود را در برابر ابوبکر به عنوان خلیفه خودخوانده، تسلیم کردند و در این آزمون مهم، سرافکندگی تاریخی به بار آوردند و بر اساس روایات شیعی، امیرالمومنین علیه‌السلام از سوی خداوند مامور به صبر در برابر ظلمی بود که پس از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به خود و همسرش وارد می‌شد.[1] تمام این حوادث غم‌بار و اسفناک، امتحان مهمی بود که مشخص شود چه کسی پس از پیغمبر می‌تواند مسیر صحیح را از باطل تشخیص دهد.[2]

سکوت و صبر از روی مصلحت
با توجه به وظیفه امیرالمومنین علیه‌السلام نسبت به صبر در برابر ظلم و ستم، ماموریت مهم ایشان، پاسداری از کیان اسلام و البته مسلمانان واقعی در برابر خطرات و تهدیدات دشمنان بود؛ زیرا دشمنان از هیچ اقدامی برای حذف رقیبان کوتاهی نمی‌کردند.[3] به این رفتار عاقلانه و فطری که انسان در برابر خطرات تلاش می‌کند از خود و دیگران حفاظت کند، تقیه گفته می‌شود. امیرالمومنین علیه‌السلام نیز گرچه علمدار سپاه پیامبر اعظم بوده و پیروزی‌های سپاه اسلام مرهون جنگاوری‌های ایشان است؛ اما برای جلوگیری از نابودی کلی اسلام، صبر پیشه کرده و به یاران خویش نیز همین فرمان را صادر کردند.[4]

حق‌مداران در اقلیت 
تقیه به عنوان یک شیوه تازه و جدید در رفتار آل الله خودنمایی کرد و همزمان تصاحب و غصب فدک به عنوان بازوی اقتصادی اهل بیت علیهم‌السلام نیز باعث فشار و سختی شده بود. البته تبلیغات همه‌جانبه دشمن در تایید حکومت برآمده از سقیفه، باعث می‌شد که مردم بیش از پیش نسبت به معارف صحیح دور افتاده و نتوانند صحیح را از نادرست تشخیص دهند. در چنین شرایطی، یاران حق در اقلیت قرار می‌گیرند و آگاه ساختن اکثریت با واقعیت به کندی صورت می‌پذیرد. جو غالب در جامعه اسلامی به سود اهل بیت نیست و خشت‌های دین‌داری مردم از اساس کج نهاده شد و تا ظهور امام زمان علیه‌السلام به همین صورت ادامه پیدا می‌کند.

اهمیت مصلحت‌سنجی 
با وجود آنکه امیرالمومنین علیه‌السلام و فرزندش امام حسن مجتبی علیه‌السلام، پس از سال‌ها خانه‌نشینی به خلافت ظاهری رسیدند؛ اما همچنان ماهیت این خلافت، رهبری و حکومت بر مردمی بود که سالیان سال از سوی اهالی سقیفه، تزریق فکری و معرفتی شدند. اگر مردم پس از 25 سال با امیرالمومنین علیه‌السلام بیعت کردند، فقط به عنوان خلیفه چهارم بود و نه به عنوان خلیفه راستین و حقیقی که از جانب خدا تعیین شده است.

در این شرایط که انتظار مردم از چهارمین خلیفه آن است که به سنت و شیوه خلفای پیشین اقتدا کند، امیرالمومنین علیه‌السلام با صراحت تمام اعلام می‌دارد که شرط پذیرش چنین منصبی، کتاب خدا و سنت خاتم الانبیاء است و نه روش بانیان سقیفه.[5] این برخورد را می‌توان یک شوک و تلنگر مهم در میان جامعه اسلامی تلقی کرد. عدالت‌خواهی امیرالمومنین از روز نخست خلافت، نقطه آغازی شد بر مخالفت مردم دنیاپرست و البته ناآگاه نسبت به مقام و جایگاه بالای امیرالمومنین نزد خدا.

هرچند امیرالمومنین و امام حسن علیهماالسلام به عنوان خلیفه ظاهری، در مقام قدرت بودند و لازم بود مردم از تمام دستورات آنها اطاعت کنند؛ اما همچنان با خیلی از محدودیت‌ها روبرو بودند و مصلحت اقتضا می‌کرد آنها از این فرصت پیش آمده استفاده کرده و به اصلاح فکر و اندیشه امت مسلمان بپردازند و کجی‌ها را راست کنند.[6] البته هیچ‌گاه انتقام از دشمنان خدا و ستم‌پیشگانی که حق مسلم و قطعی اهل بیت را غصب کردند از ذهن معصومان پاک نخواهد شد؛ اما بر اساس روایات، بهترین فرصت برای انتقام و خونخواهی، هنگام ظهور آخرین حجت خدا امام زمان علیه‌السلام خواهد بود.[7]

پی نوشت
[1]. کلینی، محمد، الكافي، ج‏1، ص: 281-282. اسلامیه.
[2]. نهج البلاغة، خطبه 156، ص: 220. هجرت.
[3]. دینوری، ابن قتیبة، الإمامة و السياسة، ج‏1، ص: 30، دارالأضواء ؛ اندلسی، ابن عبد ربه، العقد الفريد، ج‏5، ص: 13، دار الكتب العلمية.
[4]. صدوق،‌ محمد، كمال الدين، ج‏2، ص: 371. اسلامیه.
[5]. جعفريان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ص:59. انصاریان.
[6]. الإربلي، علی، كشف الغمة، ج‏1، ص: 147. رضی.
[7]. ابن قولویه قمی،‌ كامل الزيارات، ص: 63. دار المرتضوية.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 2 =
*****