بر اساس فرمایش امامجواد علیهالسلام، زیارت با معرفت قبر پدرشان، معادل یک میلیون حج قبولشده است.

از هیئت بیرون آمدم. همچنان در حیرت به سر میبردم. حدیثی که روحانی جلسه بر روی منبر از فضیلت زیارت امامرضا علیهالسلام بیان کرد، سخت ذهنم را به خودش مشغول نموده بود؛ روایتی عجیب و انگیزهبخش! امامرضا علیهالسلام خودشان در ضمن نامهای به احمدبنابینصر بزنطی فرموده بودند: «به شیعیانم بگو: زیارت [قبر] من در نزد خدا معادل هزار حج است. احمد میگوید: این روایت را برای امام جواد علیهالسلام نقل کرده و با تعجب پرسیدم: هزار حج؟! حضرت فرمودند، آری به خدا قسم؛ بلکه برای کسی که [پدرم] را با معرفت زیارت کند، [ثواب] یک میلیون حج [نوشته خواهد شد]».[1]
دلیل تعجبم این بود که گاهی یک شخص در طول عمرش میتواند تنها یکبار به حج مشرف شود. برای این سفر نیز باید مال زیادی خرج کند و مشقتهای فراوانی را تحمل نماید؛ آخر کار هم نمیداند که آیا خداوند حجش را پذیرفته یا نه؟! اما زیارت با معرفت امامرضا علیهالسلام، دارای ظرفیت عظیمی است که انسان را به میزان یک میلیون حج قبولشده، در مسیر معرفت پیش میبرد. اگر این حرف از زبان کسی غیر از امام معصوم، که به همه مسائل آگاهی دارد، خارج میشد، باورش برایم بسیار سخت بود؛ اما امام هیچگاه دچار خطا نمیشود و کلامشان عین حقیقت است.
شنیدن این حدیث مشوقی شد تا به خودم آمده و بار سفر را برای رفتن به پابوسی حضرت ببندم. اول لازم بود تا پیرامون احوالات حضرت مطالعه نموده و کمی با شخصیت ایشان آشنا شوم؛ زیرا اقتضای زیارت با معرفت که امامجواد علیهالسلام بر آن تأکید فرموده بودند، چنین چیزی بود.
در ضمن مطالعاتم به مطالب زیبای فراوانی برخورد کردم که گفتن دو مورد از آنها برای شما نیز میتواند جذاب باشد:
سیره عملی امام
ابراهیمبنعباس در احوالات و اخلاقیات امامرضا علیهالسلام نکات درسآموزی را ذکر میکند. او میگوید: «هرگز ندیدم که ایشان در سخنش به کسی جفا کند و هرگز ندیدم [در بین سخن کسی پریده و] کلامش را قطع نماید [و صبر میکرد] تا او حرفش تمام شود. ایشان هرگز درخواست کسی را که توانایی انجام آن را داشت، رد نکرد. هیچگاه پایش را در مقابل کسی که پیش او نشسته بود، دراز ننمود. هیچگاه جلوی کسی تکیه نداد. هیچگاه به غلامانش ناسزا نگفت. هیچگاه آب دهان [بر روی زمین] نینداخت. هرگز ندیدم که قهقهه بزند؛ بلکه همواره خندهاش بهصورت لبخند بود. هرگاه در خلوت بود و برای او سفرهای پهن میشد، غلامانش را بر سر آن سفره مینشاند؛ حتی دربان و تیمارکننده چهارپایان. ایشان خیلی شبزندهدار بود و در شب، کم میخوابید [تا جایی که] اکثر شبهایش را از اول آن تا صبح احیا میگرفت. بسیار روزه میگرفت و هیچگاه روزهی سه روز [وسط] ماه، از ایشان فوت نمیگشت و میفرمود: [کسی که این سه روز را روزه بگیرد، گویا] تمام طول زندگی [را روزهدار بوده است]. بسیار اهل احسان به دیگران و صدقه مخفیانه بود و غالب اوقات این کار را در شبهای تاریک انجام میداد».[2]
اهتمام به نماز اول وقت
امامرضا علیهالسلام همچون اجداد طاهرینشان، به نماز اولوقت خیلی اهمیت میدادند. در جلسه مناظرهای که مأمون بین ایشان و علمای نحلههای گوناگون فکری برگزار کرد، پس از مناظره حضرت با تعدادی از ایشان، نوبت به «عمران صابی» رسید. در بین مناظره با عمران و زمانی که بحث بسیار داغ شده بود، وقت نماز فرا رسید. عمران که دید حضرت میخواهند به سمت نماز بروند و بحث را نیمهکاره رها کنند، به ایشان عرض کرد: آقای من بحث را قطع نکنید. من دلم [برای پذیرش کلام شما] نرم شده است. حضرت در جوابش فرمودند: نماز میخوانیم و برمیگردیم [تا بحث را ادامه دهیم].[3]
برایم خیلی جالب بود که امام با اینکه دیدند طرف مقابلشان آمادگی پذیرش حق را دارد و ادامه بحث میتواند او را به راه راست هدایت کند، جلسه را ترک کردند و به نماز اول وقتشان رسیدند. گویا با تمام جانودل، مفهوم این آیه را که میفرماید: «قطعاً تو نمیتوانی هر که را خودت دوست داری هدایت کنی؛ بلکه این خدا است که هر که را بخواهد هدایت میکند»،[4] دریافته بودند. البته پس از نماز برگشته و عمران را از بین جمعیت صدا زده و بحث را با او ادامه دادند؛ نتیجه آن شد که عمران با اینکه خود بحثکنندهای چیره بود، لب به شهادتین گشود و مسلمان شد.[5]
این بود دو مورد از دهها مطلبی که من در ضمن تحقیقاتم دیده بودم. حالا دیگر وضعیتم با سابق متفاوت بود. اگرچه تمام مطالعات من قطرهای از دریای فضل امام رضا علیهالسلام هم نبود؛ اما با همین مقدار هم، نگاهم نسبت به شخصیت، شأنیت و منزلت ایشان کاملاً عوض شده بود.
امیدوارم شما هم فرصت مطالعه پیرامون معارف رضوی را پیدا کنید و به همین زودی توفیق زیارت با معرفت ایشان نصیبتان گردد.
پینوشت:
[1]. ابنقولویه، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، ص306.
[2]. مجلسی، بحار الانوار، داراحیاء التراث، ج49، ص90.
[3]. همان، ص 176.
[4]. قصص: 56.
[5]. مجلسی، همان.